فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨ علاقه #امام_زمان(عج) به شیعیان
داستان انگشتری که امام عسگری علیهالسلام به محمد بن مهزیار در کنار قنداقهی حضرت مهدی عجل الله فرجه الشریف به ایشان دادند
#حضرت_مهدی
#جمعه ی ظهور
#امام_زمان
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
@yayousefezahra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️اول نابودی اسرائیل
سپس. فرج حضرت جانان.
بزودی....
#وعده_صادق
#امام_زمان
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
@yayousefezahra
#حدیث_روایت
مشخص نکردن وقت ظهور
💚قال الصادق (ع) :
كَذَبَ الْوَقَّاتُونَ إِنَّا أَهْلُ بَيْتٍ لَا نُوَقِّت
❤️امام جعفر صادق (ع) فرمودند:
آنان که وقتی برای ظهور تعیین می کنند، دروغ می گویند، ما اهل بیت برای فَرَج حضرتش زمان معین نمیکنیم.
📚بحار، ج ٥٢، ص ١١٨
#حضرت_مهدی
#امام_زمان
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
@yayousefezahra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌مطمئناً و یقیناً اگر فقط همین یک کار رو همه انجام بدیم تا ظهور هیچ فاصلهای نداریم..!
🎙 استاد شجاعی
#کلیپ_مهدوی
#امام_زمان
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
@yayousefezahra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥#کلیپ_مهدوی
🎙#استاد_شجاعی
محاله بخوای برای امامت مؤثر باشی:
آبروت رو نشانه نگیرن !
#امام_زمان
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
@yayousefezahra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قطعا روزی خواهد آمد....
✅هدیه به امام زمان عج 14صلوات
#حضرت_مهدی
#امام_زمان
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
@yayousefezahra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨صلوات با عجل فرجهم، بهترین کار خیر
❤️امام رضا علیهالسلام:
🔸 در لحظات شبانه روز زیاد صلوات بفرستید و زیاد برای مردان و زنان مومن دعا کنید
که صلوات بهترین کار خیر است
🔹وَ أَكْثِرُوا مِنَ الصَّلَاةِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ الدُّعَاءِ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ فِي آنَاءِ اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ فَإِنَّ الصَّلَاةَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ أَفْضَلُ أَعْمَالِ الْبِرِّ
📚 فقهالرضا عليهالسلام، ص: ۳۳۹.
#امام_زمان
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
@yayousefezahra
🍂چه جمعه ها که یک به یک غروب شد نیامدی
🍂چه اشکها که در گلو، رسوب شد نیامدی
🍂خلیل آتشین سخن، تبر به دوش بت شکن
🍂خدای ما دوباره سنگ و چوب شد نیامدی
🍂برای ما که خسته ایم و دل شکسته ایم، نه
🍂ولی برای عدهای، چه خوب شد نیامدی
🍂تمام طول هفته را در انتظار جمعه ام
🍂دوباره صبح، ظهر، نه، غروب شد نیامدی
#امام_زمان
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
🍃🌸🍃🌸🍃
🌸🍃🌸🍃
🍃🌸🍃
🌸🍃
🍃
#قصه_دلبری
#قسمت_هفتاد_و_پنجم
دست کشیدم داخل موهایش
همان موهایی که تازه کاشته بود!😭
همان موهایی که وقتی با امیرحسین بازی می کرد ، می خندید :
« نکش! میدونی بابت هر تار اینا پونصد هزار تومن پول دادم!»
یک سال هم نشد..
مشمای دور بدن را باز کرده بودند.. بازتر کردم .
دوست داشتم با همان لباس رزم ببینمش .. کفن شده بود .
از من پرسیدند :
« کربلا ومکه که رفتید ، لباس آخرت نخریدید ؟ »
گفتم :
« اتفاقأ من چند بار گفتم ، ولی قبول نکرد!»
می گفت :
« من که شهید می شم ، شهید هم که نه غسل داره نه کفن!»
ناراحت بودم که چرا با لباس رزم دفنش نکردند😔
می خواستم بدنش را خوب ببینم!
سالم سالم بود ، فقط بالای گوشش یک تیر خورده بود..
وقتش رسیده بود ..
همه کارهایی را که دوست داشت ، انجام دادم .
همان وصیت هایی که هنگام بازی هایمان می گفت ..
راحت کنارش زانوزدم ، امیرحسین را نشاندم روی سینه اش😭
درست همان طور که خودش می خواست .
بچه دست انداخت به ریش های بلندش :
« یا زینب ، چیزی جز زیبایی نمی بینم! »
گفته بود :
« اگه جنازه ای بود و من رو دیدی ، اول از همه بگونوش جونت!»
بلند بلند می گفتم :
« نوش جونت! نوش جونت!»
می بوسیدمش ، می بوسیدمش ، می بوسیدمش ..💔
این نیم ساعت را فقط بوسیدمش . بهش گفتم :
« بی بی زینب علیهاالسلام هم بدن امام را وقتی از میان نیزه ها پیدا کرد ، در اولین لحظه بوسیدش ... سلام منو به ارباب برسون! »
به شانه هایش دست کشیدم ..
شانه های همیشه گرمش ، سرد سرد شده بود .
چشمش باز شد!
حاج آقا که آمد ، فکر کرد دستم خورده یا وقت بوسیدن و دولا راست شدن باز شده ...
آن قدر غرق بوسیدنش بودم که متوجه چشم بازکردنش نشدم ..
حاج آقا دست کشید روی چشمش ، اما کامل بسته نشد..!
آمدند که
« باید تابوت رو ببریم داخل حسینیه!»
نمی توانستم دل بکنم . بعد از 99 روز دوری ، نیم ساعت که چیزی نبود😭
باز دوباره گفتند :
« پیکر باید فریز بشه! »
داشتم دیوانه میشدم هی که می گفتند فریز ، فریز ، فریز ...
بلند شدن از بالای سر شهید ، قوت زانو می خواست که نداشتم!
حریف نشدم...
تابوت را بردند داخل حسینیه که رفقا و حاج خانم با او وداع کنند..
زیر لب گفتم :
یا زینب ، باز خداروشکر که جنازه رومیبرن نه من رو!💔💔
بعد از معراج ، تا خاکسپاری فقط تابوتش را دیدم .
موقع تشييع خیلی سریع حرکت می کردند .
پشت تابوتش که راه می رفتم ، زمزمه می کردم :
« ای کاروان آهسته ران ، آرام جانم می رود!»😭
این تک مصراع را تکرار می کردم و نمی توانستم به پای جمعیت برسم..
#رمان_شهید_محمد_خانی🌷
#امام_زمان
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
@yayousefezahra
🍃🌸🍃🌸🍃
🌸🍃🌸🍃
🍃🌸🍃
🌸🍃
🍃
#قصه_دلبری
#قسمت_هفتاد_و_ششم
فردا صبح ، در شهرک شهید محلاتی از مسجد نزدیک خانه مان تا مقبرة الشهدا تشییع شد .
همان جا کنار شهدا نمازش را خواندند .
یادشب عروسی افتادم ، قبل از اینکه از تالار برویم خانه ، رفتیم زیارت شهدای گمنام شهرک😢
مداح داشت روضه حضرت علی اصغر علیه السلام می خواند .
نمیدانستم آنجا چه خبر است ، شروع کرد به لالایی خواندن .
بعد هم گفت :همین دفعه آخر که داشت میرفت ، به من گفت :
« من دارم میرم و دیگه برنمیگردم! توی مراسمم برای بچه ام لالایی بخون!»😭
محمد حسین ، نوحه ی :
« رسیدی به کرب وبلا خیره شو / به گنبد به گلدسته ها خیره شو
اگه قطره اشکی چکید از چشات / به بارون این قطره ها خیره شو»
را خیلی می خواند و دوست داشت ...
نمیدانم کسی به گوش مداح رسانده بود یا خودش انتخاب کرده بود که آن را بخواند!😭
یکی از رفقای محمد حسین که جزو مدافعان هم بود ، آمد که
« اگه میخواین ، بیاین با آمبولانس همراه تابوت برین بهشت زهرا! »
خواهر و مادر محمدحسین هم بودند ، موقع سوارشدن به من گفت :
« محمدحسین خیلی سفارش شما رو پیش من کرده . اونجا باهم عهد کردیم هرکدوم زودتر شهید شد ، اون یکی هوای زن و بچه اش رو داشته باشه!»
گفتم :
« میتونین کاری کنین برم توی قبر؟؟»
خیلی همراهی و راهنمایی ام کرد ..
آبان ماه بود و خیلی سرد . باران هم نم نم میبارید .
وقتی رفتم پایین قبر ، تمام تنم مورمور شد و بدنم به لرزه افتاد ..
همه روضه هایی را که برایم خوانده بود ، زمزمه کردم .
خاک قبر خیس بود و سرد . گفته بود :
« داخل قبر برام روضه بخون ، زیارت عاشورا بخون ، اشک گریه بر امام حسین رو بریز توی قبر ، تاحدی که یه خرده از خاکش گل بشه!»💔
برایش خواندم . همان شعری که همیشه آخر هیئت گودال قتلگاه می خواندند ، خیلی دوستش داشت :
« دل من بسته به روضه هات
جونم فدات میمیرم برات
پدر و مادر من فدات
جونم فدات میمیرم برات
سر جدا بيام پایین پات
جونم فدات میمیرم برات »
#رمان_شهید_محمد_خانی 🌷
#امام_زمان
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
@yayousefezahra
#مولایمن💚
🍂قلب زمین گرفته،
زمان را قرار نیست...
🍂ای بغض مانده
در دل هفت آسمان، بیا...
#العجلمولایغریبم
تعجیل در فرج مولایمان صلوات
#جمعه شبتونمهدوی🌙
سلام مولای من، مهدی جان💚
به هر کجا تو نباشی،چو شام ،تاریک است...
به هر کجا قدم بِنَهی،طلوع خواهد کرد...
بیا که لشکرِ صهیون ، سقوط خواهد کرد...
قسم به صبحِ رَفَح ، اوظهور خواهد کرد...
برقآمت دلربای مهدی صلوات💞
#امام_زمان
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
@yayousefezahra
#سلام_امام_زمانم
قـرار هر چه دلِ
بی قرار می آید
امیـد این همه
چشم انتظار می آید
کجاست منتقمِ
خون مــادر سادات
همان امیــر
که با ذوالفقار می آید
💔یابن الزهرا سلام ....
#فاطمیه
#امام_زمان
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
@yayousefezahra
◾️ آجرک الله یامولای یاصاحب العصر و الزمان فی مصیبت امک فاطمه الزهرا سلام الله علیها و ساعدالله قلبک الشریف فی مصیبت جدتک المظلومه ، الشهیده ، المضروبه و لعن الله اعدائکم و محبیهم و محبی محبیهم و تابعیهم و شیعتهم و جعلنا الله من موالیکم و معکم فی الدنیا و الآخره و عجل الله تعالی فی فرجکم الشریف
#ایام_فاطمیه
#امام_زمان
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
@yayousefezahra
#شهادت
🏴🏳️🏴🏳️🏴
🔳 *حرفهای مدینه*
🍃 در روزهایی که دختر بزرگوار پیامبر اکرم در بستر بیماری است، مدینه یک دنیا حرف دارد:
◾️ از نگاههای پُرمعنای فاطمه سلاماللهعلیها به علی علیهالسلام که گویا سفارش فرزندانش را میکند.
◻️ از نگاه عمیقش به حسن علیهالسلام که تمنا میکند، هرگز از ماجرای محلۀ بنیهاشم و کوچه و غلافِ شمشیر با پدر، سخن نگوید.
◾️ از نگاه بغضآلودش به حسین علیهالسلام که گویی با او وعدۀ دیدار میگذارد، گاه در تنور خولی، گاه در گودال قتلگاه.
◻️ و از نگاه محبتآمیزش به زینب سلاماللهعلیها که با نگاهش به او میگوید: «همه جا با تو خواهم بود، دخترم! تو تنها نیستی در کربلا با همین دستها به یاریات خواهم آمد.»
◾️ در و دیوار خانهٔ فاطمه سلاماللهعلیها هم سخنها دارند؛ هم با فاطمه سلاماللهعلیها وداع میکنند، هم از او حلالیت میطلبند.
🍃 نیش مسمار اگر لب به سخن وا میکرد
پرده از راز غم فاطمه بالا می کرد
🍃 آستانِ در اگر حقّ تکلّم میداشت دشمنان را همه زان واقعه رسوا میکرد
#فاطمیه
#ایام_فاطمیه