1_1334590917.pdf
5M
#پی_دی_اف
#pdf
『کتاب بَضعَةُ الرَّسُول』
✓ #متن_روضه های
دهه ی اول و دوم فاطميه ◈
✓ شامل #متون_روضه هاي
اجرا شده مداحان مشهور کشور ◈
❣:
سبک وشعر
مداحی
#رضاابوالحسنی
1_1334596425.pdf
6.03M
#پی_دی_اف
#pdf
『کتاب گوشوارۀ شکسته』
✓ #متن_روضه های
دهه ی اول و دوم فاطميه ◈
✓ شامل #متون_روضه هاي
اجرا شده مداحان مشهور کشور ◈
❣:
سبک وشعر
مداحی
#رضاابوالحسنی
#متن_روضه
حضرت رسول الله
دختر طاقت نداره بابا رو بی حال ببینه،اونم دختری مثل فاطمه،اینقدر بی تابی کرد،گفت: بابا! سن و سالی نداشتم مادرم از دنیا رفت،تو هم داری فاطمه رو تنها میذاری؟...
عاقبت پیغمبر فاطمه رو صدا زد؟دخترم بیا...یه چیزی در گوش فاطمه گفت،دیدن لبخند رو لب زهرا اومد...سئوال کردن،گفت:بابام به من گفت: اول کسی که به من ملحق میشه از این خانواده تویی عزیزم...قلب زهرا آروم شد....
اما یه دختری هی میگفت: عمه! کی خرابه می رسیم؟ می گفت: عزیزیم چرا سراغ خرابه رو می گیری؟ می گفت: عمه! بابام به من گفته میام خرابه می برمت...
آخرین لحظات پیغمبر بود،نگاه به حسنین می کرد،،نگاه به فاطمه اش می کرد....یا رسول الله! خوب زهرا رو نگاه کن...
یه مرتبه شنید صدا درمیآد،جلو در اومد دید یه پیرمردی اومده،صدا زد: خانوم جان می خوام بابات رسول خدا رو ملاقات کنم،فرمود: بابام ممنوع الملاقاتِ،بار دوم،فرمود: مگه نگفتم بابام ممنوع الملاقاتِ؟ بار سوم تا در زد پیغمبر فرمود: عزیزم جلو بیا،می دونی این کیه داره در میزنه؟صدا زد: نه بابا... پیغمبر فرمود:دخترم این مَلَکُ المُوتِ، از هیچ کسی اجازه نمیگره،از هیچ پیغمبری اجازه نگرفته...بابا جان! پس چرا وارد نشد؟ گفت: عزیزم به احترامِ تو...خونه ای که فاطمه باشه عزرائیل هم حیا میکنه بدون اجازه وارد بشه،زهرا باید اجازه بده...
یا رسول الله! کجا بودی هم در رو بدون اجازه زدن، هم هیزم آوردن؟ یا رسول الله کجا بودی بینِ در و دیوار پهلویِ فاطمه رو شکستن؟
آخرین لحظات یه وقت دیدن علی بچه هارو از پیغمبر جدا کرد،حسین و حسن خودشون رو روی سینه ی پیغمبر انداختن،پیغمبر نوازشون می کرد،فرمود: علی جان بذار رو سینه ام باشن...
یارسول الله مگه نفرمودید :کسی که داره جون میده باید سینه اش رو آزاد کرد،آخه یه پیراهن رو سینه اش سنگینی میکنه؟
فرمود:علی! اگه حسین رو سینه ی من باشه من راحت جون میدم...اما کربلا...ای حسین...
کانال سبک وشعر
مداحی
ویژه مادحین
خواهران برادران
#رضاابوالحسنی
https://eitaa.com/yazahramadadi135
گوشوارۀ شکسته.pdf
6.03M
#پی_دی_اف
#pdf
『کتاب گوشوارۀ شکسته』
✓ #متن_روضه های
دهه ی اول و دوم فاطميه ◈
❣:
سبک وشعر
مداحی
#رضاابوالحسنی
https://eitaa.com/yazahramadadi135
بَضعَةُ الرَّسُول.pdf
5M
#پی_دی_اف
#pdf
『کتاب بَضعَةُ الرَّسُول』
✓ #متن_روضه های
دهه ی اول و دوم فاطميه ◈
✓ شامل #متون_روضه هاي
اجرا شده مداحان مشهور کشور ◈
❣:
سبک وشعر
مداحی
#رضاابوالحسنی
https://eitaa.com/yazahramadadi135
.
#تحلیل_مداحی
#حاج_سید_مجید_بنی_فاطمه🎤
تحلیل توسط #دکتر_محمد_فراهانی
موضوع: روضه #شهادت_امام_صادق علیه السلام
#متن_روضه 👇
گوشه ای از حرای حجره ی خویش
نیمه شبها خدا خدا میکرد
طبق رسمی که ارث مادر بود
مردم شهر را دعا میکرد
هر ملک در دل آرزویش بود
بشنود سوز ربنایش را
آرزو داشت لحظه ای بوسد
مهر و تسبیح کربلایش را
هر زمان دل شکسته تر میشد
فاطمه اشفعی لنا میخواند
زیر لب با صدای بغض آلود
روضه ی تلخ کوچه را میخواند
عاقبت در یکی از آن شبها
دل او را به درد آوردند
بی نمازان شهر پیغمبر
سر سجاده دوره اش کردند
پیرمرد قبیله ی ما را
در دل شب کشان کشان بردند
با طنابی که دور دستش بود
پشت مرکب کشان کشان بردند
ناجوانمردهای بی انصاف
سن و سالی گذشته از آقا
میشود لااقل نگهدارید
حرمت گیسوی سپیدش را
ریختن خونه ی امام صادق. نگم دستاشُ بستن. حرمت ریش سفیدش رو نگه نداشتن. ابن ربیع ملعون سوار بر اسب هی میتازید این پیرمرد زمین میخورد. هزارتا جوون زمین بخورن، اما یه پیرمرد زمین نخوره. هزار تا پیر و جوون زمین بخوره اما یه زن زمین نخوره. هزار زن و مرد زمین بخورن، اما یه زن جلو شوهر کتک نخوره. هزار زن زمین بخوره اما یه دختر نصفه شب از رو ناقه زمین نیفته.پابرهنه و بی عمامه آوردنش بیرون. گفتن بذارید عبا به تن کنه گفتن نه نمیشه. در خونشُ آتش زدن. آقاجان پا برهنه آوردنت بیرون در خونتم آتش زدن، اما کسی به ناموست نگاه نکرد. من بمیرم برا اون آقایی که از صبح تشنه بوده، بدن زخمیه، علمدارشُ کشتن، علی اکبرشُ اربا اربا کردن. حسین جان تو گودال بودی همه از ترست گفتن تا سرشُ بالا نیزه نزدید سمت خیمه ها نرید. آخه حسین غیرتییه. اگه زنده باشه بلند شه دمار از روزگارتون در میاره.
چهار هزار تا شاگرد اومدن تشیع جنازه امام صادق. کفن آوردن. بهترین تشیع جنازه شد. گفتن آقامونه، اماممونه. همه اومدن اما قربونت برم یه وقت نگی آقای ما کفن نداره، کفنم بود نمیشد حسینُ کفن کرد؛ انقدر بدن پاره پاره بود. زین العابدین فرمود بوریا بیارید...
✅دو بیتی های به هم پیوسته #چهارپاره
شعری که در این جلسه خوانده شده است، قالب چهارپاره یا دو بیتی های به هم پیوسته است و خوب است ذاکرین اهل بیت (ع) قالب های شعری را بشناسند.
این قالب قالبی است که مقارن با شعر نو به وجود امد و آن مرکب از بندهای دو بیتی است که با هم قافیه متفاوت و معنای به هم پیوسته دارند . به عبارت ساده تر آن که این شعر شامل چند دوبیتی است با قافیه های متفاوت ولی کل شعر از نظر معنا با هم در ارتباط است و به هم مربوط است . معمولا مصرع های زوج (سمت چپ) هم قافیه اند .
✅ذکر مبارک حسین(ع) در بین روضه معصومین (ع)
گاهی بین روضه معصومین (ع) غیر از امام حسین(ع)، مستمع ذکر مبارک «حسین (ع) » را دم می دهد، در این جلسه آقای بنی فاطمه یک «حُسن تعلیلِ» زیبایی را به عنوان فلسفه این کار بیان می کنند و به مکاشفه حضرت سکینه (س) در گودی قتلگاه اشاره می کنند: که امام حسین (ع) به آن حضرت فرمودند: به شیعیان من بگو: «شیعتی مَهْما شَرِبْتُم ماءِ عَذْبٍ فاذکرونی ـ اَوْ سَمِعْتُم بِغَریبٍ اَوْ شَهیدٍ فَانْدُبُونی» (شیعیان من! هنگامی که آب گوارا نوشیدید، مرا یاد کنید ویاهنگامی که از غریبی یا شهیدی خبری شنیدید، برمن ندبه کنید)
به نوعی گفتن ذکر مبارک «حسین(ع)» در روضه را به عنوان سفارش آن حضرت بیان می کنند.
☑️نکات ناب در روضه
اگر ذاکرین اهل بیت (ع) در روضه های آل الله با تدبر، به نکات ناب دسترسی پیدا کنند و برای مخاطب بیان کنند، اثر گذاری بیشتری خواهند داشت. به عنوان نمونه در این جلسه یکی از نکات ناب عبارت است از:« هزارتا جوون زمین بخورن، اما یه پیرمرد زمین نخوره. هزار تا پیر و جوون زمین بخوره اما یه زن زمین نخوره. هزار زن و مرد زمین بخورن، اما یه زن جلو شوهر کتک نخوره. هزار زن زمین بخوره اما یه دختر نصفه شب از رو ناقه زمین نیفته»
نکته ناب دیگر در گریز: «یه وقت نگی آقای ما کفن نداره، کفنم بود نمیشد حسینُ کفن کرد؛ انقدر بدن پاره پاره بود. زین العابدین فرمود بوریا بیارید...»
🔆
✅ #اصل_پیام
مداحی مطلوب، آن است که پیامی را نیز به مخاطب منتقل کند، در این جلسه آقای بنی فاطمه، به عاطفه، محبت و حق مادر اشاره می کنند و می گویند : «مادری که با دست پینه بسته اش، لباسام و می شوره، می گه بچه م بپوشه، مؤدب تو روضه بره، مادری که همیشه نگران منه» بعد از این مقدمات، با این جمله اثر گذار به روضه بر می گردند که : «الهی مادرم فدات آقا»
https://eitaa.com/yazahramadadi135
کانال متن وسبک مداحی
#رضاااابوالحسنی
#متن_روضه
حضرت رسول الله
دختر طاقت نداره بابا رو بی حال ببینه،اونم دختری مثل فاطمه،اینقدر بی تابی کرد،گفت: بابا! سن و سالی نداشتم مادرم از دنیا رفت،تو هم داری فاطمه رو تنها میذاری؟...
عاقبت پیغمبر فاطمه رو صدا زد؟دخترم بیا...یه چیزی در گوش فاطمه گفت،دیدن لبخند رو لب زهرا اومد...سئوال کردن،گفت:بابام به من گفت: اول کسی که به من ملحق میشه از این خانواده تویی عزیزم...قلب زهرا آروم شد....
اما یه دختری هی میگفت: عمه! کی خرابه می رسیم؟ می گفت: عزیزیم چرا سراغ خرابه رو می گیری؟ می گفت: عمه! بابام به من گفته میام خرابه می برمت...
آخرین لحظات پیغمبر بود،نگاه به حسنین می کرد،،نگاه به فاطمه اش می کرد....یا رسول الله! خوب زهرا رو نگاه کن...
یه مرتبه شنید صدا درمیآد،جلو در اومد دید یه پیرمردی اومده،صدا زد: خانوم جان می خوام بابات رسول خدا رو ملاقات کنم،فرمود: بابام ممنوع الملاقاتِ،بار دوم،فرمود: مگه نگفتم بابام ممنوع الملاقاتِ؟ بار سوم تا در زد پیغمبر فرمود: عزیزم جلو بیا،می دونی این کیه داره در میزنه؟صدا زد: نه بابا... پیغمبر فرمود:دخترم این مَلَکُ المُوتِ، از هیچ کسی اجازه نمیگره،از هیچ پیغمبری اجازه نگرفته...بابا جان! پس چرا وارد نشد؟ گفت: عزیزم به احترامِ تو...خونه ای که فاطمه باشه عزرائیل هم حیا میکنه بدون اجازه وارد بشه،زهرا باید اجازه بده...
یا رسول الله! کجا بودی هم در رو بدون اجازه زدن، هم هیزم آوردن؟ یا رسول الله کجا بودی بینِ در و دیوار پهلویِ فاطمه رو شکستن؟
آخرین لحظات یه وقت دیدن علی بچه هارو از پیغمبر جدا کرد،حسین و حسن خودشون رو روی سینه ی پیغمبر انداختن،پیغمبر نوازشون می کرد،فرمود: علی جان بذار رو سینه ام باشن...
یارسول الله مگه نفرمودید :کسی که داره جون میده باید سینه اش رو آزاد کرد،آخه یه پیراهن رو سینه اش سنگینی میکنه؟
فرمود:علی! اگه حسین رو سینه ی من باشه من راحت جون میدم...اما کربلا...ای حسین...
کانال سبک وشعر
مداحی
ویژه مادحین
خواهران برادران
#رضاابوالحسنی
https://eitaa.com/yazahramadadi135
#متن_روضه
حضرت رسول الله
دختر طاقت نداره بابا رو بی حال ببینه،اونم دختری مثل فاطمه،اینقدر بی تابی کرد،گفت: بابا! سن و سالی نداشتم مادرم از دنیا رفت،تو هم داری فاطمه رو تنها میذاری؟...
عاقبت پیغمبر فاطمه رو صدا زد؟دخترم بیا...یه چیزی در گوش فاطمه گفت،دیدن لبخند رو لب زهرا اومد...سئوال کردن،گفت:بابام به من گفت: اول کسی که به من ملحق میشه از این خانواده تویی عزیزم...قلب زهرا آروم شد....
اما یه دختری هی میگفت: عمه! کی خرابه می رسیم؟ می گفت: عزیزیم چرا سراغ خرابه رو می گیری؟ می گفت: عمه! بابام به من گفته میام خرابه می برمت...
آخرین لحظات پیغمبر بود،نگاه به حسنین می کرد،،نگاه به فاطمه اش می کرد....یا رسول الله! خوب زهرا رو نگاه کن...
یه مرتبه شنید صدا درمیآد،جلو در اومد دید یه پیرمردی اومده،صدا زد: خانوم جان می خوام بابات رسول خدا رو ملاقات کنم،فرمود: بابام ممنوع الملاقاتِ،بار دوم،فرمود: مگه نگفتم بابام ممنوع الملاقاتِ؟ بار سوم تا در زد پیغمبر فرمود: عزیزم جلو بیا،می دونی این کیه داره در میزنه؟صدا زد: نه بابا... پیغمبر فرمود:دخترم این مَلَکُ المُوتِ، از هیچ کسی اجازه نمیگره،از هیچ پیغمبری اجازه نگرفته...بابا جان! پس چرا وارد نشد؟ گفت: عزیزم به احترامِ تو...خونه ای که فاطمه باشه عزرائیل هم حیا میکنه بدون اجازه وارد بشه،زهرا باید اجازه بده...
یا رسول الله! کجا بودی هم در رو بدون اجازه زدن، هم هیزم آوردن؟ یا رسول الله کجا بودی بینِ در و دیوار پهلویِ فاطمه رو شکستن؟
آخرین لحظات یه وقت دیدن علی بچه هارو از پیغمبر جدا کرد،حسین و حسن خودشون رو روی سینه ی پیغمبر انداختن،پیغمبر نوازشون می کرد،فرمود: علی جان بذار رو سینه ام باشن...
یارسول الله مگه نفرمودید :کسی که داره جون میده باید سینه اش رو آزاد کرد،آخه یه پیراهن رو سینه اش سنگینی میکنه؟
فرمود:علی! اگه حسین رو سینه ی من باشه من راحت جون میدم...اما کربلا...ای حسین...
کانال سبک وشعر
مداحی
ویژه مادحین
خواهران برادران
#رضاابوالحسنی
https://eitaa.com/yazahramadadi135
#متن_روضه
#امام_رضا
#صفر
#گریز
#علی_اکبر
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
السَّلَامُ عَلَى مَنْ أَمَرَ أَهلَهُ وَ عِيَالَهُ بِالبُکاءِ عَلَيْهِ قَبْلَ وُصُولِ الْمَوت
🔸سلام بر اون آقایی که اهل و عیالش رو امر کرد پشت سرش گریه کنند، گفتند آقا گریه پشت سر مسافر شگون نداره،
فرمود:
انّي لا اَرجِعُ إلَیکُم اَبَدا...
این سفر دیگه برگشت نداره.. 😭
▪️امروز روز دلتنگی حضرت معصومه ست، خواهرا به این بیبی دلداری بدن
وقت رفتن ز شهر پیغمبر
گفت باید به غربتم گریید
دیگر این شهر را نمیبینم
بر غم بی نهایتم گریید
گریه بر من رواست معصومه
این مسافر که بر نمی گردد
دیدن قبر مادرم زهرا
روزیِ من دگر نمی گردد
رفت و قسمت نشد که برگردد
زائر قبر مادرش باشد
رفت و قسمت نشد که این خواهر
همسفر با برادرش باشد
رفت و دور از مزار پیغمبر
در غریبی ز زهر کین جان داد
کنج حجره به خویش می پیچید
همچو مادر به روی خاک افتاد
اباصلت میگه به من فرمود: اگه دیدی عبا به سر انداختم دیگه با من حرفی نزن..
چیزی نگذشت آقام از مجلس مأمون بیرون آمد، دیدم عبا به سر انداخته، از اونجا تا حجره راهی نبود، اما دیدم پنجاه مرتبه نشست رو زمین و بلند شد..😭
این پنجاه مرتبه که نشست رو زمین و بلند شد
دیگه مرحوم شیخ صدوق ننوشته؛ میگفت آخ مادرم یا می گفت وای جگرم؟
رفت و دور از مزار پیغمبر
در غریبی ز زهر کین جان داد
کنج حجره به خویش می پیچید
همچو مادر به روی خاک افتاد
اثر زهر کینه کاری بود
صورتش شد کبود، واویلا
ذکر پایانی اش در این عالم
لب خشکیده بود، یا زهرا
▪️آااای گریه کنا، خود امام رضا فرمود:
إِنْ كُنْتَ بَاكِياً لِشَيْءٍ فَابْكِ لِلْحُسَيْنِ..
هیچجا ندیدهام امام رضا جوادش رو صدا زده باشه...
چی میخوام بگم...
میخوام بگم آقا صدا نزده، آقازاده اش رسید بالا سرش...
یعنی جایی ندیدم
امام رضا یه دونه یا بُنَيَّ گفته باشه..
یه دونه یا وَلَدي گفته باشه
نگفته آقازاده اش جوابش رو داد.. 😭
▪️اما..
لا يوم كيومك يا ابا عبد الله...
هفت مرتبه هر چی صدا زد ابیعبدلله وَلَدي علی..😭
هیچ جوابی نشنید ای حسین...😭
https://eitaa.com/yazahramadadi135
#کانال_متن_وسبک_مداحی
#رضااا_ابوالحسنی
هشتک کانال حذف نشود ❌