eitaa logo
یاوری
487 دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
4.6هزار ویدیو
48 فایل
این کانال در جهت انجام جهاد تبیین و نشر مطالب تخصصی در حوزه های سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی توسط حجه الاسلام محمدمهدی یاوری ایجاد گردیده است کانال ما در ایتا 🇮🇷 http://eitaa.com @yavari57 آیدی بنده @M_Yavari57 ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ اینستاگرام @mahdi.yavari57
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴کدام شخصیت های برجسته فلسطینی قرار است در دور هفتم تبادل اسرا آزاد شوند؟ حتما ببینید و نشر دهید تا براندازهاب پیزوری معنای مقاومت را بفهمند افرادی که ۵۰ سال است در زمدان هستند ولی حاضر به امضای توبه نامه و خروج از فلسطین نشده اند @yavari57
🚩 رسانه دولتی آذربایجان:در تبریز پرچم باکو را بیشتر از پرچم ایران دوست دارند. درست میگن ، تازه نه تبریز مردم خراسان و تهران و هرمزگان هم باکو رو دوست دارند اصولا ما هر چیزی که مال خودمونه و میخواییم پسش بگیریم رو دوست داریم باکو ، قره باغ ، ارارات ، ...... میگی نه؟ چند سال صبر کن😁😁 @yavari57
6.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ما معنای کلماتش را نمی فهمیم اما معنای خودش را می فهمیم 🎙️استاد رحیم پور ازغدی @yavari57
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ابوعلی محافظ سید ،حتی بعد از شهادت سید هم حواسش بهش بود🥀 ... @yavari57
16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چه زیبا و ساده حرف دل محبانِ را بیان می‌کند. حرف دل همه😢💔🥀 @yavari57
8.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻 انتشار نخستین‌بار 🔴 کلید هر موفقیتی در مقاومت لبنان به دست رهبر انقلاب اسلامی است 🎙 شهید سید هاشم صفی‌الدین 🔹 اساساً، مقاومت از ابتدای تشکیل آن تا به امروز با این فشارهای بین‌المللی مواجه است. در این مرحله، در هر سال، در هر برهه، این فشارها وجود داشته است و در طول تمام آن‌ها، سماحةالقائد مداخله و ما را هدایت کرده‌اند. ایشان به ما می‌گفتند من فکر می‌کنم باید این راه را بروید، ما نیز آن راه را رفتیم و متوجّه شدیم که بهترین راه است. اگر بخواهیم در یک کلام به طور خلاصه سخن بگوییم، باید گفت که کلید عزّت، کلید پیروزی، کلید توفیق، کلید هدایت، در هر تجربه‌ای در مقاومت لبنان، به دست سماحةالقائد است. @yavari57
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شهید صفی‌الدین: رهبر انقلاب گفتند انتفاضه‌ای جدید در فلسطین شکل خواهد گرفت 🔹تابستان سال ۲۰۰۰ نزد ایشان بودیم؛ یعنی حدوداً دو ماه بعد از عقب‌نشینی اسرائیل. به یاد دارم که گفتند آنچه رخ داد پیروزی حزب‌الله بود و شما نتایج و انعکاسات آن را در منطقه و به طور مشخّص در داخل فلسطین مشاهده خواهید کرد؛ نتایج این پیروزی در لبنان را برای فلسطینیان دست‌کم نگیرید؛ ملّت فلسطین، در انتفاضه‌ای جدید، به خیابان‌ها خواهد آمد. 🔹هنوز حدود یک ماه کمی کمتر یا کمی بیشتر از سفرمان به جمهوری اسلامی و دیدار با سماحةالقائد نگذشته بود که انتفاضۀ فلسطین شعله‌ور شد. 🔹من حقیقتاً زمانی که تصاویر کرانۀ باختری و یا تصاویر انتفاضه در تمام فلسطین را می‌دیدم، احساس می‌کردم که سیّدالقائد با چشمانشان در حال مشاهدۀ همین صحنه‌ها از تلویزیون بودند؛ احساس کردم طوری سخن می‌گفتند که گویی تصاویر تلویزیون در برابر دیدگانشان قرار دارد؛ برخی از جزئیّات را به گونه‌ای بیان می‌کردند که گویی با چشمان خود، آن‌ها را می‌دیدند. @yavari57
🔴 روایت حمید داوودآبادی نویسنده دفاع مقدس از دیدار روز گذشته با رهبر معظم انقلاب همزمان با تشییع شهید سیدحسن نصرالله ♦️ روز یکشنبه حمید داودآبادی از نویسندگان دفاع مقدسی دیداری با رهبرمعظم انقلاب داشته‌ که آن را روایت کرده است: داغون بودم،‌ خسته و کلافه ... ششم مهر ۱۴۰۳ که خبر شهادت سیدحسن نصرالله را شنیدم، همه احوال داغونم، صد برابر شد. هیچ‌وقت حتی در خواب هم باور نمی‌کردم خبر شهادت سید را بشنوم. ۵ ماه بُغض، داغ، سوز و ... زبانم بند آمده بود. فقط به تصاویر سیدخندان و خوش‌سیما می نگریستم و با خود می‌گفتم: خدا کند دروغ باشد و همه خبرها و شایعه‌هایی که می‌گویند سید زنده است، راست باشد! ولی دنیا به کام من ‌نچرخید. قرار شد سید را ۵ اسفند ماه تشییع کنند. یعنی دیگر همه امید زنده بودن سید، تمام شد. چند روز پیش گفتند: روز یک‌شنبه ۵ اسفند، تو و مسعود ده‌نمکی، بیایید برای نماز خدمت حضرت آقا. خدا را شکر. خیلی خوشحال شدم. می‌توانستم بغضم را با کسی تقسیم کنم. هرشب، در خواب و رویای خودخواسته، خویش را در آغوش آقا می‌دیدم‌ که می‌گریم و بغض چندماهه می‌گشایم! صبح یک‌شنبه، باران عالم و آدم را طراوت و زیبایی بخشده بود که مسعود که آمد دنبالم، نیم ساعت قبل از اذان ظهر وارد اتاقی شدیم که قرار بود آقا بیاید. (درست ۲۶ سال پیش، در همین اتاق، غروب بعد عیدفطر، در جمعی شش-هفت نفره، نماز مغرب‌وعشا را به امامت آقا خواندیم و نشستیم ساعتی به گفت‌وگو با آقا و لذت دنیا و آخرت بردن!) جمعی شاید حدود صدنفر که خانواده‌هایی هم بودند، صفوف نماز را تشکیل دادند که چندین بچه کوچک، شاد و بی‌توجه به همه،‌ میان صفوف می‌دوبدند و محافظین برایشان بیسکوئیت و سرگرمی می‌آوردند. اذان که دادند، آقا تشریف آوردند و نماز به امامت ایشان اقامه شد.‌ همه‌ش با خودم می‌گفتم: - حتما الان امروز که تشییع سیدعزیز است، آقا مثل من، بدجوری حالش گرفته است، خسته است و عزادار. نماز که به پایان رسید، برخلاف تصور من، آقا صحبت نکرد و آمد به حال‌واحوال با حاضرین. به ما که رسید، با تبسمی زیبا با مسعود صحبت کرد که مسعود درباره کتاب‌های اخیرش که منتظر انتشار هستند، صحبت کرد که آقا فرمودند نمونه‌هایی را که فرستادی، دیدم. آقا، نگاهی محبت‌آمیز به من انداخت ‌و با لبخندی زیبا فرمود: - باز که چاق شدی ... و زدیم زیر خنده. مانده‌ام با این شکم ورقُلُمبیده چی‌کار کنم. کاشکی می‌شد قبل از دیدار، پیچ‌هایش را باز کنم و گوشه‌ای پنهان کنم‌ که هربار مورد لطف آقا قرار نگیرد و شرمنده‌ نشوم! رو در رو که شدم با آقا،‌ چشم درچشم، نگاه انداختیم و خندیدیم. وقتی فرمودند: - شما چطورید؟ چیکار می‌کنید؟ همان اول، کتاب "راز احمد" آخرین سفر بی‌بازگشت حاج احمد متوسلیان، چاپ نشر یازهرا (س) را به آقا هدیه دادم، توضیح کوتاهی دادم و خواستم تورق کنند. سر دلم باز شد. بغضم داشت می‌ترکید. شروع کردم به نالیدن: - آقا، خسته‌ام، حالم خوب نیست، دارم کم‌ میارم ... آقا چشمانش را در نگاهم دوخت و با تعجب گفت: - چیزی نشده که، شما دیگه چرا کم میارید، خبری نیست، الحمدلله همه چیز خوب است ... نالیدم: آقا، سید رفت، بغض دارم، دعا کنید خدا این‌ آرامش قلب شما را به من هم بدهد ... - همه چیز خوبه و همه ‌کارها به روال خودش دارد پیش می‌رود. امیدت به خدا باشد ... می‌خندید و می‌خندیدم. وقتی از امید گفت، قربانش رفتم ‌و ناخواسته می‌گفتم: ای جانم ... جانم ... خدا همین امید و اطمینان قلبی شما را‌ به من هم عطا کند ... واقعا از آرامش و اطمینان قلبی ایشان، همه ناامیدی و خستگی‌ام به یکباره فرو ریخت و بر فنا رفت و همه آن اطمینان قلب که همواره از خدا طلب می‌کردم،‌ همچون‌خورشیدی بر قلبم تابیدن گرفت و آرامم کرد. دقیقا دنبال همین بودم که امروز با یاد سیدعزیز که بر دوش آزادگان جهان بدرقه شد تا آغوش خدا، بر دستان حضرت آقا بوسه زدم و خدا را شکر کردم‌ که این ‌نعمت الهی بر سرمان‌ می‌تابد. یکشنبه ۵ اسفند ۱۴۰۳ | @yavari57