eitaa logo
چهارشنبه های زهرایی.آتش به اختیار
3.3هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
3.5هزار ویدیو
122 فایل
|گروه جهادے چهارشنبه های زهرایے✨| -هیئت شهیـ🥀ـده های انقلاب -موسسه راه بهشت اطـ💞ــهر قم المقدسه خادمان ڪانال : @BanovanefarhnagnyarQom . . . من اینجام 09105830377 @yazahraa1397
مشاهده در ایتا
دانلود
به نام : . وقتی دلتنگ میشوم😔💔 . برای اکثر ها که کمی سن و سال دارند این موضوع پیش آمده . یک نفر را در زندگیشان میکنند😞 . کسی که با او حرف بزنند کسی که شریک غم و خوشی هایشان باشند گاهی در ذهنشان تصویر سازی هم میکنند😩 . الان که همه جا 📱 وجود دارد پیدا کردن یک هم صحبت کار سختی نیست . یک نفر که از روی پر کردن وقت بخواهیم با او حرف بزنیم📱🗣 درد و دل کنیم💔♥️ رفع دلتنگیهایمان باشد👌 . بعضی ها این دلتنگی را نمیکنند😑 هم صحبتی هایشان زیاد است😏 . سفره دلشان نه ولی سفره ذهنشان پیش همه باز است😒 . گاهی که دلتنگی و کمبود یک نفر دومی در زندگی بهم فشار می آورد به چیزایی فکر میکنم که آرام میشم🤗 . چیزایی که باعث میشود دلتنگی هایم را تحمل کنم.☺️ . فکر میکنم به آن مردی که یک و چهار ی قد و نیم قد را در گذاشت و رفت🔫💣 خدا میداند چه شبها که پشت از دلتنگی نکرد😢 . فکر میکنم به دامادی که یک هفته بعد از عقد راهی جبهه شد و تنها دلخوشیش یک عکس بود و خانومی که دلتنگ و نشسته بود😩😭 . فکر میکنم به آن دختر خانومی که هر روز خانه را آب و جارو میکرد تا شوهرش از راه برسد چون تازه بچه دار شده بودند😍 . وقتی هم که می آمد بعد از یک هفته دوباره راهی میشد و چشمان خیس خانومی که نمیتواند بگوید 😭 . فکر میکنم به همسر مدافع حرمی که دخترش بهانه را میگیرد بغضش رو قورت میدهد و بادخترش بازی میکند💔 . الان که فکر میکنم میبینم دلتنگی من چقدر بچگانس در برابر اینها . انقدر بزرگ نیست که بخواهم برای پر کردنش به دوست های مجازی بشوم👌 . اخر میدانی فرقش چیست؟ آنها با اختیار خودشان،برای منو تو دلتنگی ها را تحمل کردند،از همسر و بچه و خانواده دل کندند و رفتن در غربتی که نه تلگرام بود نه .... . پ‌ن:ان الله مع الصابرین . نویسنده: . حرم مهدی ایمانی
🌷هـو الـشَـهـیــد🌷 ۳ تا از دست نرفته ببرینش یه بیمارستانه مجهز! دوستای علی مشغول پیگیری از بیمارستان ها شدند.. تقریبا از ٢٥ حرف‌های مشابه شنیدند!! حال اینکه وضع علی لحظه به لحظه وخیم میشد! با سختی مادرش رو خبر کرده بودن! مادرش وارد اتاق شد... دید وسایل علی (گوشی و سوییچ و..) تو یه کیسه ی پر از خون تو دست یکیه! جیغی زد و پرید سمت علی!! پارچه ی خون الودی رو گلوی علی بسته شده و بیهوش افتاده..! فقط و گریه و گریه چیزی رو که میدید، نمیتونست باور کنه! هیچ مادری تاب غرقه به خون دیدن جگرگوشه اش رو نداره! اونم اگه این جوونش فقط بیست سالش باشه و با هزار امیدو ارزو فرستاده باشش به سربازی اقا صاحب الزمان و طلبه ی درس خون حوزه باشه! ساعت پنج صبح شد!! علی دیگه وقتی نداره! شرط بیمارستان برای بستری شدن مبلغ شش میلیون تومان پول نقد بود که جور کردنش هم اون موقع شب واقعا دشوار بود!! به هر سختی ای بود پول مورد نظر جور شد و علی که قرار بود نیم ساعته بستری بشه (یعنی تا ساعت یک بامداد!) ساعت پنج صبح راهی بیمارستان شد! دو بار سکته کرده بود - بدلیل نرسیدن خون به مغز - دکتر ها برای زنده موندنش امیدی نداشتند! ولی دوستان علی و علی الخصوص دست به دعا برداشتن... تا چند روز وضع علی مشخص نبود... همه نگرانش بودن.. دوستاش خونوادش بچه های حوزه تا اینکه خدا همه شون رو اجابت کرد و بعد از چندتا عمل جراحی گویی جون دوباره ای به علی دادن! منتها اینبار با هنجره ی مصنوعی! دیگه صدای علی مثل قبل نشد..! یک سمت بدن علی یه مقدار اختلال داشت، بعلت سکته هایی که رد کرده بود! باید ماهانه هزینه سنگینی بابت داروهاش میداد تا دچار اسیب های ثانویه نشه..!! همین! اینا که مشکلای زیادی نبود!! اونم برای شخصی با روحیه ی جهادی علی... کوهی از و که همه این داستان ها مانع از ادامه تحصیل در حوزه و مانع کار تربیتی کردن و باشگاه رفتنش نشد! @yazahraa1397 چهارشنبه های زهرایی @shahidalikhalili128 شهید علی خلیلی
زنده زنده سوخت.... اما در نگفت....‍ 😭😭 حسین خرازی نشست ترک موتورم. بین راه، به یک نفربر پی ام پی، برخوردیم که در می سوخت. فهمیدیم یک داخل نفربر گرفتار شده و دارد زنده زنده می سوزد! من و حسین آقا هم برای نجات آن بنده ی خدا با بقیه همراه شدیم. گونی سنگرها را برمی داشتیم و از همان دو سه متری، می پاشیدیم روی آتش! جالب این بود که آن عزیزِ گرفتار شده، با این که داشت می سوخت، اصلا و نمی زد! و همین پدر همه ی ما را درآورده بود! بلند بلند فریاد می زد: ! الان پاهام داره می سوزه! می خوام اون ور ثابت قدمم کنی! خدایا! الان سینه ام داره می سوزه! این سوزش به سوزش سینه ی حضرت نمی رسه! خدایا! الان دست هام سوخت! می خوام تو اون دنیا دست هام رو طرف تو دراز کنم! نمی خوام دست هام گناه کار باشه! خدایا! صورتم داره می سوزه! این سوزش برای امام زمانه! برای ولایته! اولین بار حضرت زهرا این طوری برای ولایت سوخت! آتش که به سرش رسید، گفت: خدایا! دیگه طاقت ندارم، دیگه نمی تونم، دارم تموم می کنم. لااله الا الله، خدایا! خودت باش! خودت شهادت بده آخ نگفتم! آن لحظه که جمجمه اش ترکید، من دوست داشتم خاک گونی ها را روی سرم بریزم! بقیه هم اوضاعشان به هم ریخت. حال حسین آقا از همه بدتر بود. دو زانویش را بغل کرده بود و های های گریه می کرد و می گفت: خدایا! ما جواب اینا را چه جوری بدیم؟ ما ایناییم؟ اینا کجا و ما کجا؟ اون دنیا خدا ما رو نگه نمی داره بگه جواب اینا رو چی می دی؟ زیر بغلش را گرفتم و بلند کردم و هر طوری بود راه افتادیم. تمام مسیر را، پشت موتور، سرش را گذاشت روی شانه ی من و آن قدر کرد که پیراهن و حتی زیر پوشم خیسِ شد. بعد از شهدا ما چه کردیم؟ شهدا شرمنده ایم! 🥀🍃🌹🍃🥀🍃🌹
به نام : . وقتی دلتنگ میشوم😔💔 . برای اکثر ها که کمی سن و سال دارند این موضوع پیش آمده . یک نفر را در زندگیشان میکنند😞 . کسی که با او حرف بزنند کسی که شریک غم و خوشی هایشان باشند گاهی در ذهنشان تصویر سازی هم میکنند😩 . الان که همه جا 📱 وجود دارد پیدا کردن یک هم صحبت کار سختی نیست . یک نفر که از روی پر کردن وقت بخواهیم با او حرف بزنیم📱🗣 درد و دل کنیم💔♥️ رفع دلتنگیهایمان باشد👌 . بعضی ها این دلتنگی را نمیکنند😑 هم صحبتی هایشان زیاد است😏 . سفره دلشان نه ولی سفره ذهنشان پیش همه باز است😒 . گاهی که دلتنگی و کمبود یک نفر دومی در زندگی بهم فشار می آورد به چیزایی فکر میکنم که آرام میشم🤗 . چیزایی که باعث میشود دلتنگی هایم را تحمل کنم.☺️ . فکر میکنم به آن مردی که یک و چهار ی قد و نیم قد را در گذاشت و رفت🔫💣 خدا میداند چه شبها که پشت از دلتنگی نکرد😢 . فکر میکنم به دامادی که یک هفته بعد از عقد راهی جبهه شد و تنها دلخوشیش یک عکس بود و خانومی که دلتنگ و نشسته بود😩😭 . فکر میکنم به آن دختر خانومی که هر روز خانه را آب و جارو میکرد تا شوهرش از راه برسد چون تازه بچه دار شده بودند😍 . وقتی هم که می آمد بعد از یک هفته دوباره راهی میشد و چشمان خیس خانومی که نمیتواند بگوید 😭 . فکر میکنم به همسر مدافع حرمی که دخترش بهانه را میگیرد بغضش رو قورت میدهد و بادخترش بازی میکند💔 . الان که فکر میکنم میبینم دلتنگی من چقدر بچگانس در برابر اینها . انقدر بزرگ نیست که بخواهم برای پر کردنش به دوست های مجازی بشوم👌 . اخر میدانی فرقش چیست؟ آنها با اختیار خودشان،برای منو تو دلتنگی ها را تحمل کردند،از همسر و بچه و خانواده دل کندند و رفتن در غربتی که نه تلگرام بود نه .... . پ‌ن:ان الله مع الصابرین . نویسنده: . گروه جهادی @yazahraa_1397 کانال  چهارشنبه های زهرایی هدف ترویج حجاب و عفاف فاطمی
سلام وقتی دلتنگ میشوم😔💔 . برای اکثر ها که کمی سن و سال دارند این موضوع پیش آمده . یک نفر را در زندگیشان میکنند😞 . کسی که با او حرف بزنند کسی که شریک غم و خوشی هایشان باشند گاهی در ذهنشان تصویر سازی هم میکنند😩 . الان که همه جا 📱 وجود دارد پیدا کردن یک هم صحبت کار سختی نیست . یک نفر که از روی پر کردن وقت بخواهیم با او حرف بزنیم📱🗣 درد و دل کنیم💔♥️ رفع دلتنگیهایمان باشد👌 . بعضی ها این دلتنگی را نمیکنند😑 هم صحبتی هایشان زیاد است😏 . سفره دلشان نه ولی سفره ذهنشان پیش همه باز است😒 . گاهی که دلتنگی و کمبود یک نفر دومی در زندگی بهم فشار می آورد به چیزایی فکر میکنم که آرام میشم🤗 . چیزایی که باعث میشود دلتنگی هایم را تحمل کنم.☺️ . فکر میکنم به آن مردی که یک و چهار ی قد و نیم قد را در گذاشت و رفت🔫💣 خدا میداند چه شبها که پشت از دلتنگی نکرد😢 . فکر میکنم به دامادی که یک هفته بعد از عقد راهی جبهه شد و تنها دلخوشیش یک عکس بود و خانومی که دلتنگ و نشسته بود😩😭 . فکر میکنم به آن دختر خانومی که هر روز خانه را آب و جارو میکرد تا شوهرش از راه برسد چون تازه بچه دار شده بودند😍 . وقتی هم که می آمد بعد از یک هفته دوباره راهی میشد و چشمان خیس خانومی که نمیتواند بگوید 😭 . فکر میکنم به همسر مدافع حرمی که دخترش بهانه را میگیرد بغضش رو قورت میدهد و بادخترش بازی میکند💔 . الان که فکر میکنم میبینم دلتنگی من چقدر بچگانس در برابر اینها . انقدر بزرگ نیست که بخواهم برای پر کردنش به دوست های مجازی بشوم👌 . اخر میدانی فرقش چیست؟ آنها با اختیار خودشان،برای منو تو دلتنگی ها را تحمل کردند،از همسر و بچه و خانواده دل کندند و رفتن در غربتی که نه تلگرام بود نه .... . پ‌ن:ان الله مع الصابرین . https://eitaa.com/joinchat/1220804622C852f66096a