eitaa logo
یاوران صاحب الزمان
630 دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
9هزار ویدیو
56 فایل
این گروه بمنظور خودسازی در جهت تحقق ظهور حضرت مهدی سلام الله علیه و آمادگی سربازی در رکاب آقا و مولایمان تشکیل گردید . امید است توفیق دیدار آنحضرت حاصل شود . آمین یا رب العالمین
مشاهده در ایتا
دانلود
مادر یوسف: من ترین مادر شهید ایرانی هستم 🔺پسرم یوسف بعد از عملیات آزادسازی خرمشهر برگشت، کوموله ها ریختند و یوسف رو دستگیر کردند، گفتند به خمینی توهین کن یوسف این کار رو نکرد. 🔺به من گفتند توهین کن گفتم چنین کاری نمیکنم گفتند: بچه‌ت را می‌کشیم بازهم قبول نکردم پسرم رو بستند به گاری و جلو چشمم سر از تنش جدا کردند و با ساطور دست ها و پاهاش را قطع کردند، شکمش را پاره کردند و جگرش را درآوردند... 🔺گفتند به خمینی توهین کن بازم توهین نکردم من رو با جنازه تکه پاره شده پسرم در یک اتاق گذاشتند و در رو قفل کردند؛ بعداز ۲۴ ساعت در را باز کردند گفتند: باید خودت پسرت را دفن کنی گفتم : من طاقت ندارم خاک روی سر پسرم بریزم گفتند: دستانت را میبندیم پشت ماشین و تو روستاها می‌گردانیم... 🔺شروع کردم با دستان خودم قبر درست کردن، با گریه میگفتم: ، ... انگار همه عالم کمکم می‌کردند برای حفر قبر پسرم. دلم گرفت، آخه پسرم کفن نداشت که جنازه اش را کفن کنم گوشه ای از چادرم را جدا کردم و بدن تکه تکه پسرم را گذاشتم داخل چادر... 🔺فقط خدا خودش شاهد هست که یک خانم چادری بالای قبر ایستاده بود و به من دلداری میداد و میگفت: صبر داشته باش و لا اله الا الله بگو... 🔺کنار قبرش نشستم و با دستان خودم یواش یواش رو صورت یوسفم خاک ریختم.. به همین خاطر من مظلوم ترین مادر شهید ایرانی هستم. 🔺به راستی مثل کوه پای نظام جمهوری اسلامی و امام خمینی (ره) ایستادند ما چه قدر پای ارزش هایمان ایستاده ایم.. شهید_یوسف_داورپناه   والله مدیون خون شهدائیم...
🔰 دلنوشته یک بانوی باردار ایرانی درباره حادثه روزهای گذشته غزه بسم‌الله... قلبم تند تند می‌زند و نفسم به شماره افتاده... می‌ترکم؛ دست خودم نیست. ناگهان بغضم می‌ترکد و اشک‌ها سرریز می‌کند. نمی‌توانم چند بار بخوانم. یک بار می‌خوانم و همان یک بار بس است. نگاهم روی عبارت «پنج‌ماهه باردارم، نزنید» می‌ماند، قفل می‌شود، تکان نمی‌خورد... در حالی که من هم در میانهٔ پنج ماهگی هستم و با خیال راحت دارم برنامه دکتر فردایم را تنظیم می‌کنم تا از حال تودلی با خبر شوم، زنی آن‌طرف‌تر، بیخ گوش جهان اسلام زیر باد کتک گرفته می‌شود و کاش به همین‌جا ختم می‌شد...😭 خبر را می‌خوانم و اشک‌هایم دست خودم نیست. دختر ۵ ساله‌ام از راه می‌رسد، مرا بغل می‌کند و با نگرانی می‌پرسد: چرا گریه می‌کنی؟ و من جمله «جلوی چشم فرزندانش...» در ذهنم رژه می‌رود.. دخترم را محکم‌تر می‌فشارم و آتش می‌گیرم برای لحظات هولناک مادر و فرزند دیشب! برای منی که بغض‌هایم را کلمه می‌کنم تا آرام گیرم چرا؟ پس چرا هر چه می‌نویسم بیشتر گُر می‌گیرم؟ آری! واژه نیست، کلمه نداریم برای بیان عمق این فاجعه! امام اول مذهب من؛ شیعه، برای خلخال کشیدن از پای زن یهودی مردن را جایز می‌داند. حالا تو بگو من برای جنایت علیه یک زن مسلمان بی‌پناه چه کنم؟! آیا از مرگ فراتر هم هست؟ هنوز جنسیتش مشخص نیست، اما اینکه با خواندن این خبر تکان‌هایش را بیشتر حس می‌کنم، معنای پسر نمی‌دهد؟! پسر است که به جای تمام حکام بی‌عرضه عرب، غیرتی شده و خودش را به این پهلو آن پهلو می‌زند، نه؟! این ظلم پایدار نمی‌ماند.. ...