4_6026344702658220483.mp3
638.6K
⁉️بهترین و پسندیده ترین عمل جهت تعجیل در امر فرج چیست ؟
⭕️پاسخ: #ابراهیم_افشاری
21.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 دانلود #کلیپ
📌 خلاصه سخنرانی؛ #آثار_دینی_اجتماعی_اعتقاد_به_مهدویت (قسمت سوم)
👤 استاد #رائفی_پور
🔺 توجه به اماکن خاص بسیار راهگشاست و اثرات اجتماعی دارد...
4_5805571224591407614.mp3
2.11M
🔊 #صوت_مهدوی
🎵 #پادکست «شکایت درماندگان»
🎙 استاد #رائفی_پور
💢 معصومین به ما یاد دادن که از این هجران و دوری امام زمان ندبه و شکایت کنیم تا خدا به فضلش باقیمانده غیبت رو ببخشه.
4_5875211396286778971.mp3
36.58M
شرح و بررسی #آیات_المهدویة
آیات ۲۴ تا ۳۰ سوره ابراهیم
استاد محمد حسین یوسفی
جلسه هشتاد و یکم | سهشنبه ۲۴ اسفند ۱۴۰۰
📋 مباحث مطرح شده:
◻️#حجت_خدا خلق شده از #نور_عظمت خدا است
◻️سؤال و جواب در #قبر برای #مؤمن و #کافر
◻️#کلمه_طیبهٔ در #قرآن به چه معناست؟
◻️خدا چگونه #ظالمین را #گمراه میکند
◻️معنای «یثبت الله الاقدام....»
#امام_زمان #دروس #صوت_دروس
صفحه ما در روبینو
https://rubika.ir/yaranmontaazer
کانال روبیکا
http://rubika.ir/yaranmontazerr
کانال ما در ایتا
http://eitaa.com/yaranmontaazer
کانال تفسیر قران ما در ایتا
https://eitaa.com/yaranmonntazerr
صفحه ما در اینستا
https://instagram.com/yaranmoontazer?utm_medi
ایدی کانال تلگرام ما
https://t.me/+eVPpnbscsQVlNGQ8
گروه تلگرام ما https://t.me/yaranmontaazer
https://t.me/yaranmoontazer
4_6026344702658220486.mp3
14.63M
#تلنگری
#استاد_شجاعی | #استاد_عالی
※ ظهور دوبار اتفاق میافتد:
√ یکبار در دولت درون هر انسان اتفاق میافتد، و نفس انسان را بهشت میکند،
√ و یکبار هم ظهوری که در دنیا اتفاق میافتد، و عالم را به بهشت تبدیل می کند.
چه کنم در دولت درون من، زودتر این ظهور اتفاق بیفتد؟
منبع: ما قیام میکنیم (جهاد)
دوستان که کربلا رفتن به نیابت همه شیعیان امیرالمومنین زیارت برن برا فرج سلامتی اقا امام صاحب زمان تشکر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺کسانیکه بیحجاب هستند، خدا ازشون انتقام میگیره❗️
🎙استاد_قرائتی
میگویند دعای پدر
در حق فرزند مستجاب است.
یا امیرالمومنین میشود برایمان دعا کنی تا فرزندان صالحی برای امام زمانمان باشیم،
تا مگر قرنها یتیمیمان به پایان خوش ظهور برسد...
السلام علیک یابن علی المرتضی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
شیخ شمس الدین می فرماید: مـردی از دربـاریـان سـلاطـیـن , به نام معمر بن شمس بود که او را مذور می گفتند.
این شخص هـمیشه روستای برس را که در نزدیکی حله است , اجاره می کرد.
آن روستا وقف علویین (سادات ) بود.
نایبی داشت که غله آن جا را جمع می کرد و نامش ابن الخطیب بود.
ابن الخطیب غلامی به نام عثمان داشت که مسئول مخارج او بود.
ابن الخطیب از اهل ایمان و صلاح بود, ولی عثمان برخلاف او و از اهل سنت این دوهمیشه درباره دین با یکدیگر بحث و مجادله می کردند.
اتـفـاقا روزی هر دوی ایشان نزد مقام ابراهیم خلیل عليهالسلام در برس , که نزدیکی تل نمرود بود, حاضر شـدنـد.
در آن جـا جمعی از رعیت و عوام حاضر بودند.
ابن الخطیب به عثمان گفت : الان حق را واضح و آشکار می نمایم
من در کف دست خود نام آنهایی را که دوست دارم (علی و حسن و حسین عليهالسلام ) مـی نـویسم تو هم بر دست خود نام افرادی را که دوست داری (فلان و فلان و فلان ) بنویس , آنگاه دستهای نوشته شده مان را با هم می بندیم و بر آتش می گذاریم
دست هر کس که سوخت , او بر باطل است و هر کس دستش سالم ماند, بر حق است
عثمان این مطلب را قبول نکرد و به این امر راضی نشد.
به همین علت رعیت و عوامی که در آن جا حـاضـر بـودند, عثمان را سرزنش کردند و گفتند: اگر مذهب تو حق است ,چرا به این امر راضی نمی شوی ؟ مـادر عثمان که شاهد قضایا بود, در حمایت از پسر خود مردم را لعن کرد و ایشان راتهدید نمود و ترسانید, و خلاصه در اظهار دشمنی نسبت به ایشان مبالغه کرد.
ناگهان همان لحظه چشمهای او کور شد به طوری که هیچ چیز را نمی دید! وقتی کوری را در خود مشاهده کرد, رفقای خود را صدا زد.
هنگامی که به اتاقش رفتند, دیدند که چـشمهای او سالم است , ولی هیچ چیز را نمی بیند, لذا دست او راگرفته و از اتاق بیرون آوردند و بـه حله بردند.
این خبر میان خویشان و دوستانش شایع شد.
اطبایی از حله و بغداد آوردند تا چشم او را مـعـالـجـه کـنـند, اما هیچ کدام نمی توانست کاری کند.
در این میان زنان مؤمنه ای که او را مـی شـنـاختند و دوستان او بودند, به نزدش آمدند و گفتند: آن کسی که تو را کور کرد, حضرت صـاحـب الامرعليهالسلام است
اگر شیعه شوی و دوستی او را اختیار کنی و از دشمنانش بیزاری جویی , ما ضامن می شویم که حق تعالی به برکت آن حضرت تو را شفا عنایت فرماید وگرنه ازاین بلا برای تو راه خلاصی وجود ندارد.
آن زن بـه ایـن امر راضی شد و چون شب جمعه فرا رسید, او را برداشتند و به مقام حضرت صاحب الامر عليه السلام در حله بردند و بعد هم زن را داخل مقام نموده خودشان کنار در خوابیدند.
همین که ربع شب گذشت , آن زن با چشمهای بینا از مقام خارج و به طرف زنهای مؤمنه آمد, در حـالـی کـه یک یک آنها را می شناخت , حتی رنگ لباسهای هر یک را به آنها می گفت
همگی شاد شدند و خدای تعالی را حمد و سپاس گفتند و کیفیت جریان را از او پرسیدند.
گفت : وقتی شما مرا داخل مقام نمودید و از آن جا بیرون آمدید, دیدم دستی بر دست من خورد و شـخصی گفت : بیرون رو که خدای تعالی تو را شفا عنایت کرده است و ازبرکت این دست , کوری من رفع شد و مقام را دیدم که پر از نور شده بود.
مردی را درآن جا دیدم
گفتم کیستی ؟ فرمود: منم محمد بن الحسن و از نظرم غایب گردید.
آن زنها برخاستند و به خانه های خود برگشتند.
بـعـد از ایـن قضیه , عثمان پسر او هم شیعه شد و این جریان شهرت پیدا کرد و قبیله شان به وجود امام عليهالسلام یقین کردند.
نـظـیـر این معجزه , در سال ۱۳۱۷ هجری هم اتفاق افتاد, یعنی زمانی که من مجاورامیرالمؤمنین عليهالسلام در نجف اشرف بودم و این مورد نیز زنی از اهل سنت بود که کورشده بود.
او را به مقام حضرت مـهـدی عليهالسلام در وادی الـسلام بردند و به محض توسل به آن بزرگوار در همان مقام شریف چشمهای او بینا شد.
✍️تشرفات
نویسنده: علی اکبر نهاوندی