eitaa logo
یاس سفید ( راه حق )
75 دنبال‌کننده
5هزار عکس
5هزار ویدیو
244 فایل
لینک کانال بصیرت و روشنگری کوی راه حق اصفهان https://eitaa.com/yassefidd @yassefidd #فتنه_تغلب
مشاهده در ایتا
دانلود
9.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥💠آقا بریز بیرون... والله اگه اینا باشن نمیشه... اگر میخواهید بدونید در کشور چه بلایی داره سر ملت میاره تا آخر ببینید... @yassefidd
🥀🍃🌺🍃 از ویار بدتر مخفی کردن بارداری ام بود . دوست داشتم به همه بگویم مادر شدم . از طرفی دل تو دلم نبود که الان زنگ میزنن بهش که جمع کن بیا . یکی دو بار گفتم اصلاً خودم زنگ میزنم بیایید این رو ببرید تا خلاص بشم از این استرس . دو هفته بعد رفتیم امامزاده شاهزاده حسین . تلفن محسن زنگ خورد . فکر کردم یکی از دوستانش است . یواشکی گفت چشم آماده میشم . گفتم کی بود ؟ میخواست از زیرش در برود ، پیگیر شدم . گفت فردا صبح اعزامم . احساس کردم روی زمین نیستم . پاهایم دیگر جان نداشت . سریع برگشتیم نجف آباد . گفت اول باید به پدرم بگم ، اما مادرم نباید هیچ بویی ببره . ناراحت میشه . ازم خواهش کرد این لحظات را تحمل کنم و بدون گریه بگذرانم تا آبها از آسیاب بیافتد . همان موقع عکس پروفایل تلگرامم را عوض کردم : من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود . نفسم تنگی میکرد ، نفسم ازم دور میشد و نمی‌توانستم هیچ حرفی بزنم . برای مادرش کلی مقدمه چینی کرد که قرار است برویم لب مرز رزمایش است و گوشی هایمان را می گیرند و دو ماه طول می کشد . مادرش پرسید میتونی زنگ بزنی ؟ گفت فقط مدتی که توی تهرانم موقع خداحافظی یواشکی در گوش پدرش گفت دارم میرم سوریه ، مراقب زهرام باشید . بنده خدا مات و مبهوت ماند . رنگ از صورتش پرید . زبانش قفل شد . مثل خواب زده ها تا دم در همراهی مان کرد . مادرشوهرم شروع کرد به گریه کردن که چطور دوماه ازت بی خبر باشیم . وقتی سوار ماشین شدم بغضم ترکید . آنقدر گریه کردم که به هق هق افتادم . فکر نبود محسن آبم می کرد . دستم را گذاشت روی دنده و محکم فشارش داد ، گریه نکن می خوام ببرمت پیش علیرضا و روح الله . یک بطری بزرگ گلاب خرید ، رفتیم سر مزار روح الله کافی زاده . با چشم گریان سنگ قبرش را با گلاب شست . بعد هم سنگ قبر علیرضا نوری را . آخر سر هم رفت سراغ سنگ مزار شهدای جاویدالاثر . می گفت می خوام ازشون رخصت بگیرم . دنبالش راه میرفتم و گریه میکردم . بازوهایم را گرفت و گفت توروخدا گریه نکن ، دارم می‌میرم ، اصلا نمیرم خوبه؟ گفتم چی چیو نمیرم ! هم دلم میخواست بره هم دلم راضی نمی شد ازم دور بشه . بهش گفتم اصلا نمیفهمم باید بری نری ، به حرفت گوش کنم نکنم ! این عشق را چه کنم ؟ گفت باهام همراهی کن . قرار شد برویم پیش محسن حیدری یکی از پنج شهید لشکر . تخته گاز افتاد تو جاده خمینی شهر . یک ساعت گشتیم تا گلزار شهدا را پیدا کردیم . از بدشانسی بسته بود . از پشت میله ها سلام داد و اجازه گرفت . به محض رسیدن به خانه با کاغذ و خودکار رفت داخل اتاق . از اینکه گفت می خواهم تنها باشم فهمیدم رفت برای نوشتن وصیت نامه . میوه و بستنی آماده کردم، نمیخواستم مزاحم خلوتش شوم . چشم دوختم به در اتاق تا بیاید بیرون . با چشمان پف آلود و قرمز آمد کنارم . بعد از خوردن بستنی زود رفت خوابید . می ترسید صبح خواب بماند . به مامانم سپرده بود زنگ بزند . ساعتو کوک کرد . گوشی اش را تنظیم کرد و به من هم سفارش کرد بیدارش کنم . طاقتم طاق شد . زدم به سیم آخر . کوک ساعتش را برداشتم ؟ موبایلش را از تنظیم خارج کردم ! باتری تمام ساعت های خانه را در آوردم . میخواستم جا بماند . حدود ساعت ۳ خوابم برد . به این امید که وقتی بیدار شدم کار از کار گذشته باشد @yassefidd 🥀🌺🍃
🥀🍃🌺🍃 موقع نماز صبح از خواب پرید . نقشه هایم نقش بر آب شد. او خوشحال بود و من ناراحت . لباس هایش را اتو زدم پوشید و رفتیم خانه مامانم . مامانم ناراحت بود . پدرم توی خودش بود . همه دمغ بودیم ولی محسن برعکس همه شاد و شنگول . توی این حال شلم شوربای ما جوک میگفت . میخواستم لهش کنم . زود ازش خداحافظی کردم و رفتم توی اتاقم . من ماندم و تنهایی محسن . مثل افسرده ها گوشه‌ای دراز کشیدم . فقط به عکسش که روی صفحه گوشی ام بود نگاه میکردم . تا صفحه خاموش میشد دوباره روشن میکردم . پیامک دادن ها شروع شد . مدام صدای دینگ دینگ موبایل توی گوشم می پیچید. هنوز نرسیده بود لشکر که نوشت دلم برایت تنگ شده . نوشتم تو که داری میری چرا با دل من بازی می کنی ؟ این رو من باید بگم نه تو . گفت دعا کن عاقبت به خیر بشم . گفتم محسن تورو خدا برگرد، فقط برگرد . من به درک ، بچه گناه داره . گفت هرچی خیره . ان شاءالله برمیگردم . گفتم قول بده . گفت قول میدم . توی دلم گفتم راست میگی ، برمیگردی ولی نمیگی چطور ؟ مامانم توی حیاط داشت آش پشت پای محسن را می پخت . از ساعت ۸ و ۹ صبح فامیل و دوست و آشنا یکی یکی می‌آمدند و می‌رفتند . سابقه نداشت ، حالم خوب نبود و از اتاقم بیرون نمیرفتم ، فقط آمد و شد ها را متوجه می شدم . پدرم یکی دو بار آمد توی اتاقم پرسید خوبی ؟ کسی بهت زنگ نزد ؟ از محسن خبرداری ؟ اوضاع بودار به نظر می رسید. نزدیک ظهر یکی از دوستان محسن زنگ زد و گفت شنیدید دوتا شهید دادیم ؟ دلم هوری ریخت . داد زدم یا امام حسین . دستپاچه گفت نترسید محسن سالمه . التماس کردم راستش را بگویید. گفت کمیل قربانی و حسن احمدی شهید شده اند و تا یکی دو روز دیگر پیکرشان برمیگردد . پدرم را صدا زدم گفتم که ماجرا از چه قرار است . مدام یکی زنگ خانه را می زد و به بهانه ای وارد می شد . گفتیم اگر نگران محسن هستید خیالتان راحت زنده است . از این ور و آن ور شنیدیم تعداد زیادی مجروح داده‌ایم . به هول و ولا افتادم که محسن جزء آنها است یا نه ؟ زنگ زدم به دوستش هیچ خبری نداشت . گوشی در دست دور خانه راه میرفتم . حرف‌های ضد و نقیض به گوشمان می رسید. پدرم رفت لشکر که ته و توی ماجرا را دربیاورد. درست و حسابی از اوضاع خبر نداشتند . بی خبری و دلهره و آشوب پابرجا بود که کمیل قربانی و حسن احمدی را آوردند . ساعت ۵ صبح رفتم سمت حسینیه حضرت زهرا . قرار بود خانواده شان بیایند برای وداع . دوتا تابوت را گذاشته بودند داخل مقبره شهدای گمنام . خیلی دوست داشتم از نزدیک ببینمشان . می گفتند نرو چشم بچه شور میشه . گفتم اینها مرده نیستن ، شهید زنده هستن . رفتم داخل . قدم قدم که جلو میرفتم با بچه توی شکمم حرف میزدم . بابات یه مردِ . رفته سوریه . الانم داریم میریم پیش دوستاش . اول شهید قربانی را دیدم . چشمانش باز بود ، گردنش عقب تر و کمی بالا افتاده بود . چهره با محسن مو نمیزد . توی آن صورت نورانی اش لبخند داشت . تازه ته ریشش در آمده بود . کلی گریه کردم . فکر می کردم اگر جای کمیل ، محسنم بود چه می کردم ! باهاش حرف زدم . ازش سراغ محسن را گرفتم . ادامه دارد @yassefidd 🥀🌺🍃
5.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👌گوشه ای از کارفرهنگی موکب دختران انقلاب نوشهر 😭با چشمانی بارانی برای امام زمانش نوشته بود: "حاجت دلمو بده....💔 @yassefidd ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اوج ❌بعد از سگ شدن و در توالت آب خوردن حالا نوبت بوسیدن کفش مردان رسیده است!! این نمونه حرکت ها در دوران بردگی هم کمتر دیده می شد! 🔊به نظرم ی کمپین حمایت از حقوق زنان غربی باید توسط زنان ایرانی راه بیفته @yassefidd
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⛔️حاوی صحنه دلخراش ✍آنگونه که ایستادند، این‌گونه که وادادیم! 🌱شهید شکری در جریان درگیری گروهک کومله در حالیکه حامل کدهای بی سیم بوده، مورد اصابت گلوله قرار می گیرد و کدها را می بلعد. ☄️ دشمن برای به دست آوردن کدها چشمانش را بیرون می‌آورد. بینی و گوش و لب بالای او را می‌برد. پوست بدنش را زنده زنده جدا می کند و در حالیکه هنوز جان در بدن داشته او را مثله می نماید. ولی او کدها را لو نمی دهد. 💥این شهید این گونه چند کد بی سیم را حفظ می کند؛ آن وقت عده ای مسئولین ما، صورتی بازیشان می گیرد و فرهنگ و ارزش های این کشور شهید داده را به راحتی قربانی بازی های سیاسی خود می کنند و در مقابل از سمت دشمن واداده عمل می کنند چه جوابی خواهند داشت در مقابل این شهید ؟؟؟؟؟؟؟ @yassefidd
قسمتی از وصیت‌نامه تکان دهنده شهید امیر حاج امینی: "اگر به واسطه خونم حقی بر گردن دیگران داشته باشم، به خدای کعبه قسم از مردان بی غیرت و زنان بی حیا نمیگذرم..." شهید امیر حاج‌ امینی صاحب این تصویر بی‌نظیر و بیسیمچی گردان انصار لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) @yassefidd
🔴ترامپ وفضاحت ❇️رسوایی، خفت و خواری،مفتضح شدن،دادگاه رفتن سرنوشت فردیست (ترامپ)که به ناحق خون انسان های زیادی را در سراسر جهان در طول چهار سال ریاست جمهوری خود بر آمریکا خصوصاً انسانی مومن، شجاع، مخلص،قهرمان مبارزه با تروریست جهانی، با صهیونیست جنایتکار وکودک کش،مدافع ملتهای مسلمان و شیعه یعنی حاج قاسم سلیمانی را بر زمین ریخت ومسئولیت آنراهم پذیرفت البته این اول گرفتاری این انسان های جنایتکار و خون آشام میباشد این سرنوشت میتوانددرس عبرتی برای سایرجنایتکاران عالم باشد. ✍غلامرضایی @yassefidd
🔴رئیسی: نظام اسلامی به تمام نیازهای انسان توجه دارد ♦️رئیس جمهور در دیدار با جمعی از علما و روحانیون:بیانیه گام دوم انقلاب به عنوان جامع‌ترین نقشه راه در حوزه حکمرانی و سبک زندگی، مبتنی بر منظومه فکری و سیره و سلوک امام راحل (ره) و رهبر انقلاب طراحی شده و چراغ راه دولت و دولتمردان است. ♦️نظام اسلامی به تمام نیازهای انسان توجه دارد و ما به عنوان سربازان نظام با نگاه به گذشته مصمم هستیم در مسیر ریل‌گذاری شده توسط امام و رهبری حرکت کرده و هر جا انحرافی از این مسیر وجود دارد، آن را اصلاح کنیم. ♦️دولت بدون توجه به حاشیه‌ها، مصمم است با برنامه و اتکا به توان داخلی مسائل را حل کند. @yassefidd
8.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥هشدار نیروی دریایی ایران به زیردریایی آمریکا در تنگه هرمز 🗣 فرمانده نیروی دریایی ارتش: 🔸زیردریایی اتمی فلوریدا که بروزترین زیردریایی آمریکاست در حال عبور از تنگه هرمز بود و قصد داشت بدون اینکه رصد شود، از تنگه عبور کند. 🔹زیردریایی تمام ایرانی فاتح، زیردریایی آمریکا را به راحتی رصد و با اخطار دادن و استفاده از تاکتیکهای تعریف شده مجبور کرد به سطح آب بیاید و مسیر تنگه هرمز را روی سطح آب طی کند. 🔸زیردریایی آمریکایی در حال ورود به آبهای سرزمینی ایران بود که پس از هشدار زیردریایی فاتح تغییرمسیرداد. @yassefidd