eitaa logo
سربازان امام زمان
2.6هزار دنبال‌کننده
15.9هزار عکس
9.6هزار ویدیو
709 فایل
کپی ازاد لینک دعوت کانال تلگرام ما روبیکا ما صفحه ما در روبینو https://rubika.ir/yaranmontaazer http://rubika.ir/yaranmontazerr https://t.me/fuunny_patog https://eitaa.com/yaranmontaazer @sarbaz_emamee_zaman
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴⚫️🏴⚫️🏴⚫️🏴⚫️🏴⚫️🏴 ١- غسل کردن مقارن با غروب آفتاب. (با نیت غسل توبه، غسل شب قدر، غسل زیارت امام حسين عليه السلام) ٢- دو رکعت نماز که در هر رکعت بعد از سوره حمد، ۷ مرتبه سوره توحید و بعد از اتمام نماز، ٧٠ مرتبه استغفرالله و اتوب الیه (بعد از استغفرالله، ربّی ندارد) و بعد از آن هم حاجت خود را از خدا بخواهید. ٣- شب های قدر ۱۰۰ رکعت نماز هم دارد که مثل نماز صبح دو رکعت دو رکعت خوانده می شود. ٤- قرآن بر سر گذاشتن و دعای آن. (قصد زیاد شدن عقل و خرد باشد و نیتش این باشد که با علوم قرآنی کامل شود و نور قرآن با نور عقل او جمع شوند) ٥- زیارت امام حسین (علیه السلام). ٦- تلاوت سوره های روم، عنکبوت، دخان به خصوص در شب بیست و سوم. ٧- احیا نگه داشتن. (باعث آمرزش گناهان می شود) ٨- خواندن دعای جوشن کبیر. ٩- صد مرتبه از شب تا قبل از نماز صبح. (اللهم العن قَتَلَةَ امیرالمومنین) ١٠- صد مرتبه از شب تا قبل از نماز صبح. (أستغفرالله ربّی و أتوب الیه) 🌙✨🌙✨🌙✨🌙✨🌙✨ 🔵 ۱- صد مرتبه "اَستَغفُرِاللهَ رَبی وَ اَتوبُ اِلَیه". ۲- صد مرتبه " اَللّهُمَّ العَن قَتَلَةَ اَمیرَالمومنینَ". ۳- دعای "یا ذَالَّذی کانَ..." خوانده شود . ۴- " اَللّهَمَّ اجعَل فیما تَقضی وَ..." خوانده شود. ✅برای دسترسی به اعمال کامل شب های قدر به الجنان شیخ عباس قمی مراجعه شود✅ ✨🌙 🌙✨
‌ 💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 🌺 🌺 ✳️دعا واعمال مخصوصه شب بیست و سوم رمضان✳️ در هدیة الزائر ذکر شده از دو شب قدر سابق افضل است و از احادیث بسیار مستفاد مى‏شود که شب قدر همین است و در این شب جمیع امور بر وفق حکمت مقدر مى‏گردد و از براى این شب غیر از اعمالى که با دو شب سابق شریک است چند عمل دیگر است: 👈: خواندن سوره عنکبوت و روم که حضرت صادق علیه السلام قسم یاد فرموده که خواننده این دو سوره در این شب از اهل بهشت است 👈: خواندن حم دخان 👈 خواندن سوره قدر هزار مرتبه 👈 آنکه تکرار کند در این شب بلکه در تمام اوقات این دعا را اللهم کن لولیک را. 👈: بخواند: اللَّهُمَّ امْدُدْ لِی فِی عُمُرِی وَ أَوْسِعْ لِی فِی رِزْقِی وَ أَصِحَّ لِی جِسْمِی وَ بَلِّغْنِی أَمَلِی وَ إِنْ کُنْتُ مِنَ الْأَشْقِیَاءِ فَامْحُنِی مِنَ الْأَشْقِیَاءِ وَ اکْتُبْنِی مِنَ السُّعَدَاءِ فَإِنَّکَ قُلْتَ فِی کِتَابِکَ الْمُنْزَلِ عَلَى نَبِیِّکَ الْمُرْسَلِ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ یَمْحُو اللَّهُ مَا یَشَاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتَابِ 👈: بخواند: اللَّهُمَّ اجْعَلْ فِیمَا تَقْضِی وَ فِیمَا تُقَدِّرُ مِنَ الْأَمْرِ الْمَحْتُومِ وَ فِیمَا تَفْرُقُ مِنَ الْأَمْرِ الْحَکِیمِ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ مِنَ الْقَضَاءِ الَّذِی لا یُرَدُّ وَ لا یُبَدَّلُ أَنْ تَکْتُبَنِی مِنْ حُجَّاجِ بَیْتِکَ الْحَرَامِ فِی عَامِی هَذَا الْمَبْرُورِ حَجُّهُمْ الْمَشْکُورِ سَعْیُهُمْ الْمَغْفُورِ ذُنُوبُهُمْ الْمُکَفَّرِ عَنْهُمْ سَیِّئَاتُهُمْ وَ اجْعَلْ فِیمَا تَقْضِی وَ تُقَدِّرُ أَنْ تُطِیلَ عُمْرِی وَ تُوَسِّعَ لِی فِی رِزْقِی 👈: بخواند این دعا را که در اقبال است: یَا بَاطِنا فِی ظُهُورِهِ وَ یَا ظَاهِرا فِی بُطُونِهِ وَ یَا بَاطِنا لَیْسَ یَخْفَى وَ یَا ظَاهِرا لَیْسَ یُرَى یَا مَوْصُوفا لا یَبْلُغُ بِکَیْنُونَتِهِ مَوْصُوفٌ وَ لا حَدٌّ مَحْدُودٌ وَ یَا غَائِبا [غَائِبُ‏] غَیْرَ مَفْقُودٍ وَ یَا شَاهِدا [شَاهِدُ] غَیْرَ مَشْهُودٍ یُطْلَبُ فَیُصَابُ وَ لا یَخْلُو [لَمْ یَخْلُ‏] مِنْهُ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ وَ مَا بَیْنَهُمَا طُرْفَةَ [طَرْفَةَ] عَیْنٍ لا یُدْرَکُ بِکَیْفٍ [بِکَیْفَ‏] وَ لا یُؤَیَّنُ بِأَیْنٍ [بِأَیْنَ‏] وَ لا بِحَیْثٍ [بِحَیْثُ‏] أَنْتَ نُورُ النُّورِ وَ رَبُّ الْأَرْبَابِ أَحَطْتَ بِجَمِیعِ الْأُمُورِ سُبْحَانَ مَنْ لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ‏ءٌ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ سُبْحَانَ مَنْ هُوَ هَکَذَا وَ لا هَکَذَا غَیْرُهُ پس دعا مى‏کنى به آنچه بخواهى. 👈: آنکه غیر از غسل اول شب غسلى نیز در آخر شب کند و بدان که از براى غسل و احیاء این شب و زیارت امام حسین علیه السلام و👈 صد رکعت نماز فضیلت بسیار و تاکید شده (شیخ در تهذیب روایت کرده از ابو بصیر از حضرت صادق علیه السلام که فرمود: در شبى که امید مى‏رود شب قدر باشد صد رکعت نماز کن بخوان در هر رکعت قل هو الله أحد را ده مرتبه گفت گفتم فدایت شوم اگر قوت نداشته باشم ایستاده بجا آورم فرمود نشسته بجا آور گفتم اگر قوت نداشته باشم نشسته بجا آورم فرمود بجا آور به همان حالى که به قفا خفته‏اى در فراش خود) (و از دعائم الاسلام روایت است که: حضرت رسول صلى الله علیه و آله در دهه آخر ماه رمضان رختخواب خود را جمع مى‏کرد و کمر خود را محکم مى‏بست براى عبادت و در شب بیست و سوم اهل خود را بیدار مى‏کرد و آنها را که خواب ربوده بود آب به صورتشان مى‏پاشید) و حضرت فاطمه صلوات الله علیها نمى‏گذاشت در این شب احدى از اهلش بخوابد و علاج مى‏فرمود خواب آنها را به کمى طعام و مهیا مى‏کرد آنها را براى احیاء آن شب از روز یعنى امر مى‏فرمود که روز را خواب و استراحت کنند که شب خوابشان نبرد و احیا بدارند و مى‏فرمود که محروم کسى است که از خیر امشب محروم بماند (و روایت شده که: حضرت صادق علیه السلام سخت مریض شده بود چون شب بیست و سوم ماه رمضان شد موالى خود را امر فرمود که حرکتش دادند به مسجد بردند و آن شب را در مسجد بود تا به صبح) علامه مجلسى رحمة الله علیه فرموده که هر مقدار قرآن که ممکن باشد در این شب بخواند و دعاهاى صحیفه کامله را بخواند خصوصا دعاى مکارم الاخلاق و دعاى توبه و روزهاى این شبها را نیز باید حرمت داشت و به عبادت و تلاوت و دعا بسر آورد زیرا که در احادیث معتبره وارد شده است که روز قدر در فضیلت مثل شب قدر است.
🗓 ❀°✍ براى شب عاشورا، دعا و نمازهاى بسيارى نقل شده است كه برخى از آنها به اين شرح است: 1ـ احياى شب عاشورا; در روايتى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) آمده است كه «هر كس شب عاشورا را بيدار بماند (و به عبادت بپردازد); گويا عبادت فرشتگان را انجام داده است...».(1) 2ـ پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) فرمود: در شب عاشورا، چهار ركعت نماز مى گذارى و در هر ركعت يك مرتبه «حمد» و پنجاه مرتبه سوره «توحيد» را مى خوانى وقتى كه در ركعت چهارم سلام نماز را گفتى، ذكر خدا را بسيار بگو و بر رسول خدا(صلى الله عليه وآله) صلوات بفرست و تا مقدارى كه ممكن است بر دشمنان اهل بيت(عليهم السلام) لعنت كن.(2) 3ـ صد ركعت نماز بجا مى آورى، هر دو ركعت با يك سلام، كه در هر ركعت يك مرتبه «حمد» و سه بار سوره «توحيد» را مى خوانى و پس از پايان اين نمازها، هفتاد بار مى گويى: سُبْحانَ اللّهِ وَ الْحَمْدُ لِلّهِ وَ لا إلهَ إلاَّ اللّهُ وَ اللّهُ اَكْبَرُ وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إلاَّ بِاللّهِ الْعَلِىِّ الْعَظِيمِ. رسول خدا(صلى الله عليه وآله) فرمود: كسى كه اين نماز را بخواند - از مردان و زنان - وقتى كه بميرد، خداوند قبرش را معطّر و خوشبو مى كند و هر روز - تا هنگام دميدن صور - نورى وارد قبرش مى شود...(3) 📚⇦• 1. اقبال، صفحه 555. 📚⇦• 2. اقبال، صفحه 556. 📚⇦• 3. همان مدرك، صفحه 555. ۲ـ احیای این شب کنار قبر امام حسین(علیه السلام ۳ـ دعا و نیایش ◾️ ۱ـ عزاداری بر امام حسین(علیه السلام) و شهدای کربلا، در این مورد از امام رضا(علیه السلام) نقل شده است: ▪هر کس کار و کوشش را در این روز، رها کند، خداوند خواسته ‌هایش را برآورد و هر کس این روز را با حزن و اندوه سپری کند، خداوند قیامت را روز خوشحالی او قرار دهد. ۲ـ زیارت امام حسین(ع) ۳ـ روزه گرفتن در این روز کراهت دارد؛ ولی بهتر است بدون قصد روزه، تا بعد از نماز عصر از خوردن و آشامیدن خودداری شود. ۴ـ آب دادن به زائران و عزاداران امام حسین(ع) ۵ـ خواندن سوره توحید هزار مرتبه ۶ـ خواندن زیارت عاشورا ۷ـ گفتن هزار بار ذکر «اللّهم العن قتلة الحسین(ع)» 📚 مصباح کفعمی 📚فرهنگ عاشوراص۴۰۵جواد محدثی 📚وسائل الشیعه،ج ۵ص ۳۹۴ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبدِالله الْحُسَيْن °❀°▪️°❀°‌▪️°❀°▪️°❀ ‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌
📣📣 برگرفته از واقعیت ✨🥀آن شبی که رقیه آمد🥀✨ 💬 پرستار غذای هم اتاقی هایم را روی میزشان می‌گذارد، به من که می رسد نگاهی به لیستش می اندازد و می‌گوید: آقای افشار، شمام که فردا عمل دارین، باید ناشتا باشین . اسم عمل، دوباره دلهره به جانم می اندازد، هفتاد روز است بیمارستان بستری هستم، از یک زخم عمیق توی زانویم شروع شد و کم کم همه‌ی پایم را سیاه کرد. امروز دکترها شور کردند و تصمیم نهایی را گرفتند، پایم باید از بالای ران قطع میشد. به توده‌ی سیاه و متورم و بدشکلی که قرار بود فردا قطع شود، نگاه می‌کنم، از فکر یک عمر زندگی بدون پا به وحشت می‌افتم. چراغ های بخش را خاموش کرده‌اند، ملحفه را می‌کشم روی سرم، نمی‌خواهم کسی اشک هایم را ببیند. متوسل می‌شوم به دختر سه ساله ابا عبدالله، من روضه خوانم، جایی جز در خانه حسین نمی‌شناسم. آرام آرام اشعار صامت بروجردی را می خوانم و اشک می ریزم: «بود در شهر شام از حسین دختری آسیه فطرتی فاطمه منظری او سه ساله بود و عقل چهل ساله داشت با چهل ساله عقل روی چون لاله داشت» خوابم می برد، انگار... دختر سه ساله ای را می‌بینم که انگشت پدر را گرفته و او را بطرف تخت من می‌آورد/ می‌شناسمشان، آقایم حسین است، گفتم که من روضه خوان در خانه حسینم. وارد اتاق من می‌شوند، می فرمایند: - افشار، من این اشعار صامت را خیلی دوست دارم، بخوان! می‌خواهم شروع کنم، می‌فرمایند: - همین‌طور خوابیده می‌خواهی بخوانی؟ بلند شو... عرض می‌کنم: نمیتوانم، پایم سیاه شده، هفتاد روز است.... می‌فرمایند: - حسین دارد به تو می گوید بلند شو از جا بلند می شوم، شروع می کنم به خواندن؛ «زد در آن شب به شام، غرق آهش علم سوخت بر حال خویش جان اهل حرم باز اهل حرم ریخت از غم به هم گشته هر یک ز هم چاره جو بهر غم ام کلثوم زار زینب ممتحن ناله وی رسید چون به گوش یزید کرد بهرش روان راس شاه شهید آن یتیم غریب چون سر باب دید زد بسر دست غم و ز دل آهی کشید همچو (صامت) پرید مرغ روحش ز تن» من می‌خوانم و آقایم حسین، بلند بلند گریه می‌کند. بیدار می‌شوم، انگار... ایستاده ام، من روی پاهای خودم ایستاده ام و دارم می‌خوانم، ابا عبدالله نیست، رقیه هم نیست. پرستارها، دکترها و مریض ها آمده اند دورتادورم و با خواندن من زار می زنند. صبح روز بعد میروم برای عکسبرداری و آزمایش، پایم سالم است، بدون هیچ تورم و عفونت و دردی. پایی که قرار بود قطع شود، مرخص می‌شود. هفته بعد برای عیادت هم اتاقی هایم می روم بیمارستان، پیدایشان نمی‌کنم، سراغشان را می‌گیرم. می گویند: همه آن ها مرخص شده اند، آن شبی که رقیه آمده بود، همه شفا گرفتند. 🥀🥀🥀🥀🥀 سه ساله یا سیصد ساله یا  هزار ساله ای؟ نمیدانم همین قدر میدانم در هر عصر ومکان صدایت زدیم و گفتیم: لبیک یا رقیه تو فرمودی :لک لبیک ✨«سلام بر رقیه»✨ 💠 با روزی یک ساعت جهاد برای ظهور ثابت کنیم که مهدی تنها نمی ماند💠
📣📣 برگرفته از واقعیت ✨🥀آن شبی که رقیه آمد🥀✨ 💬 پرستار غذای هم اتاقی هایم را روی میزشان می‌گذارد، به من که می رسد نگاهی به لیستش می اندازد و می‌گوید: آقای افشار، شمام که فردا عمل دارین، باید ناشتا باشین . اسم عمل، دوباره دلهره به جانم می اندازد، هفتاد روز است بیمارستان بستری هستم، از یک زخم عمیق توی زانویم شروع شد و کم کم همه‌ی پایم را سیاه کرد. امروز دکترها شور کردند و تصمیم نهایی را گرفتند، پایم باید از بالای ران قطع میشد. به توده‌ی سیاه و متورم و بدشکلی که قرار بود فردا قطع شود، نگاه می‌کنم، از فکر یک عمر زندگی بدون پا به وحشت می‌افتم. چراغ های بخش را خاموش کرده‌اند، ملحفه را می‌کشم روی سرم، نمی‌خواهم کسی اشک هایم را ببیند. متوسل می‌شوم به دختر سه ساله ابا عبدالله، من روضه خوانم، جایی جز در خانه حسین نمی‌شناسم. آرام آرام اشعار صامت بروجردی را می خوانم و اشک می ریزم: «بود در شهر شام از حسین دختری آسیه فطرتی فاطمه منظری او سه ساله بود و عقل چهل ساله داشت با چهل ساله عقل روی چون لاله داشت» خوابم می برد، انگار... دختر سه ساله ای را می‌بینم که انگشت پدر را گرفته و او را بطرف تخت من می‌آورد/ می‌شناسمشان، آقایم حسین است، گفتم که من روضه خوان در خانه حسینم. وارد اتاق من می‌شوند، می فرمایند: - افشار، من این اشعار صامت را خیلی دوست دارم، بخوان! می‌خواهم شروع کنم، می‌فرمایند: - همین‌طور خوابیده می‌خواهی بخوانی؟ بلند شو... عرض می‌کنم: نمیتوانم، پایم سیاه شده، هفتاد روز است.... می‌فرمایند: - حسین دارد به تو می گوید بلند شو از جا بلند می شوم، شروع می کنم به خواندن؛ «زد در آن شب به شام، غرق آهش علم سوخت بر حال خویش جان اهل حرم باز اهل حرم ریخت از غم به هم گشته هر یک ز هم چاره جو بهر غم ام کلثوم زار زینب ممتحن ناله وی رسید چون به گوش یزید کرد بهرش روان راس شاه شهید آن یتیم غریب چون سر باب دید زد بسر دست غم و ز دل آهی کشید همچو (صامت) پرید مرغ روحش ز تن» من می‌خوانم و آقایم حسین، بلند بلند گریه می‌کند. بیدار می‌شوم، انگار... ایستاده ام، من روی پاهای خودم ایستاده ام و دارم می‌خوانم، ابا عبدالله نیست، رقیه هم نیست. پرستارها، دکترها و مریض ها آمده اند دورتادورم و با خواندن من زار می زنند. صبح روز بعد میروم برای عکسبرداری و آزمایش، پایم سالم است، بدون هیچ تورم و عفونت و دردی. پایی که قرار بود قطع شود، مرخص می‌شود. هفته بعد برای عیادت هم اتاقی هایم می روم بیمارستان، پیدایشان نمی‌کنم، سراغشان را می‌گیرم. می گویند: همه آن ها مرخص شده اند، آن شبی که رقیه آمده بود، همه شفا گرفتند. 🥀🥀🥀🥀🥀 سه ساله یا سیصد ساله یا  هزار ساله ای؟ نمیدانم همین قدر میدانم در هر عصر ومکان صدایت زدیم و گفتیم: لبیک یا رقیه تو فرمودی :لک لبیک ✨«سلام بر رقیه»✨ 💠 با روزی یک ساعت جهاد برای ظهور ثابت کنیم که مهدی تنها نمی ماند💠
📣📣 برگرفته از واقعیت ✨🥀آن شبی که رقیه آمد🥀✨ 💬 پرستار غذای هم اتاقی هایم را روی میزشان می‌گذارد، به من که می رسد نگاهی به لیستش می اندازد و می‌گوید: آقای افشار، شمام که فردا عمل دارین، باید ناشتا باشین . اسم عمل، دوباره دلهره به جانم می اندازد، هفتاد روز است بیمارستان بستری هستم، از یک زخم عمیق توی زانویم شروع شد و کم کم همه‌ی پایم را سیاه کرد. امروز دکترها شور کردند و تصمیم نهایی را گرفتند، پایم باید از بالای ران قطع میشد. به توده‌ی سیاه و متورم و بدشکلی که قرار بود فردا قطع شود، نگاه می‌کنم، از فکر یک عمر زندگی بدون پا به وحشت می‌افتم. چراغ های بخش را خاموش کرده‌اند، ملحفه را می‌کشم روی سرم، نمی‌خواهم کسی اشک هایم را ببیند. متوسل می‌شوم به دختر سه ساله ابا عبدالله، من روضه خوانم، جایی جز در خانه حسین نمی‌شناسم. آرام آرام اشعار صامت بروجردی را می خوانم و اشک می ریزم: «بود در شهر شام از حسین دختری آسیه فطرتی فاطمه منظری او سه ساله بود و عقل چهل ساله داشت با چهل ساله عقل روی چون لاله داشت» خوابم می برد، انگار... دختر سه ساله ای را می‌بینم که انگشت پدر را گرفته و او را بطرف تخت من می‌آورد/ می‌شناسمشان، آقایم حسین است، گفتم که من روضه خوان در خانه حسینم. وارد اتاق من می‌شوند، می فرمایند: - افشار، من این اشعار صامت را خیلی دوست دارم، بخوان! می‌خواهم شروع کنم، می‌فرمایند: - همین‌طور خوابیده می‌خواهی بخوانی؟ بلند شو... عرض می‌کنم: نمیتوانم، پایم سیاه شده، هفتاد روز است.... می‌فرمایند: - حسین دارد به تو می گوید بلند شو از جا بلند می شوم، شروع می کنم به خواندن؛ «زد در آن شب به شام، غرق آهش علم سوخت بر حال خویش جان اهل حرم باز اهل حرم ریخت از غم به هم گشته هر یک ز هم چاره جو بهر غم ام کلثوم زار زینب ممتحن ناله وی رسید چون به گوش یزید کرد بهرش روان راس شاه شهید آن یتیم غریب چون سر باب دید زد بسر دست غم و ز دل آهی کشید همچو (صامت) پرید مرغ روحش ز تن» من می‌خوانم و آقایم حسین، بلند بلند گریه می‌کند. بیدار می‌شوم، انگار... ایستاده ام، من روی پاهای خودم ایستاده ام و دارم می‌خوانم، ابا عبدالله نیست، رقیه هم نیست. پرستارها، دکترها و مریض ها آمده اند دورتادورم و با خواندن من زار می زنند. صبح روز بعد میروم برای عکسبرداری و آزمایش، پایم سالم است، بدون هیچ تورم و عفونت و دردی. پایی که قرار بود قطع شود، مرخص می‌شود. هفته بعد برای عیادت هم اتاقی هایم می روم بیمارستان، پیدایشان نمی‌کنم، سراغشان را می‌گیرم. می گویند: همه آن ها مرخص شده اند، آن شبی که رقیه آمده بود، همه شفا گرفتند. 🥀🥀🥀🥀🥀 سه ساله یا سیصد ساله یا  هزار ساله ای؟ نمیدانم همین قدر میدانم در هر عصر ومکان صدایت زدیم و گفتیم: لبیک یا رقیه تو فرمودی :لک لبیک ✨«سلام بر رقیه»✨ 💠 با روزی یک ساعت جهاد برای ظهور ثابت کنیم که مهدی تنها نمی ماند💠