eitaa logo
یاوران صاحب الزمان
627 دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
8.9هزار ویدیو
56 فایل
این گروه بمنظور خودسازی در جهت تحقق ظهور حضرت مهدی سلام الله علیه و آمادگی سربازی در رکاب آقا و مولایمان تشکیل گردید . امید است توفیق دیدار آنحضرت حاصل شود . آمین یا رب العالمین
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 اینجا اروپا نیست، اینجا تهران کثیف 🤮🤮🤮 است پایتخت جمهوری به اصطلاح اسلامی ایران !! این بساط فساد و کشف حجاب که کم کم به برهنگی کامل ختم خواهد شد فقط با حرکت های مردم مومن انقلابی جمع خواهد شد ، امید داشتن به مسئولانی که خود یا استحاله شده اند یا دچار ترس و خطای محاسباتی شده اند اشتباه است . اینها هیچ کاری نخواهند کرد. مساجد را احیاء و زنده و پویا کنیم و حرکت های اصلاحگرایانه اجتماعی و فرهنگی را در خانه خدا طراحی و عملیاتی کنیم بار دیگر باید به سنگر مسجد برگردیم دقیقا همانجایی که امام انقلاب را پایه گذاری و شروع کرد. ✾ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩ https://eitaa.com/yavaransahebzaman
39.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬آیا وضع ما نسبت به گذشته بدتر شده است؟ 🔻متاسفانه حقایق دهه اول انقلاب را برای مردم توضیح ندادیم!! 🔻شاید رسانه ملی می‌ترسه این حرف‌ها را شفاف بگوید... 🔻دهه هشتادی‌ها از جوانان دوره انقلاب و جبهه، خیلی جلوترند! 🌹 https://eitaa.com/yavaransahebzaman
متن غلط و به ظاهر زیبا ولی تزریق * فرهنگ ضد عامر به معروف بودن * زیر را با بصیرت به بی مطلع ها تفهیم کنیم 👇👇👇👇 زندگی را زیبا کن گاهی با ندیدن ، نشنیدن و چیزی نگفتن ( میگه خودت رو بزن به ..... و نفهمی ) گاهی فقط باید لبخند بزنی و رد شوی بگذار فکر کنند " نفهمیدی" ✍️ پی نوشت ؛ این متن دقیقاً ضد فهم و بصیرت است . در اسلام امر به معروف و نهی از منکر جزو ارکان و فروع دین منظور و واجب شرعی محسوب شده است تخریب های فرهنگی . اقتصادی و اجتماعی را با یک لبخند سرد نمیتوان گذشت در حالی ما خودمان را مسلمان و انسان که اشرف مخلوقات است میدانیم . انسان دلسوز و فهیم بودن . به یک لبخند بی محتوا نیست رفع خطر را نمیتوان با یک لبخند سرد گذشت پس اگر اینگونه باشد فرق انسان با حیوان چیست ؟؟؟؟؟ https://eitaa.com/yavaransahebzaman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ۱۰_۱۵ نفر از مزدوران تجزیه طلب های پانترک سازماندهی شده صهیونیسم اخیرا در جمهوری آذربایجان در شهر باکو تجمع برگزار کرده اند و با ابراز سرخوردگی از عدم حضور در فراخوان شان . اعلام کردند کسی هم استقبال نکرده . حال اینها میخواهند با ساخت یک کلیپ تبلیغاتی ایران را ساقط و تجزیه کنند 😃😄 خدایا همه مریض های متوهم مخرب را اگر قابل هدایت نیستند نابودشان بگردان . اللهم عجل لولیک الفرج https://eitaa.com/yavaransahebzaman
⭕️ در ارتباط با مطلب زیر که به ماهیت‌شناسی پروژه‌ی امید دانا تعلق دارد: https://eitaa.com/yavaransahebzaman چند نمونه‌ از پیام‌هایی که برای بنده، در پاسخ به شفاف‌سازی ماهیت امثال دانا و علیزاده از سوی دوستان مذهبی ارسال شده است را ملاحظه بفرمایید. 🔴 آن کسانی که سر و ته مطالب مسأله‌دار دانا و علیزاده را به‌گونه‌ای می‌زنند که باقیمانده‌ی آن، یک شخصیت تمام عیار انقلابی می‌شود؛ خیانتی بزرگ‌تر از جنایت رسانه‌ای این دو فرد مرتکب می‌شوند. 🔶🔹 #جنگ_شناختی می‌تواند حتی مصداق حق و باطل را در نگاه و باور مخاطب تغییر دهد. ✍️ واقعاً حماقت برخی مذهبی نما ها از حد و مرز عقل هست گذشته است تازه کم کم باید فهمید ائمه اطهار از دست خوارج نادان چه کشیده اند https://eitaa.com/yavaransahebzaman
🔴 جناب آقای رئیسی به مردم بگویید . چرا این عنصر منصوب و منسوب به حسن روحانی که پافشاری بر سند ۲۰۳۰ داشت همچنان در یک جایگاه کلیدی و حیاتی در کشور ما بر مسند قدرت است؟ چند فتنه دیگر در بستر فضای مجازی رها شده ای که این آقایان بر کشور ما تحمیل کردند باید رخ بدهد و خون چند عزیز دیگر از هموطنانمان باید ریخته شود تا آقایان جبهه خودی هوشیار بشوند؟ 🔴 https://eitaa.com/yavaransahebzaman
صالحی، رئیس مرکز ارتباطات مردمی ریاست‌جمهوری: در تماس‌های مردمی درخواست‌هایی مبنی بر آزادی پوشش در جامعه وجود دارد؛ به مسئولان منتقل می‌شود. 🔹 وی افزود: تعداد این درخواست‌ها بسیار اندک است اما این موارد هم برحسب وظیفه ذاتی مرکز به مسئولان منتقل می‌شود. 🔹مرکز از باب امانت‌داری، صدای همه مردم ایران اسلامی است، چه صدای اقلیت و چه اکثریت. از این رو درخواست اقلیت مردم را هم ثبت و مورد رسیدگی قرار می‌دهد. نظام اسلامی ظرفیت آن را دارد که صدای همه مردم ایران باشد و مرکز هم در این راستا هم تکلیف اجتماعی، هم انسانی هم قانونی دارد که صدای همه مردم باشد./ ایرنا https://eitaa.com/yavaransahebzaman 🔶🔹 پی‌نوشت وقتی رسانه‌ی دولت، صدای «بسیار اندک‌ها» در برابر «حدأکثر جامعه» می‌شود در چند ماه اخیر، شاهد این پدیده‌ی عجیب هستیم که متأسفانه دولت، بیشتر به بازتاب نظرات گروهی می‌پردازد که خودش هم اذعان می‌کند «بسیار اندک» هستند. ✴️ از مسأله‌ی ورود زنان به ورزشگاه گرفته تا مدیریت فضای سایبر و مهار سرویس‌های خارجیِ برهم‌زننده؛ ✴️ از برکناری عوامل وضع موجود تا موضوع بسیار مهم «پوشش متین و شرافتمندانه‌ی بانوان» ⭕️ اشتباه نکنید! بحث بر سر این نیست که نباید صدای هموطنان‌مان منعکس شود؛ به هیچ وجه! ✅ شأن دولت انقلابی این است که تمام نظرات شنیده شوند. ❇️ اما در مقام تصمیم و انعکاس، آیا نگاه گروهی از مردم بر احکام دینی و مصالح تمام جامعه ارجحیت دارد؟! 🔴 آیا می‌توان رضایت تمام گروه‌ها را تأمین کرد؟! اگر خیر، مبنای تعیین اولویت‌ها چیست؟ https://eitaa.com/yavaransahebzaman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 جایگاه جهانی ایران اسلامی نظم جدیدی بر جهان در حال حاکم شدن است. اما کدام نظم؟ ❌ از سویی یهود، به‌دنبال تحمیل ایدئولوژی‌های خود بر جهان است که در قالب مدل «نظم نوین جهانی» شناخته می‌شود. ✅ از سوی دیگر، بسترسازی مهدویت به‌واسطه‌ی امتداد انقلاب اسلامی در میان سایر ملت‌های جهان در حال انجام است. انقلابی که کانون‌اش جمهوری اسلامی ایران است و الگوی جهانی‌اش تمدن نوین اسلامی نام دارد. https://eitaa.com/yavaransahebzaman ✴️ امروز اگر انسان ایرانی، حس این جایگاه عظیم جهانی را ندارد؛ به دلیل اعمال جنگ شناختی سنگین و بیچیده‌‌ی دشمن است که سعی دارد واقعیت را پیش چشم ما تغییر دهد. 🔶🔹 اما واقعیت آن است که قلب‌های ملت‌های جهان، به الگویی که احیاگر آزادی، آزادگی، استقلال، عدالت بوده و نجات‌بخش جهان می‌باشد، روی آورده و می‌آورد. 🌐 تمدن توحیدی، در حال شکل‌گیری است و آخرین تلاش‌های دشمن به‌واسطه‌ی اجرای سند توسعه‌ی پایدار ۲۰۳۰ و پروژه‌هایی نظیر کرونا، راه به جایی نخواهد برد؛ بلکه فقط عیار معرفت و بصیرت افراد را نشان خواهد داد ⬅️ شمایی که سند توسعه‌ی پایدار را با افق ۲۰۳۰ تنظیم کردید؛ آیا اساساً سال ۲۰۳۰ را خواهید دید؟! https://eitaa.com/yavaransahebzaman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♡•• اے ڪاش...! یڪۍ از این صُبــح‌ها صداے تُــو را نفس بڪشمـ...!! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ به ما بپیوندید👇 •❥🌼━┅┄┄ https://eitaa.com/yavaransahebzaman
✨﷽✨ خدایا❤️ دور شدن از تو دورشدن از تمام خوبی هاست هوامونو داشته باش✨🤍 ♡⇦الهی تو به ما منت نهادی و خدایمان شدی تا بنده‌ات باشیمツ ↻⇦تو اگر دستمان را نگیری، اگر راه نشانمان ندهی و اگر یاریمان نکنی برای بندگی، کم می‌آوریم و زمین میخوریم❕:)🌿 ❤️🍃 ✨ به ما بپیوندید👇 •❥🌼━┅┄┄ https://eitaa.com/yavaransahebzaman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 فرازی از وصیت نامه سردار سپهبد حاج قاسم سلیمانی (۱) 🔸 شهادت می دهم که قیامت حق است. قرآن حق است. بهشت و جهنّم حق است. سؤال و جواب حق است. معاد، عدل، امامت، نبوّت حق است. 📆 ۳۰ روز تا سالگرد شهادت سردار سپهبد حاج قاسم سلیمانی به ما بپیوندید👇 •❥🌼━┅┄┄ https://eitaa.com/yavaransahebzaman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 چرا به نفع جمهوری اسلامیه که رو کاملا آزاد کنه و کلا بیخیال حجاب زنان بشه؟! 🔹 حتما ببینید، خیلی جالبه .... 🎙 https://eitaa.com/yavaransahebzaman
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
حتما ببینید 🎥⭕️ هدیه معنادار به مردم کشورهای مختلف در جام جهانی قطر و واکنش آنها… 🔻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 چند نکته درباره فراخوان شبکه های ضد انقلاب منافقین . سلطنت طلبان و تجزیه طلبان برای هفته‌ی پیش‌رو که متاسفانه با برخورد ضعیف فقط نظاره گر هستند تقریباً بر هیچ کس پوشیده نیست که ضد انقلاب مجددا برای هفته پیش‌رو و در نزدیکی روز دانشجو فراخوان داده است. در این باره صحبت زیاد است اما شاید اشاره به چند نکته مهم‌تر باشد؛ 1️⃣ هنوز در داخل کشور عده‌ای نفهمیده‌اند که همکاری با سازمان تروریستی اینترنتشال و سایر رسانه‌های معاند چه تبعاتی دارد و این همکاری چه وجوهی دارد! وجوهی اعم از ارسال تصاویر، حضور در اغتشاشات و ... ( باید به تکرار در شبکه های اجتماعی و صدا و سیما و نهادهای فرهنگی اطلاع رسانی کرد . زیرا اکثر ماهواره پرستان داخلی تلویزیون ایران را نگاه نمی کنند و شااااااااااید هنوز شیر فهم نشده اند) وقتی در این مورد توجیه درست از سوی حاکمیت اتفاق نیفتد، طبیعی است که بازنده این جنگ رسانه‌ای چه کسی است! این موارد باید شفاف، بدون لکنت و با ذکر مصادیق گفته شوند که پس از برخوردهای قانونی جای ظالم و مظلوم به سادگی عوض نشود! 2️⃣ این بار چندم است که فراخوان از سوی ضد انقلاب انجام شده و تجربه بارهای گذشته نشان داده اندک جمعیتی که اندک تصاویری را از هر شهر ایران منتقل می‌کنند، چنان جو رسانه‌ای از سوی ضد انقلاب ایجاد می‌شود که نگو و نپرس!! شاید ساده‌ترین تصمیم قطع راه ارتباطی در این ایام باشد که البته برای تصمیمات پیچیده‌تر باید وجوه دیگری را نیز در نظر گرفت اما طبیعی است که راه‌های رفته را نباید دوباره آزمود! در این باره باید دقت کرد که تجربه کشورهای مختلف - اعم از دموکرات و سوسیال و غیره - در ایام اغتشاشات، نشان از این دارد که همه و همه یک راه را دنبال کرده‌اند و آن قطع همه‌ی راه‌های ارتباطی برای مدت محدود و بازگو کردن از سوی حاکمیت بوده است. این بار نباید این بازی را در هیچ نقطه‌ای از کشور باخت! شاید صدا و سیما و سایر دستگاه‌های مسئول بتوانند ده‌ها گروه آماده‌ی رسانه‌ای داشته باشند که توانایی و جوازات لازم برای حضور در هر نقطه آشوب را در کوتاه‌ترین زمان ممکن داشته باشند. (هر چند بهترین راهکار استفاده از عناصر محلی است) 3️⃣ بد نیست برای دانشگاه و دانشجو که یکی از اهداف اصلی دشمن در چند روز پیش روست از تجربیات دانشگاه‌هایی چون امیر کبیر که معمولاً سیاسی‌ترین و شلوغ‌ترین دانشگاه در سال‌های گذشته بوده اما در سه ماه گذشته یکی از آرام‌ترین دانشگاه‌های اصلی کشور است، استفاده شود. استاد و دانشجو حق تعطیلی کلاس را ندارند و این موضوع برخورد جدی به همراه دارد. از آن طرف ورود و خروج کاملاً ضابطه‌مند است و با نصب یک دوربین چند میلیونی در ورودی دانشگاه و ساز و کاری برای شناسایی اغتشاش‌گران و البته برخوردهایِ قانونیِ آموزشی و تحصیلی با اغتشاش‌گران تا حد زیادی کار به نتیجه خواهد رسید. طبیعی است بعد از نزدیک به سه ماه از شروع ناآرامی‌ها عدم برخورد با رؤسای دانشگاه‌ها و مسئولین حراستی که توانایی اداره و مدیریت فضای دانشگاه را ندارند، محل سوال از وزارت علوم است! 4️⃣ هر گونه تحرّک و تحریکی در بازار و جریان اقتصادی کشور باید معطوف به تجربیات قبل باشد. در این مورد ابتدا به ساکن نیازمند اقدامات پیشگیرانه هستیم تا مانع از بسته شدن بازار توسط عده‌ای هوچی‌گر باشیم و البته در وهله دوم برخورد سخت با این جنس افراد. بخش زیادی از کسبه متوجه این برخورد هستند و منفعت خودشان در بسته نشدن بازار است. پی‌نوشت: طبیعتاً هر گونه ناآرامی کوچک ممکن است با حرکات مسلحانه دشمن، ترورهای کور یا هدفمند چون روزهای گذشته روبرو شود و باید به قدر توان جلوی ناامنی‌ها را گرفت. این موضوع نیازمند یک همکاری منظم و منسجم بین دستگاهی است.
بسم الله الرحمن الرحیم 🔸🔸تقسیم🔸🔸 ✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی ««قسمت نوزدهم»» پنج سال قبل-لندن مردی با دخترش در حال صحبت کردن بود. دختر نوجوان حدودا 18 ساله و پدرش باای پنجاه سال سن داشت. در فضای پاییزی یکی از پارک های لندن نشسته بودند و در حالی که بخار از دهانشان خارج میشد و کاپشن پوشیده بودند، دختره سرش روی شونه های باباش بود و باباش در حال حرف زدن بود: وقتی مادرت تصمیم گرفت بره، نتونستم جلوش بگیرم. میدونستم با یکی دیگه است. با یکی که از من پولدارتر نبود. جوون تر و خوشکلتر هم نبود. تا همین حالا هم نمیدونم چیش از من سر بود که اونو به من ترجیح داد. فقط همینو میدونم که اون موفق شده بود دل مامانتو ببره. دختره همین طور که ثابت به باباش تکیه داده بود گفت: چه کاره بود بابا؟ باباش جواب داد: فوتبالیست بود. واسه یوونتوس توپ میزد. اون موقع خیلی اسم در کرده بود. با اینکه یکی دو سالِ آخرِ بازیش بود و خودشم میدونست که کم کم بازنشسته میشه، اما دوسش داشت. بخاطر فوتبالیست بودنش نبود که باهاش بود. یه روز مامانت سرِ اون با دوستاش شرط بندی کرده بود و شرطو بُرد. اما زندگی خودشو باخت. منو باخت. تو رو باخت. اون فوتبالیسته دیگه ولش نکرد. کاری کرد که دوونش بشه. دختره پرسید: تو چیکار کردی؟ باباش گفت: من خریدارِ جنسی که چشم پاش باشه نیستم. حتی اگه اون جنس مال خودم باشه، دیگه نمیخوامش. پسش میزنم. میذارم بره. یه جورایی خودمو ازش دریغ میکنم. من جنسی میخوام که شیش دُنگ مال خودم باشه. خلاصه ... میگفتم ... یه مدت حالم بود ... تا اینکه تو یه جلسه نیایش بودیم که ثریا منو کشید کنار و حرفایی بهم زد که تصمیم گرفتم مامانتو از ذهنم بندازم بیرون. دختره پرسید: مگه ثریا چی گفت؟ باباش جواب داد: ثریا گفت فکر کن من به اون فوتبالیست گفتم دلِ زنتو ببره. فکر کن من تصمیم گرفتم زنت دیگه باهات نباشه. فکر کن صلاح ندونستم مامان شبنم باشه. منم که رو حرف تشکیلات حرف نمیزنم چه برسه به حرف ثریا که هر چی دارم از ثریا و باباشه. شبنم گفت: از وقتی با ثریا آشنا شدیم بهایی شدیم یا اول بهایی شدی و بعدش با ثریا آشنا شدی؟ گفت: نمیدونم. یه جورایی به هم گره خورده بود بهایی شدن من و آشنایی با ثریا و باباش. متاهل شده بودم و تو سربازی بودم که یه نفر منو با ثریا آشنا کرد. اون موقع ها ثریا ایران بود. تو پارک جمشیدیه جلسه میذاشت و کلی دختر و پسر دورش جمع میشدیم. منو هم خدمتیم به ثریا معرفی کرد. بعدش ... ینی وقتی میخواست از ایران بره... شاید هفت هشت ماه گذشته بود که میخواست از ایران بره ... منو به باباش معرفی کرد و باباش از منِ آسمون جُل، مهندس طالعی ساخت. به خاطر همین حرفِ ثریا و باباش همیشه برام سنده. اونا گفتن بذار زنت بره، گفتم چشم ... گفتن دیگه فکرشم نکن و رفتنی باید بره ... منم گفتم چشم ... شبنم سرشو از رو شونه باباش جدا کرد و کلاهشو رو گوشش کشید و همین طور که دستشو دورِ گردن باباش انداخت، پرسید: اگه یه روزی ثریا بگه دخترم ول کن، ولم میکنی؟ طالعی هیچی نگفت. به پرنده ای که همون لحظه تو آسمون داشت رد میشد نگاه کرد و نفس عمیقی کشید. 🔶🔷🔶🔷🔶🔷 دیدارهای بابک با زندیان یک هفته ادامه داشت. زندیان نمیتوانست به همین راحتی اوکی بگوید و زار و زندگی سی چهل ساله ای که در ترکیه تشکیل داده بود رها کند و به ایران بیاید. به خاطر همین بابک به بالادستش مراجعه کرد. زنی به نام ثریا که حدودا پنجاه ساله و فوق العاده خشک که گاهی بابک از حرف زدن با او کم می آورد. ثریا بابک را به پارکی دعوت کرد و در ماشین ثریا شروع به صحبت کردن شدند. ثریا گفت: کارا خوب پیش میره؟ بابک که از بوی عطر غلیظ ثریا داشت کم کم سرش گیج میرفت، دماغش را کمی مالید و سپس به ثریا گفت: زندیان حرفاش منطقیه. هر کسی جای اون باشه به همین راحتی قبول نمیکنه. ثریا گفت: درست فهمیدی. زندیان درست میگه. تو چیکار کردی؟ بابک جواب داد: هر کاری بلد بودم. به خاطر همین خودمو جای اون گذاشتم و به جای اینکه امروز برم پیش اون، مزاحم شما شدم. ثریا ابروی سمت راستش را بالا داد و جوری که انگار از این کار بابک خوشش آمده گفت: بسیار خوب. میشنوم. بابک گفت: باید همه چیزایی که اینجا داره، ایران هم داشته باشه. بعلاوه درصد قابل توجهی بیشتر. ثریا گفت: منظورت پول و پله است؟ بابک گفت: از همش مهمتر همینه. اما نه فقط پول و پله. کافی نیست. ثریا پرسید: پس چی؟ بابک گفت: زندیان پا تو سن و سال گذاشته. وقتی کسی هم پا تو سن و سال میذاره، قدرت ریسک و شجاعت تغییر و این چیزاش کمتر میشه. حالا میخواد بهایی باشه یا هر چی. یه انگیزه خیلی قوی میخواد. ثریا گفت: بحث آمار و کم شدن جمعیت یهودیان ایران و این چیزا مطرح نکردی؟ بابک گفت: چرا. یک هفته است دارم رو عِرق معنویش کار میکنم اما نمیدونم دیگه چیکار باید بکنم!
یشه های ماشینش داد پایین. سیگارشو روشن کرد و دو تا پک زد و دودش داد بیرون. یه نفس عمیق کشید و گفت: زندیان از جوونیش اهل کثافت کاری نبود. خودمم بهایی هستم و جنس خودمونو خوب میشناسم. اما زندیان اصیله. اصالتش باعث شده اهل خیلی از کارا نباشه. و همین دایره عملِ مارو نسبت به زندیان کاهش میده. اما ... بابک زل زد به چهره ثریا و پرسید: اما چی خانم؟! سه چهار روز بعد، بابک قرار شد سری به زندیان بزنه. اما این بار نه تو خونه اش. بلکه قرار شد با هم در یه خیابون سرسبز قدم بزنند. زندیان گفت: تو نمیخوای دست از سر من برداری؟ بابک لبخندی زد و گفت: نه اینکه شما هم خیلی بدت اومده! جان من اذیت میشید وقتی میام پیش شما و درباره چیزایی حرف میزنم که تلاش کردید از ذهنتون خارجش کنین؟ زندیان جواب داد: تا آخر همین خیابون ... که حدودا دویست متر دیگه مونده میتونی باهام راه بیایی. بقیشو میخوام تنها باشم. بابک اول نگاهی به ته خیابون کرد و بعدش لبخندی زد و همین طور که قدم میزدند گفت: جسارتا شما دوس ندارید تنها نوه پسریتون تو ایران به دنیا بیاد؟! تا بابک این حرفو زد زندیان سر جاش ایستاد. نگاه عمیق و بدی به بابک انداخت. اما حرفی نزد. بابک که دید ماهی بزرگی که مدتها در صدد شکارش بود، الان تو تورش گرفتار شده ادامه داد: و براش شناسنامه ایرانی بگیرید و یه اسم خوشکل ایرونی براش انتخاب کنید. زندیان چشمشو از روی بابک برداشت و آروم آروم قدم زد. بابک گفت: یک روز وقتی با شما چایی میخوردم و عروستون وارد اتاقمون شدند، دیدم که چقدر مهربانانه عروستون رو تو بغل گرفتید و ... جسارتا من اون لحظه فهمیدم که عروستون باردار هستند. و فهمیدم که چقدر به ایشون علاقه دارید. همون قدر که به ایران و خاطرات دوران کودکی و نوجوانیتون در ایران و ... زندیان فقط گوش داد و هیچی نمیگفت. بابک گفت: میدونم شما دغدغه مالی ندارید. با اینکه وضع و اوضاع مالی شما خدا رو شکر بد نیست اما بالاخره مثل همه پدر و مادرا فکر آتیه فرزندان و نوه هاتون هستید. به خاطر همین، هلدینگی در ایران تعهد صد ساله محضری میده که به تعداد افراد خانواده، شما را بیمه کنه تا دغدغه بیزینس خودتون و بچه هاتون هم ... زندیان گفت: باید فکر کنم. بابک گفت: شما صاب اختیارید. اما اگر لازم باشه میتونم ترتیبی بدم که یک هیئت منتخب از شما و سایر جامعه بهایی ایرانی مقیم ترکیه، به تهران تشریف ببرید و شرایط را از نزدیک ببینید و یا هر واسطه و معتمدی که در ایران دارید، بتونن در خصوص هلدینگ و بیمه بیزینسی که قراره ارائه بده، استعلام بگیرند. کم کم به آخر خیابون رسیدند. زندیان ایستاد و بابک هم روبروش ایستاد. بابک تیر آخرو زد و گفت: جناب زندیان عزیز! این آخرین دیدار ما از طرف بنده بود. اگر حرفام متقاعدتون کرد و یا ... که زندیان حرفشو قطع کرد و گفت: من همه املاک بلوکه شده و یا مصادره شده ام را در ایران میخوام. بابک گفت: من نماینده رژیم نیستم که بتونم چنین قولی بدم اما میتونم صحبت کنم که همون هلدینگ و یا یه هلدینگ دیگه، بهترین وکیلانش رو در اختیار شما قرار بده که بتونید پیگیری کنید. زندیان گفت: خبر از من. روز بخیر. بابک هم لبخندی زد و رفتن زندیان را از پشت سرش تماشا کرد. 🔷🔶🔷🔶🔷🔶 اما سوزان هم در این مدت بیکار نبود. سوزان که موفق شده بود در همون دیدار اول، آلادپوش رو رام کنه، جلسه تکمیلی در هتل اقامت سوزان برگزار کردند. سوزان سفارش بهترین غذاها رو داد. همیشه سر و وضعش معمولی بود و ترجیح میداد خاص تر عمل نکنه و دیسیپلین کارو حفظ کنه. تا اینکه آلادپوش اومد. آلادپوش که فکر میکرد جلسه در اتاق سوزان برگزار میشه، از اینکه سوزان ازش در کنج سالن طبقه سوم هتلش استقبال کرده، متعجب شد و گفت: فکر میکردم بعد از این مدت صمیمی تر باشیم! سوزان با لبخند همیشگی جواب داد: متوجه نمیشم! آلادپوش گفت: اینجا و سر و وضع همیشگی شما و ... میدونید ... فکر میکنم دارید خیلی خشک برخورد میکنید! ما دیگه الان فقط همکار نیستیم. دوستای صمیمی همدیگه هستیم. سوزان که متوجه حرف آلادپوش بود اما به روی خودش نمی آورد گفت: جسارتی از من سر زده؟ آلادپوش که خدا میدونه برای چه برنامه هایی شکمشو صابون زده بود با اندکی چاشنی عصبانیت گفت: بله ... جسارت شده ... وقتی نتونم بوست کنم و تو بغلم بگیرمت و باهات شوخی کنم و منو تو اتاقت دعوت نکنی، آره. به من برمیخوره. سوزان جواب داد: فکر میکردم متوجه شده باشید که من از اوناش نیستم. آلادپوش دستشو به دستان سوزان نزدیک کرد اما سوزان دستش را به آرامی کشید و اجازه نداد بهش دست بزنه. سوزان گفت: پس به من فرصت بده. آلادپوش لبخندی زد و گفت: داری دختر خوبی میشی. تا کی؟ سوزان گفت: حداقل سه ماه. بعدش حرف، حرف تو. آلادپوش دستشو از روی میز برداشت و گفت: خیلی خب. باشه. تا سه ماه مال خودت باش. https://eitaa.com/mohamadrezahadadpour سوزان با لبخ
ندی گفت: خب حالا شما بفرمایید. اول چاکلتتون سرد نشه. آلادپوش همین طور که چاکلتش میخورد گفت: من فکرامو کردم. کل طرحی که بچه های پهلوی نوشتند را هم خوندم. جوری خوندم که بتونم الان برات کاملا تشریحش کنم. با چیزی که قبلا خودم به مریم رجوی گفته بودم تطبیق دادم. دو سه شب طول کشید که فصل مشترک پیدا کنم. سوزان که داشت به وجد میومد گفت: این خیلی عالیه. اصلا معرکه است. شما خیلی باهوشین. آلادپوش گفت: اگه بگم به یه چیز خفن رسیدم و تصمیم گرفتم روش کار کنم ... البته با کمک تو ... باورت نمیشه. سوزان جلوتر نشست و مشتاقانه گفت: جانم ... میشنوم ... آلادپوش رفت سراغ کیفش و دو تا برگه آچار درآورد و گذاشت رو میز و گفت: ببین! نقطه ضعف های رژیم کم نیست اما از همه بیشتر که میتونه حکم ماشه رو هم برای ما داشته باشه و هم برای رژیم، و یه جورایی تیغ دو لب هست ... اما خطرش برای رژیم بیشتره، فقط یه کلمه است و اون هم «زن» هست. درسته؟ سوزان گفت: دقیقا ... درسته. آلادپوش ادامه داد: خب این نقطه ضعف، دیگه با آروق های روشنفکری مثل فمنیسم و این گَند و گُها به جایی نمیرسه. درسته؟ سوزان سرشو تکون داد و گفت: خب؟ آلادپوش گفت: ما باید در این خصوص، از مدل رژیم برای مقابله با رژیم استفاده کنیم. ینی تشکیل ارتش! سوزان پرسید: چجور ارتشی؟ جواب داد: ارتش آزاد! مثل مدلی که برای جبهه النصره در سوریه استفاده کردند. میدونی که. داعش، بی خانمان ها و بی وطن ها بودند. اما جبهه النصره مال همون سرزمین بودند که با یه نیرو محرکه معنوی، تشکیل پایگاه دادند و وقتی مسلح شدند، به خودشون گفتند ارتش آزاد. سوزان گفت: اوکی. درسته. خب خانما کجای قصه اند؟! آلادپوش خنده ای کرد و گفت: آفرین ... من میگم باید دنیال تشکیل ارتش آزاد زنان باشیم. ارتش آزاد در همه جای دنیا مردونه است. اما مدل ایرانیزه ما باید زنانه باشه. سوزان چشماشو نازک کرد و تو فکر رفت. براش جالب بود. با خودش تکرار کرد: ارتش آزاد زنان ... جالبه! ادامه دارد... https://eitaa.com/mohamadrezahadadpour