هدایت شده از کشکول مطالب ناب🌱
#تلنگر
پیشنهاد_مطالعه👈👇👇👇
🎭 آنها که موهای #صاف دارند...
#فر میزنند...!
و آنها كه موی #فر دارند...
مویشان را #صاف میكنند...!
*
🎭 عدهای آرزو دارند #خارج بروند...
و آنها كه خارج هستند برای #وطن دلشان لك زده و ترانهها میسُرايند...!
*
🎭 #مجردها میخواهند #ازدواج کنند...
#متأهلها میخواهند #مجرد باشند...!
*
🎭 عدهای با #قرص و دارو از #بارداری جلوگيری میكنند...
و عدهای ديگر با قرص و دارو میخواهند #باردار شوند...!
*
🎭 لاغرها آرزو ﺩﺍﺭﻧﺪ #چاق بشوند...
و #چاقها همواره حسرت #لاغری را میكشند...!
*
🎭 شاغلان از #شغلشان مینالند...
#بیکارها دنبال همان شغلند...!
*
🎭 #فقرا حسرت ثروتمندان را میخورند...
#ثروتمندان دغدغهی نداشتن صفا و خونگرمیِ فقرا دارند...!
🎭 افراد #مشهور از چشم مردم قایم میشوند...
مردم #عادی میخواهند مشهور شده و دیده شوند...!
*
🎭 #سیاهپوستان دوست دارند سفیدپوست شوند...
و #سفیدپوستان خود را برنزه میکنند...!
👈 و هیچکس نمیداند تنها فرمول #خوشحالی این است :
💖 "قدر داشتههایت را بدان و از آنها لذت ببر"
🍃 قانونهای ذهنی میگویند خوشبختی یعنی "رضایت"
مهم نیست چه داشته باشی یا چقدر،
مهم این است که از همانی که داری راضی باشى...آنوقت ”خوشبختی”...🍃
خداوندا سپاسگزارم 🙏
#رضایت_به_داشتهها
#راز_خوشبختی
#شاکر_بودن
🍃🌹@kashkoolmaarefat🌹🍃
برگی از تاریخ #استعمار
قسمت دوم:
«آتش در کشتی»
در قسمت اول خواندیم که واسکودوگاما با #دام_شراب و بدمستی احمدبن ماجد راه رسیدن به هند را یافت و آغازی بر #استعمار بود اما ادامه داستان......
دو سال بعـد ، واسکو دوگاما دوباره راهی #هنـد شـد .
گاما هنگامی که به کالیکوت نزدیک می شد ، با یک کشتی پر از #حاجیان مسلمان که از مکـه بـه هنـد برمی گشتند ، رودررو شد . کشتی حامـل3800 مسـافـر مـرد و زن و بچه بود .
گاما دستور داد کشتی را در وسط دریا متوقف کنند و از مسافران دوازده هزار دوکا ( واحـد پـول پرتغال ) #بـاج بگیرند .
پرتغالی ها سپس کالاهایی را که حدود ده هزار دوکا ارزش داشت از مسلمانان گرفتند و بعد همه آنها را با کشتی شـان #آتش زدند .
گاما با این اقدام پیغامی ترسناک برای شاهزاده کالیکوت فرستاد تا در مذاکرات بعدی موفق تر باشد .
هنگامی که گاما به کالیکوت رسید ، شاهزاده گروهی را برای مذاکره با او اعزام کرد .
گاما پاسخ داد که قبل از هر اقدامی باید #مسلمانان از شهر #خارج شوند.
او هنوز خاطره تجار عرب را که مردم را به نخریدن اجناس پرتغالی ها تشویق می کردند ، در ذهن داشت .
شاهزاده زیر بار نرفت . گاما هم شهـر را با توپ هـای کشتی هایش زیر #آتش گرفت.
از سویی ، ورود تمام کشتی های بازرگانی به بندر را ممنوع کرد.
گاما سپس راهی کوشن شد.
راجه کوشن ، که پیش از این در رقابت با شاهزاده کالیکوت همکاری گسترده ای با پرتغالی ها داشت ، با ورود آنها دچار وحشت شد.
گاما از او خواست به او حق داده شود که هر قدر ادویه که می خواهد ، با هر قیمتی که خود تعیین میکند ، بخرد ؛ همچنین راجه با
احداث قلعه پرتغالی ها و نمایندگی تجاری آنها در کوشن موافقت کند !
از سوی دیگر ، شاهزاده کالیکوت با یک ناوگان قوی راهی کوشن شده بود .
راجه کوشن ، که این امتیازهای سنگین را به پرتغالیها داده بود و به دوستی آنها می نازید ، از آنها تقاضای کمک کرد ؛ اما
واسکودوگاما عقب نشینی را عاقلانه تر تشخیص داد و راجه کوشن را به حال خودش واگذاشت و با محموله گران بهایی از ادویه به
سوی پرتغال بازگشت.
#مهدی_میرکیایی
📚سرگذشت استعمار جلد اول، صفحه 33
@yassefidd