شاخه اش را كه بر قلبش نشانه رفته بود، بيرون كشيد؛😭😭 اما با بيرون آمدن آن، خون، فواره زد و با فروريختن خون قلب، توان از كف داد و از جهاد و دفاع قهرمانانه باز ايستاد.😭😭😭
هر كدام از سركردگان سپاه شوم اموي سر رسيد، از كشتن آن حضرت روي گرداند؛ چرا كه با همه ي خشونت و دنباله روي شان، گويي باز هم هيچ كدام خوش نداشتند كه به تنهايي ننگ كشتن سمبل نورافشان مهر و بشر دوستي و بزرگ پرچمدار دفاع از حقوق و حرمت لگدمال شده ي انسان را در آن شبستان سرد و خاموش به جان بخرند و با ريختن خون پاك او خداي دادگر را ديدار كنند.
در اين هنگام عنصر پليدي به نام «مالك بن نسر» بر آنحضرت گذر كرد و به پيشواي رادي و جوانمردي ناسزا گفت 😭😭 و با شمشير حق ستيزش به گونه اي بر سر آن بزگورار فرود آورد كه كلاه و پوشش سرش را شكافت و به سر مبارك رسيد وآن را پر از خون كرد.😭😭😭
حسين عليه السلام پارچه اي خواست و به وسيله ي آن زخم تازه ي سر مبارك را بست، آن گاه كلاه خود را گرفت و بر روي آن نهاد و عمامه اش را بر آن بست. در این شرايط بود كه سپاه خشونت كيش استبداد اندكي دست از فشار و بيداد كاست، اما بار ديگر بازگشت و آن آموزگار والاييها را در حلقه محاصره گرفت.
*✔️شهامت و شهادت عبدالله*
در همان لحظاتي كه حسين عليه السلام بر شهادتگاه، خود با لب تشنه و غرق در خون در انتظار شهادت بود، يادگار ارجمند برادرش، «عبدالله»، فرزند امام حسن كه كودكي هوشمند بود، از سراپرده بانوان بيرون آمد و شتابان خود را به عموي گرانمايه اش حسين عليه السلام رسانيد. عمه اش «زينب» خود را به او رساند تا وي را به خيمهها بازگرداند، اما او پايداري كرد و بازنگشت و فرياد برآورد كه: *«لا والله لا افارق عمي! »* به خداي سوگند از عمويم جدا نخواهم شد و او را تنها نخواهم گذاشت!
دراين هنگام يكي از تجاوزكاران اموي مسلك به نام «بحر بن كعب» به سوي حسين عليه السلام روي آورد تا آن حضرت را با شمشير هدف گيرد، كه «عبدالله» فرياد برآورد: هان اي پليدزاده! آيا ميخواهي عمويم را به شهادت برساني؟
آن عنصر پليد نيز شمشيري بر آن كودك محبوب فرود آورد و عبدالله دست خود را سپر ساخت كه دستش از بدن جدا شد! 😭😭
او در حالي كه دستش تنها به پوست آويزان بود، فرياد برآورد كه: عموجان مرا درياب!😭😭 حسين عليه السلام او را در آغوش
كشيد و بر سينه چسبانيد و فرمود: يادگار برادرم! بر آنچه در راه خدا بر تو فرود آمده است شكيبايي پيشه ساز و آن را به فال نيك بگير و خير بدان كه خداي پر مهر به زودي تو را بر پدران و نياكان شايسته كردارت خواهد رساند. و آن گاه «حرمله» گلوي آن كودك محبوب را در آغوش حسين عليه السلام هدف تير بيداد خود ساخت و سرش را از پيكرش جدا كرد! 😭😭😭😭
در اين هنگام بود كه خشن ترين و شرورترين مهره ي سپاه استبداد «شمر» به خيمههاي حسين عليه السلام و خاندان او يورش برد و با نيزه اش به شكافتن و دريدن آنها پرداخت، آن گاه نعره بر آورد كه: «علي يالنار احرقه علي من فيه»براي من آتش بياوريد تا اين خيمهها و كساني كه در آن هستند، همه را به آتش بكشم. 😭😭😭
پيشواي آزادي با پيكر غرق در خون فرياد برآورد كه: «يابن ذي الجوشن، أنت الداعي بالنار لتحرق علي اهلي، احرقك الله بالنار. »هان اي پسر «ذي الجوشن»! آيا تو هستي كه براي به آتش كشيدن خيمهها و خاندان و عزيزان من آتش ميخواهي؟ برو كه خداي دادگر تو را به آتش خشم خود بسوزاند.😭😭
كار شرارت و بيداد «شمر» به جايي رسيد كه «شبث» از فرماندهان فرصت طلب سپاه پيش آمد و او را به باد سرزنش گرفت و او شرمسار گرديد و از آتش زدن خيمهها در آن شرايط چشم پوشيد و بازگشت.
آن گاه پيشواي آزادي رو به خاندان خويش نمود و فرمود: اينك جامه اي نامرغوب و ساده برايم بياوريد، كه چشم كسي از اين تبهكاران را نگيرد، چرا كه ميخواهم آن را زير جامه هايم بپوشم تا سپاه شرارت آن را به غارت نبرد و پيكرم را برهنه نسازد. براي آن حضرت جامه ي تنگي آوردند كه نپذيرفت و فرمود: نه، اين جامه ي مناسبي نيست؛ اين جامه ي كسي است كه مارك ذلت و گرفتاري خورده است.
آن گاه جامه ي ديگري خواست و آن را پاره پاره كرد و زير لباس هايش پوسشيد، اما دريغ و درد كه وقتي آن بزرگوار به شهادت رسيد، همان جامه ي پاره و نامرغوب را نيز هوادارن اسبتداد مذهبي به غارت بردن و آن نازنين بدن را برهنه نهادند. سپس جامه ي ديگري كه از بافتههاي «يمن» بود خواست و براي آن كه آن را به غارت نبرند و از پيكرش در آوردند، آن را دريد و بر تن كرد، اما پس از شهات آن حضرت تاريك انديشي، به نام «بحر بن كعب» - كه لعنت خدا بر او باد - آن را به غارت برد و پيكر نازنين آن سمبل رادي و سرفرازي را بدون جامه و بر روي خاك نهاد.😭😭😭
پس از اين جنايت بود كه دستهاي «كعب» در تابستان بسان دو تكه چوب خشك ميگرديد و در زمستان - با آن كه دستانش مرطوب بود - از آنها چرك و خون جريان ميي
افت تا سرانجام خداي دادگر او را به دوزخ فرستاد.
اي كاش...
هنگامي كه پيكر نازنين پيشواي آزادي از زخمهاي عميق و بي شمار و باران تير و چوبه ي تيرها يكپارچه پوشيده شد، 😭و ديگر تاب و توان دفاع و حركت براي آن قهرمان بي هماورد ميدانها باقي نماند، يكي از سپاهيان استبداد به نام «صالح مزني» خود را به حسين عليه السلام نزديك ساخت و با نيزه اش پهلوي مبارك آن آموزگار راديها را هدف گرفت 😭و به گونه اي زد كه آن حضرت از فراز زين با سمت راست چهره و گونه ي شريف اش بر زمين فرود آمد، 😭😭😭 آن گاه سر بلند كرد و لب به نيايش گشود كه: *«بسم الله، و بالله و علي ملة رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم. »* به نام خداي يكتا و به ياري ذات بي همتاي او و با پايداري بر راه و رسم خدا پسندانه ي پيامبر خدا.
سپس سر از روي خاك برداشت، و درست در اين لحظههاي حساس و دردناك بود كه دخت فرزانه علي عليه السلام، زينب سراسيمه از سراپرده ي خاندان پيامبر بيرون آمد، و فرياد برآورد كه: *«وا أخاه وا سيداه، و اهل بيتاه، ليت السماء اطبقت علي الارض، و ليت الجبال تدكدكت علي السهل. »* 😭😭اي داد برادرم! اي واي سالارم! اي بيداد از گرفتاري خاندانم! اي كاش آسمان بر زمين فرو ميريخت! و اي كاش كوهها فرو ميپاشيد و بيابانها ويران ميشد. 😭😭😭
در اين لحظه بود كه «شمر» يا خشن ترين مهرهي سپاه استبداد نعره بر آورد كه: «ما تنظرون بالرجل؟ »ديگر در مورد اين بزگ مرد در انتظار چه هستيد؟ چرا كار او را تمام نمي كنيد؟ با اين آتش افروزي جديد يورش و حشيانه ي ديگري آغاز شد و سپاه ظلمت از هر سو بر آموزگار راديها حمله ور شد. در آن غوغاي ستم و سياهي استبداد هراس انگيز مذهبي «زرعة بن شريك» از مهرههاي سپاه شمر با شمشيرش شانه ي چپ پيشواي عدالت را هدف گرفت،😭😭 و آن حضرت نيز براي دفاع از حق حيات خويش او را هدف قرار داد كه به خاك هلاكت افتاد.
عنصر ديگري شانه و گردن مقدس آن حضرت را به گونه اي با شمشير تاريك انديشي و خشونت هدف گرفت كه آن سرو برافراشته ي والايي و پروا بر چهره نازنين اش بر زمين افتاد، 😭😭😭 و اين جا بود كه آن سمبل سرفرازي ديگر توان و تحرك را از دست داد، و هر چه افتان و خيزان كوشيد تا از جاي برخيزد، ديگر نتوانست. [۱]. 😭😭
پس از آن، تاريك انديش ديگري خود را به پيشواي نور و رستگاري نزديك ساخت و با قساوتي بهت آور نيزه اش را بر گلوگاه آن حضرت فشرد؛ 😭😭😭😭
آن گاه به اين بي رحمي و شقاوت بسنده نكرد و با تيري گلوگاه نازنين آزادي و سرفرازي را نشانه رفت و آن را به گلوگاه او نشاند. 😭😭😭
آن قامت برافراشته عدالت بر زمين افتاد، اما به هر زحمت و تلاشي بود دگر باره برخاست و نشست و با دست نازنين - كه ديگر توان ياري و همكاري را نداشت - آن تير ستم را از گلوي خويش بيرون كشيد و در حالي كه دو كف دست را بر زير گلو ميگرفت، و پس از لبريز شدن از خون، سر و چهره ي خويش را رنگي ميساخت، ميفرمود: «هكذا ألقي الله مخضبا بدمي، مغضوبا علي حقي. » 😭😭😭 مي خواهم اين گونه در حالي كه به خون خويش سرخ فام و گلگون هستم و حقوق و آزادي و امنيت من پايمال شده است و در دفاع از آن در تلاش و جهاد هستم به ديدر خدا نايل آیم.
در اوج ميدانداري سپاه استبداد بود كه فرمانده خشونت پيشه ي آن «عمر بن سعد» به يكي از مزدوران خود كه در جانب راست او ايستاده بود گفت: «انزل ويحك الي الحسين فارحه. »واي بر تو! چرا ايستاده اي؟ فرود آي و حسين را راحت كن. [۲]. دراين هنگام بود كه «خولي» به پيش تاخت تا سر مقدس پيشواي آزادي را از پيكرش جدا سازد، اما سخت دستخوش لرزه و رعشه شد و توان دست يازيدن به آن جنايت هولناك را در خود نيافت. جلاد تاريك انديشي به نام «سنان» بر گودي قتلگاه فرود آمد و با شمشير استبداد بر گلوي نازنين قلب تپنده ي آزادي و عدالت زد و در حالي كه ميگفت: «و الله اني لا جتز رأسك و اعلم انك ابن رسول الله و خير الناس أبا و اما. »هان اي حسين! من با اين كه ميدانم تو فرزند پيامبر خدا هستي و پدر و مادرت بهترين و والاترين انسانها هستند، سرت را جدا خواهم كرد؛ و آن گاه سر نازنين او را از پيكرش جدا ساخت.😭😭😭
سراينده اي در وصف اين سوگ سهمگين چنين ميسرايد:
فاي رزية عدلت حسينا غداة تبيره كفا سنان
كدام سوگ فاجعه باري در جهان هستي ميتواند با سوگ سهمگين شهادت حسين عليه السلام برابري كند، آن گاه كه دستهاي بيداد پيشه «سنان» سر نازنين آن حضرت را از پيكرش جدا نمود؟ [۳].
ــــــــــــــــــــ
📚پینوشتها :
[1] اين مرد نماي پليد «سنان نخعي» بود كه او را كشنده ي حسين عليه السلام خوانده اند. او هنگامي كه به كوفه نزد «عبيد» رفت، در گزارش رويدادهاي كربلا و كشتار عدالت خواهان از جمله گفت: هان اي امير! تا ركاب من طلا و نقره انباشته ساز، چرا كه من در راه خدمت به قدرت انحصاري تو و رهبرت يزيد، والاترين انسان را - از نظر شخصيت و پدر و مادر و ريش
ه و تبار - به خون نشاندم! «عبيد» بر او خشم گرفت و دستور اعدام وي را صادر كرد، اما ديدگاه مشهور اين است كه او در نهضت «مختار» به كيفر كردارش رسيد. در اين مورد آورده اند كه: ابراهيم پس از دستگيري «سنان» به او گفت: ننگ و نفرين بر تو باد، آيا صادقانه ميگويي كه چه كردي؟ او گفت: جز به غارت بردن تكه اي از جامه ي حسين عليه السلام كاري نكردم! ابراهيم با شنيدن اين سخن گريه كرد و دستور داد تا از گوشت ران او ببرند و آن را به صورت نيم پز به او بخورانند و اگر از خوردن آن خودداري ورزيد با شمشير به او بخورانند. اين دستور در مورد او انجام شد و پس از آن كه از نفس افتاد، سرش را بريدند و پيكرش را به آتش كشيدند. حكاية المختار. ص ۴۵.
[2] گفتني است
كه در مورد كشنده ي پيشواي آزادي يدگاه مورخان و گزارشگران رويداد جانسوز عاشورا متفاوت است. در منابع موجود نام پليد چهار نفر به عنوان كشنده ي آن حضرت آمده است كه ممكن است هر كدام به تنهايي يا با همدستي يكديگر به اين هولناكترين جنايت تاريخ به دستور استبداد هراس انگيز مذهبي دست زد باشند. اين چهار نفر عبارتند از: ۱- سنان، فرزند انس. ۲- شمر، فرزند ذي الجوشن، ۳- خولي، فرزند يزيد. ۴- حصين، فرزند نمير.
[3] درمورد «سنان» يكي از كشندگان حسين عليه السلام در روايتي آورده اند كه: هنگامي كه «مختار» در جنبش ضد استبدادي خويش آن عنصر پليد را به دام انداخت، نخست سر انگشتان او، آن گاه دست و پايش را بريد؛ سپس ديگي آكنده از روغن جوشان را آماده ساخت، و او را به درون آن افكند و وي درون آن شناكنان به سوي دوزخ شتافت.
📚منبع: در رواق چشمهاي اشكبار: لهوف سيدبن طاووس/ ترجمه و نگارش علي كرمي
-----------------------------------------
*🌴الّلهُـمَّـ؏جـِّللِوَلیِّـڪَ الفــَرَج🌴*
*یاران موعود ⬇⬇⬇*
@yaranemoud
┄┅═✧❁🌺﷽🌺❁✧═┅┄
*🔳مقتل خوانی🔳*
*▪️رخدادهاي هولناك پس از شهادت حسين علیهالسلام*
✍️نويسنده ي كتاب «معالم الدين» مرحوم «برسي» [۱] از ششمين امام نور آورده است كه: هنگامي كه پيشواي آزادي به دستور استبداد هراس انگيز مذهبي با آن شرايط غمبار به شهادت رسيد و خاندانش به اسارت رفت، فرشتگان به شيون آمده و رو به بارگاه خدا گفتند: *«يا ربنا! هذا الحسين صفيك و ابن صفيك و ابن بنت نبيك.. »*
*پروردگارا، اين حسين - كه درودت بر او باد - بنده ي برگزيده ي تو و فرزند بنده ي برگزيده ي تو فرزند دخت فرزانه ي پيامبر توست كه به خاطر دفاع از اساسي ترين حقوق خود و بندگانت با تهمت دين ستيزي كشته ميشود، و خاندانش به بند اسارت كشيده ميشوند.*
🔹 در پاسخ فرشتگان و به منظور آرامش خاطر بخشيدن به آنان خداي فرزانه سايه ي بلند پايه ي قائم آل محمد صلي الله عليه و آله و سلم را برافراشت و ندا داد كه: به دست دادگستر اين والاترين بنده ي بارگاهم انتقام خون پاك حسين عليه السلام را از ستمكاران خواهم گفت. *«فاقام الله ظل القائم عليه السلام و قال: بهذا أنتقم لهذا. »*
🔹 و نيز آورده اند كه: هنگامي كه خون پاك حسين عليه السلام بر زمين ريخته شد، گرد و غباري تيره و تار - كه روشنايي روز روشن را شب تيره مينماياند - آسمان نينوا را پوشاند، و در همان حال بادي سرخ وزيدن گرفت كه در آن بيابان نه چشم، چشم را ميديد و نه پديده ي ديگري را؛ به گونه اي كه سپاه سياهكار استبداد پنداشت كه عذاب و بلا بر آنان فرود آمده است. ساعتي در آن شرايط هراس انگيز گذراندند تا آن تاريكي و توفان فرو نشست.
*✔️دفاعيات ناتمام*
▪️در اين مورد از «هلال بن نافع» آورده اند كه: من در ميان سپاه استبداد بهت زده ايستاده بودم كه به ناگاه نداي نداگري شوم به گوش رسيد كه: هان اي امير مژده ات باد، اين شمر است كه هم اكنون حسين را از پاي در آورد! «هلال» در گزارش خويش ميافزايد، من بي درنگ ميان دو صف رفتم و خو را بر بلنداي شهادتگاه حسين عليه السلام رساندم، و ديدم او در حال جان دادن است! 😭
منظره غمبار و غريبي بود، به خدا سوگند در تمام زندگي خويش هرگز كشته ي به خون نشسته اي را زيباتر و پرشكوه تر و نور افشان تر از حسين عليه السلام نديده بودم! 😭😭 نور افشاني سيماي پرشكوه و زيبا و جاذبه ي وصف ناپذير جمال دلنواز و پرمعنويت او مرا از انديشه درباره ي شهادتش دستخوش غفلت و فراموشي ساخت و از خاطرم پريد كه او با پيكري پوشيده از زخمهاي عميق و طاقت فرسا در واپسين لحظههاي زندگي ظاهري است و روح بلندش در
حال اوج است. فراموش نمي كنم كه در همان حال آب ميخواست😭😭 و دريغ و درد كه خود شنيدم كه يكي از پاسداران استبداد با كينه توزي و تاريك انديشي بهت آوري به او ميگفت: «و الله لا تذوق الماء حتي ترد الحامية فتشرب من حميمها. »😭😭
هان اي حسين! به خداي سوگند كه از اين آب گوارا نخواهي چشيد تا به آتش شعله ور دوزخ در آيي و از آب جوشان آن بنوشي! آن گاه پاسخ آن حضرت را نيز شنيدم كه با مهر و مدارا روشنگري ميكرد كه:
*«لا، بل راد علي جدي رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم و اسكن معه في داره في مقعد صدق عند مليك مقتدر، و اشرب من ماء غير آسن، و اشكو اليه ما ارتكتبم و فعلتم بي. »*
واي بر تو! چه ميگويي؟ من نه به آتش شعله ور دوزخ در ميآيم، و نه از آب جوشان آن مينوشم، بلكه من به نياي گرانقدرم پيامبر خدا وارد ميشوم، و به همراه او در سراي پرشكوه او در جايگاه راستين و جاودانه راستي و درستي و در بارگاه فرمانرواي پراقتدار هستي خواهم زيست و از آب زلال و گوارا و فساد ناپذير بهشت پرطراوت و زيباي خدا خواهم نوشيد، و آن جا از خشونت و بيدادي كه شما نسبت به من و ياران و خاندانم به خاطر دفاع از مقررات خدا و حقوق انسانها بدانها دست زديد و بر خود مژده داديد، به پيامبر خدا شكايت خواهم برد.
*✔️منظره ي هولناك*
سپاهيان استبداد از شنيدن واپسين سخنان پيشواي آزادي و آخرين دفاعيات او در برابر پرونده سازي و ياوه سرايي يكي از سخنگويان
خود سخت بر آشفته شدند، و همگي به سوي آن حضرت هجوم بردند. منظره هولناكي بود! تو گويي خدا نشاني از مهر و عواطف انساني در دل هيچ يكي از آن مسخ شدگان و دنباله روان سياهكار استبداد نيافريده بود! آري، آنان در حالي كه هنوز دفاعيات و روشنگريهاي آن حضرت به پايان نرسيده بود ريختند و وحشيانه سر نازنين او را از بدنش جدا ساختند! 😭😭😭
▪️هلال در پايان گزارش خويش ميافزايد: راستي كه من از بي رحمي و خشونت كيشي سپاه يزيد غرق در بهت و حيرت شدم و گفتم: به خداي سوگند ديگر در هيچ كاري با شما همگام نخواهم شد.
*🔳تاراج گري خيل الله*
«خيل الله» پس از به خون نشاندن پيشواي آزادي، براي غارت پيكر نازنين او و تاراج وسائل شخصي اش به سراغ او آمدند و اينها را به غارت بردند!
▪️۱- در آن غوغاي شرارت «اسحاق حضرمي» پيراهن حسين عليه السلام را به
تاراج برد؛😭😭 و هنگامي كه آن را پوشيد، به بيماري «پيسي» گرفتار گرديد و موهاي بدنش ريخت.
بر اساس روايتي در پيراهن حسين عليه السلام فراتر از يكصد و ده دريدگي تير، نيزه و شمشير استبداد ديده ميشد.😭😭
▪️ از ششمين امام نور آورداند كه فرمود: در پيكر نازنين حسين عليه السلام ۳۳ اثر نيزه و ۳۴ نشان و جراحت شمشير به چشم ميخورد. 😭😭
▪️۲- عنصر فرومايه اي به نام «بحر تميمي» شلوار آن حضرت را به تاراج برد.😭😭😭(یا حسین😭😭) در اين مورد آورده اند كه: او به كيفر كارش در اين جهان زمين گير گرديد و از هر دو پا فلج شد.
▪️۳- فرد ديگري به نام «اخنس حضرمي» عمامه ي آن بزرگوار را به يغما برد.😭😭 پاره اي آورده اند. كه: عمامه را «جابر اودي» به غارت برد،
و هنگامي كه آن را بر سرش بست دستخوش جنون و ديوانگي گرديد.
▪️۴- نفر چهارمي كفش آن حضرت را ربود،😭😭 كه «اسود بن خالد» نام داشت.
▪️۵- انگشتر پيشواي آزادي را عنصر حقير ديگري به نام «بجدل كلبي» با بريدن انگشت گرامي آن حضرت به تاراج برد.😭😭😭(مظلوم حسین😭)
پس از آن جنايت، هنگامي كه «مختار» به قدرت رسيد، او را دستگير نمود و دو دست و پايش را بريد و در همان حال رهايش ساخت تا در خون خود دست و پا زد و نابود شد.
▪️۶- قطيفه ي يا حوله ي آن حضرت را كه از «خز» بود، يكي از سپاه فرومايه ي اموي به نام «قيس بن اشعث» به غنيمت برد كه لعنت خدا بر او باد. 😭😭
▪️۷- زره ي آن قهرمان بي هماورد ميدانهاي شهامت - كه زره ي «بتراء» خوانده ميشد و يادگاري از نياي گرانقدرش پيامبر بود - به وسيله ي فرماندهي كل سپاه استبداد، عمر سعد (لعنةالله علیه) به تاراج رفت، 😭😭 و آن گاه كه آن عنصر دنيادار و زاهدنما به دست فرمانده لشكر «مختار»، «ابي عمره» كشته شد «مختار» آن زره را به او بخشيد.
▪️ ۸- شمشير ستم ستيز حسين عليه السلام را شقاوت پيشه اي به نام «جميع اودي» به غارت برد.😭😭 پاره اي از روايات بر آنند كه: «اسود بن حنظله» از قبيله ي «بني تميم» آن را ربود. و به باور پاره اي ديگراز روايات، آن شمشير عدالت خواه را يكي از سپاهيان استبداد به نام «فلافس نهشلي» به تاراج برد.
▪️«محمد بن زكريا» در اين مورد ميافزايد: اين شمشير به دست دختر «حبيب بن بديل» افتاد. گفتني است كه اين شمشير ربوده شده، شمشير معروف «ذوالفقار» نبود، چرا كه آن شمشير و چيزهايي از اين گونه
از گنجينههاي معنوي و فرهنگي پيامبر و امامت راستين آسماني است، و از ربايش و تاراج به خواست خدا مصون و در امان بود. اين ديدگاهي را كه ما آورديم به وسيله ي روايت گران حديث نيز مورد تأييد قرار گرفته است.
*🔳يورش بر آشيانه ي خاندان پيامبر🔳*
▪️پس از غارت پيكر نازنين پيشواي آزادي در شهادتگاه آن حضرت، دختركي از سوي خيمههاي حسين عليه السلام بيرون آمد و چنان مينمود كه از شهادت جانسوز آن بزرگوار و غارت بدن پاك و پاكيزه اش خبر ندارد و در انديشه آگاهي از رويدادهاي تازه است. فردي به او گفت: «يا امة الله ان سيدك قد قتل. »هان ين بنده ي خدا! سرور شما كشته شد.
▪️او با شنيدن اين خبر تكاندهنده، شيون كنان به سوي بانوان حرم دويد، و هنگامي كه زنان و دختران او را بدان حال تماشا كردند، گويي به فاجعه پي بردند؛ چرا كه همگي برخاستند و در برابر او به شيون و فرياد پرداختند و صداي ضجه و گريه همه جا را پر كرد.😭😭 و درست در اين شرايط دردناك بود كه «خيل الله» به منظور غارت و تاراج سراپرده ي فرزندان پيامبر و مايه ي روشني ديدگان فاطمه عليهاالسلام به خيمههاي آنان يورش بردند.😭😭
*🔳فرياد دادخواهي دختران فاطمه 🔳*
▪️كار غارت و شقاوت هواداران استبداد به گونه اي بي شرمانه بود كه هر كدام براي بردن كالاها و لباسها و هر آن چه مييافت، بر ديگري پيشي ميجست؛😭😭 و به گونه اي كه از چادري كه بانويي به كمرش بسته بود نيز نگذشته و آن را هم كشيدند و به تاراج بردند. 😭😭😭(آجرک الله یا صاحب الزمان😭)
▪️دختران ارجمند پيامبر و بانوان و كودكان آنان به طور گروهي از سراپرده ي خويش بيرون ريختند، و در سوگ جگر خراش مدافعان حقوق و امنيت خويش و دوستداران و عزيزان خويش به گريه و شيون پرداختند و زير برق سر نيزههاي استبداد هراس انگيز مذهبي مجلس سوگ براي آزادگي و آزادي و ايمان و اسلام بر پا ساختند.
*🔳جرقه اي در فضاي تيره و تار سپاه استبداد*
▪️يكي از ناظران و گزارشگران رويدادهاي جانسوز عاشورا كه «حميد بن مسلم» نام دارد، در اين مورد آورده است كه: تاراج سراپرده ي حسين عليه السلام و غارت دختران و بانوان آن حضرت تكاندهنده بود!😭 زني از عشيره ي «بكر بن وائل» را ديدم كه به همراه شوي خويش در سپاه اموي بود. او هنگامي كه اين حرمت شكني و تاراج ظالمانه و ددمنشانه ي حرم پيامبر را ديد، به گونه اي دگرگون شد كه شمشيري برگرفت و مردان عشيره اش را به ياري طلبيد و فرياد برآورد كه: هان اي فرزندان «بكر»! آيا دختران آزاده و عدالت خواه
پيامبر را در اين بيابان غارت ميكنند و شما بي تفاوت نظاره ميكنيد؟ پس شرافت و مردانگي چه شد؟ و آن گا خروشيد كه: هيچ قانوني و فرماني جز فرمان خداي يكتا پذيرفته نيست و اين كارهاي زشت و ظالمانه اي كه به فرمان امويان - آن هم به نام دين خدا - انجام ميگردد
در خور خشم و لعنت خداست! و از پي آن خروشيد كه: هان اي خونخواهان فرزندان پيامبر! و اي مدافعان حقوق و امنيت خاندان او! كجا هستيد تا از فرزندان آن حضرت دفاع كنيد؟!
▪️با اعتراض سخت آن زن، همسرش كه گويي در سپاه «عبيد» بود به او نزديك شد و او را به خميه بازگردانيد.
به آتش كشيدن خيمه ها
تاراجگران اموي به غارت خيمهها پرداختند، و پس از غارت خيمه ها، دختران پيامبر و نورديدگان فاطمه را از سراپرده ي خويش بيرون راندند و آنها را به آتش كشيدند، 😭😭😭 و زنان و كودكان - در حالي كه لباس هايشان به غارت رفته بود و با سر و پاي برهنه سخت گريه ميكردند - به بند اسارت كشيده شدند! 😭😭😭
(یا زینب کبری چه کشیدی😭😭)
▪️با اين وصف آن خاندان سرفراز و مقاوم، ددمنشان اموي مرام را سوگند دادند كه: شما را به خدا ما را كنار شهادتگاه حسين عليه السلام بگذرانيد! هنگامي كه چشم آن بانوان و دختران داغديده بر آن گلستان و آن گلهاي پرپر شده افتاد از فشار غم و اندوه از ژرفاي دل فرياد كشيدند و بر چهرههاي خود سيلي زدند.😭😭
▪️ گزارشگر اين رويداد غمبار آورده است كه: به خداي سوگند من آن خاطره ي جگر سوز را فراموش نخواهم ساخت كه خواهر قهرمانش، زينب عليهاالسلام در كنار پيكر گلگون حسين عليه السلام با صداي شكسته و اندوهگين و با قلب داغدار فرياد برآورد كه:
*«وا محمداه! صلي عليك مليك السماء، هذا حسين مرمل بالدماء، مقطع الاعضاء، وا ثكلاه! و بناتك سبايا، الي الله المشتكي.... و الي محمد المصطفيو الي علي المرتضيو الي فاطمة الزهراء، و الي حمزة سيد الشهداء. وا محمداه! و هذا حسين بالعراء، تسفي عليه ريح الصبا، قتيل اولاد البغايا. وا حزناه! وا كرباه عليك يا اباعبدالله! اليوم مات جدي رسول الله! يا أصحاب محمد! هؤلاء ذرية المصطفي يساقون سوق السبايا. »*😭😭😭
هان اي محمد! اي نياي گرانقدر زينب! سلام و درود فرشتگان آسمان بر تو باد! اين حسين عزيز توست كه در اين دشت خونبار به خون غلتيده 😭و با پيكر قطعه قطعه بر روي زمين، در خون غوطه ور افتاده است، 😭و دختران آزاده و سرفرازت به جرم همدلي و همگامي با برنامه ي نجات بخش و اصلاح طلبانه ي او به اسارت رفته اند! 😭اينك من از اينجا، از آنچه بر فرزندان شما رفته است، شكايت خود را به بارگاه خدا ميبرم، و به تو اي پيامبر برگزيده! و به اميرمؤمنان، و به فاطمه، دخت ستم ستيز و فرزانه ات؛ و به حمزه، سالار شهيدان شكايت ميبرم.😭 هان اي پيامبر خدا! اين حسين عزيز تو است كه با پيكر چاك چاك بر اين پهن دشت نينوا افتاده است،😭😭 و باد صبا بر اين گلستان و اين نازنين بدن ميوزد!😭
اين حسين عزيز است كه به دست فرزندان تاريك انديش و بي اصل و تبار روزگار به شهادت رسيده است! 😭😭
امان از اندوه گران!😭
اي داد از اين فاجعه بزرگ!😭
اي واي از اين مصيبت تو اي حسين عزيز!😭
امروز نياي گرانقدرم محمد صلي الله عليه و آله و سلم را از دست داده ام، و گويي اينك او جهان را بدرود گفته و ما را در سوگ خود نشانده است. 😭😭
هان اي ياران و اي دوستداران محمد صلي الله عليه وآله و سلم! اين نسل و تبار برگزيده و آزادمنش و آزاديبخش شما هستند بسان اسيران، به بند اسارت كشيده شده و شهر به شهر گردانده خواهند
شد. [2]. 😭😭
(امان از دل زینب😭😭)
▪️در روايت ديگري آورده اند كه دخت فرزانه ي فاطمه عليهاالسلام در كنار پيكر گلگون پيشواي آزادي اين گونه به سوگواري و روشنگري پرداخت: *«وا محمداه! بناتك سبايا، و ذريتكم مقلتة، تسفي عليهم ريح الصبا، و هذا حسين محزوز الرأس من القفا، مسلوب العمامة و الرداء. بابي من اضحي عسكره يوم الاثنين نهبا، بابي من فسطاطه مقطع العري، بابي من لا غائب فيرتجي و لا جريح فيداوي. بابي من نفسي له الفداء، بابي المهموم حتي قضي، بابي العطشان حتي مضي، بابي من يقطر شيبه بالدماء، بابي من جده رسول اله السماء، بابي من هو سبط نبي الهدي، بابي محمد المصطفي، بابي علي المرتضي، بابي خديجة الكبري، بابي فاطمة الزهراء سيدة النساء، باي من ردت عليه الشمس حتي صلي. »*
▪️هان اي جان دين و دفتر! اي محمد! اي بزرگ پرچمدار آزادي! فرياد! كه مدعيان دروغپرداز دين باوري و مذهب سالاري دخترانت را به اسارت گرفته اند! آه! كه فرزندان آزاي خواه و ستم ناپذيرت را به خون نشانده اند، و اينك باد صبا بر پيكرهاي خونرنگ و بر خاك افتاده ي آنان ميوزد و آنان را مينوزاد و بر آن نازنين لالههاي پرپر شده خاك افشاني مينمايد.😭 هان اي پدر! اي محمد! اين حسين توست كه سر سرفراز او را به جرم ذلت ناپذيري و آزادگي از پشت گردنش بريده😭😭
و عمامه و جامه هايش را به تاراج برده ان
د.😭😭
اي خدا! پدرم فداي آن بزرگواري باد كه قرارگاه و خيمه هايش به تاراج رفت،😭
پدرم فداي آن انسان والايي باد كه بافت خيمه هايش را گسستند و پايههاي آنها را شكستند. 😭
پدرم فداي آن عزيزي باد كه نه در سفر است تا اميد باز آمدنش باشد، و نه مجروحي است كه زخمهاي او مرهم و درماني پذيرد. 😭
بدرم فداي آن رادمردي باد كه جان من فداي او باد.
پدرم فداي آن بزرگ اصلاحگري باد كه با دلي آكنده از اندوه بر درد و رنج مردم و پايمال شدن مقررات خدا به شهادت رسيد.😭
پدرم فداي آن پيشواي انسان دوستي باد كه با لب تشنه سر بريده شد. 😭😭
پدرم فداي آن عزيزي باد كه قطرههاي خون از محاسن شريف اش ميريزد. 😭😭
پدرم فداي آن آزادمردي باد كه نياي گرانقدر او پيام آور خداي آسمان هاست.
پدرم فداي آن عدالتخواه وصف ناپذيري باد كه نواده ي پيامبر هدايت و رستگاري است. پدرم فداي آن انسان پر اخلاصي باد كه فرزند ستوده و برگزيده ي بارگاه خداست.
پدرم فداي چهره ي پر معنويتي باد كه فرزند خديجه، آن بانوي پيشتاز و پيشگام راه خداست.
پدرم فداي همو باد كه فرزند ارجمند علي مرتضي است. 😭
پدرم فداي همو باد كه نور چشم فاطمه ي زهرا است. 😭
پدرم فداي همود باد كه خورشيد درخشان به حرمت او بازگشت تا او نماز خود را بهنگام بخواند.
▪️گزارشگر اين رويداد جانسوز ميافزايد:
▪️«فابكت و الله كل عدو و صديق! ثم ان سكينة اعتنقت جسد الحسين عليه السلام فاجتمع عدة من الاعراب حتي جروها عنه. » به خداي سوگند اين روشنگري دليرانه و هنرمندانه و اين سوگواري و نوحه سرايي پراخلاص و هدفدار دوست و دشمن را گرياند.
*🔳روشنگري دخت فرزانه ي حسين*
آن گاه «سكينه» [3] دخت فرزانه ي حسين عليه السلام گام به پيش نهاد و پيكر غرق در خون پدر گرانقدرش را در آغوش كشيد،😭😭 اما به او اجازه سوگواري و همراهي پدر داده نشد، و به دستور فرمانده تاريك انديش سپاه يزيد گروهي از بيابان زادههاي بي فرهنگ آمدند و او را با تندي و خشونت كشيدند و از بدن نازنين پدر جدا ساختند.😭😭
صل الله علیک یا ابا عبدالله
ــــــــــــــــــــ
📚پینوشتها :
[1] مرحوم «ابو طاهر محمد بن حسين برسي» كسي است كه «سيد بن طاووس» در لهوف و برخي از كتابهاي ديگر خويش از كتاب او روايت ميآورد. الذريعه، ج ۲۱، ص ۱۹۸.
[2] و بدين سان ناله ي جانسوز زينب و سخنان روشنگر و تكاندهنده اش قلبهاي سخت و بدتر از سنگ را آب كرد، و اشكها را جاري ساخت، و كوههاي استوار و برافراشته را به لرزه در آورد، و رفت تا پيك رهايي و نداي آزادي و آزادگي انسان را در جاي جاي گيتي بپراكند، و كوس رسوايي مذهب سالاري دروغين و هراس انگيز را كه در گذر زمان در زير پوششي از تعبيرهاي يكطرفه و سلطه جويانه از مفاهيم مذهبي، ارائه ي تفسيري دلخواه و توجيه گر اختناق از آيات و
روايات، ابزار فريب و سركوب ساختن دين خدا، و بهره جويي ابزاري از عواطف و احساسات مذهبي تودههاي در بند، به بدترين جنايت دست يازيده و از دين خدا كار بي ديني كشيده اند - بر سر هر كوي و برزن بكوبد.
[3] او دخت فرزانه ي حسين عليه السلام از همسر باوفا و ارجمندش «رباب» است. او در روز عاشورا كمتر از ده بهار از زندگي را پشت سر نهاده بود، اما از نظر آگاهي و آزادگي و ژرف نگري و شهامت، بزرگ منش بود و سر آمد دختران و زنان روزگاران. نام او «امينه» بود، اما مادرش او را آرامش بخش دل و جان مادر، «سكينه» او در سال ۱۱۷ از هجرت در پنج ربيع الاول در مدينه جهان را بدرود گفت. الاعلام، ج ۳، ص ۱۰۶ و فيات الأعيان ج ۱، ص ۲۱۱؛ طبقات، ج ۸، ص ۳۴۸.
-----------------------------------------
*🌴الّلهُـمَّـ؏جـِّللِوَلیِّـڪَ الفــَرَج🌴*
*یاران موعود ⬇⬇⬇*
@yaranemoud
🌷بمناسبت ۲۶ مرداد، سالگرد ورود آزادگان، به میهن اسلامی👇
🚩آزاده شهید محمد جواد تندگویان👇
👈گفت: به خاطر آنكه قاب عكس 😈صدام را شكسته بودم، مرا به گودالی كه هشتاد پله از زمین فاصله داشت، بردند😣 آنجا شبیه یك مرغدانی بود😇 وقتی مرا در سلولم حبس كردند، از بس كوچك بود، میبایست به حالت خمیده در آن قرار میگرفتم. آن سلول درست به اندازه ابعاد یك میز تحریر(یک متر در دو متر) بود😭 شب فرا رسید و كلیههایم از شدت سرما به درد آمده بود. به هر طریق كه بود، شب را به صبح رساندم. تحملم تمام شده بود...با پا محكم به در سلول كوبیدم...😞 نگهبان كه فارسی بلد بود، گفت:چیه؟... چرا داد میزنی؟... گفتم: یا مرا بكشید یا از اینجابیرون بیاوریدكه كلیهام درد میكند. اگر دوایی هست برایم بیاورید! دارم میمیرم...😰 او در سلول را باز كرد و چندمتر جلوتر در یك محوطه بازتر مرا كشاند و گفت: همین جا بمان تا برگردم... در آنجا متوجه یك پیرمرد ناتوان شدم. او در حالی كه سكوت كرده بود، به چشمانم زل زدو بیمقدمه پرسید😣ایرانی هستی؟... جوابش را ندادم. دوباره تكرار كرد. گفتم: آره، چه كار داری؟ پرسید: مرا میشناسی؟ گفتم: نه از كجا بشناسم؟😨 گفت: اگرایرانی باشی، حتما مرا میشناسی... گفتم: اتفاقا ایرانیام؛ ولی تو را نمیشناسم. پرسید: وزیر نفت ایران كیست؟ گفتم: نمیدانم. گفت: نام محمد جواد تندگویان را نشنیدهای؟😰 گفتم: آری، شنیدهام. پرسید:كجاست؟... گفتم: احتمالاً شهید شده😪 سری تكان داد و گفت: تندگویان شهید نشده و كاش شهید میشد😭 گفت من تندگویان هستم و یازده سال است😳 که ازاین سیاه چال به اون سیاه چال در رفت و آمد هستم وفعلا در این سیاه چال، که 4طبقه زیر زمین در پادگان هوا نیروزعراق به نام الرشید است😇 محبوس هستم 😭 دیگر همه چیز را فهمیدم. بغض گلویم را گرفته بود. فقط نگاهش میكردم. نگاه به بدنی كه از بس با👈 "اتوی داغ به آن كشیده بودند، مثل دیگ سیاه شده بود"😰گفتم: اگر پیامی داری بهم بگو... گفت: پیـام من مرزداری از وطن است... صبوری من است... نگذارید وطن به دست نااهلان بیفتد... نگذارید دشمن به خاك ما تعرض كند... استقامت، تنها راه نجات ملت ماست... بگذارید كشته شویم، اسیر شویم؛ ولی سرافرازی ملت به اسارت نیفتد...👌گفتم: به خدا قسم... پیامت رابه همه ایرانیان میرسانم خم شدم دستش را ببوسم كه نگذاشت...
#کتاب_خاطرات_دردناک #ناصر_کاوه
✅منبع : راوی: عیسی عبدی، کتاب ساعت به وقت بغداد، ج1، ص89
⭐ پسر شهید تندگویان نقل می کند👈 زماني پيكر پدر را براي مان آوردند كه بسياردلتنگ او بوديم😰 پس از 11سال انتظار👈 كه انتظار غريبي بود، پاهايي را كه بسيار دلتنگ آمدنش بودم، بوسيدم 😰 او در سالهاي اسارت، و در سلول انفرادي، تنها صدايش براي ستايش پروردگار بود✌ او آزاده اي تمام قامت بود كه فرياد «هيهات منا الذله» را با صداي بلند فرياد مي زد... هميشه خاك وطن را عزيز مي دانست و بر زبان سخن زنده باد ميهن را مي سرود...✌او آن قدر "قرآن را با صداي بلند خوانده بود" كه نگهبانان عراقي به او مي گفتند ما از تو اطلاعات نمي خواهيم، فقط با قرآن خواندنت به ديگر اسيران روحيه نده😭 وقتي پيكر پدر را تحويل گرفتیم، آن قدر👈 "حنجره او را فشرده بودند كه تمام استخوان هاي حنجره اش خرد شده بود"😭"او آرزوي «سكوت» را بر دل عراقي ها گذاشت...
⭐شهید رجایی به همسر محمدجواد تند گویان گفته بود که, عراق حاضر شده 8 خلبان بعثی را آزاد کنیم تا آنها تندگویان را آزاد کنند... وهمسرشهید تندگویان در جواب شهید رجائی گفت: اگر ما هم حاضر به این معامله شویم، خود محمد جواد قبول نمی کند که این خلبانان آزاد شوند و دوباره بمب بر سر مردم بیگناه بریزند.
#کتاب_زندگی_به_سبک_شهدا
#ناصر_کاوه
@yaranemoud
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴۱۹ محرم، سالروز حرکت اسرای کربلا به طرف شام در سال ۶۱ ه.ق 💔
#محرم
#استوری
- سَلامٌ عَلی قَلب زَینَبَ الصَّبور -
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
@yaranemoud
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷
🎥#استوری | بازگشت پرستوها
🍃🌹🍃
🌺 ۲۶ مرداد سالروز بازگشت آزادگان سرافراز به میهن اسلامی گرامی باد.
@yaranemoud
✨خوشا روزگار وصل یاران...
از
اینجـا
تا مقـامِ
عشــق
رفتیـد ....
#شهادت🌷
صبح و عاقبتمون شهدایی 🕊
@yaranemoud
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌟:
ما ملت امام حسینیم
#اربعین
#سردار
------------------------------------------------
@yaranemoud
------------------------------------------------
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
♥️قدم قدم
با یه علم
استوری روز شمار اربعین🏴
30روزتااربعین
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
@yaranemoud
🌼ذکر بزرگی که آیت الله بهجت توصیه کردند!
💠از آیتالله بهجت قدسسره درخواست کردم: «یک ذکر خیلی بزرگ یادم بدهید.» گفتند: ذکری یادتان بدهم که از جواهرهای همۀ کوههای دنیا و مروارید همه دریاها قیمتیتر باشد؟ گفتم: بله! و منتظر یک ذکر عریض و طویل خاص بودم؛ که گفتند:
استغفار... استغفار... استغفار *اگر بدانید در این استغفار چه گنجهایی نهفته است؛ روح را صیقل میدهد، راهها باز میشود و حاجتها برآورده میشوند..
📚کتاب به شیوه باران، ص۵٩
🌷اَستغفِرُالله ربی و اَتوبُ اِلیه
@yaranemoud
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ تیزر زیبای مسابقات نظامیان جهان به میزبانی سپاه
♨️ مسابقات تک تیراندازی 2022 نظامیان جهان به میزبانی سپاه در استان یزد برگزار می شود.
@yaranemoud
فرح گفته آماده بازگشت به ایران هستم. یعنی این ۴۵سال مشکل این بود که شما آمادگی نداشتی مادرجان؟😂
@yaranemoud
•••━━━━━━━━━
مرحومدولابیره:
دلهرچهرابخواهدهمانرانشانمیدهد،
سعیکنیددلشماخدارانشاندهد . .♥️!'
انسانهرچهرادوستداشتهباشد،تصویر
هماندرقلباومنعکسمیشودواهلمعرفت،
بانظربهقلباومیفهمندکهچهصورتیدربرزخدارد...!
کوششکنقلبتوبرایخداباشد☝️🏻
@yaranemoud
•🌸✨•
-تودورھ،زمونـِہاۍهـَستیم
ڪِہنمـٰازصبحـِمونقضٰامیشـِہ
چـِرا؟
چونمیخواستیمتـٰادیࢪوقت
ڪٰاررسانہاۍانجـٰامبدیم!
تادݪمولاشـٰادبشـِہ:/
-همینقدرتبـٰاه…!
✨¦⇠ #بدونتعارف
@yaranemoud
🎞 مجموعه #مستند #شهدای_پرورشگاه
📌 تهیه کننده و کارگردان سید رضا حسینی
🔗 موضوع: شهید محمد سلیمیکیا
✅ پنجشنبه ٢٧ مرداد ساعت ۱۹:۳۰
❎ تکرار روز بعد ساعت ۰۱:۰۰ و ١٢:٠٠
@yaranemoud
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺نماهنگ فوق العاده زیبا و دیدنی با جملاتِ ماندگار شهدای عزیزِ مدافع حرم👌😍
#شهدا
@yaranemoud
📝 #دلنوشته | #طلائیه
🌟 به هر سرزمینی که میرسم خاکش را میبویم اما هیچکدام بوی ناب تو را ندارد، آری! خاکی که مملوء از خون آلاله ها است بوی بهشت را آکنده میکند. در میان دشت هایت چشمه های معرفت است که در حال جوشیدن است و زائران تشنه را سیراب میکند.
💠 من خود را به تو میرسانم تا پای کلاس درس تو انسانیت و ایثار را بیاموزم، گوهرهای نایابی که این روزها برای ادم های این روزگار حکم طلا را دارد و تو لبریز از این چنین گوهر هایی هستی! بی دلیل نیست که تو را طلائیه میخوانند.
📍خسته از این زمانه کوله ام را برمیدارم و به راه می افتم. راهی که مقصدش تو باشی، راه را گم کرده ام اما نه راه رسیدن به تو را،بلکه من راه رسیدن به خود را گم کرده ام. درست به مانند کسی که در میان تاریکی ها گام برمیدارد، خود را به تو میرسانم تا چراغ راهم باشی.
@yaranemoud
دلهای بی پروا
یکی از اسرای آزاد شده می گفت : یک کارشناس عراقی پس از ماه ها تحقیق نظرش را در مورد اسیران ایرانی چنین بیان کرده بود :
(( شما فقط سه چیز بلدید نماز بخوانید ، گریه کنید و بجنگید)).
و حق هم همین است.
اگر دیوار های بصره ترک می خورد و آخرین ساعات هزارو یک شب بغداد از راه می رسید به واسطه تکبیر زبان و بندگی پیشانی های شماست.
اگر آبراه خلیج فارس،آمریکا را بی آبرو می نمود و یک شبه جیب سلاطین پول خالی می شد؛ به خاطر چشمهای نمناک و قنوت دستهای تان بود .
ما با این فرهنگ می جنگیدیم و پیروزی های مان در گرو همین سینه های بی تاب و دل های بی پروبود . . .
وگرنه "تسلسل" در سیاست های مجامع بین المللی و "دور" در امید بستن به آنها راه ترکستان را هم نشان نمی داد.
#ایران #اُسرا #آزادگان
@yaranemoud