فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍ #رازبندگی (1) حساب نجومی
🍀 نماز صبح 🤲 که تمام شد مردم آرام آرام مسجد را ترک کردند. امیرالمومنین (علیه السلام) بعد از لحظاتی بلند شد تا برود، به جمعیت👥 نگاهی انداخت، اما ابیالدرداء که همیشه برای نماز صبح می آمد را ندید...
🏣 در مسجد، خانم ابیالدرداء به امام سلام کرد. حضرت از او پرسید که آیا برای همسرتان اتفاقی افتاده که نماز جماعت👥 نیامده است؟!
👈 خانم ابی الدرداء گفت: همسرم دیشب از اول شب تا صبح مشغول #عبادت بوده و چون خسته بود، نماز صبحش را در منزل🏡 خواند و خوابید. این را گفت و منتظر تحسین حضرت بود که ...
🍀 امام فرمود: اگر از سر شب تا صبح میخوابید ولی نمازش🤲 را به #جماعت در مسجد میخواند، ثوابش بیشتر بود.
🍀 خانم ابی الدرداء سرش را زیر انداخت و با تعجب راهی خانه شد.
📚 اصغر آیتی و حسن محمودی، پر پرواز، ص ۷۹. به نقل از بحار الانوار، ج ۸۵ ،ص ۱۷.
#راز_بندگی
#حکایت
کانال یاوران نماز 🔰👇
http://eitaa.com/joinchat/332070913C6cfce71bab
♻️ #نشرحداکثری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍ #رازبندگی (۲) | معشوق جدید
🔺گفت: قبول. ولی یك شرط دارد.
ـ چه شرطی؟
ـ من همسر تو میشوم، ولی بعد از چهل روز. در این چهل روز، باید همه نماز های خود را در مسجد بخوانی و نماز شبت هم ترك نشود.
🔺جوانك پذیرفت. گوهرشاد اگر به او می گفت شرط همسری من با تو این است كه كوهی را بر دوش بگیری و از شرق عالم به غرب ببری، قبول میكرد. چهل روز نماز در مسجد و چهل نماز در نیمه های شب كه چیزی نیست.
🔺هر روز كه میگذشت، او خوشحال تر میشد. روزها را میشمرد و وصال را در چند قدمی خود میدید. روزی از مسجد به خانه بازمیگشت كه احساس كرد، نماز را هم دوست دارد. اما نمیدانست نماز را برای نماز دوست دارد یا برای آنكه او را به وصال گوهرشاد میرساند. روزهای بعد، نمازش را كه میخواند، مثل روزهای قبل، شتابان از مسجد بیرون نمیآمد. مینشست و با خدای خود گفت وگو میكرد.
🔺تا آن موقع گمان میكرد كه شب برای خوابیدن است؛ اما مدتی است كه شب ها را برای نماز دوست داشت. نیمه های شب برمیخاست، وضو میگرفت، رو به قبله میایستاد و نماز میخواند. كم كم نماز و مسجد و سحرخیزی، در دلش جا باز كرد. روزها را برای مسجد دوست داشت و شب ها را برای نماز شب. اندك اندك به روز چهلم نزدیك میشد؛ اما او دیگر مثل سابق، انتظار روز آخر را نمیكشید.
سرانجام روز چهلم فرارسید؛ اما جوان 💌مشهدی چنان با نماز و مسجد دوست شده بود. روز چهل و یكم را هم به مسجد رفت. روز چهل و دوم را هم با مسجد و نماز سر كرد. روزها میگذشت و او به معشوق جدیدش فكر میكرد.
کانال یاوران نماز 🔰👇
http://eitaa.com/joinchat/332070913C6cfce71bab
♻️ #نشرحداکثری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍ #رازبندگی( ۵)آرامش در نماز
🏹در یکی از جنگها که پیامبر همراه لشکر بودند، در شبی که پاسبانی لشکر اسلام بر عهدهی عباد بن بُشر و عمّار یاسر بود، نصف اول شب نصیب، عباد گردید و نصف دوم نصیب عمار، پس عمار خوابید و تنها بُشر بیدار بود و مشغول نماز گردید.
🔹 در آن حال یکی از کفار به قصد شبیخون زدن به لشکر اسلام برآمد به خیال اینکه پاسبانی نیست و همه خوابند از دور عباد را دید ایستاده و تشخیص نمیداد که انسانست یا حیوان یا درخت برای اینکه از طرف او نیز مطمئن شود تیری به سویش انداخت تیر بر پیکر عباد نشست و او اَبداً اعتنایی نکرد، تیر دیگری به او زد و او را سخت مجروح و خونین نمود باز حرکت نکرد تیر سوم زد پس نماز را کوتاه نمود و تمام کرد و عمار را بیدار نمود عمار دید سه تیر بر بدن عباد نشسته و او را غرق در خون کرده گفت: چرا در تیر اول مرا بیدار نکردی عباد گفت: مشغول خواندن سورهی کهف در نماز بودم و میل نداشتم آن را ناتمام بگذارم و اگر نمیترسیدم که دشمن بر سرم برسد و صدمهای به پیغمبر برساند و کوتاهی در این نگهبانی که به من واگذار شده کرده باشم هرگز نماز را کوتاه نمیکردم اگر چه جانم را از دست میدادم.
📚سفینه البحار، ج ۲، ص ۱۴۵
#راز_بندگی
کانال یاوران نماز 🔰👇
http://eitaa.com/joinchat/332070913C6cfce71bab
♻️ #نشرحداکثری
✍ #رازبندگی( ۱۱) #اذان
🔰در زمان «معتضد»، بازرگان پیری از یکی از سران سپاه مبلغ زیادی #طلبکار بود💰 به هیچ وجه نمی توانست آن را وصول کند. ناچار تصمیم گرفت به خود خلیفه متوسل شود; اما هر وقت به دربار می آمد، دستش به دامان خلیفه نمی رسید; زیرا دربانان و مستخدمان درباری به او راه نمی دادند. 🙁
⭕️بازرگان بیچاره از همه جا مأیوس شده بود که شخصی او را به نزد خیاطی فرستاد و گفت: «این خیاط می تواند گره از کار تو باز کند.» بازرگان پیر در حالی که مطمئن بود او نیز نمی تواند کاری انجام دهد; به نزد خیاط رفت، زیرا در جایی که افراد سر شناس شهر نتوانسته بودند او را یاری دهند، پس چگونه یک خیاط ساده میتوانست چنین کند؟ اما وقتی ماجرا را برای خیاط تعریف کرد، او با خونسردی گفت: «برو به آن سپاهی بگو، اگر پولم را ندهی، خیاط از تو شکایت میکند.»
🤔تاجر درمانده حال فکر کرد که خیاط بیهوده سخن میگوید; ولی برای آنکه آخرین در را هم زده باشد، پیش مرد سپاهی رفت و جمله خیاط تکرار کرد. بر خلاف انتظارش، رنگ مرد پرید و فوری پول او را داد. این ماجرا بازرگان پیر را در شگفتی فرو برد و پیش خیاط برگشت و با اصرار زیاد از او خواست تا علت را بگوید.
💠 او نیز چنین تعریف کرد: «شبی از خیابان عبور می کردم و افسری از سپاه عثمانی را دیدم که مست از شرابخواری عربده می کشید و فحش می داد. در همین وقت زنی از خیابان می گذشت که افسر مست راهش را بست. زن با التماس و فریاد از رهگذران کمک خواست. ولی مردم از ترس، جرأت نداشتند جلو بروند. من پیش رفتم و با نرمی از او خواستم تا از سر راه زن کنار برود. او با چماقش به من حمله کرد و دوستانش را هم فرا خواند تا مرا دور کنند. جمعیت از ترس متفرق شد و من هم ناچار شدم برای حفظ جانم در برابر آن سربازان مست از آنجا دور شوم. ولی فکر زن بیچاره لحظه ای رهایم نمی کرد و با خود میاندیشیدم که چطور او را یاری دهم. یکدفعه فکری به ذهنم رسید. فوراً به مسجد رفتم و از بالای مناره با صدای بلند #اذان گفتم.🗣
ناگهان دیدم فوج سربازهای سواره و پیاده به خیابان ها ریختند و همه پرسیدند: «این کسیت که در این وقت شب اذان می گوید؟» من وحشت زده خودم را معرفی کردم. گفتند: «زود پایین بیا که خلیفه تو را خواسته است.» مرا نزد خلیفه بردند. اوکه منتظر من بود، علت اذان گفتنم را پرسید. من هم جریان را از اول تا آخر برایش نقل کردم. او فوری دستور داد آن افسر را باز داشت کنند. از آن پس، من هر گاه با چنین مظالمی رو به رو میشوم، همین برنامه را اجرا میکنم، یعنی اذان میگویم. از آن به بعد، تمام افسرها از من حساب می برند.»😌
کانال یاوران نماز 🔰👇
http://eitaa.com/joinchat/332070913C6cfce71bab
♻️ #نشرحداکثری
✍ #رازبندگی( 12)
خواننده رپ انگلیسی
🔷 ”#بلال_چین” خواننده 🎤 مشهور انگلیسی پس از آشنایی با #اسلام پس از تحقیق فراوان دین اسلام را انتخاب کرد.
بنابر گفته بلال، او تا چند سال پیش هیچ آشنایی با اسلام نداشت و وقتی با زنی محجبه🧕 برخورد می کرد گمان می کرد که او یک آسیایی است و این پوشش نیز
مربوط به فرهنگ کشورش است. با اینکه او در انگلستان بزرگ شده بود اما هیچکس در مدرسه و خانه در مورد اسلام 🕋 و مسلمانان با او صحبت نکرده بود.
🔸تا پیش از مسلمان شدن بلال #موسیقی 🎼 تمام زندگی او بود. او با کمک یکی از دوستانش یک گروه موسیقی 🎼 تاسیس کرده
بود و در مکان های مختلف برنامه اجرا میکرد.
❤️آشنایی او با اسلام 🕋 به زمانی بر می گردد.
که فردی از آنها درخواست کرد که برای پنج دقیقه موسیقی را متوقف کند تا او بتواند #نماز 🤲 بخواند. این درخواست زندگی بلال را برای همیشه تغییر داد.
بلال پس از آشنایی با اسلام، به مطالعه قرآن پرداخت و مدت کوتاهی طول کشید تا رسما مسلمان شود و زندگی جدیدی را آغاز کند.
🤔 رفتارهای من چند نفر را نمازخوان کرده است؟
کانال یاوران نماز 🔰👇
http://eitaa.com/joinchat/332070913C6cfce71bab
♻️ #نشرحداکثری
❇️✍ #رازبندگی
❇️ نماز صبح 🤲 که تمام شد مردم آرام آرام مسجد را ترک کردند. امیرالمومنین (علیه السلام) بعد از لحظاتی بلند شد تا برود، به جمعیت👥 نگاهی انداخت، اما ابیالدرداء که همیشه برای نماز صبح می آمد را ندید...
🏣 در #مسجد، خانم ابیالدرداء به امام سلام کرد. حضرت از او پرسید که آیا برای همسرتان اتفاقی افتاده که نماز جماعت👥 نیامده است؟!
❇️👈 خانم ابی الدرداء گفت: همسرم دیشب از اول شب تا صبح مشغول #عبادت بوده و چون خسته بود، نماز صبحش را در منزل🏡 خواند و خوابید. این را گفت و منتظر تحسین حضرت بود که ...
❇️ امام فرمود: اگر از سر شب تا صبح میخوابید ولی نمازش🤲 را به #جماعت در مسجد میخواند، ثوابش بیشتر بود.
❇️ خانم ابی الدرداء سرش را زیر انداخت و با تعجب راهی خانه شد.
📚 اصغر آیتی و حسن محمودی، پر پرواز، ص ۷۹. به نقل از بحار الانوار، ج ۸۵ ،ص ۱۷.
کانال یاوران نماز 🔰👇
http://eitaa.com/joinchat/332070913C6cfce71bab
♻️ #نشرحداکثری