هدایت شده از کانون خدمت رضوی شهرستان گلپایگان
آمادگی برای پرواز.mp3
15.37M
خلاصه ای از مبحث مراقبات ماه #رجب
استاد امینی خواه
🔷 آمادگی برای پرواز
🔶 بخش اول، توحید
🔘برای دریافت صوت کامل این مبحث به لینک زیر مراجعه فرمایید .
https://aminikhaah.ir/?p=2254
✅ از #امام_صادق علیه السلام نقل شده که #پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرمودند:
◀️ «#رجب ماه استغفار امت من است، پس در این ماه #طلب_آمرزش کنید که خداوند آمرزنده و مهربان است. رجب را #اصَبّ می گویند؛ چون رحمت خداوند در این ماه بر امت من #بسیار ریخته می شود.
🔻 این ماه، ماه وفور #رحمت خداونده، که به صدقه دادن، عبادت کردن، شب زنده داری و توبه سفارش شده!
پس بهتره که این فرصت رو از دست ندیم و در این ماه #توشه آخرتمون رو جمع کنیم...
🙏ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید🙏
ایتا:
@daftare_kanon_razavi
اینستاگرام:
@kanal.8
#همه_خادم_الرضاییم
#ماه_خدا
#ماه_رجب
#این_الرجبیون
#نماز_شبهای_ماه_رجب
#محبان_مهدی_عج
#بارش_رحمت_الهی
#اصَبّ
#رسانه_و_فضای_مجازی_کانون_خدمت_رضوی_شهرستان_گلپایگان
* #اشک_خدا* #فوق_العاده_زیباست
زن #نابینا کنار تخت پسرش در بیمارستان نشسته بود و می گریست. فرشته ایی فرود آمد و رو به زن گفت: ای زن من از جانب خدا آمده ام
#رحمت خدا برآن است که تنها یکی از #آرزوهای تو را برآورده سازد, بگو از خدا چه می خواهی؟
زن رو به فرشته کرد و گفت: از خدا می خوام پسرم رو #شفا بده.
فرشته گفت: پشیمان نمی شوی؟
زن پاسخ داد: نه!
فرشته گفت: پسرت اینک شفا یافت ولی تو می توانستی بینایی چشمان خود را از خدا بخواهی!
زن لبخندی زد و گفت: تو درک نمی کنی!
سالها گذشت و پسر بزرگ شد. او آدم موفقی شده بود و مادر #موفقیت های فرزندش را با عشق #جشن می گرفت.
پسر ازدواج کرد و همسرش را بسیار دوست داشت. روزی رو به مادرش کرد و گفت: مادر نمی دونم چطور بهت بگم ولی زنم نمی تونه با شما یه جا #زندگی کنه می خوام یه خونه برات بگیرم تا شما برید اونجا.
مادر رو به پسرش گفت: نه پسرم من می خوام برم خونه ی سالمندان زندگی کنم , آخه اونجا با هم سن و سالای خودم زندگی می کنم و راحت ترم.
و زن از خانه بیرون آمد , کناری نشست و مشغول #گریستن شد.
فرشته بار دیگر فرود آمد و گفت: ای زن دیدی پسرت با تو چه کرد؟ حال پشیمان شده ایی؟ می خواهی او را نفرین کنی؟
#مادر گفت: نه پشیمانم و نه نفرینش می کنم. آخه تو چی می دونی؟
فرشته گفت: ولی باز هم #رحمت_خداوند شامل حال تو شده است و می توانی #آرزویی بکنی.
حال بگو؟
می دانم که بینایی چشمانت را از
خدا می خواهی , درست است؟
زن با اطمینان پاسخ داد: نه!
فرشته با تعجب بسیار پرسید: پس چه؟
زن جواب داد: از خدا می خوام عروسم زن خوب و مادر مهربونی باشه و بتونه پسرم رو #خوشبخت کنه آخه من دیگه نیستم تا #مراقب پسرم باشم.
اشک از چشمان فرشته سرازیر شد و از اشک هایش دو قطره در چشمان زن ریخت و زن بینا شد.
هنگامی که زن اشک های فرشته را دید از او پرسید: تو گریه کردی؟ مگه فرشته ها هم گریه می کنن؟
فرشته گفت: بله , ولی تنها زمانی اشک می ریزیم که #خدا گریسته باشد!
زن پرسید: مگه خدا هم گریه می کنه؟!
فرشته پاسخ داد:
خدا اینک از #شوق آفرینش موجودی به نام " #مادر" در حال گریستن است❤️
✨🌹
https://eitaa.com/joinchat/3431727303C46636fc326