16.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ببینید | بیانات رهبر انقلاب درباره کاهش سطح تعهدات ایران در برجام
🖤🌿به {دختران تمدن ساز} بپیوندید🌿🖤
😭🏴🌿🖤🍃
@yazainab314
10.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ببینید | آنچه آمریکاییها میخواستند در سال88 بر سر ایران بیاوردند، در سال 99 بر سر خودشان آمد
🖤🌿به {دختران تمدن ساز} بپیوندید🌿🖤
😭🏴🌿🖤🍃
@yazainab314
💙 خانمها بخاطر ظرافت های روحی شان از هدیه گرفتن بسیار خوشحال میشوند.
❤️ هدیه همینکه هدیه است خوشایند است، نه اینکه حتما باید گران قیمت باشد!
💚 هدیه نباید مختص به مناسبتهای خاص باشد؛ هدیه دادن بدون مناسبت و غافلگیرانه، اثربخشی بیشتری است.
🌹 امام علی علیه السلام فرمودند :
🍃 #زن همانند گل است... 🍃
💓
🖤🌿به {دختران تمدن ساز} بپیوندید🌿🖤
😭🏴🌿🖤🍃
@yazainab314
- من جـوانان عزیـز را
به یک مجاهدت حقیقی دعوت می کنم،
مجاهدت فقط جنگیدن وبه میدان جنگ رفتن نیست
کوشش در میدان #علم وتحقیق نیز جهاد محسوب می شود.
#حضرتآقا♥️
#جهادعلمی📚✌️🏻
🖤🌿به {دختران تمدن ساز} بپیوندید🌿🖤
😭🏴🌿🖤🍃
@yazainab314
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
[💔🥀]
.
.
#مـادر...
#یافاطمهالزهرا🖤
#ایامفاطمیه
🖤🌿به {دختران تمدن ساز} بپیوندید🌿🖤
😭🏴🌿🖤🍃
@yazainab314
☀️هوالحبیب
🦋 #رمان_روژان 🍄
📝به قلم #زهرا_فاطمی☔️
📂 #فصل_دوم
🖇 #قسمت_نهم
_دعام این بود که شهید بشم .
دلم لرزید و ترس به جانم افتاد.
اشک به چشمانم دوید .باورم نمیشد در لحظاتی که به قول خودش درهای رحمت خدا باز بود برای شهادتش دعا کرده بودم.
بغض که به گلویم چنگ انداخت .اهسته دستم را از میان دستانش بیرون کشیدم و چادر را جلوی چشمانم گرفتم و اشک ریختم بخاطر خودم و معشوقی که در سرش هوای پرواز داشت.معشوقی که عشق من هم نمیتوانست او را از هدف والایش دور کند.
کیان چشم به زمین دوخت و من زار زدم برای زندگی آینده ام.
چادرم را کمی از روی صورتم کنار زد وشروع به زمزمه کرد
_این دختره
اینجا نشسته ،
گریه میکنه
زاری میکنه
از برای من
پرتقال من
روهام بزن
کیانو نزن
با شنیدن اسم روهام زدم زیر خنده،خودش هم خنده اش گرفته بود و هم پای من خندید
_فدای خنده ات بشم .بانو شما که اینقدر زیبا میخندی. چراچشمای خوشگلت رو بارونی میکنی آخه؟
با ناز پشت چشمی کردم
_خیلی لوسی
_اره به نظر منم خیلی لوسه
با چشمانی گرد شده گفتم
_کی؟
_روهام دیگه
_من چی؟
روهام با چشمانی باریک شده و بدبین به کیان نگاه میکرد
کیان که فکر نمیکرد روهام حرفش را شنیده باشد ،خندید
_داشتیم از خوبیات میگفتم
با بدجنسی به کیان نگاه کردم و لب زدم
_بگم؟
ناشیانه چشم غره ای به من رفت که باعث شد بزنم زیر خنده
روهام مشکوک با لبخند روبه کیان کرد
_اره جون داداشت .از خنده های این خواهر آدم فروشم معلومه که چقدر ازم تعریف کردی.
کیان ایستاد و دستی به شانه کیان زد
_خیلی چاکرم
&ادامه دارد...
☀️هوالحبیب
🦋 #رمان_روژان 🍄
📝به قلم #زهرا_فاطمی☔️
📂 #فصل_دوم
🖇 #قسمت_دهم
با لبخند به آن دو نگاه میکردم و لذت میبردم از اینکه هردو باهم دوست شده بودند .
با آمدن بزرگترها همگی باهم از امامزاده خارج شدیم.
کیان در رستورانی بسیار مجلل میز رزرو کرده بود و همگی را به نهار دعوت کرد.
اولین روزی که دوخانواده باهم پیوند خورده بودند به خوشی به پایان رسید.
روز بعد صبح خروس خون کیان به دیدنم آمد ،جلو در داخل ماشین نشسته بود .
با چشمانی که به زور باز نگهشان داشته بودم، سوار ماشین شدم.
_سلام بر خوابالوی خودم
_سلام برآقای سحرخیز خودم
_من قربون چشای پف کرده ات.حاضری بیای تا جایی بریم
در حالی که هنوز گیج خواب بودم از ماشین پیاده شدم.کیان با تعجب صدایم زد
_روژان ،کجا میری عزیزم
_برم لباس بپوشم سری میام.
وارد اتاقم شدم و هرچه دم دستم می آمد را پوشیدم و از خانه خارج شدم.
ماشین که به راه افتاد خمیازه ای کشیدم با همان دهانی که یک متر باز مانده بود گفتم
_کجا میریم ؟
کیان به قیافه خواب آلودم خندید و با دستش سرم را به صندلی تکیه داد
_بخواب جونم .رسیدیم بیدارت می کنم
لبخندی خسته زدم و به چشمانم اجازه دادم تا مرا به عالم هپروت ببرد
در آسمان هفتم بودم که کیان با صدایی که مملو از عشق بود نامم را به زبان آورد و خواب را از چشمانم ربود
_روژانم
میم مالکیت آخر نامم مرا غرق خوشی کرد
_سلام
_سلام خوابالو .پاشو رسیدیم
با کنجکاوی به اطراف نگاه کردم .چشمم به یک کافه بسیار زیبا که میان درختان سر به فلک کشیده ،ساخته شده بود،افتاد
_وااااای عاشقتم کیان
کیان با لبخند به سمتم چرخید
_میدونی دارم به چی فکر میکنم
_نه،به چی؟
_به اینکه هر روز همینقدر شگفت زده ات کنم و تو از خوشی داد بزنی عاشقتم .بهترین حس دنیا رو پیدامیکنم.
_عاشق تو بودن بهترین حس دنیاست
صبحانه را در کافه خوردیم و باهم به درختان چشم دوختیم .روز ی که با او شروع شود برایم روز خوش شانسی ام میشود.
_هنوز باورم نمیشه که ساکن قلبم شدی و تا یک ماه دیگه ساکن خونم میشی.
_منم باورم نمیشه که به تو رسیدم.برای رفتن سر خونه زندگیمون روز شماری میکنم.
_همه سعیم رو میکنم زودتر بریم.موافقی امروز بریم دنبال خونه؟
شادمان بودم از اینکه کیان هم مانند من مشتاق بود تا هرچه زودتر زندگیمان را زیر یک سقف شروع کنیم.
_باشه موافقم
_پس پاشو یک سر بریم خونه ما ،بعدش بریم بنگاه دنبال خونه
&ادامه دارد...
💖 #لبخند_امام_زمان
🌸چگونه لبخند امام زمان را بخریم؟
✨ تهذیب نفس و کسب فضایل اخلاقی
✔️ یکی از عوامل اصلی کسب رضایت امام مهدی(عج) و توفیق دیدار ایشان، تهذیب نفس و آراستن خود به اخلاق نیکو است.
📿 در روایتی از امام صادق(ع) آمده است:
" من سره ان یکون من اصحاب القائم، فینتظر ولیعمل بالورع ومحاسن الخلاق..."
💖(هرکس دوست می دارد از یاران حضرت قائم باشد و آن حضرت از او راضی باشد،باید که منتظر باشد و در این حال به پرهیزکاری و اخلاق نیکو رفتار نماید)
🍃 موضوع تهذیب نفس و دوری گزیدن از گناهان و اعمال ناشایست در عصر غیبت از چنان اهمیتی برخوردار است
که در توفیق شریفی ک از ناحیه مقدسه،حضرت صاحب الامر(عج) ، به مرحوم #شیخ_مفید(ره) صادر گردیده؛
آن حضرت میفرماید:
💖" تنهاچیزی ک رابطه ما را با #شیعیان قطع نموده و از آنان پوشیده می دارد،
همان چیزهای ناخوشایندی است که از شیعیان به ما می رسد و خوشایند ما نیست و از آنها انتظار نمی رود "😔
📚منابع:👇🏻
📗 ۱. ابراهیم شفیعی، در انتظار موعود(ع) در سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول ۱۳۷۶
📕 ۲. محمدبن ابراهیم نعمانی، کتاب الغیبة، مکتبة الصدوق ،ص۲۰۰
📙 ۳. محمد باقر مجلسی، بحار النوار، مکتبة اسلامية، ج۵۳، ص۱۷۷
#العجل_یامولای_یاصاحب_الزمان
💚الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج💚