4_5922570269787947178.mp3
3.65M
😭 #مناجات_خوانی
📝متن صوت ارائه شده
مرحوم شیخ بهایی تو کشکولش این ماجرا رو میاره: تو بغدادیه جوونی بود فاسق و فاجر همه از دستش به ستوه اومده بودن ـ بگو خدا ملائکه تو هم از ما به ستوه اومدن، خسته شدن انقده نوشتن و پاره کردن، خسته شدن انقده نوشتن که ما رو بخشیدی، از این در بیرون نرفته، دوباره پروندمون و پر کردیم ـ تا دم مرگ اینجوری بود، خودشم می دونست بمیره کسی دفنش نمی کنه، چهار تا غلام و اجیر کرده بود، ببرنش تو بیابونا دفنش کنن. هیچ کس هم نیومد تشییع جنازه ش، یه وقت دیدن عالم و فقیه شهر دوان دوان با جمعیت زیادی داره میاد، غلاما بدن و رو زمین گذاشتن، چه خبره! این عالم اومد نمازش و خوند، با چه عزتی بردن تو قبرستون مسلمونا دفن کردن، برای خود این عالم سوال بود، تو خواب بهش گفته بودن یکی از دوستان ما غریبانه داره دفن می شه، جماعت شهر و بردار ببر، خیلی برا خودش سوال شده بود، پرس و جو کرد، اومد در خونه این میت، خانومش و صدا زد، مرد تو اینجوری بوده اما من تو خواب این پیام و دریافت کردم، چی جوری اینا با هم جمع می شه؟ چی کار می کرد توخونه؟
زنه گفت سه تا کارش هیچ وقت ترک نمی شد، هر گناهی انجام می داد اما نمازش هیچ وقت ترک نمی شد ـ دوم همیشه یتیم سر سفره ما بود ـ سوم هر وقت با خدا می خواست حرف بزنه اینجوری می گفت: خدایا اگه قرار باشه من و بسوزونی چیزی گیر تو نمیاد، اما اگه من و ببخشی خیلی چیزا گیر من میاد. من بهشت می رم خدمت اربابم می رسم.
ارتباط ما در ایتا
┄┅┅❁💚❁┅┅┄
♡ https://eitaa.com/joinchat/1211170818Ca2dc130ff3
┄┅┅❁💚❁┅┅┄
کانال کلیپ در❤️ سروش
┄┅┅❁💚❁┅┅┄
https://splus.ir/eestory
┄┅┅❁💚❁┅┅┄