⚫️شهادت یک مامور در درگیری با اشرار مسلح
🔹گروهبان یکم «اسماعیل جلالی» از اهالی روستای محمدآباد دهگاوی بخش نگین کویر، در درگیری ماموران انتظامی با اشرار مسلح و قاچاقچیان مواد مخدر در منطقه عملیاتی (پنگ) در جازموریان زهکلوت به شهادت رسید و یک مامور دیگر هم مجروح شد.
@yaranemoud
🌼بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ🌼
✍امام حسين عليه السلام :بدانید که نیاز های مردم به شما از نعمت های خدا بر شماست. از آنها ملول نشوید که گرفتار می شوید.
📚کشف الغمّة ج ۲ ص ۲۴۱
⏳امروز سهشنبه
۲۵ مرداد ماه ۱۴۰۱
۱۸ محرم ۱۴۴۴
۱۶ آگوست ۲۰۲۲
@yaranemoud
✍شهید حاج قاسم سلیمانی
این یک قاعده الهی است. هرکس به امیرالمومنین نزدیکتر شد به این مدار مغناطیسی علی بن ابیطالب، این مدار به او اثر میگذارد. او کمیل بن زیاد میشود. او ابوذر غفاری میشود. او سلمان پاک میشود. فلسفهی شهید فلسفهی این اتصال است. این قطره اتصال یافته به دریا قطره دیگر دیده نمیشود. او همگی دریاست. دریای الهی. او وصل به مدار مغناطیسی الهی و ائمه شده. دیگر او دیده نمیشود چون آن مدار اتصال را دارد. او جزئی از ائمه شده و جزئی از معصوم شده....
@yaranemoud
یاران موعود
🌟:
🏴 33روز مانده به اربعین حسینی
#استوری
#اربعین
------------------------------------------------
@yaranemoud
------------------------------------------------
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌟:
🔰روز سه شنبه روز زیارتی
🌸امام زین العابدین علیه السلام
🌸امام محمدباقر علیه السلام
🌸امام جعفرصادق علیه السلام
#التماس دعا 🤲
------------------------------------------------
🇮🇷
@yaranemoud
------------------------------------------------
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لبهات شده شکوفه پَر پَر من...💔
👤 #کلیپ احساسیِ «عزیزم بابایی» با نوای حاجمهدی #سلحشور تقدیم نگاهتان
◾ #امام_حسین
@yaranemoud
عادت داشتم سرهنگ صداش کنم،یه بار بهم گفت اتیکتمو بخون..چی نوشته؟گفتم:سید جلال ...گفت از این به بعد سید صدا کن منو تا یادم بیفته پسر حضرت زهرا(س)هستم...
#شهید_سید_جلال_حبیب_الله_پور
@yaranemoud
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️چرا رفتیم سوریه ؟
پاسخ کاملا منطقی سردار شهید همدانی به این سوال☝️
@yaranemoud
حبُ الحُسینْ وسیلةِالشُهداء
عکس عزاداری رزمندگان و شهدا
در دفاع مقدس۱۶۰
همراهمون باشین در کانال عشاق الحسین (محب الحسین)
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
@yaranemoud
یاران موعود
#به_روایت_همت 📜
#درس_گفتار_حاج_همت 📝
قسمت پنجم
...یک نکتهای که آن شب خیلی عجیب بود و صبح روز بعد از آن واقعه خبرش را به گوش ما رساندند، این بود که آن شب شهابهای زیادی در آسمان حرکت داشتند و مسیر حرکت این شهابها، عمدتاً بالای سر آن صحنهی حادثه بوده است. از این عجیبتر، تعداد زیادی شهابسنگ سرخ و گداخته، پیدرپی روی صحنهی آن حادثه میبارید. وقتی که دربارهی حکمت این واقعهی عجیب از عزیزان محترم روحانی سؤال شده بود، در جواب گفته بودند علت تجمع زیاد شهابها و حرکت مستمر آنها بر روی یک نقطه از زمين، نشانهی این است که آنها به امر خدا میآیند تا شیاطین را از آنجا دور کنند و چون قرار است در آن نقطه، حادثهای توسط شیاطین برای مومنین رخ بدهد، این شهابها مأموریت دارند مانع از وقوع آن حادثه بشوند.
این عزیزان، با شهادتشان در آن محل، در واقع از قربانیشدن بیش از ۴۰، ۵۰ نفر جلوگیری کردند. پشت سر وانتِ تویوتای این عزیزان، به فاصلهی تقریبی بیست دقیقه، یک اتوبوس حامل نیرو داشته به سمت اردوگاه لشکر حرکت میکرده، که عناصر ضدانقلاب به این وانت تویوتا کمین میزنند و موقعی آن اتوبوس به محل حادثه میرسد، که ضدانقلابیون از آنجا رفته بودند.
خودتان فکر کنید؛ اگر به جای این وانت، آن اتوبوس در کمین میافتاد، چه فاجعهی بزرگی رخ میداد. ببینید خون اینها چقدر تأثير داشت، که نگذاشت آن فاجعه رخ بدهد.
ضمن آنکه در همان لحظات، یک نفربر آیفا، پر از نیرو، از همین سمت ما - قلّاجه - به سمت شهر اسلامآباد در حرکت بود، که نزدیکشدن این نفربر به محل حادثه، باعث شد ضدانقلابیون دچار وحشت بشوند و فرار کنند. انگار به خودِ من الهام شده بود که قرار است اتفاقی بیافتد که آن نیروها را سوار بر آن نفربر از اینجا راهی کردم به سمت اسلامآباد...
✅ منبع: از مجموعهی سهجلدی ارزشمند و فاخر #به_روایت_همت ، جلد سوم، صفحات ۱۳۹۲ و ۱۳۹۳.
سخنرانی #شهید_حاج_همت به مناسبت شهادت «محسن نورانی» و «محمدتقی پکوک» از فرماندهان تیپ۴ ذوالفقار #لشکر_27_محمد_رسول_اللهﷺ توسط تروریستهای کومهله
۲۵ مرداد ۱۳۶۱، قلّاجه، اردوگاه شهید بروجردی.🌹
@yaranemoud
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با روضه حسین نفَس تازه میکنیم...💔
👤 #کلیپ زیبای «روضه حسین» با صدای کربلایی #حسین_طاهری تقدیم نگاهتان
◾ #امام_حسین ع #محرم
#مداحی
@yaranemoud
🥀🕊
❤️نامشان
🕊در دنیا
❤️" شهید " است
🕊و در آخرت " شفیع"
❤️بہ امید شفاعتشان ...
#شهید_عبدالڪریم_پرهیزگار
🕊سلام صبحتون شهدایی🌷
@yaranemoud
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روایت حاج قاسم از لحظه شلیک موشک به ناوچه رژیم صهیونیستی
♨️ روایت لحظاتی نفس گیر از آزمایش موشک دریایی حزب الله لبنان در طول جنگ ۳۳ روزه علیه رژیم صهیونیستی را از زبان سردار شهید حاج قاسم سلیمانی مشاهده میکنید.
@yaranemoud
🌼بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ🌼
✍ امام باقر (علیه السلام) :از افكندن كار امروز به فردا بپرهیز ؛ زيرا اين كار دريايى است كه مردمان در آن غرق و نابود مى شوند.
📚تحفالعقول ، ص285
⏳امروز چهارشنبه
۲۶ مرداد ماه ۱۴۰۱
۱۹ محرم ۱۴۴۴
۱۷ آگوست ۲۰۲۲
@yaranemoud
┄┅═✧❁🌺﷽🌺❁✧═┅┄
*🔳مقتل خوانی🔳*
*✔️شهادت جانسوز سیدالشهدا علیهالسلام*
اگر دلتان شکست ما را هم از دعای خیرتان محروم نفرمایید .‼️
*▪️پرتوي از شهادت و صف ناپذير حسين*
✍️ پس از شهادت «عباس» بود كه حسين عليه السلام، تجاوزكاران آتش افروز را به پيكار فراخواند، و سپاه اموي از هر سو بسان مور و ملخ بر او هجوم بردند و آن حضرت نيز هر تجاوزگري را كه به جنگ او آمد، طعمه شمشير ستم سوز خويش ساخت تا آنجايي كه در كارزار دفاعي اش بسياري از سپاهيان اموي را به خاك هلاك افكند.
🔹 آن گرانمايه عصرها و نسل ها، صفهاي دشمن حق ستيز را در هم مينورديد و اين سروده ي شور انگيز و درس آموز را ميخواند:
*القتل اولي من ركوب العارو العار اولي من دخول النار*
مردن آزادمنشانه بهتر از ذلت پذيري، و تن سپردن به خفت و خواري است؛ و با همه ي اينها تن سپردن به ذلت، باز هم بهتر از پذيرفتن آتش شعلهور دوزخ و رسوايي روز رستاخيز است.
🔹 يكي از گزارشگران رويداد عاشورا در وصف شكوه و شجاعت بي نظير آن حضرت ميگويد: من در همه ي عمر خويش هيچ قهرمان محاصره شده و هيچ پيشواي يكه و تنهايي😭 بسان حسين عليه السلام را نديدهام كه در سوگ ياران و جوانان خاندانش نشسته باشد😭😭 و در همانحال با قوت قلب و پايمردي تزلزل ناپذيري در برابر سپاه بي شمار دشمن ددمنش ايستاده و از حق و عدالت دفاع كند.
🔹 آري، در همان شرايط دشوار، سواره نظام سپاه اموي به آن قهرمان تنها هجوم ميبرد و آن حضرت با شمشير ستم سوزش كار را بر آنان به گونه اي سخت ميكرد كه آنان بسان گله بزها و بزغالههايي كه از برابر شيري خشمگين بگريزند، از برابر پيشواي آزادي ميگريختند و با اين كه آن بزرگوار تنها بود و شمار دشمنانش به سي هزار تن ميرسيد، به گونه اي بر آنان ميتاخت و كار را بر آنان سخت ميگرفت و عرصه را تنگ ميكرد كه آن سپاه بي شمار بسان مور ملخ از برابرش پراكنده ميشدند و آن حضرت ناگزير به جايگاه خويش باز ميگشت و ميفرمود: *«لا حول و لا قوة الا بالله العلي الظعيم. »*
*✔️درس آزادگي در دانشگاه عاشورا*
آن گرانمايه ي عصرها و نسلها همچنان به جهاد قهرمانانه ي خويش ادامه داد تا «شمر» به سركردگي گروهي ميان او و سراپرده اش جدايي افكند و ميان او و خاندانش سنگر گرفت.😭😭 اين جا بود كه آن حضرت ندا داد كه: *«ويحكم يا شيعة آل أبي سفيان، ان لم يكن لكم دين و كنتم لا تخافون المعاد فكونو احرارا في دنياكم هذه و ارجعوا الي أحسابكم ان كنتم عربا كما تزعمون. »*
*هان اي دنباله روهاي دودمان بيداد پيشه ي ابوسفيان! اگر از دين و آيين بهره اي نداريد و از محاسبه ي روز رستاخيز نمي ترسيد، پس در دنياي خويش اندكي آزادمرد باشيد؛ و اگر از آن هم بي بهره ايد، پس به ريشه و تبار خويش بازگرديد اگر خود را از امت عرب ميپنداريد، و جوانمردي و غيرت عربي را پاس داريد.*
🔹 پس از اين سخن تكاندهنده ي حسين عليه السلام شمر گام به پيش نهاد و گفت: هان اي پسر فاطمه! چه ميگويي؟ «ما تقول يابن فاطمه؟ »
آن حضرت فرمود: «أقول: اني اقاتلكم و تقاتلونني و النساء ليس عليهم جناح... »سخن من اين است كه: من در حال دفاع هستم و با شما تبهكاران ميجنگم و شما نيز به جنگ من آمده ايد و بر بانوان حرم پيامبر و اين كودكان، حتي به پندار شمايان هم گناهي نيست؛😭😭 پس تا من زندهام گروههاي فشار و دستههاي اراذل و اوباش را از هجوم به سرا پردهام بازداريد.😭
«شمر» گفت: اين سخن تو درست است و چنين خواهد شد. آن گاه بود كه سپاه اموي از هجوم بر خيمهها و غارت سراپرده ي خاندان رسالت باز ايستاد، و دگر باره به پيكاري سخت بر ضد پيشواي آزادي دست يازيد و آن حضرت نيز بر آنان تاخت و در همانحال كه از فشار خستگي و تشنگي😭 و فراتر از هفتاد زخم كاري،😭 دستخشوش ضعف جسمي شده بود، اندكي آب خواست،😭 اما آنان از دادن اندكي آب هم خودداري ورزيدند،😭😭 و همچنان جنگ نابرابر، بيرحمانه و ناجوانمردانه خود را ادامه دادند.
سالار شايستگان ديگر توان ايستادن نداشت كه از جنگ باز ايستاد و درست در آن لحظه بود كه سنگي از سوي سپاه اموي آمد و بر پيشاني نوراني او نشست و خون جاري شد! 😭😭😭
آن حضرت دامن جامه ي خويش را بالا زد تا خون پيشاني را بگيرد، كه به ناگاه تير سه شاخه و زهر آگيني آمد و قلب نازنين قلب تپنده آزادگي و عدالت را نشانه رفت.😭😭😭
اينجا بود كه نداي حسين عليه السلام به آسمان برخاست كه: *«بسم الله، و بالله، و علي ملة رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم»* به نام خدا و با ياري خدا و بر راه و رسم پيامبر خدا. و آن گا سر به جانب آسمان بلند كرد و نيايشگرانه گفت: *«اللهم انك تعلم انهم يقتلون رجلا ليس علي وجه الارض ابن بنت نبي غيره»😭😭* خدايا، تو خود ميداني كه اينان مردي را به خون مينشانند كه جز او بر گستره ي گيتي، فرزند دخت فرزانه ي پيامبري نيست. دست مبارك را به آرامي آورد و از پشت سر، آن تير سه
شاخه اش را كه بر قلبش نشانه رفته بود، بيرون كشيد؛😭😭 اما با بيرون آمدن آن، خون، فواره زد و با فروريختن خون قلب، توان از كف داد و از جهاد و دفاع قهرمانانه باز ايستاد.😭😭😭
هر كدام از سركردگان سپاه شوم اموي سر رسيد، از كشتن آن حضرت روي گرداند؛ چرا كه با همه ي خشونت و دنباله روي شان، گويي باز هم هيچ كدام خوش نداشتند كه به تنهايي ننگ كشتن سمبل نورافشان مهر و بشر دوستي و بزرگ پرچمدار دفاع از حقوق و حرمت لگدمال شده ي انسان را در آن شبستان سرد و خاموش به جان بخرند و با ريختن خون پاك او خداي دادگر را ديدار كنند.
در اين هنگام عنصر پليدي به نام «مالك بن نسر» بر آنحضرت گذر كرد و به پيشواي رادي و جوانمردي ناسزا گفت 😭😭 و با شمشير حق ستيزش به گونه اي بر سر آن بزگورار فرود آورد كه كلاه و پوشش سرش را شكافت و به سر مبارك رسيد وآن را پر از خون كرد.😭😭😭
حسين عليه السلام پارچه اي خواست و به وسيله ي آن زخم تازه ي سر مبارك را بست، آن گاه كلاه خود را گرفت و بر روي آن نهاد و عمامه اش را بر آن بست. در این شرايط بود كه سپاه خشونت كيش استبداد اندكي دست از فشار و بيداد كاست، اما بار ديگر بازگشت و آن آموزگار والاييها را در حلقه محاصره گرفت.
*✔️شهامت و شهادت عبدالله*
در همان لحظاتي كه حسين عليه السلام بر شهادتگاه، خود با لب تشنه و غرق در خون در انتظار شهادت بود، يادگار ارجمند برادرش، «عبدالله»، فرزند امام حسن كه كودكي هوشمند بود، از سراپرده بانوان بيرون آمد و شتابان خود را به عموي گرانمايه اش حسين عليه السلام رسانيد. عمه اش «زينب» خود را به او رساند تا وي را به خيمهها بازگرداند، اما او پايداري كرد و بازنگشت و فرياد برآورد كه: *«لا والله لا افارق عمي! »* به خداي سوگند از عمويم جدا نخواهم شد و او را تنها نخواهم گذاشت!
دراين هنگام يكي از تجاوزكاران اموي مسلك به نام «بحر بن كعب» به سوي حسين عليه السلام روي آورد تا آن حضرت را با شمشير هدف گيرد، كه «عبدالله» فرياد برآورد: هان اي پليدزاده! آيا ميخواهي عمويم را به شهادت برساني؟
آن عنصر پليد نيز شمشيري بر آن كودك محبوب فرود آورد و عبدالله دست خود را سپر ساخت كه دستش از بدن جدا شد! 😭😭
او در حالي كه دستش تنها به پوست آويزان بود، فرياد برآورد كه: عموجان مرا درياب!😭😭 حسين عليه السلام او را در آغوش
كشيد و بر سينه چسبانيد و فرمود: يادگار برادرم! بر آنچه در راه خدا بر تو فرود آمده است شكيبايي پيشه ساز و آن را به فال نيك بگير و خير بدان كه خداي پر مهر به زودي تو را بر پدران و نياكان شايسته كردارت خواهد رساند. و آن گاه «حرمله» گلوي آن كودك محبوب را در آغوش حسين عليه السلام هدف تير بيداد خود ساخت و سرش را از پيكرش جدا كرد! 😭😭😭😭
در اين هنگام بود كه خشن ترين و شرورترين مهره ي سپاه استبداد «شمر» به خيمههاي حسين عليه السلام و خاندان او يورش برد و با نيزه اش به شكافتن و دريدن آنها پرداخت، آن گاه نعره بر آورد كه: «علي يالنار احرقه علي من فيه»براي من آتش بياوريد تا اين خيمهها و كساني كه در آن هستند، همه را به آتش بكشم. 😭😭😭
پيشواي آزادي با پيكر غرق در خون فرياد برآورد كه: «يابن ذي الجوشن، أنت الداعي بالنار لتحرق علي اهلي، احرقك الله بالنار. »هان اي پسر «ذي الجوشن»! آيا تو هستي كه براي به آتش كشيدن خيمهها و خاندان و عزيزان من آتش ميخواهي؟ برو كه خداي دادگر تو را به آتش خشم خود بسوزاند.😭😭
كار شرارت و بيداد «شمر» به جايي رسيد كه «شبث» از فرماندهان فرصت طلب سپاه پيش آمد و او را به باد سرزنش گرفت و او شرمسار گرديد و از آتش زدن خيمهها در آن شرايط چشم پوشيد و بازگشت.
آن گاه پيشواي آزادي رو به خاندان خويش نمود و فرمود: اينك جامه اي نامرغوب و ساده برايم بياوريد، كه چشم كسي از اين تبهكاران را نگيرد، چرا كه ميخواهم آن را زير جامه هايم بپوشم تا سپاه شرارت آن را به غارت نبرد و پيكرم را برهنه نسازد. براي آن حضرت جامه ي تنگي آوردند كه نپذيرفت و فرمود: نه، اين جامه ي مناسبي نيست؛ اين جامه ي كسي است كه مارك ذلت و گرفتاري خورده است.
آن گاه جامه ي ديگري خواست و آن را پاره پاره كرد و زير لباس هايش پوسشيد، اما دريغ و درد كه وقتي آن بزرگوار به شهادت رسيد، همان جامه ي پاره و نامرغوب را نيز هوادارن اسبتداد مذهبي به غارت بردن و آن نازنين بدن را برهنه نهادند. سپس جامه ي ديگري كه از بافتههاي «يمن» بود خواست و براي آن كه آن را به غارت نبرند و از پيكرش در آوردند، آن را دريد و بر تن كرد، اما پس از شهات آن حضرت تاريك انديشي، به نام «بحر بن كعب» - كه لعنت خدا بر او باد - آن را به غارت برد و پيكر نازنين آن سمبل رادي و سرفرازي را بدون جامه و بر روي خاك نهاد.😭😭😭
پس از اين جنايت بود كه دستهاي «كعب» در تابستان بسان دو تكه چوب خشك ميگرديد و در زمستان - با آن كه دستانش مرطوب بود - از آنها چرك و خون جريان ميي
افت تا سرانجام خداي دادگر او را به دوزخ فرستاد.
اي كاش...
هنگامي كه پيكر نازنين پيشواي آزادي از زخمهاي عميق و بي شمار و باران تير و چوبه ي تيرها يكپارچه پوشيده شد، 😭و ديگر تاب و توان دفاع و حركت براي آن قهرمان بي هماورد ميدانها باقي نماند، يكي از سپاهيان استبداد به نام «صالح مزني» خود را به حسين عليه السلام نزديك ساخت و با نيزه اش پهلوي مبارك آن آموزگار راديها را هدف گرفت 😭و به گونه اي زد كه آن حضرت از فراز زين با سمت راست چهره و گونه ي شريف اش بر زمين فرود آمد، 😭😭😭 آن گاه سر بلند كرد و لب به نيايش گشود كه: *«بسم الله، و بالله و علي ملة رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم. »* به نام خداي يكتا و به ياري ذات بي همتاي او و با پايداري بر راه و رسم خدا پسندانه ي پيامبر خدا.
سپس سر از روي خاك برداشت، و درست در اين لحظههاي حساس و دردناك بود كه دخت فرزانه علي عليه السلام، زينب سراسيمه از سراپرده ي خاندان پيامبر بيرون آمد، و فرياد برآورد كه: *«وا أخاه وا سيداه، و اهل بيتاه، ليت السماء اطبقت علي الارض، و ليت الجبال تدكدكت علي السهل. »* 😭😭اي داد برادرم! اي واي سالارم! اي بيداد از گرفتاري خاندانم! اي كاش آسمان بر زمين فرو ميريخت! و اي كاش كوهها فرو ميپاشيد و بيابانها ويران ميشد. 😭😭😭
در اين لحظه بود كه «شمر» يا خشن ترين مهرهي سپاه استبداد نعره بر آورد كه: «ما تنظرون بالرجل؟ »ديگر در مورد اين بزگ مرد در انتظار چه هستيد؟ چرا كار او را تمام نمي كنيد؟ با اين آتش افروزي جديد يورش و حشيانه ي ديگري آغاز شد و سپاه ظلمت از هر سو بر آموزگار راديها حمله ور شد. در آن غوغاي ستم و سياهي استبداد هراس انگيز مذهبي «زرعة بن شريك» از مهرههاي سپاه شمر با شمشيرش شانه ي چپ پيشواي عدالت را هدف گرفت،😭😭 و آن حضرت نيز براي دفاع از حق حيات خويش او را هدف قرار داد كه به خاك هلاكت افتاد.
عنصر ديگري شانه و گردن مقدس آن حضرت را به گونه اي با شمشير تاريك انديشي و خشونت هدف گرفت كه آن سرو برافراشته ي والايي و پروا بر چهره نازنين اش بر زمين افتاد، 😭😭😭 و اين جا بود كه آن سمبل سرفرازي ديگر توان و تحرك را از دست داد، و هر چه افتان و خيزان كوشيد تا از جاي برخيزد، ديگر نتوانست. [۱]. 😭😭
پس از آن، تاريك انديش ديگري خود را به پيشواي نور و رستگاري نزديك ساخت و با قساوتي بهت آور نيزه اش را بر گلوگاه آن حضرت فشرد؛ 😭😭😭😭
آن گاه به اين بي رحمي و شقاوت بسنده نكرد و با تيري گلوگاه نازنين آزادي و سرفرازي را نشانه رفت و آن را به گلوگاه او نشاند. 😭😭😭
آن قامت برافراشته عدالت بر زمين افتاد، اما به هر زحمت و تلاشي بود دگر باره برخاست و نشست و با دست نازنين - كه ديگر توان ياري و همكاري را نداشت - آن تير ستم را از گلوي خويش بيرون كشيد و در حالي كه دو كف دست را بر زير گلو ميگرفت، و پس از لبريز شدن از خون، سر و چهره ي خويش را رنگي ميساخت، ميفرمود: «هكذا ألقي الله مخضبا بدمي، مغضوبا علي حقي. » 😭😭😭 مي خواهم اين گونه در حالي كه به خون خويش سرخ فام و گلگون هستم و حقوق و آزادي و امنيت من پايمال شده است و در دفاع از آن در تلاش و جهاد هستم به ديدر خدا نايل آیم.
در اوج ميدانداري سپاه استبداد بود كه فرمانده خشونت پيشه ي آن «عمر بن سعد» به يكي از مزدوران خود كه در جانب راست او ايستاده بود گفت: «انزل ويحك الي الحسين فارحه. »واي بر تو! چرا ايستاده اي؟ فرود آي و حسين را راحت كن. [۲]. دراين هنگام بود كه «خولي» به پيش تاخت تا سر مقدس پيشواي آزادي را از پيكرش جدا سازد، اما سخت دستخوش لرزه و رعشه شد و توان دست يازيدن به آن جنايت هولناك را در خود نيافت. جلاد تاريك انديشي به نام «سنان» بر گودي قتلگاه فرود آمد و با شمشير استبداد بر گلوي نازنين قلب تپنده ي آزادي و عدالت زد و در حالي كه ميگفت: «و الله اني لا جتز رأسك و اعلم انك ابن رسول الله و خير الناس أبا و اما. »هان اي حسين! من با اين كه ميدانم تو فرزند پيامبر خدا هستي و پدر و مادرت بهترين و والاترين انسانها هستند، سرت را جدا خواهم كرد؛ و آن گاه سر نازنين او را از پيكرش جدا ساخت.😭😭😭
سراينده اي در وصف اين سوگ سهمگين چنين ميسرايد:
فاي رزية عدلت حسينا غداة تبيره كفا سنان
كدام سوگ فاجعه باري در جهان هستي ميتواند با سوگ سهمگين شهادت حسين عليه السلام برابري كند، آن گاه كه دستهاي بيداد پيشه «سنان» سر نازنين آن حضرت را از پيكرش جدا نمود؟ [۳].
ــــــــــــــــــــ
📚پینوشتها :
[1] اين مرد نماي پليد «سنان نخعي» بود كه او را كشنده ي حسين عليه السلام خوانده اند. او هنگامي كه به كوفه نزد «عبيد» رفت، در گزارش رويدادهاي كربلا و كشتار عدالت خواهان از جمله گفت: هان اي امير! تا ركاب من طلا و نقره انباشته ساز، چرا كه من در راه خدمت به قدرت انحصاري تو و رهبرت يزيد، والاترين انسان را - از نظر شخصيت و پدر و مادر و ريش
ه و تبار - به خون نشاندم! «عبيد» بر او خشم گرفت و دستور اعدام وي را صادر كرد، اما ديدگاه مشهور اين است كه او در نهضت «مختار» به كيفر كردارش رسيد. در اين مورد آورده اند كه: ابراهيم پس از دستگيري «سنان» به او گفت: ننگ و نفرين بر تو باد، آيا صادقانه ميگويي كه چه كردي؟ او گفت: جز به غارت بردن تكه اي از جامه ي حسين عليه السلام كاري نكردم! ابراهيم با شنيدن اين سخن گريه كرد و دستور داد تا از گوشت ران او ببرند و آن را به صورت نيم پز به او بخورانند و اگر از خوردن آن خودداري ورزيد با شمشير به او بخورانند. اين دستور در مورد او انجام شد و پس از آن كه از نفس افتاد، سرش را بريدند و پيكرش را به آتش كشيدند. حكاية المختار. ص ۴۵.
[2] گفتني است
كه در مورد كشنده ي پيشواي آزادي يدگاه مورخان و گزارشگران رويداد جانسوز عاشورا متفاوت است. در منابع موجود نام پليد چهار نفر به عنوان كشنده ي آن حضرت آمده است كه ممكن است هر كدام به تنهايي يا با همدستي يكديگر به اين هولناكترين جنايت تاريخ به دستور استبداد هراس انگيز مذهبي دست زد باشند. اين چهار نفر عبارتند از: ۱- سنان، فرزند انس. ۲- شمر، فرزند ذي الجوشن، ۳- خولي، فرزند يزيد. ۴- حصين، فرزند نمير.
[3] درمورد «سنان» يكي از كشندگان حسين عليه السلام در روايتي آورده اند كه: هنگامي كه «مختار» در جنبش ضد استبدادي خويش آن عنصر پليد را به دام انداخت، نخست سر انگشتان او، آن گاه دست و پايش را بريد؛ سپس ديگي آكنده از روغن جوشان را آماده ساخت، و او را به درون آن افكند و وي درون آن شناكنان به سوي دوزخ شتافت.
📚منبع: در رواق چشمهاي اشكبار: لهوف سيدبن طاووس/ ترجمه و نگارش علي كرمي
-----------------------------------------
*🌴الّلهُـمَّـ؏جـِّللِوَلیِّـڪَ الفــَرَج🌴*
*یاران موعود ⬇⬇⬇*
@yaranemoud
┄┅═✧❁🌺﷽🌺❁✧═┅┄
*🔳مقتل خوانی🔳*
*▪️رخدادهاي هولناك پس از شهادت حسين علیهالسلام*
✍️نويسنده ي كتاب «معالم الدين» مرحوم «برسي» [۱] از ششمين امام نور آورده است كه: هنگامي كه پيشواي آزادي به دستور استبداد هراس انگيز مذهبي با آن شرايط غمبار به شهادت رسيد و خاندانش به اسارت رفت، فرشتگان به شيون آمده و رو به بارگاه خدا گفتند: *«يا ربنا! هذا الحسين صفيك و ابن صفيك و ابن بنت نبيك.. »*
*پروردگارا، اين حسين - كه درودت بر او باد - بنده ي برگزيده ي تو و فرزند بنده ي برگزيده ي تو فرزند دخت فرزانه ي پيامبر توست كه به خاطر دفاع از اساسي ترين حقوق خود و بندگانت با تهمت دين ستيزي كشته ميشود، و خاندانش به بند اسارت كشيده ميشوند.*
🔹 در پاسخ فرشتگان و به منظور آرامش خاطر بخشيدن به آنان خداي فرزانه سايه ي بلند پايه ي قائم آل محمد صلي الله عليه و آله و سلم را برافراشت و ندا داد كه: به دست دادگستر اين والاترين بنده ي بارگاهم انتقام خون پاك حسين عليه السلام را از ستمكاران خواهم گفت. *«فاقام الله ظل القائم عليه السلام و قال: بهذا أنتقم لهذا. »*
🔹 و نيز آورده اند كه: هنگامي كه خون پاك حسين عليه السلام بر زمين ريخته شد، گرد و غباري تيره و تار - كه روشنايي روز روشن را شب تيره مينماياند - آسمان نينوا را پوشاند، و در همان حال بادي سرخ وزيدن گرفت كه در آن بيابان نه چشم، چشم را ميديد و نه پديده ي ديگري را؛ به گونه اي كه سپاه سياهكار استبداد پنداشت كه عذاب و بلا بر آنان فرود آمده است. ساعتي در آن شرايط هراس انگيز گذراندند تا آن تاريكي و توفان فرو نشست.
*✔️دفاعيات ناتمام*
▪️در اين مورد از «هلال بن نافع» آورده اند كه: من در ميان سپاه استبداد بهت زده ايستاده بودم كه به ناگاه نداي نداگري شوم به گوش رسيد كه: هان اي امير مژده ات باد، اين شمر است كه هم اكنون حسين را از پاي در آورد! «هلال» در گزارش خويش ميافزايد، من بي درنگ ميان دو صف رفتم و خو را بر بلنداي شهادتگاه حسين عليه السلام رساندم، و ديدم او در حال جان دادن است! 😭
منظره غمبار و غريبي بود، به خدا سوگند در تمام زندگي خويش هرگز كشته ي به خون نشسته اي را زيباتر و پرشكوه تر و نور افشان تر از حسين عليه السلام نديده بودم! 😭😭 نور افشاني سيماي پرشكوه و زيبا و جاذبه ي وصف ناپذير جمال دلنواز و پرمعنويت او مرا از انديشه درباره ي شهادتش دستخوش غفلت و فراموشي ساخت و از خاطرم پريد كه او با پيكري پوشيده از زخمهاي عميق و طاقت فرسا در واپسين لحظههاي زندگي ظاهري است و روح بلندش در
حال اوج است. فراموش نمي كنم كه در همان حال آب ميخواست😭😭 و دريغ و درد كه خود شنيدم كه يكي از پاسداران استبداد با كينه توزي و تاريك انديشي بهت آوري به او ميگفت: «و الله لا تذوق الماء حتي ترد الحامية فتشرب من حميمها. »😭😭
هان اي حسين! به خداي سوگند كه از اين آب گوارا نخواهي چشيد تا به آتش شعله ور دوزخ در آيي و از آب جوشان آن بنوشي! آن گاه پاسخ آن حضرت را نيز شنيدم كه با مهر و مدارا روشنگري ميكرد كه:
*«لا، بل راد علي جدي رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم و اسكن معه في داره في مقعد صدق عند مليك مقتدر، و اشرب من ماء غير آسن، و اشكو اليه ما ارتكتبم و فعلتم بي. »*
واي بر تو! چه ميگويي؟ من نه به آتش شعله ور دوزخ در ميآيم، و نه از آب جوشان آن مينوشم، بلكه من به نياي گرانقدرم پيامبر خدا وارد ميشوم، و به همراه او در سراي پرشكوه او در جايگاه راستين و جاودانه راستي و درستي و در بارگاه فرمانرواي پراقتدار هستي خواهم زيست و از آب زلال و گوارا و فساد ناپذير بهشت پرطراوت و زيباي خدا خواهم نوشيد، و آن جا از خشونت و بيدادي كه شما نسبت به من و ياران و خاندانم به خاطر دفاع از مقررات خدا و حقوق انسانها بدانها دست زديد و بر خود مژده داديد، به پيامبر خدا شكايت خواهم برد.
*✔️منظره ي هولناك*
سپاهيان استبداد از شنيدن واپسين سخنان پيشواي آزادي و آخرين دفاعيات او در برابر پرونده سازي و ياوه سرايي يكي از سخنگويان
خود سخت بر آشفته شدند، و همگي به سوي آن حضرت هجوم بردند. منظره هولناكي بود! تو گويي خدا نشاني از مهر و عواطف انساني در دل هيچ يكي از آن مسخ شدگان و دنباله روان سياهكار استبداد نيافريده بود! آري، آنان در حالي كه هنوز دفاعيات و روشنگريهاي آن حضرت به پايان نرسيده بود ريختند و وحشيانه سر نازنين او را از بدنش جدا ساختند! 😭😭😭
▪️هلال در پايان گزارش خويش ميافزايد: راستي كه من از بي رحمي و خشونت كيشي سپاه يزيد غرق در بهت و حيرت شدم و گفتم: به خداي سوگند ديگر در هيچ كاري با شما همگام نخواهم شد.
*🔳تاراج گري خيل الله*
«خيل الله» پس از به خون نشاندن پيشواي آزادي، براي غارت پيكر نازنين او و تاراج وسائل شخصي اش به سراغ او آمدند و اينها را به غارت بردند!
▪️۱- در آن غوغاي شرارت «اسحاق حضرمي» پيراهن حسين عليه السلام را به
تاراج برد؛😭😭 و هنگامي كه آن را پوشيد، به بيماري «پيسي» گرفتار گرديد و موهاي بدنش ريخت.
بر اساس روايتي در پيراهن حسين عليه السلام فراتر از يكصد و ده دريدگي تير، نيزه و شمشير استبداد ديده ميشد.😭😭
▪️ از ششمين امام نور آورداند كه فرمود: در پيكر نازنين حسين عليه السلام ۳۳ اثر نيزه و ۳۴ نشان و جراحت شمشير به چشم ميخورد. 😭😭
▪️۲- عنصر فرومايه اي به نام «بحر تميمي» شلوار آن حضرت را به تاراج برد.😭😭😭(یا حسین😭😭) در اين مورد آورده اند كه: او به كيفر كارش در اين جهان زمين گير گرديد و از هر دو پا فلج شد.
▪️۳- فرد ديگري به نام «اخنس حضرمي» عمامه ي آن بزرگوار را به يغما برد.😭😭 پاره اي آورده اند. كه: عمامه را «جابر اودي» به غارت برد،
و هنگامي كه آن را بر سرش بست دستخوش جنون و ديوانگي گرديد.
▪️۴- نفر چهارمي كفش آن حضرت را ربود،😭😭 كه «اسود بن خالد» نام داشت.
▪️۵- انگشتر پيشواي آزادي را عنصر حقير ديگري به نام «بجدل كلبي» با بريدن انگشت گرامي آن حضرت به تاراج برد.😭😭😭(مظلوم حسین😭)
پس از آن جنايت، هنگامي كه «مختار» به قدرت رسيد، او را دستگير نمود و دو دست و پايش را بريد و در همان حال رهايش ساخت تا در خون خود دست و پا زد و نابود شد.
▪️۶- قطيفه ي يا حوله ي آن حضرت را كه از «خز» بود، يكي از سپاه فرومايه ي اموي به نام «قيس بن اشعث» به غنيمت برد كه لعنت خدا بر او باد. 😭😭
▪️۷- زره ي آن قهرمان بي هماورد ميدانهاي شهامت - كه زره ي «بتراء» خوانده ميشد و يادگاري از نياي گرانقدرش پيامبر بود - به وسيله ي فرماندهي كل سپاه استبداد، عمر سعد (لعنةالله علیه) به تاراج رفت، 😭😭 و آن گاه كه آن عنصر دنيادار و زاهدنما به دست فرمانده لشكر «مختار»، «ابي عمره» كشته شد «مختار» آن زره را به او بخشيد.
▪️ ۸- شمشير ستم ستيز حسين عليه السلام را شقاوت پيشه اي به نام «جميع اودي» به غارت برد.😭😭 پاره اي از روايات بر آنند كه: «اسود بن حنظله» از قبيله ي «بني تميم» آن را ربود. و به باور پاره اي ديگراز روايات، آن شمشير عدالت خواه را يكي از سپاهيان استبداد به نام «فلافس نهشلي» به تاراج برد.
▪️«محمد بن زكريا» در اين مورد ميافزايد: اين شمشير به دست دختر «حبيب بن بديل» افتاد. گفتني است كه اين شمشير ربوده شده، شمشير معروف «ذوالفقار» نبود، چرا كه آن شمشير و چيزهايي از اين گونه
از گنجينههاي معنوي و فرهنگي پيامبر و امامت راستين آسماني است، و از ربايش و تاراج به خواست خدا مصون و در امان بود. اين ديدگاهي را كه ما آورديم به وسيله ي روايت گران حديث نيز مورد تأييد قرار گرفته است.
*🔳يورش بر آشيانه ي خاندان پيامبر🔳*
▪️پس از غارت پيكر نازنين پيشواي آزادي در شهادتگاه آن حضرت، دختركي از سوي خيمههاي حسين عليه السلام بيرون آمد و چنان مينمود كه از شهادت جانسوز آن بزرگوار و غارت بدن پاك و پاكيزه اش خبر ندارد و در انديشه آگاهي از رويدادهاي تازه است. فردي به او گفت: «يا امة الله ان سيدك قد قتل. »هان ين بنده ي خدا! سرور شما كشته شد.
▪️او با شنيدن اين خبر تكاندهنده، شيون كنان به سوي بانوان حرم دويد، و هنگامي كه زنان و دختران او را بدان حال تماشا كردند، گويي به فاجعه پي بردند؛ چرا كه همگي برخاستند و در برابر او به شيون و فرياد پرداختند و صداي ضجه و گريه همه جا را پر كرد.😭😭 و درست در اين شرايط دردناك بود كه «خيل الله» به منظور غارت و تاراج سراپرده ي فرزندان پيامبر و مايه ي روشني ديدگان فاطمه عليهاالسلام به خيمههاي آنان يورش بردند.😭😭
*🔳فرياد دادخواهي دختران فاطمه 🔳*
▪️كار غارت و شقاوت هواداران استبداد به گونه اي بي شرمانه بود كه هر كدام براي بردن كالاها و لباسها و هر آن چه مييافت، بر ديگري پيشي ميجست؛😭😭 و به گونه اي كه از چادري كه بانويي به كمرش بسته بود نيز نگذشته و آن را هم كشيدند و به تاراج بردند. 😭😭😭(آجرک الله یا صاحب الزمان😭)
▪️دختران ارجمند پيامبر و بانوان و كودكان آنان به طور گروهي از سراپرده ي خويش بيرون ريختند، و در سوگ جگر خراش مدافعان حقوق و امنيت خويش و دوستداران و عزيزان خويش به گريه و شيون پرداختند و زير برق سر نيزههاي استبداد هراس انگيز مذهبي مجلس سوگ براي آزادگي و آزادي و ايمان و اسلام بر پا ساختند.
*🔳جرقه اي در فضاي تيره و تار سپاه استبداد*
▪️يكي از ناظران و گزارشگران رويدادهاي جانسوز عاشورا كه «حميد بن مسلم» نام دارد، در اين مورد آورده است كه: تاراج سراپرده ي حسين عليه السلام و غارت دختران و بانوان آن حضرت تكاندهنده بود!😭 زني از عشيره ي «بكر بن وائل» را ديدم كه به همراه شوي خويش در سپاه اموي بود. او هنگامي كه اين حرمت شكني و تاراج ظالمانه و ددمنشانه ي حرم پيامبر را ديد، به گونه اي دگرگون شد كه شمشيري برگرفت و مردان عشيره اش را به ياري طلبيد و فرياد برآورد كه: هان اي فرزندان «بكر»! آيا دختران آزاده و عدالت خواه
پيامبر را در اين بيابان غارت ميكنند و شما بي تفاوت نظاره ميكنيد؟ پس شرافت و مردانگي چه شد؟ و آن گا خروشيد كه: هيچ قانوني و فرماني جز فرمان خداي يكتا پذيرفته نيست و اين كارهاي زشت و ظالمانه اي كه به فرمان امويان - آن هم به نام دين خدا - انجام ميگردد
در خور خشم و لعنت خداست! و از پي آن خروشيد كه: هان اي خونخواهان فرزندان پيامبر! و اي مدافعان حقوق و امنيت خاندان او! كجا هستيد تا از فرزندان آن حضرت دفاع كنيد؟!
▪️با اعتراض سخت آن زن، همسرش كه گويي در سپاه «عبيد» بود به او نزديك شد و او را به خميه بازگردانيد.
به آتش كشيدن خيمه ها
تاراجگران اموي به غارت خيمهها پرداختند، و پس از غارت خيمه ها، دختران پيامبر و نورديدگان فاطمه را از سراپرده ي خويش بيرون راندند و آنها را به آتش كشيدند، 😭😭😭 و زنان و كودكان - در حالي كه لباس هايشان به غارت رفته بود و با سر و پاي برهنه سخت گريه ميكردند - به بند اسارت كشيده شدند! 😭😭😭
(یا زینب کبری چه کشیدی😭😭)
▪️با اين وصف آن خاندان سرفراز و مقاوم، ددمنشان اموي مرام را سوگند دادند كه: شما را به خدا ما را كنار شهادتگاه حسين عليه السلام بگذرانيد! هنگامي كه چشم آن بانوان و دختران داغديده بر آن گلستان و آن گلهاي پرپر شده افتاد از فشار غم و اندوه از ژرفاي دل فرياد كشيدند و بر چهرههاي خود سيلي زدند.😭😭
▪️ گزارشگر اين رويداد غمبار آورده است كه: به خداي سوگند من آن خاطره ي جگر سوز را فراموش نخواهم ساخت كه خواهر قهرمانش، زينب عليهاالسلام در كنار پيكر گلگون حسين عليه السلام با صداي شكسته و اندوهگين و با قلب داغدار فرياد برآورد كه:
*«وا محمداه! صلي عليك مليك السماء، هذا حسين مرمل بالدماء، مقطع الاعضاء، وا ثكلاه! و بناتك سبايا، الي الله المشتكي.... و الي محمد المصطفيو الي علي المرتضيو الي فاطمة الزهراء، و الي حمزة سيد الشهداء. وا محمداه! و هذا حسين بالعراء، تسفي عليه ريح الصبا، قتيل اولاد البغايا. وا حزناه! وا كرباه عليك يا اباعبدالله! اليوم مات جدي رسول الله! يا أصحاب محمد! هؤلاء ذرية المصطفي يساقون سوق السبايا. »*😭😭😭
هان اي محمد! اي نياي گرانقدر زينب! سلام و درود فرشتگان آسمان بر تو باد! اين حسين عزيز توست كه در اين دشت خونبار به خون غلتيده 😭و با پيكر قطعه قطعه بر روي زمين، در خون غوطه ور افتاده است، 😭و دختران آزاده و سرفرازت به جرم همدلي و همگامي با برنامه ي نجات بخش و اصلاح طلبانه ي او به اسارت رفته اند! 😭اينك من از اينجا، از آنچه بر فرزندان شما رفته است، شكايت خود را به بارگاه خدا ميبرم، و به تو اي پيامبر برگزيده! و به اميرمؤمنان، و به فاطمه، دخت ستم ستيز و فرزانه ات؛ و به حمزه، سالار شهيدان شكايت ميبرم.😭 هان اي پيامبر خدا! اين حسين عزيز تو است كه با پيكر چاك چاك بر اين پهن دشت نينوا افتاده است،😭😭 و باد صبا بر اين گلستان و اين نازنين بدن ميوزد!😭
اين حسين عزيز است كه به دست فرزندان تاريك انديش و بي اصل و تبار روزگار به شهادت رسيده است! 😭😭
امان از اندوه گران!😭
اي داد از اين فاجعه بزرگ!😭
اي واي از اين مصيبت تو اي حسين عزيز!😭
امروز نياي گرانقدرم محمد صلي الله عليه و آله و سلم را از دست داده ام، و گويي اينك او جهان را بدرود گفته و ما را در سوگ خود نشانده است. 😭😭
هان اي ياران و اي دوستداران محمد صلي الله عليه وآله و سلم! اين نسل و تبار برگزيده و آزادمنش و آزاديبخش شما هستند بسان اسيران، به بند اسارت كشيده شده و شهر به شهر گردانده خواهند
شد. [2]. 😭😭
(امان از دل زینب😭😭)
▪️در روايت ديگري آورده اند كه دخت فرزانه ي فاطمه عليهاالسلام در كنار پيكر گلگون پيشواي آزادي اين گونه به سوگواري و روشنگري پرداخت: *«وا محمداه! بناتك سبايا، و ذريتكم مقلتة، تسفي عليهم ريح الصبا، و هذا حسين محزوز الرأس من القفا، مسلوب العمامة و الرداء. بابي من اضحي عسكره يوم الاثنين نهبا، بابي من فسطاطه مقطع العري، بابي من لا غائب فيرتجي و لا جريح فيداوي. بابي من نفسي له الفداء، بابي المهموم حتي قضي، بابي العطشان حتي مضي، بابي من يقطر شيبه بالدماء، بابي من جده رسول اله السماء، بابي من هو سبط نبي الهدي، بابي محمد المصطفي، بابي علي المرتضي، بابي خديجة الكبري، بابي فاطمة الزهراء سيدة النساء، باي من ردت عليه الشمس حتي صلي. »*
▪️هان اي جان دين و دفتر! اي محمد! اي بزرگ پرچمدار آزادي! فرياد! كه مدعيان دروغپرداز دين باوري و مذهب سالاري دخترانت را به اسارت گرفته اند! آه! كه فرزندان آزاي خواه و ستم ناپذيرت را به خون نشانده اند، و اينك باد صبا بر پيكرهاي خونرنگ و بر خاك افتاده ي آنان ميوزد و آنان را مينوزاد و بر آن نازنين لالههاي پرپر شده خاك افشاني مينمايد.😭 هان اي پدر! اي محمد! اين حسين توست كه سر سرفراز او را به جرم ذلت ناپذيري و آزادگي از پشت گردنش بريده😭😭
و عمامه و جامه هايش را به تاراج برده ان