#داستان_نمازی📝
👌 بهتر و #مفیدتر و جذاب تر و تاثیرگذارتر از این داستان تو عمرم نخوندم☺️
مطمئن باش شما هم بخونی ب همین نتیجه میرسی پس یاعلی👌
✍یک روز مردی از همسرش پرسید #نمازت را خوانده ای؟🤔
همسرش گفت: نه‼️
شوهر پرسید: چرا؟😱
همسر گفت: خیلی #خسته ام تازه از کار برگشتم و کمی استراحت کردم.🤒
👈شوهر گفت: درست است خسته ای اما نمازت را بخوان قبل از اینکه بخوابی!😴
🚶♂فردای آن روز شوهر به قصد یک #سفر بازرگانی شهر را ترک کرد، همسرش چند ساعت پس از پرواز با شوهر اش #تماس گرفت تا احوال اش را جویا شود اما شوهر به تماس اش #پاسخ نداد😕، چندین بار پی در پی زنگ زد اما شوهر گوشی را برنداشت☹️، همسر آهسته آهسته #نگران شد😞 و هر باری که زنگ میزد پاسخ دریافت نمیکرد نگرانی اش افزون تر میشد😟، اندیشه ها و خیالات طولانی در ذهن اش بود که نکند اتفاقی برای او افتاده باشد😢، چون شوهر اش به هر سفر که میرفت همزمان با فرود آمدن اش به مقصد تماس میگرفت اما حالا چرا جواب نمیداد؟🤔
🤭خیلی #ترسیده بود❗️ گوشی را برداشت ودوباره تماس گرفت به امید اینکه صدای شوهر اش را بشنود، اما این بارشوهر پاسخ داد و شوهر اش گوشی را برداشت😃.
⁉️همسرش با صدای لرزان پرسید: رسیدی؟
شوهر اش جواب داد: بله الحمدلله به سلامت رسیدم☺️.
همسر پرسید: چه وقت رسیدی؟😏
شوهر گفت: چهار ساعت قبل،😓
همسر با عصابنیت گفت:😠 چهار ساعت قبل رسیدی و به من یک زنگ هم نزدی؟😒
شوهر با خون سردی گفت: خیلی خسته بودم و کمی استراحت کردم،☺️
همسرگفت: مگر میمردی که چند دقیقه را صرف میکردی و جواب منو میدادی؟😏 مگه من برایت #مهم نیستم؟😞
💟شوهر گفت: چراکه نه عزیزم تو برایم مهم هستی🤗.
همسر گفت: مگر #صدای_زنگ را نمیشنیدی؟🤔
شوهر گفت: میشنیدم.😐
زن گفت: پس چرا پاسخ نمیدادی؟🤔
شوهر گفت: دیروز تو هم به #زنگ_پروردگار پاسخ ندادی، به یاد داری؟ که تماس پروردگار(#اذان) را بی پاسخ گذاشتی؟😳
چشمان همسر از اشک حلقه زد😭 و پس از کمی سکوت گفت: بله یادم است😞، ممنون که به این موضوع اشاره کردی......معذرت میخواهم! 😞
❤️شوهر گفت: نه عزیزم از من معذرت خواهی نکن، برو از پروردگار طلب #مغفرت کن....
📖《بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا وَالْآخِرَةُ خَیرٌ وَ أَبْقَی》
شما #دنیا را ترجیح می دهید، در حالی که آخرت بهتر و پایدارتر است.
🔰یاوران نماز 👇
http://eitaa.com/joinchat/332070913C6cfce71bab
✍شرح حدیث #قرب_نوافل(۵)
👈«#جابر_جعفى» يكى از اصحاب امام باقر و امام صادق«سلاماللهعلیهما» است كه توانسته است با مراعات تقوا، در محضر اهلبیت«سلاماللهعلیهم» به چنین مقامی برسد.
📝 راوى مىگويد: جابر در #كوفه گفت: آیا مىخواهى نزد امام باقر بروى؟ تعجّب كردم، گفتم: بله. او دستی بر چشمان من کشید در حالی که با سرعت باد در حرکت بودم. وقتی چشمها را باز كردم، ديدم در كوچه هاى مدينه هستم! تعجب كردم و با خود گفتم كه نكند سحر كرده باشد؟😳
⁉️ كوفه كجا، اينجا كجا؟ خوب است كه من به اين ديوار ميخى بكوبم و سال آينده كه به حجّ مىآيم، ببينم اين ميخ هست يا نه؟! در این اندیشه بودم که جابر ميخى به من داد و گفت: بكوب.
💥 مىگويد: خيلى #ترسيده بودم. جابر گفت: این کار بنده به اجازۀ خداوند است. حال به نزد امام باقر میرویم. حرکت کردیم تا به منزل امام«سلاماللهعلیه» رسیدیم. وقتی وارد شدم، ديدم جابر با آن حضرت خلوت كرده است و امام با او سخن مىگفت. بعد بيرون آمديم. جابر ديد كه خيلى درهم و گرفتهام، گفت: مىخواهى به كوفه بروى؟ گفتم: آرى. گفت: چشمانت را روى هم بگذار. پس، #چشمها را باز كردم، ديدم كه در كوفه هستم.
📚رجال الکشی ص۱۹۷
کانال یاوران نماز 🔰👇
http://eitaa.com/joinchat/332070913C6cfce71bab
♻️#نشر_حداکثری