#السلام_علیک_یا_فاطمه_الزهرا(س)
انتشار به مناسبت فرارسیدن
#هفته_بسیج
#زن_آزادکی_شهادت
#لبیک_یا_خامنه_ای
سلام دخترا از این عکس نوشته در مدارس استفاده کنید و عکس فعالیت های هفته بسیج در مدرسه رو برامون ارسال کنید تا توی گروه با اسم خودتون و مدرسه و منطقه بارگزاری کنیم .
تشکر از شما دختران فعال و زینبی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلمو جلا بده، باز یه کربلا بده :)🚶🏾♂️💔
شب جمعه حرمت آزوست💔
4_6030397476748396774.mp3
8.36M
💬 قرائت دعای "عهــــد"
٫دعای عهد میخوانیم بیا...(:
هدیه میڪنیــم به امام زمــان ارواحنافداه فداه❤⚘
7.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یا صاحب الزمان العجل .....
#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
#باید_بیایی
بنیفاطمه آفتابظهور_۲۰۲۲_۱۰_۲۸_۱۸_۳۳_۴۷_۳۱۰.mp3
2.46M
•♥🎧!
#مداحی✨
یہ حسے همش دارھ میگھ بھم ؛
یڪے از همین جمعھ ها میرسـے :)' . . 🥺💔
📕 رمانِ اختصاصیِ #جنایت_خاموش
📖 قسمت۳۵
لحظاتی بعد آوا در حالی که به زحمت اسکوتری را در بغل گرفته بود دوان دوان از اتاقش به طرف آنها آمد و سلام کرد و با خندهای از سر شوق به طرف الهام رفت:
-الهام برام آیَنگ میذاری با اسکوترم برقصم؟
لبخندی کشیده در صورت الهام دندانهایش را نمایان کرد و کنترل تلوزیون را به دست گرفت. و رویا مشتاقانه چشم به کودک دوخت. زهره اما صدای آهنگِ تند که بلند شد صورتش در هم رفت. آوا در میان دست زدن الهام و رویا با صدای آهنگ تند و تند با اسکوترش دور سالن و گاهی هم به دور خودش چرخ میزد و حرکات نمایشی انجام میداد. تا اینکه بعد از دقایقی خسته شد و یک جا نشست. رویا در حالی که سعی میکرد صدایش از میان آهنگِ بلند به گوش برسد، رو به الهام تقریبا داد زد:
-این آتیش پاره رو کلاس فرستادی؟
الهام بادی به گلویش داد و بلند گفت:
- آره چند ماه رفته؛ ولی خب استعداد هم شرطه!
زهره با صدایی که بهزور شنیده میشد به تلوزیون اشاره کرد و به حرف آمد:
الهام جان نمیخوای دیگه صدای این آهنگ رو ببندی؟ سردرد گرفتیم عزیزم.
الهام بلافاصله کنترل را برداشت و صدای آهنگ را قطع کرد. رویا با اعتراض گفت:
-تازه اومدیم یکم شاد باشیم؛ ایرادش چیه خب؟!
زهره نگاهی عاقل اندر صفیح به رویا انداخت و نفسی کوتاه کشید:
-شادی کردن خیلی هم خوبه؛ ولی این ترانهها و آهنگهای تند مغز انسان رو داغون میکنن،ضمن اینکه چیزهایی هم که میخونه واقعاً من نمیدونم ربطش به سن و سال این بچه چیه؟
ادامه دارد ⬅️
نویسنده✍ سفیرِ ستارهها
📕 رمانِ اختصاصیِ #جنایت_خاموش
📖 قسمت۳۶
الهام ابروهایش را در هم داد:
-باز شروع کردی زهره؟! نکنه فقط باید بشینیم روضه گوش بدیم؟
زهره لبخند زد:
-اولاً روضهی اهل بیت برکت میاره و همیشه به ما یادآوری میکنه که اهدافشون چقدر مقدس بوده که اینطور به خاطرش فدا شدن و مصیبت کشیدن... بعدشم ما شادی کم نداری...
الهام به میان حرف زهره دوید:
-آه! میدونی آخوندا به بهانه محرم یک عمر فریبمون دادن؟ مثلاً من جایی خوندم اصلاً محرم توی ماه پائیز بوده و اون موقعها دمای زمین زیاد بالا نبوده که انقدر توی گوش ما خوندن صحرای عطشناک کربلا و... ما هم هی زدیم توی سر خودمون. فاصله بین مکه و کربلا هم بیشتر از این بوده که کاروان بتونن طی این مدت به کربلا برسن!
زهره بلندتر خندید:
-الهام من که میدونم توی کدوم پیج اینا رو میخونی، یکی ندونه میگه طی پژوهشی رفتی کتابهای تاریخی رو زیر رو کردی؛ اولاً بر اساس محاسباتی که انجام دادن، زمان عاشورا رو بعضیها توی فصل پائیز میدونن؛ یعنی بیستم مهرماه سال شصت و یک هجری قمری. بعضها هم میگن اواخر تابستون یعنی شهریور و اوایل مهر بوده. به هر حال می تونیم تقریبا بگیم که اوایل مهرماه اتفاق افتاده.
دوم این که این فصل، فصل رسیدن میوههای منطقه کوفهست که خرما از جمله مهمترین میوههای منطقه عراقه که توی همین فصل میرسه و برداشت اون شروع میشه، که معروفه به فصل خرماپزون؛ پس گرماش شدیده!
سوم اینکه با توجه به این نکته و منطقهای که توی اون بودن هر چند بین دو نهر آب (دجله و فرات) بوده؛ ولی این منطقه بیابون بوده و آبی نداشته؛ از طرفی خشکی زمین و جلوگیری از رسیدن آب هم به اون اضافه میشه.
چهارم؛ بعد از اینکه امام حسین علیه السلام توی محاصره قرار گرفتن هر چند چندین بار با حمله تونستن برای خیمه ها آب تهیه کنن، ولی شدت گرما و بودن توی بیابون خودش به این گرما اضافه میکرد؛ به خصوص تشنگی بچهها و کودکان و زنها که تحمل اونها به مراتب کمتر از دیگرانه. پنجم؛ بیشترین موارد تشنگی توی روز عاشورا بوده که اگه شدت گرما و هم خستگی جنگ و خونریزیهای اونها همه و همه کنار هم قرار بگیره تشنگی رو شدیدتر میکنه.
زهره به اینجا که رسید دستش را به طرف چشمش برد و قطره اشکی را در که در حال چکیدن بود پاک کرد. عقیق قرمز انگشترش در نظر رویا خیلی زیبا آمد. زهره ادامه داد:
به هر حال تشنگی چیزی نیست که به شوخی بشه از کنار اون گذشت ما کلی روایت و نقل تاریخی از تشنگی کربلا داریم حتی اهل سنت و مخالفین.
فاصله مکه تا کربلا، هر چند زیاد بوده ولی کاروان امام حسین علیه السلام، اون مسیر رو طی کردن و از روز هشتم ذی الحجه تا دوم محرم خودشون رو به کربلا رسوندن که حدود بیست و چهار روز توی راه بودن. حالا اگه بخوایم این مسافت رو با وسایل امروزی بسنجیم زیاد میشه؛ چون مسیر رو از روی خیابونها و جادههایی که کشیده شده محاسبه می کنن؛ ولی زمان قدیم این مسافت مستقیم بوده، به تعبیر دیگه الآن خیابون و جاده ها کشیده شده و هر جادهای از شهری عبور می کنه که خیلی طولانی میشه؛ ولی زمان قدیم چون جادهها به این شکل نبوده، کاروان مستقیم حرکت میکرده که گاهی مسافت نصف می شده. بر اساس محاسباتی که انجام شده اگه مستقیم حساب بشه حدود هزار و چهارصد کیلومتر میشه که زمان رسیدن امام حسین از مکه تا کربلا رو بیست و دو روز بدونیم. (دو روز اون رو برای اینکه با حر بن زیاد ریاحی روبرو شدن و توقف داشتن کم میکنیم) روزانه حدود شصت و پنج کیلومتر راه میرفتن و این مقدار راه برای زمانهای قدیم با شتر و... چیزی عجیب نیست. علاوه بر این زمانی که حرکت می کردن معمولاً به دلیل اینکه به سرپناهی برسن و شب رو استراحت کنن سرعت روز رو زیاد می کردن. بنابراین هیچ عجیب نیست که این مسافت تو این مدت زمان طی شده باشه.
ادامه دارد ⬅️
نویسنده✍ سفیرِ ستارهها