eitaa logo
•یٰاوَراݩِ‌گُمنٰامِْ‌إمٰاݦ‌زَمٰاݩ(عـج)•🇵🇸
1هزار دنبال‌کننده
9.2هزار عکس
3هزار ویدیو
305 فایل
•🍃←بِســمِ‌رَّبِ‌‌بَـقیَٖةَ‌الله→💫 گروه‌فرهنگےیاوران‌گمنام‌امام‌زمان(عج) چن‌ٺـانوجـووݩ دهه‌هۺـټادےوانـقلابے✌ تولدگروہ:1397/02/01(نیـمہ شعبـان❤) مطالب‌‌روتامیتونید‌انتشار‌بدید‌💛 اجرڪم‌عنداللہ🌿 چنل‌رسمے✌ کانال دوممون :) @afsaran_110
مشاهده در ایتا
دانلود
•یٰاوَراݩِ‌گُمنٰامِْ‌إمٰاݦ‌زَمٰاݩ(عـج)•🇵🇸
#رمان 😍 #بی‌توهرگز🤭 #پارت‌سی‌و‌‌پنجم😉 حالتش با من عادي شده بود؛ حتی چند مرتبه توي عمل دستيارش شدم. ه
😍 🤭 😉 زحمت ذهنم رو جمع کردم - بعد از حرف هايي که اون روز زديم... فکر مي کردم... ديگه صدام در نيومد - نمي تونم بگم حقيقتا چه روزها و لحظات سختي رو گذروندم. حرف هاي شما از يک طرف و علاقه من از طرف ديگه، داشت از درون، ذهن و روحم رو مي خورد. تمام عقل و افکارم رو بهم مي ريخت. گاهي به شدت از شما متنفر مي شدم و به خاطر علاقه اي که به شما پيدا کرده بودم خودم رو لعنت مي کردم؛ اما اراده خدا به سمت ديگه اي بود. همون حرف ها و شخصيت شما و گاهي اين تنفر باعث شد نسبت به همه چيز کنجکاو بشم... اسلام، مبناي تفکر و ايدئولوژي هاي فکريش، شخصيتي که در عين تنفري که ازش پيدا کرده بودم نمي تونستم حتي يه لحظه بهش فکر نکنم. دستش رو آورد بالا، توي صورتش و مکث کرد... - من در مورد خدا و اسلام تحقيق کردم و اين نتيجه اون تحقيقات شد. من سعي کردم خودم رو با توجه به دستورات اسلام، تصحيح کنم و امروز پيشنهاد من، نه مثل گذشته، که به رسم اسلام از شما خواستگاري مي کنم، هر چند روز اولي که توي حياط به شما پيشنهاد دادم حق با شما بود و من با يک هوس و حس کنجکاوي نسبت به شخصيت شما، به سمت شما کشيده شده بودم؛ اما احساس امروز من، يک هوس سطحي و کنجکاوانه نيست! عشق، تفکر و احترام من نسبت به شما و شخصيت شما من رو اينجا کشيده تا از شما خواستگاري کنم و يک عذرخواهي هم به شما بدهکارم، در کنار تمام اهانت هايي که به شما و تفکر شما کردم و شما صبورانه برخورد کرديد، من هرگز نبايد به پدرتون اهانت مي کردم. اون صادقانه و بي پروا، تمام حرف هاش رو زد و من به تک تک اونها گوش کردم و قرار شد روي پيشنهادش فکر کنم. وقتي از سر ميز بلند شدم لبخند عميقي صورتش رو پر کرد. - هر چند نمي دونم پاسخ شما به من چيه؛ اما حقيقتا خوشحالم بعد از چهارسال و نيم تلاش، بالاخره حاضر شديد به من فکر کنيد. از طرفي به شدت تحت تاثير قرار گرفته بودم؛ ولي مي ترسيدم که مناسب هم نباشيم، از يه طرف، اون يه تازه مسلمان از سرزميني با روابط آزاد بود و من يک دختر ايراني از خانواده اي نجيب با عفت اخلاقي و نمي دونستم خانواده و ديگران چه واکنشي نشون ميدن! برگشتم خونه و بدون اينکه لباسم رو عوض کنم بي حال و بي رمق، همون طوري ولو شدم روي تخت. [🌙 @yavaranegomnam_315]