فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 آرزوی حذف« الله » از پرچم ایران را به گور خواهید برد .
سخنرانی حماسی حجتالاسلام و المسلمین سید حسین مؤمنی
در مسجد مقدس جمکران
اللهم عجل لولیک الفرج
😍 واااااااای اگر خامنهای حکم جهادم دهد 😍
با عرض سلام و تشکر از بصیرت شما هم میهن گرامی؛
ستاد خبری سازمان اطلاعات فراجا با سرشماری پیامکی 110322110
و آدرس اینترنتی
aminemardom.police.ir
آماده دریافت اخبار، گزارشات و اطلاعات در حوزه امنیت عمومی و حوادث مرتبط با مخل امنیت می باشد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😭 تنها گیرت آوردن! 😭
😭 دورهات کردن! 😭
از داعشی صفت وحشی . بیش از این انتظار نیست
در این حوادثِ چند روز اخیر، بیش از همه به سازمان انتظامی کشور ظلم شد .
به بسیج ظلم شد.
به ملّت ولایتمدار ایران ظلم شد.
ظلم کردند داعشیان بی مغز وطنی بی وجود .
ننگنان باد ای وحشی صفتان دست آموز ماهواره . ای نوکران بی جیره و مواجب
هفته نیروی انتظامی بر دلاور مردان جان بر کف آن سازمان تبریک و تهنیت باد
سلام و درود
یکی پیشنهاد داد من وقتی سوار خودرو هستم و به خانمهایی که در خیابان کشف حجاب کردن بر میخورم با بوق ممتد و اشاره اعتراض خودمو ابراز می کنم
و رد می شم
طرف خیلی جا می خوره و تابلو میشه توخیابان و خودشو جمع میکنه
حالا پیشنهاد می کنم اگر همه این کار رو انجام بدهند
( امر به معروف بوقی )
به سبک اعتراض خودشون در شبهای گذشته به نظر جالب میاد
🔻 نبض یک خمپاره
نوشته : عزت الله نصاری
┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅
🔻 قسمت چهارم
آوارگی مردم مظلوم
نعمت از فوتبالیستهای درجه یک کفیشه است خودش و فاضل قیطانی همیشه کنار هم بازی میکنن. حالا هم با همدیگه توی خرمشهر با برنو کوتاهشون حسابی از خجالت دشمن دراومدن.
محمد در حالیکه صورت حسین را میبوسه بهش گفت بیا بریم، شاید هم برنگشتیم ولی حضرت عباسی رسمش این نیست.
رئیس جمهور و مسئولین توی تهران زیر کولر بنشینن و حرف مفت بزنن، صدام هر روز جلوتر بیاد و شهری که ما و پدران ما با هزار زحمت ساختن را نابود کنه.
۸۰ نفریم چند تا برنو و چند تا M1 و ۴ تا G3 و یه دونه آرپی جی بدون موشک با ۴ تا وانت بی بنزین داریم.
ماشین نداریم بنزین نداریم تفنگ و فشنگ نداریم وضع خرمشهر خراب شده به من میگن نخند، لامصبا اینکه جنگ نیست مسخره بازیه منم خنده ام میگیره.
بیا حسین، بیا با هم بریم و با هم به این مسخره بازی بخندیم.
۴ تا وانت تویوتا و لندرور باید حدود ۸۰ نفر آدم را ببرن خرمشهر، بچه ها مجبور شدن تو بغل همدیگه بنشینن باز هم جا نشد.
با دیدن این اوضاع با سرعت بیشتری بطرف مسجدامیرالمومنین حرکت کردم.
سلام و احوالپرسی میکنم، مسئول مسجد اسمش ابراهیم نوری است وخیلی با محبت و گرم یه معاون هم داره خیلی کم حرف و خشک، اسمش نصرالله نوروزی است.
چنددقیقه بعد نفرات دیگه ایی هم وارد مسجد شدن. توی شبستان دور هم نشستیم و برادر نوری خیلی خلاصه و سریع توضیح میده که عراقیها به کوی طالقانی خرمشهر نزدیک شدن و باید به کمک مدافعین خرمشهری برویم، چون اسلحه به تعداد کافی نداریم میریم مسجد جامع خرمشهر تا توسط پاسداران و مدافعان خرمشهری مسلح بشیم.
یه وانت پیکان اومد و برادر نوری دستور سوار شدن داد.
این دفعه هم به من اجازه ندادن به جبهه بروم.
برادر نوری، من و چند نفر دیگه را موظف کرد با یه تفنگ M1 توی سنگری که دم مسجد هست نگهبانی بدیم چون ممکنه ستون پنجم به مسجد حمله کنه و اسلحه و مهمات را بدزده.
نمیدونم توی این بلبشو ستون پنجم دیگه چه کوفتیه، مگه ما چقدر توان داریم که برای شکست دادن مون احتیاج به ستون پنجم هم باشه.
نزدیک ظهر بچه ها برگشتن و اخبار درگیری و عقب راندن عراقیها را دادن، با خوشحالی مسجد را بسمت خونه ترک میکنم.
سرسفره ناهار برای پدرومادرم تعریف کردم که بچه ها توی مرز خرمشهر عراقیها را عقب راندن.
سعید (برادر بزرگترم) وقتی میشنوه من عضو مسجد شدم و ممکنه به جبهه اعزام شوم درخواست کرد او را به مسجد معرفی کنم.
انگاری مسجد فاطمیه او را هم قبول نکرده با وجود اینکه سعید ۲ سال از من بزرگتره و قدش هم از من بلندتره بعلت اینکه آموزش ندیده بوده و سربازی نرفته قبولش نکردن.
سعید تنها نبود، چندتا از دوستان و هم سن و سالهای ما را قبول نکرده اند.
ننه ام خیلی بی تابی میکنه آخه چندتا بچه ی کوچک توی خانه داریم، پدربزرگم و خانواده شون هم شهر را ترک کردن. حالا دیگه مادرم جایی را نداره که ترس و تنهائیش را تخفیف بده.
در حال جمع کردن سفره هستیم که گلوله باران دشمن شروع میشه، یه گلوله ی توپ به خانه ایی در کوچه پشتی یکی هم در کوچه ی جلویی اصابت میکنه. مادرم بسیار ترسیده و آرام و قرار نداره.
بعدازظهر خانه ایی که مورد اصابت توپ قرار گرفته را دیدم، تقریبا ویران شده شانس آوردن که کسی در خانه نبوده وگرنه همگی کشته میشدن.
مسجد کسی نیست، نگهبانها گفتن که بچه ها به جبهه رفتند، فردا صبح زود بیا.
به خونه برگشتم، سر کوچه مون گاراژ تی بی تی است و جمعیت زیادی از زن و بچه و پیر وجوان برای سوار شدن به اتوبوس جمع شدن.
یک دستگاه اتوبوس ایستاده و چند نفر دم درب اتوبوس ایستادن و فریاد میزنند فقط زن و بچه ها سوار شوند هیچ مردی اجازه نداره سوار بشه.
لابلای جمعیت مادرم را دیدم خواهر کوچکم را بغل گرفته و تلاش میکنه سوار بشه.
خواهر و برادرهای دیگه هم هستن ولی لابلای جمعیت گم شدن، هادی کوچکترین برادرم را بغل کردم و از پنجره فرستادم داخل.
مادرم از داخل اتوبوس فریاد میزنه و بچه ها را میخواد، بسرعت جمعیت را شکافتم و یکی دوتایی که جا مونده بودن را فرستادم بالا.
این آخرین دیدار من و خانواده است.
پدرم و حجت الله که یکسال از من کوچکتره نیستن. اتوبوس حرکت کرد و رفت، دوان دوان خودم را به خونه میرسونم.
حجت الله و مادربزرگم که زمین گیر است و توان راه رفتن نداره خونه هستن، پدرم نیستش ظاهرا برای تهیه چیزی از خونه رفته بیرون.
شب با وجود خطراتی که داره توی حیاط میخوابیم.
صبح روز بعد با تعدادی از بچه های مسجد امیرالمومنین بوسیله ی یه وانت به جبهه اعزام شدیم.
راننده وانت یه پیره مرد به اسم غلام است.
سیگار هما را میگذاره لای انگشتاش و دستش را مشت میکنه و از توی مشتش به سیگار پک میزنه. مکررا زیرلب فحش به صدام میده و گاهگاهی هم با صدای بلند ما را تشویق به دفاع میکنه.
حدود ۵۰ -۶۰ سال سن داره، میگه توانایی جنگیدن نداره
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️سایه مقام معظم رهبری حفظه الله مستدام باد علیٰ ظهور المهدی .
دشمنان وطن را اینگونه با اقتدار مفتضح میکند .
خوب خبر ساختند و موج آفرینی کردند و دروغ گفتند ،
یک حضور آب یخ را روی سرِ همه آن احمقان گرفت و اثبات کرد که ذات این جماعت دیوانه متوهم سراسر دروغ است...
✨@yavaransahebzaman
به راستی حذف آمریکا از این همه دشمنی با ایران چیست ؟؟
آیا او واقعاً دوست ملت ایران است ؟؟
منافقین و داعش که این همه جنایت کرده و میکنند دست آموز کیست ؟؟
جنایات بمب گذاری ها و نسل کشی های قاره آسیا و اروپا را اگر بررسی کنید نهایتا به آمریکا . انگلیس و صهیونیسم کثیف ختم میشود .
تا زمانی که ملتهای کم سواد و بی فرهنگ و ناآگاه با تزریق رسانه ای اغفال کننده دشمن . اهداف شوم آنها را دنبال کنند همین آش و همین کاسه
@yavaransahebzaman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مـــرحبــــا بـه این خواهر فهیم ولایی
@yavaransahebzaman
هرزگی . بی ثباتی خانواده . *طلاق*
تن نمایی . آلودگی فرهنگی . *طلاق*
دودش به چشم کی میره ؟؟👇
( زنان طلاق )
( فرزندان طلاق )
( خانواده های طلاق )
( در نهایت جامعه طلاق )
کی استفاده اش رو می بره ؟؟؟
تفکری که اشاعه فحشا میکنه
@yavaransahebzaman
دشمنی با کی ؟؟
با خدا ؟
با رسول خدا ؟
با سیره اهل بیت ؟
به چه قیمتی ؟
با خود فروشی فرهنگی ؟
با تن فروشی فرهنگی ؟
با عرضه جسم خودت به چشم های حیض مردان هوسران ؟؟؟
بانوی خیابانی بی اراده و احساسی 👇
چشمان حیض و تشنه شهوت . مشوق فرهنگ تو نیستند .
آنان جسم تو را ابزاری لازم دارند نه تفکراتت را
@yavaransahebzaman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حرامزاده ای بی هوا به پهلویت زد... 🥀
همانگونه که ناهوا دختر پیامبر را بین در و دیوار قرار دادند 😭😭
داعشیان وحشی با لگد . یک زن چادری بیدفاع را به زمین پرت کردند
بجنورد ۳۰ شهریور
ننگ تان باد ای به ظاهر مردمان منفعل
@yavaransahebzaman
🍂
🔻 نبض یک خمپاره
نوشته : عزت الله نصاری
┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅
🔻 قسمت پنجم
اولین شب پاسداری در جبهه
ما را به کمیته انقلاب اسلامی آبادان تحویل داد.
یه نفر به اسم محمد پورمند ما را برد لب شط توی یه ساختمان که خوابگاه پرستاران بیمارستان شرکت نفت بوده و الان تبدیل به مقری برای تجمع نیروهای مدافع شده.
شرکت نفت آبادان یه دانشکده پرستاری داره و تعداد زیادی دانشجوی دختر و پسر از سراسر کشور در این دانشکده مشغول تحصیل.
جهت اسکان این دانشجویان ۳ تا ساختمان ۲ طبقه که تعداد زیادی اتاقِ مجهز داره ساخته شده.
دانشجویانی که از این دانشکده فارغ التحصیل میشوند در سراسر کشور نمونه هستن.
فاصله ساختمان با لب شط ۲۰ متر و عرض شط در این نقطه حدود ۳۰۰ متر. یعنی ما در فاصله ۳۰۰ متری عراقیها هستیم. مسئول مقر ابراهیم اسحاقی است، پاسدار کمیته و عرب زبان.
ما آبادانیها به رودخانه اروند میگیم شط، چون خیلی بزرگه.
چند تا سنگر پشت شمشادها کنده شده. نفرات بنحوی تقسیم شدن که در هر سنگر ۳ نفر با ۱ تفنگ مستقر شدیم.
امشب اولین بار در عمرم است که بیرون از خونه و توی سنگر و جبهه نگهبانی میدم. نمیدونم باید چکار کنم اصلا هیچ چیزی نمیدونم. بهمون گفتن دونفر بخوابند ۱ نفر بیدار باشه و ۳ ساعت نگهبانی بده بعد نفر بعدی را بیدار کنه. گفتن ۲ نفر بخوابند ولی نگفتن کجا بخوابیم. سنگری که توش هستیم خیلی کوچک و کم عمقِ، در حالت نشسته فقط کمرمون داخل سنگر و سینه و سر از سنگر بیرون است.
تازه اگر پاهامون را دراز کنیم تمام طول سنگر را میگیره.
البته نمیتونیم بخوابیم، هم هیجان داریم هم ترس. ترس از اینکه هر لحظه یه عراقی بیاد بالای سرمون و سرمون را ببره. به ما گفتن که غواصهای عراقی مکررا از شط عبور میکنند و به مدافعان حمله میکنند.
از ترس مون هر ۳ نفری تا صبح بیدار موندیم.
صبح غلام با وانتش اومد دنبالمون و برگشتیم مسجد از مسجد هم رفتم خونه.
وقتی بابام شنید شب گذشته مرز بودم و نگهبانی دادم خیلی خوشحال شد. سفارشهایی در مورد هوشیاری و مراقبت میکنه.
خیلی خسته ام، چند ساعتی میخوابم.
ظهر به امید اینکه ببرندم جبهه خرمشهر خودم را به مسجد میرسونم.
بغیر از نگهبانها کسی نیست، برگشتم خونه و با یه لقمه غذا شکمم را سیر میکنم.
بعد از ظهر بهمراه سعید برادر بزرگترم و سعید یازع و فرید خنافری میریم مسجد امیرالمومنین.
چند نفر دیگه هم اومدن.
یه مرد ریشو که دیروز هم توی مسجد بود و شب هم همراهمون اومده بود کمیته و از دیروز بطرز عجیبی به دلم نشسته بود، او هم اومده.
باهاش دست دادم و احوالپرسی میکنم، طنین صداش هم قشنگه، نمیدونم چطور شده که از دیروز تا حالا بهش علاقمند شدم.
اسمش محمد است ریش انبوه و حنایی رنگی داره و حدود ۲۱ ساله. برادرم و بقیه بچه ها را بهش معرفی کردم.
عمو غلام با وانت پیکانش اومد و سوار شدیم.
قسمتی از مسیر حرکتمان بطول تقریبا ۵۰۰ متر بدون هیچ حفاظ و پوششی از جلوی چشم عراقیها میگذره.
این خیابون در کناره اروند رود است و از جلوی درب اصلی پالایشگاه میگذره، بعلت پیچ تندی که در این قسمت از جاده وجود داره، از قدیم به پیچ خطرناک معروفه.
عراقیها چندتا تیربار را روی همین نقطه آماده شلیک گذاشتن.
عمو غلام نعره کشید و پا را روی پدال گاز فشار داد. تیربارها به غرش دراومدن، ده ها گلوله بسمت وانت اومد ولی اصابت نکرد و بسلامت میگذریم.
محمد پورمند، مسئول عملیات کمیته اومد و نیروها را بین سنگرها تقسیم کرد.
من و سعید یازع و فرید خنافری توی یه سنگر سعید برادرم هم سنگر بعدی با چندنفر دیگه.
در حین اینکه وارد سنگرها میشیم اطلاع دادن که حدود نیمساعت دیگه کسی میاد و شام میاره یه وقت بهش شلیک نکنید.
شام همبرگر آوردن!!!
https://eitaa.com/yavaransahebzaman
•⊰┅┅❀•❀┅┅⊰•
دنباله دارد
🍂
🔻 نبض یک خمپاره
نوشته : عزت الله نصاری
┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅
🔻 قسمت ششم
اولین شب پاسداری در جبهه
بعدا شایع شد که عراقیها تجمع نیرو داشتن و احتمالا میخواستن از رودخانه عبور کنند!!! شایعات خیلی زیاده معلوم نیست چه چیزی را باید باور کنیم.
شایع کردن پتروشیمی آبادان یه مخزن بزرگ آمونیاک داره و اگر مورد اصابت قرار بگیره همه شهر را مسموم میکنه.
شایعه کردن عده ایی از ستون پنجم به خونه هایی که الان خالی از سکنه است وارد میشوند و بوسیله چراغ قوه یا وصل کردن باطری به سیم آنتن تلویزیون، به هواپیماهای عراقی گرا میدن.
گرا چیه!!!؟؟؟
والا نمیدونم فکر میکنم یه نوعی از آدرس دادن باشه
شایعات متعددی پخش میشه، ترس مردم خیلی زیاد شده.
۳ شبانه روزِ در آماده باش کامل هستیم و کفش از پا در نیاوردیم، پائیز است و فصل پشه.
در این وانفسا پشه ها هم شدن بلای جان من.
دوتا دستهام را اینقدر نیش زدن و تاول تاول شده، انگاری جذام گرفتم.
چون بد منظر است مجبورم دستکش بافتنی دستم کنم.
کسی که دیگ غذا را آورده اطلاع میده عراقیها گاوداری آبادان را با خمپاره هدف قرار دادن و چندین راس از گاوها مجروح شدن و مجبور به ذبح شون شدن و بهمین دلیل شام همبرگر داریم.
فرید میخواست لقمه اش را دندان بزند که گربه ایی همبرگر را دزدید و رفت.
کمبود غذا بیداد میکنه حتی حیوانات شهر هم گرسنه هستن. بعضی از بچه ها حمله سگ و گربه را به جنازه ها شاهد بودن. اوضاع خیلی خراب شده.
روز بعد سعید یازع با بچه های مسجد فاطمیه رفت خرمشهر، شب هم با ما اومد و از اوضاع خرمشهر و اینکه عراقیها چقدر نیرو و اسلحه و تانک دارند و بچه های ما فقط تفنگ و آرپی جی تعریف میکنه، یه عده جوان با کمترین اسلحه چه جوری جلوی پیشروی دشمن را گرفتن.
روز بعد سعید برادرم هم همراه سعید یازع رفت و تا غروب نیامدن و من تنهایی اومدم کمیته.
امشب آماده باش دادن. اینجوری که مسئول کمیته میگه، یه هواپیمای ایرانی توی خاک عراق سقوط کرده و خلبانش هم همونجا فرود اومده و حالا چندتا تکاور میخواهند خلبان را پیدا کنند و از خاک دشمن برش گردانند.
دستور دادن هیچکس اجازه نداره بخوابه و همگی آماده باشید تا اگر تکاورها قصد عبور از رودخانه داشتن و عراقیها بسمت شون شلیک کردن، عراقیها را خفه کنیم.
فشنگ اضافه و نارنجک تفنگی هم بهمون میدن.
صبح شد، اجازه نمیدن برگردیم، فقط اجازه خوابیدن داریم، با لباس و کفش، توی همون سنگرها.
جعفر زیارتی، باباش روحانی و پیشنماز یکی از مساجد احمدآباد است، بهمون توضیح میده در مواقع اضطراری و جنگ چه جوری وضو بگیریم و نماز بخونیم.
بعد از حدود ۲۰ دقیقه توضیح و سئوال و جواب، ابراهیم اسحاقی میگه: وولک مو این حرفها سرم نمیشه، کفشهام را درمیارم وضو میگیرم و نماز میخونم، برای ۵ دقیقه هیچ اتفاقی نمیفته.
شب بعد هم آماده باش.
امشب بعلت اینکه ماه بدرِ کامله در هنگام مَد، آب رودخانه بیش از شبهای دیگه بالا میاد.
توی اون سنگر فسقلی، سه نفری خوابیدیم.
عینهو قبرِ، من وسط خوابیدم عرض سنگر بحدی تنگ است که من که وسط خوابیدم دو نفری که چپ و راستم هستن مجبور میشن روی یه پهلو بخوابند.
هنوز نیمساعتی از خوابیدن مون نگذشته که حس کردم زیر کمرم خیس شده، یکمی تکون خوردم، آره آب اومده توی سنگر.
چون مّد رودخانه شدید شده، آب از زمین میجوشه و ظرف چند دقیقه تا نیمه سنگر را آب میگیره. مثل موش آب کشیده اومدیم بیرون، لباسی برای تعویض نداریم و تا صبح میلرزیم.
•⊰┅┅❀•❀┅┅⊰•
دنباله دارد
https://eitaa.com/yavaransahebzaman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهیده زینب کمایی دختر ۱۴ سالهای که منافقین بخاطر #حجاب او را با چادرش خفه کردند😔
https://eitaa.com/yavaransahebzaman
📸 فحاشی سردار آزمون بازیکن تیم ملی فوتبال جمهوری اسلامی ایران به استاد دانشگاهی که دست به اعتصاب نزده است!
🔹بازیکن تیم ملی رسما مردم را به اعتصاب دعوت کرده و به این راحتی به افراد غیر همسو با خودش توهین می کند
🔸بازداشت نه، شلاق نه، یک بازیکن دیگر باید چه غلطی بکند که لااقل از تیم ملی محروم شود؟
🔹مسئولان ورزشی عُرضه این را هم ندارند؟
🔸آقای وزیرررررررر ورزش دولت انقلابی ، حواست هست؟؟؟؟؟؟؟
▪️فدراسیون فوتبال را مخاطب قرار نمیدهیم چون فدراسیونی که رئیسش آن شخص باشد، تکلیفش مشخص است 🤮🤮🤮
🍂
🔻 نبض یک خمپاره
https://eitaa.com/yavaransahebzaman
نوشته : عزت الله نصاری
┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅
🔻 قسمت هفتم
کوچه به کوچه، جنگ و مقاومت
برادر نوری اومد به مقرمون.
اومده دنبال من، میگه بابام رفته مسجد و دل نگران من است.
بهش گفتم آماده باش هستیم، از مسئول کمیته اجازه میگیره و مرا به مسجد برمیگردونه.
چون وضعیت شهر وخیم شده، اجازه دادن با اسلحه از کمیته خارج بشم.
توی مسیر تعریف میکنه که پدرم را از قدیم میشناسه، جلیل عطار مدتی هم ریش بلندی گذاشته بود و توی بازار به جلیل ریش معروف بود.
رفتم خونه، قدم کوتاه است وقتی تفنگ ژ۳ را نگون فنگ روی دوشم میگذارم نوک تفنگ به زمین میخوره، معمولی هم میگذارم هی قنداق تفنگ به پشت پام میگیره، مجبورم روی سینه حمائلش کنم.
پدرم دم درب خونه ایستاده، از دیدنم خوشحال شد، بغلم کرد و رفتیم توی حیاط.
یه نگاهی به سرتاپام میکنه،
: چرا دستکش دستت کردی هوا که سرد نیست.
؛ دیشب سرد بود دستم کردم.
: دیشب سرد بود حالا که نیست. راستش را بگو، چیزی شده؟
فهمیدم که نگران شده، دستکشها را در آوردم.
دستهام را که دید تعجب کرد. هر چی بهش میگم اینها جای نیش پشه است باورش نمیشه.
با الکل دستهام را شست. در حینی که داره دستم را ضدعفونی میکنه کفشم را در آوردم، لامصب بوی تعفن گرفته.
جورابهام به گوشت پام چسبیدن، جورابها را در آوردم و انداختم سطل آشغال.
تفنگم را تحویل بابام دادم و یه دوش میگیرم و لباسهام را میشورم.
خونه مون منبع آب داریم و هر وقت آب شهر وصل میشه، پُر میشه.
از حمام اومدم بیرون ، بابام اصرار داره بازوبست کردن تفنگ را یادش بدم. حجت الله هم با تفنگ بازی میکنه.
سعید اومد، از خرمشهر تعریف میکنه و اینکه سپاه آبادان قراره یه دوره آموزشی براشون بگذاره و بسیجی شوند.
عصر با هم میریم کمیته و شب هم لب آب هستیم.
سعید یازع و فرید خنافره هم اومدن.
صبح حدود ساعت ۸ که میخواهیم برگردیم مسجد، ناگهان صدای انفجار خمپاره ایی اومد و بعدش هم یکی فریاد میزنه سعید زخمی شده.
آره سعید برادرم یه ترکش به گردنش خورده. خواستم کمکش کنم، اشاره کرد لازم نیست، تو برو خونه و چیزی نگو تا خودم بیام.
یه دونه ترکش کوچک به گردنش خورده و بصورت سرپایی بخیه و پانسمان شد و برگشت خونه.
کسی خونه نیست و مادربزرگم تنهاست، نمیتونه درب حیاط را باز کنه، مجبور میشم از دیوار بالا برم و وارد خونه بشم.
بابام و حجت اومدن، یه گاری چهارچرخ میوه فروشی همراهش آورده.
با تعجب پرسیدم این گاری را از کجا آوردی و چرا؟
:چون مادربزرگت نمیتونه راه بره و ماشین هم گیر نمیاد، با گاری میبرمش تا پل ایستگاه ۷، شاید اونجا یه ماشینی پیدا شد و ما را از شهر بیرون برد.
وضع شهر خیلی خراب شده و این دونفر((اشاره به مادربزرگم و حجت الله)) باعث دردسر هستن
نه میتونم ولشون کنم بیام پیش شماها بجنگم نه میتونم پیش اینها بمونم.
میخوام اینها را از شهر ببرم بیرون بعد خودم برمیگردم.
از همین حالا دلم براشون تنگ شد، اینها آخرین بستگان من در این شهر هستن، مادرم و خواهرها و برادرها که رفتن، دامادمون با خواهر بزرگم هم رفتن، پدربزرگ و دایی ها و خاله ها و پسرعمه هام ووو اگر پدرم هم بره من و سعید خیلی تنها میشیم.
به یاد بقیه دوستان افتادم که تک و تنها هستن و بدون دغدغه در حال دفاع، کمی آروم گرفتم.
صبح شد و من بسمت مسجد و جبهه، بابام و حجت الله و مادربزرگم بسمت ایستگاه ۷ از هم جدا شدیم.
برادر نوری توضیح میده که وضعیت خرمشهر بدتر شده و باید به اون سمت بریم.
وانت عموغلام اومد و سوار شدیم.
مسجد جامع بلوایی بپا شده، دم به دم نفراتی میایند و اخبار متفاوتی میدن.
عده ایی میگن کوی طالقانی اشغال شده عده ایی میگن جنگ به چهارراه مقبل کشیده شده، عده ایی خبر از نفوذ عراقیها به گمرک خرمشهر میدن.......
خدا بخیر کنه، اوضاع بسیار آشفته است و عراقیها مثل موریانه از هر گوشه ایی سر میکشند.
•⊰┅┅❀•❀┅┅⊰•
دنباله دارد
https://eitaa.com/yavaransahebzaman
سلام علیکم
دوستان گرامی . لطفاً به جهت رسالت فرهنگی که اکنون شرعاً بر گردن تک تک ماست رسانه باشید و برای همکاری و جذب حداکثری به دوستان و همکاران و گروههای تان اطلاع رسانی تا به جمع ما و کانال یاوران حضرت مهدی سلام الله علیه بپیوندند .
این کانال هیچ وابستگی صنفی و حزبی و غیره به دیگران نداشته و مستقلاً تنها مسیری که حرکت میکند خط ولایت فقیه و دیدگاههای های مقام معظم رهبری است .
و در صورتیکه هر یک از بزرگواران ولایی تمایل به ارسال مطلب و همکاری دارند به پی وی اطلاع تا ادمین شوند .
اجرتون با حضرت زهرا سلام الله علیه
اللهم عجل لولیک الفرج
لینک کانال فرهنگی سیاسی یاوران صاحب الزمان علیه السلام
لینک ایتا 👇
https://eitaa.com/yavaransahebzaman
لینک واتساپ 👇
https://eitaa.com/yavaransahebzaman
🛑 بعضی تصاویر خاصیت دشمن کُشی دارند...
عظمة بعض الصور يمكن أن تجعل العدو صغيرًا ومذلًا
اللهم احفظ قائدنا و سیدنا الامام خامنه ای حفظه الله علیه
https://eitaa.com/yavaransahebzaman
🔴 زیارت امام زمان(علیه السلام) در روز جمعه
🔵 اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا حُجَّةَ اللهِ في اَرْضِهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا عَيْنَ اللهِ في خَلْقِهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا نُورَ اللهِ الَّذي يَهْتَدي بِهِ الْمُهْتَدُونَ، وَيُفَرَّجُ بِهِ عَنِ الْمُؤْمِنينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْمُهَذَّبُ الْخآئِفُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْوَلِيُّ النّاصِحُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا سَفينَةَ النَّجاةِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا عَيْنَ الْحَيوةِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ صَلَّي اللهُ عَلَيْكَ وَعَلي آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبينَ الطّاهِرينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ عَجَّلَ اللهُ لَكَ ما وَعَدَكَ مِنَ النَّصْرِ وَظُهُورِ الاَْمْرِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يامَوْلايَ، اَنـَا مَوْلاكَ عارِفٌ بِاُوليكَ وَاُخْريكَ، اَتَقَرَّبُ اِلَي اللهِ تَعالي بِكَ وَبِآلِ بَيْتِكَ، وَاَنْتَظِرُ ظُهُورَكَ، وَظُهُورَ الْحَقِّ عَلي يَدَيْكَ، وَاَسْئَلُ اللهَ اَنْ يُصَلِّيَ عَلي مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَاَنْ يَجْعَلَني مِنَ الْمُنْتَظِرينَ لَكَ وَالتّابِعينَ وَالنّاصِرينَ لَكَ عَلي اَعْدآئِكَ، وَالْمُسْتَشْهَدينَ بَيْنَ يَدَيْكَ في جُمْلَةِ اَوْلِيآئِكَ، يا مَوْلايَ يا صاحِبَ الزَّمانِ صَلَواتُ اللهِ عَلَيْكَ وَعَلي آلِ بَيْتِكَ، هذا يَوْمُ الْجُمُعَةِ وَهُوَ يَوْمُكَ، الْمُتَوَقَّعُ فيهِ ظُهُورُكَ، َالْفَرَجُ فيهِ لِلْمُؤْمِنينَ عَلي يَدَيْكَ، وَقَتْلُ الْكافِرينَ بِسَيْفِكَ، وَاَنَا يا مَوْلايَ فيهِ ضَيْفُكَ وَجارُكَ، وَاَنْتَ يا مَوْلايَ كَريمٌ مِنْ اَوْلادِ الْكِرامِ، وَمَأْمُورٌ بِالضِّيافَةِ وَالاِْجارَةِ، فَاَضِفْني وَ اَجِرْني، صَلَواتُ اللهِ عَلَيْكَ وَعَلي اَهْلِ بَيْتِكَ الطّاهِرينَ.🌷🌷🌷
اسعد الله ایامکم یا بقیه الله🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کیست دشمن که در این
معرکــه . جـــولان بدهد
پسـر فـاطمـه کــافیست
کـه فـــرمــان بدهد...🔥
#استوری
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩
🌸 https://eitaa.com/yavaransahebzaman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نمونه ای از محتوای تولیدی برای عناصر اغتشاشگر بعد از بازداشت شدن!
⭕️ هدف اینها مهسا امینی و یا حتی موضوع حجاب نبود از اول دنبال براندازی بودند!
✍ https://eitaa.com/yavaransahebzaman
💢 انگلیس . عربستان و اسرائیل ضمن مداخله احمقانه . به شدت معتقدند که ایران باید قانون اساسی اش رو به رفراندوم بذاره
🔹 نکته جالب اینه که هیچکدوم از این سه تا کشور خودشون قانون اساسی ندارند 😄😃😁😳