#عزیزمحسین"
گفتم:بهشتت؟
گفت:لبخندحسین'ع'
گفتم:جهنمت؟
گفت:دوری از حسین'ع'
گفتم:دنیایت؟
گفت:خیمھ عزای حسین'ع'.
گفتم:مرگت؟
گفت:شهـادت.
گفتم:مدفنت؟
گفت:بینشان.
گفتم:حرف آخرت؟
گفت:فدای حسین
@yaranmah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قسم های جانسوز کودک😭 کودکانمان را با عشق امام زمان تربیت کنیم چه بسا دعای کودک معصوم از دعای بزرگترها بهتر و زودتر به اجابت برسد
15.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 سرود «سلام فرمانده» رسما تبدیل شده به مانور ارتش بینالملل شیعه از کشمیر تا نیجریه، از هند تا بحرین. نسخههای غیرفارسی «سلام فرمانده» را ببینید تا بفهمید نهضت انتظار تا کجاها گسترده خواهد شد.
.
💠 گفتمان مقاومت و نهضت انتظار درختی است که تنهاش در ظاهر در ایران جغرافیایی است اما ریشههایش زیر خاک تک تک کشورهای غرب آسیا و بخشی از شبه قاره هند و حتی آفریقا کشیده شده. ریشهای طبیعی که قرنها در خاک در حالت خواب زمستانی بوده و چهل و سه سال پیش دوباره فعال شده.
.
💠 حالا دیگر آینده امری تخیلی و انتزاعی نیست. حالا آینده مقابل چشمان ما و در دسترس ما است. سلامٌ عَلیٰ ناصر لِلّٰه.
یاران مهدوی
بیایید هرروز برای ظهورو سلامتی امام زمان یک صلوات هم که شده بفرستیم 🌷اللهمصلعلیمحمدوآلمحمدوعجل
الهم صل علی محمد وآل محمدوعجل فرجهم
قسمتی از زندگینامه امام علی علیهالسلام قضاوت در مسجد پیامبر صلیالله و علیه و آله و سلم ولولهای است هیچکس به دعا و نماز و عبادت مشغول نیست همه در گوشهای از مسجد ایستادهاند و دور هم جمع شدهاند عمربنخطاب که زمامدر دست دارد بر تختی نشسته و در فکر فرورفتهاست روبرویش دو زن ایستادهاند و در بغل یکی از آنان کودک شیرخواری قرار دارد همهمه و پچ پچه در میان مردم تمامی ندارد هر کس دارد با کسی که کنارش ایستاده سخن میگوید عمربنخطاب سر بالا میآورد و به زن اولین مینگرد یکبار دیگر ادعایت را بگو زن رو میکند به عمر و میگوید حضرت خلیفه این نوزادی که میبینی فرزند من است این زن به دروغ میگوید که فرزند او شما را به خدا حق مرا از این زن بازعمر ابن خطاب به زن دومی رو میکند و تو ای زن تو ادعایت چیست زن با آهوناله جواب داد دروغ میگوید دروغ میگوید حضرت خلیفه این فرزند جگر گوشه من است من او را به دنیا آوردم و حال این زن به دروغ میگوید که فرزند من است خلیفه نمیداند چه بگوید رو میکند به زن اولی ای زن آیا کسی را داری که شهادت دهد که این بچه فرزند توست خیر جناب خلیفه شاهدی ندارم خلیفه رو میکند به زن دومی تو چطور آیا تو برای ادعایت شاهدی داری خیر حضرت خلیفه من نیز شاهدی ندارم کاربر عمربنخطاب دشوار میشود نمیداند حق را باید به کدام یک از آن دو که هیچ شاهدی برای ادعای خود ندارند بدهد عمر عمر دوباره به زن اولی رو میکند ایضاً باید قسم بخوری که این بچه فرزند جست زن به سخن میآید به خدا سوگند این بچه این بچه فرزند من است و این زن دروغ میگوید خلیفه به زن دومی رو میکند که هم باید قسم بخوری ای خلیفه قسم به پروردگارکه این بچه رافرزند من است و این زن دروغ میگوید عمربنخطاب نمیداند دیگر چه بکند سر تا پا گیج شدهاست هر دو زن شاهدی برای ادعای خود ندارند و هر دو نیز قسم یاد میکنند که راست میگویند مسلمانان نیز همگی مات و مبهوت به خلیفه زل زده و دلشان میخواهند ببینند او در این قضاوت چه خواهد کرد هیچ راهحلی به ذهن خلیفه نمیرسد یکی از مسلمانان نگاه میکند به عمر ای خلیفه ما منتظر هستیم تا ببینیم حق با کدام یک دو ازین زنها است و حکم او چیست عمر سر پایین میاندازد و به فکر فرومیرود هر دو زن نیز چشم خلیفه دوختهاند تا ببینند او حق را به کدام یک از آنان خواهد داد عقل خلیفه به هیچ راهی نمیرسد مقداری که میگذرد سر بلند میکند و به جمعیت نگاه میکند تنها راه حاضر کردن علیابنابیطالب است شاید او را راهحلی برای این کار داشته باشد همه سکوت میکنند خلیفه دوباره به سخن میآید آری تنها راه چاره همین است زود علیابنابیطالب را به اینجا بخوانید یکی از مأموران که در کنار عمر ایستاده بود از مسجد خارج شد و بهدنبال علیبنابیطالب علیهالسلام به سوی خانهاش میرود همهمه و پچپچ دوباره در فضای مسجد میپیچد امیرالمؤمنین علیهالسلام در میان مسلمانان در مسجد ایستاده و عمر دارد ماجرا را برای او شرح میکند حرفهای او مرگ تمام میشود در پایان ای علی فقط تو هستی که میتوانی ما را از این مخمصه بیرون بیاوری امیرالمؤمنین علیهالسلام رو به آن دو زن میکند و آنان را نصیحت میکند و ای زن ها ها خدا را در همهجا ناظر اعمال و گفتههایتان بدانید یقیناً یکی از شما دروغ میگویید و خداوند دروغگویان را دوست ندارد حقیقت را بگویید و رضایت خداوند را به دست آورید زن اولی میگوید ای علی به خدا قسم که آن زن دروغ میگوید و این بچه فرزند من است زن دومی نیز به سخن میآید و میگوید به خدا قسم که این بچه فرزند من است و آن زن دروغ میگوید امیرالمؤمنین علیهالسلام بازهم این زن را نصیحت میکند اما هیچ کدام از آنان از حرفها از حرفهای خود کوتاه نمیآیند و بر گفته خود پافشاری میکنند عمر به امیرالمؤمنین نگاه میکند و ملتمس رسانه منتظر راهکاری است مردم نیز همگی در فکر فرو رفتهاند که علیبنابیطالب علیهالسلام چگونه میتواند میان این دو زن حکم کند و حق را از باطل تشخیص دهد ناگهان امیرالمؤمنین با صدایی که مقداری بلند است میگوید برو و یک اره بیاورد عمر با تعجب به امیرالمؤمنین مینگرد آری اره یکی از مسلمانان به سخن میآید ای علی در این اوضاع اره برای چه میخواهی میخواهم این کودک را اره کنند نیمی اش را به این زن و نیمی اش را به آن زن بدهم بین مردم و ولوله و همهمه میشود این دیگر چه قضاوتی است عمر با دیدنی تردید به امیرالمؤمنین نگاه میکند با دیده تردید به امیرالمؤمنین نگاه میکند نمیداند چه بگوید امیرالمؤمنین علیهالسلام اما روی قضاوتی که کرده مصرانه است مردم نیز باور نمیکنند امیرالمؤمنین با آن شفقتی که در دل دارد اینگونه قضاوت کنند عمر سر پایین میاندازد و فکر فرومیرود بااینکه قضاوت علیبنابیطالب را درک نمیکننداما میداند و بدون دلیلی حرفی نمیزند دستور میدهد تا اره بیاورند
مقداری بعد اره آورده میشود هیچ از مردم باور نمیکنند که قرار است به قضاوت علی علیهالسلام آن کودک ارزش شود چشم هر دو زن به اره میافتد ناگهان زن دوم میترسد و رنگ از چهرهاش میپرد و پاهایش سست میشود بریده بریده و در حالی که زبانش به لکنت افتاده میگوید ای علی من این بچه را نمیخواهم بچه را به آن زن به زن اولی خوشحال و شادمان میشود که کودک را میخواهند به آن دهند ناگهان امیرالمؤمنین میگوید اللهاکبر و سپس رو میکند بسیار زن دومی که ترسیده و علیه خود اقرار کرده ای زن این کودک برای تو و فرزند توست
یاران مهدوی
بیایید هرروز برای ظهورو سلامتی امام زمان یک صلوات هم که شده بفرستیم 🌷اللهمصلعلیمحمدوآلمحمدوعجل
اللهم صل علی محمد وآل محمدوعجل فرجهم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وای اگر خامنهای حکم جهادم دهد....
@yaranmah