🌻🌿🌻🌿🌻
🌿🌻🌿🌻
🌻🌿🌻
🌿🌻
🌻
༻﷽༺
#از_روزی_که_رفتی
#فصـل_چهارم
#قسمـت_هفتاد_یک
همیشه آرام، همیشه مظلوم و همیشه پدر برای زینب، نگاهش به دخترش بود.
زینب از خواب با صورتی غرق در اشک شادی و دلتنگی بیدار شد. مقابل قاب عکس های روی دیوار اتاقش ایستاد. جواب لبخند پدر را با لبخند داد. یاد حرف های سیدمهدی در خوابش افتاد،
سیدمهدی: میدونم برات کم گذاشتم دخترم. اما من کسی رو برات فرستادم که از خودم هم بهتر برات پدری کرد.
و نگاه زینب سادات به چشمان همیشه محجوب ارمیا افتاد. ارمیایی که جلو آمد و دست زینب سادات را گرفت: شرمنده که تنها موندی. نترس،
کسی هست که منتظره تا اجازه بدی پشت و پناه و تکیه گاهت باشه!
کسی که راه سختی داره میره تا به تو برسه. زینب جانم! آیه باش! مثل آیه بخشنده باش! مثل آیه تکیه گاه باش! مثل آیه بال باش! و دست مادر که روی شانه اش نشست و صدایش در جان و دلش پیچید: تو از آیه بهتری! تو زینت پدری، دخترم! تو زینبی! زینب!
زینب به لبخند مادرش در قاب چشم دوخت و گفت: تو اسطوره منی مامان! اسطوره من! اسطوره ام باش مادر...
دستی به قاب عکس ارمیا کشید: من خیلی خوشبخت بودم که شما پدری کردی برام. ممنون بابا! ممنون!
زینب سادات با نشاط تر از هر روز دیگری، از اتاق خارج شد. سر به سر مامان زهرا گذاشت. خندید و خاطره گفت. لبخند های مامان زهرا را ذخیره ذهن و جانش کرد و روزش را با دعای خیر آغاز کرد.
آغاز کرد، بی خبر از بی تابی های محمدصادق، نگرانی ها و دلشوره های احسان. شروع کرد اما...
همه چیز هیچ وقت همیشه خوب نمی ماند. همیشه کسی هست که با اعصاب و روانت بازی کند. تازه از خانه بیرون آمده بود و میخواست به سمت خودرواش برود که تلفن همراهش زنگ خورد. نگاهش را به شماره تلفن انداخت، ناشناس بود.
در ادامه با ما همراه باشید ☂
シ︎ ❥︎ @yazainab314 ⇦
🌻
🌿🌻
🌻🌿🌻
🌿🌻🌿🌻
🌻🌿🌻🌿🌻
🌻🌿🌻🌿🌻
🌿🌻🌿🌻
🌻🌿🌻
🌿🌻
🌻
༻﷽༺
#از_روزی_که_رفتی
#فصـل_چهارم
#قسمـت_هفتاد_دو
ناشناس بود. جواب داد و صدای مردی را شنید که کمی آشنا بود.
مرد: سلام خانم پارسا.
چه کسی او را پارسا صدا میزد؟ چه کسی او را دختر ارمیا میدانست؟
زینب سادات: سلام. بفرمایید.
مرد: فلاح هستم. ناظم مدرسه برادرتون. به خاطر دارید؟
زینب سادات: بله، بفرمایید، مشکلی پیش اومده؟
فلاح: نه، میخواستم اگه امکانش هست شما رو ببینم.
زینب سادات نگران شد: خب چی شده؟ من الان میام. پنج دقیقه دیگه اونجام.
زینب سادات تماس را قطع کرد و به سمت ماشین رفت که کسی مقابلش ایستاد. محمدصادق را دید. ایستاد.
محمدصادق: زینب حلام کن.
زینب از کنار محمدصادق گذشت.
محمدصادق: تو رو به خاک پدرت قسم منو حلال کن.
صدایی در گوش زینب سادات پیچید: مثل آیه بخشنده باش!
آرام گفت: حلال کردم.
دوباره گام برداشت و محمدصادق فورا گفت: از ته دل حلال کن. من طاقت نگاه مادرت رو ندارم.
طاقت ضرب دست پدرت رو ندارم. طاقت شرمندگی نگاه پدرم و ارمیا رو ندارم. حلالم کن. پدرت دو تا سیلی بهم زد.
یکی برای اذیت شدن دخترش یکی برای تهمتی که بهت زدم. حلالم کن.
تو رو به جدت قسم حلالم کن.
زینب سادات لبخندی زد. به حمایت پدرش. به پدری کردن ارمیا. به نگرانی های مادرانه آیه.
زینب سادات: حلال کردم.
در ادامه با ما همراه باشید ☂
シ︎ ❥︎ @yazainab314 ⇦
🌻
🌿🌻
🌻🌿🌻
🌿🌻🌿🌻
🌻🌿🌻🌿🌻
Panahian-Clip-VaghteBehtar.mp3
1.37M
🔻فرصت امروز رو بچسب؛ کار خوب رو به فردا ننداز!
➖وقت بهتر وجود نداره ...
#کلیپ_صوتی
シ︎ ❥︎ @yazainab314 ⇦ 🍃
#سلام_امام_زمانم 😍♥️
هر چند عرصه،تنگ است...
هر چند جان به لب شده ایم...
هر چند طم زندگی از یادمان رفته است...
هر چند شادی،دیرگاهی است به ما سر نزده...
هر چند لب هایمان مدتهاست رنگ لبخند ندیده است...
اما در اعماق قلب هایمان نقطه ی روشن و گرمی است که خبر از آمدنت می دهد...
تو می آیی و جان می گیریم،می خندیم،شادی می کنیم،امیدوار می شویم...
به همین زودی،به همین نزدیکی...
🌤اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
シ︎ ❥︎ @yazainab314 ⇦ 🍃
تـمَـدُّن سـازانِـ نـسـلِ ظُهـور
:-)
میگم نشه یه وقت برای اینکه
ثابت کنی عقـب مونده
نیستی، بشی شریکِ گناهاشون،
توکل کنُ بگـو نه..!
خـدا هـواتو داره بچه شیعه جان ؛))🌹🍃
★ به «تــمـــدن ســـازان 🕊
نــســـلـــ ظــهــور🌕» بپیوندید★
↓. 💎 .↓
@yazainab314
به نام خداوندی که شاعر درباره او میفرماید:
ادیم زمین سفره عام اوست 🫀
بر این خوان یغما چه دشمن چه دوست🫀
سلام به همه شما مهربانان 😍
اومدم یه خبر خوووووووب بهتون بدم 😎
البته که یکم دیر به عرضتون دارم میرسونم اما خب بازم خیلی خوبه و میدونم که خوشحال میشید 😌😍
از ²⁹ آبان نمایشگاهی در رابطه با ارائه توانمندیهای گروههای جهادی در حوزه اشتغال برگزار میشه که فــروشــگـاه نـسـل ظـهــور 🥰🛍️ هم در این نمایشگاه و فروش محصولات حضور داره و مثل همیشه مشتاقانه منتظر حضور گرم و صمیمی و پــــر از انـــرژی شما عزیزان هستیم 🤩
زمـان: از ²⁹ آبان تا ⁵ آذر ماه ¹⁴⁰⁰ از ساعت ¹⁶ تا ²¹ 🕰️
مـكـان: انقلاب ²¹ سالن صالحین بسیج حوزه کربلا 💫
منتظر قدوم سبزتون هستیم 😇🤓
#فروشگاه_نسل_ظهور 🛍️🫀
#تمدن_سازان_نسل_ظهور 🤩
シ︎ ❥︎ @yazainab314 ⇦ 🍃