هوالرحمن:
.
اول كه اومد خواستگاريم چيزى از #زندگى طلبگى نميدونستم.
.
به خاطر همين سه جلسه باهم صحبت كرديم قبل از #عقدمون،تا با زندگيش آشنا شدم تقريبا.
.
از وضعيت مالى گرفته تا اخلاق هاى #شخصى و #خانوادگى و #حساسيت ها
.
بعد از ٤ هفته عقد كرديم
خيلى ساده و خوب
.
بعد عقد رفتيم با #ماشين #بابا كمى دور دور😎
بعدش منو رسوند خونمون گفت تا يك ساعت ديگه ميام بايد يه امانتى بهت بدم.
.
-امانتى؟؟؟؟
+اره
. -چى هست؟؟؟امانتى ندارم كه☹️
+متوجه ميشى خانوم
.
همش ذهنم #مشغول بود ميخواد چكار كنه
.
يكى دوساعتى گذشت زنگ زد و گفت بيا جلو در.
.
رفتم دم در...
ديدم يه دسته #گل خشك شده تو دستش بود
انگار قديمى بود و كسى اونارو خشك كرده بود
.
اونارو گرفت سمتم .
-اينا چيه؟؟😐
+اينا براى شماست
.
-براى من؟؟؟؟😐
پس چرا خشك شدن😢😂
.
+اينا رو از قبل برات گرفته بودم،هر دوهفته كه ميرفتم سر مزار شهدا دوتا گل ميگرفتم يكى براى شهدا يكى هم براى شما
.
از قبل عاشقت بودم
هر روز به شما فكر ميكردم ولى...
نميتونستم بيام به #دختر مردم گل بدم كه...
.
همه رو خشك كردم و به خودم گفتم بعد #عقد يه روزى بهت بدم😊
.
-ممنون😢
+قابل شمارو نداره☺️
.
نويسنده:#مصطفى_معبودى
.
.
#طلبه_انقلابى
#طلبه#طلبگى
#عشق#عاشقى
#گل_دادن🌹
#مصطفى_معبودى
#كپى_با_ذكر_منبع 👌
#وعده_ديدار_كنارشهداء
#التماس_دعا
.
ياعلى مدد
.
.
حکایت من:
❤❤
با ما در کانال نرم افزار ایتا
https://eitaa.com/yasmotahar
🌷