#داستانک
#آغاز_سال_تحصیلی
💠 دو حلقه جمعیّت
❖ رسول اكرم صلّی الله علیه و آله وارد مسجد مدینه شد، چشمش به دو اجتماع افتاد كه از دو دسته تشكیل شده بود و هر دستهای حلقهای تشكیل داده سرگرم كاری بودند.
❖ یک دسته مشغول عبادت و ذكر و دستهی دیگر به تعلیم و تعلّم و یاد دادن و یاد گرفتن سرگرم بودند.
❖ هر دو دسته را از نظر گذرانید و از دیدن آنها مسرور و خرسند شد. به كسانی كه همراهش بودند رو كرد و فرمود: «این هر دو دسته كار نیک میكنند و بر خیر و سعادتند».
❖ آنگاه جملهای اضافه كرد: «لكن من برای تعلیم و دانا كردن فرستاده شدهام». پس خودش به طرف همان دسته كه به كار تعلیم و تعلّم اشتغال داشتند رفت و در حلقهی آنها نشست.¹
1⃣ منية المريد؛ صفحه ۱۰
🆔 https://eitaa.com/joinchat/595591171C21fd31eed1
#داستانک
💠 نصیحت زاهد
❖ گرمی هوای تابستان شدت كرده بود. آفتاب بر مدینه و باغها و مزارع اطراف مدینه به شدت میتابید. در این حال مردی به نام محمد بن منكدر -كه خود را از زهّاد و عبّاد و تارک دنیا میدانست- تصادفا به نواحی بیرون مدینه آمد، ناگهان چشمش به مرد فربه و درشتاندامی افتاد كه معلوم بود در این وقت برای سركشی و رسیدگی به مزارع خود بیرون آمده و به واسطهی فربهی و خستگی به كمک چند نفر كه اطرافش هستند و معلوم است كس و كارهای خود او هستند راه میرود.
❖ با خود اندیشید: این مرد كیست كه در این هوای گرم خود را به دنیا مشغول ساخته است؟! نزدیکتر شد، عجب! این مرد محمد بن علی بن الحسین (امام باقر) است! این مرد شریف، دیگر چرا دنیا را پیجویی میكند؟! لازم شد نصیحتی بكنم و او را از این روش باز دارم.
❖ نزدیک آمد و سلام داد. امام باقر علیهالسلام نفسزنان و عرقریزان جواب سلام داد. «آیا سزاوار است مرد شریفی مثل شما در طلب دنیا بیرون بیاید، آن هم در چنین وقتی و در چنین گرمایی، خصوصا با این اندام فربه كه حتما باید متحمل رنج فراوان بشوید؟!»
❖ «چه كسی از مرگ خبر دارد؟ چه كسی میداند كه چه وقت میمیرد؟ شاید همین الآن مرگ شما رسید. اگر خدای نخواسته در همچو حالی مرگ شما فرارسد، چه وضعی برای شما پدید خواهد آمد؟! شایستهی شما نیست كه دنبال دنیا بروید و با این تن فربه در این روزهای گرم این مقدار متحمل رنج و زحمت بشوید؛ خیر، خیر، شایستهی شما نیست».
❖ امام باقر علیهالسلام دستها را از دوش كسان خود برداشت و به دیوار تكیه كرد و گفت: «اگر مرگ من در همین حال برسد و من بمیرم، در حال عبادت و انجام وظیفه از دنیا رفتهام، زیرا این كار عین طاعت و بندگی خداست. تو خیال كردهای كه عبادت منحصر به ذكر و نماز و دعاست. من زندگی و خرج دارم، اگر كار نكنم و زحمت نكشم، باید دست حاجت به سوی تو و امثال تو دراز كنم. من در طلب رزق میروم كه احتیاج خود را از كس و ناكس سلب كنم. وقتی باید از فرارسیدن مرگ ترسان باشم كه در حال معصیت و خلافكاری و تخلف از فرمان الهی باشم، نه در چنین حالی كه در حال اطاعت امر حق هستم كه مرا موظف كرده بار دوش دیگران نباشم و رزق خود را خودم تحصیل كنم».
❖ زاهد: «عجب اشتباهی كرده بودم! من پیش خود خیال كردم كه دیگری را نصیحت كنم، اكنون متوجه شدم كه خودم در اشتباه بودهام و روش غلطی را میپیمودهام و احتیاج كاملی به نصیحت داشتهام».¹
1⃣ بحارالانوار (چاپ كمپانی)؛ ج ۱۱، ص ۸۲
🆔 https://eitaa.com/joinchat/595591171C21fd31eed1
#داستانک
❖ شكر نعمت
● ابوهاشم جعفرى گويد: در تنگناى سختى از زندگى گرفتار شدم. به حضور امام هادى عليهالسلام رفتم. وقتى در محضر او نشستم، فرمود: «اى اباهاشم درباره كدام نعمتى كه خداوند به تو داده است مىتوان شكرگزار او باشى؟». من ساكت ماندم و ندانستم چه بگويم.
● حضرت فرمود: «خداوند ايمان را روزى تو كرد و به وسيله آن بدنت را از آتش دوزخ مصون كرد و عافيت و سلامتى را نصيب تو گردانيد و تو را بر اطاعتش يارى نمود و به تو قناعت بخشيد و از اينكه خوار و بىآبرو گردى حفظ كرد.
اى اباهاشم من در آغاز اين نعمتها را به تو يادآورى كردم چرا كه گمان بردم مىخواهى از آن كسى كه آن نعمتها را به تو بخشيده است شكايت كنى و من دستور دادم صد دينار به تو بپردازد آن را دريافت كن».¹
1⃣ امالی صدوق؛ ص ۴۹۷ ح ۶۸۲
🆔 https://eitaa.com/joinchat/595591171C21fd31eed1
#داستانک
❖ شكر نعمت
● ابوهاشم جعفرى گويد: در تنگناى سختى از زندگى گرفتار شدم. به حضور امام هادى عليهالسلام رفتم. وقتى در محضر او نشستم، فرمود: «اى اباهاشم درباره كدام نعمتى كه خداوند به تو داده است مىتوان شكرگزار او باشى؟». من ساكت ماندم و ندانستم چه بگويم.
● حضرت فرمود: «خداوند ايمان را روزى تو كرد و به وسيله آن بدنت را از آتش دوزخ مصون كرد و عافيت و سلامتى را نصيب تو گردانيد و تو را بر اطاعتش يارى نمود و به تو قناعت بخشيد و از اينكه خوار و بىآبرو گردى حفظ كرد.
اى اباهاشم من در آغاز اين نعمتها را به تو يادآورى كردم چرا كه گمان بردم مىخواهى از آن كسى كه آن نعمتها را به تو بخشيده است شكايت كنى و من دستور دادم صد دينار به تو بپردازد آن را دريافت كن».¹
1⃣ امالی صدوق؛ ص ۴۹۷ ح ۶۸۲
🌷 #حدیث_روز
💚 زندگی به سبک کلام اهل بیت سلاماللهعلیهم👇
https://eitaa.com/joinchat/595591171C21fd31eed1