🌙 #رزق_شبانه
🌴فرزند شهید میگوید:
🍁تنها چیزی که پدرم را به شهادت رساند، شجاعت او بود. در وجود پدر چیزی به معنای ترس معنا نداشت. در سوریه از ساعت ۱۲ شب تا ۶ صبح، به تنهایی جنگیده بود. دوستانش به او گفته بودند که برگردد اما قبول نمیکند و میگوید: شما فقط به من مهمات برسانید.
🍁 پدرم ورزشکار بود و دوومیدانی انجام میداد. هر روز تقریبا ً هشت کیلومتر میدوید. هر روز عصر به من میگفت برایم زمان بگیر. من هم زمان میگرفتم هر روز دو ساعت میدوید. همرزمهای پدرم میگفتند در سوریه هم، اول صبح ما را بیدار و به خط میکرد و ما را وادار به دویدن میکرد. پدرم در سوریه هم ورزش را ترک نکرده بود.
🥀 #شهید_مدافع_حرم
🥀 #شهیدجبارعراقی🕊🌹
🥀 #خوزستان
✨ #شبتون_شهدایی ✨🌙
5.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کفشداری شهید مدافع حرم نوید صفری در حرم خانم حضرت رقیه سلام الله علیها
#شهید_مدافع_حرم #نوید_صفری
#زن_عفت_افتخار
#کانال_
یا صاحب الزمان عج ادرکنی و لا تهلکنی
https://eitaa.com/joinchat/3569156444C669a065b42
🍀💦🧡💞💞💜💞💞🧡💦🍀
═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
🌸🍃عاشقانه های شهدایی
قرار بود آن روز هردو جوابشان را به خانواده ها اعلام کنند. آخرهای صحبتشان بود. زینب به دستان روح الله خیره شده بود که با پوست میوه ها بازی می کرد، بدون مقدمه گفت: «می شه یه سوالی بپرسم؟»
– بله
– چرا دستاتون اینقدر زخمی شده؟
روح الله نگاهی به دستانش کرد. انگار برای اولین بار بود که زخم های دستش را می دید. کمی مکث کرد «دیگه کار منم اینجوریه دیگه»
زینب سرش را پایین انداخت و با دلسوزی گفت:
«بیشتر مراقب خودتون باشبن، دوست ندارم آسیبی بهتون برسه.»
روح الله چندثانیه به او خیره ماند. انتظار شنیدن این حرف را نداشت. دوباره به دستانش نگاه کرد. زخم هایی که به چشم خودش هم نیامده بود، حالا برای کسی مهم شده بود. سرش را بلند کرد. لبخند زد: «چشم از این به بعد بیشتر مراقبم»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ💛💛ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_روحالله_قربانی
"🌹🕊↴
https://eitaa.com/yasahe
🍃🟣🟢📘🕋
📒❤️ اللهم عجل لولیک الفرج ❤️📒🕋📘🟢
🟣🍃
بهشگفتم
+راضیامشهیدشےولیالاننه..
ٺوهنوزجوونی ...
جوابداد
_لذتیکهعلےاڪبرازشهادٺبرد
حبیبابنمظاهرنبرد ...
#روے_خط_شھدا
#شهید_مدافع_حرم
#محمدحسین_محمدخانی