بسم الله ؛
خسته و مونده خیابون و کوچه ها رو رد کردم ؛ کلید رو توی در انداختم ، بوی غذا پیچیده بود نمیتونستم شکم گرسنهم رو گول بزنم اما به رسم ادب اول با خانواده چاق سلامتی کردم ..
متوجه یه غم عمیق توی چهره ی مادرم بودم ، بند دلم پاره شد !
چند لحظه ای نگذشت که صدای شبکه ی خبر منو متوجهِ خودش کرد ، گم شدن رئیس جمهور برام غریب ترین اتفاقی بود که میتونست بیفته .
گرسنگی از یادم رفت ، کیف و چادرم رو یه گوشه ای ولو کردم و جلوی تلویزیون نشستم و صدای خبر رو بیشتر و بیشتر کردم ..
- یعنی چی میشه !؟
فکر میکردم نهایتاً چند ساعت طول بکشه اما این انتظار عصر و شب و سحر و صبح رو ازمون گرفت ..
این انتظار چیز مهم تری هم گرفت ، اونم شهیدِ شریفِ جمهور بود !
قبل از اینکه زانوهامون خالی کنه ، دلمون از امید پر شد .. همونجا که علی زمانهمون اطمینان خاطر دادن !
چند روزی از غیاب سید ما میگذره ، ذکرمون عرض شرمندگیه ، شرمنده اگر گوش هامون بد شنفت ، زبونمون بد چرخید و مشت هامون اشتباه زد !
✍️ فاطمه السادات هاشمی
⚪️ #شهید_جمهور
🆔 @yazde_ghahraman
سه روز است سرم درد می کند... از همان موقع که هلیکوپتر رئیس جمهور گم شد...هر هشت ساعت یک ژلوفن میخورم تا بتوانم بچههای قد و نیم قدم را اداره کنم... تا اشکهایم میخواهد سرازیر شود یکیشان میدود جلو که: مامان... چی شده؟! بغضم را میخورم و وسط گریه میخندم... هیچی مامان...تلویزیون رو خاموش میکنم...
دلم طاقت نمیآورد... همسرم را فرستادهام تشییع، خودم اما جاماندهام...
شب همهشان را میخوابانم... تازه یاد چندماه قبل میافتم... به دوستم میگفتم: رئیسی کار فرهنگی بلد نیست... حرفم را پس میگیرم... کسی که میلیونها آدم را با هم همدل، همرنگ و هم غصه می کند ، ته ته کارفرهنگی است...
شنیدهام خیلیها برای عذرخواهی میروند تشییع، کاش من هم یکی از آن.ها بودم
✍️ عاطفه دهقان
⚪️ #شهید_جمهور
🆔 @yazde_ghahraman
هرسال ولادت امام رضا علیه سلام که میشد جشن و شادی در خانهشان به پا بود. مولودی خوانی و شیرینی و شربت و آخر به صرف شام، امسال که دعوت شدیم گفتند جشن نیست. مراسم، مراسمِ عزاست.
✍️ زهرا عسکری
⚪️ #شهید_جمهور
🆔 @yazde_ghahraman
دلش از اینکه نتونسته بود توی مراسم تشییع شهدا باشه خیلی گرفته بود.
مگر اینکه میگن توی تشییع هر شهیدی باشی شفاعتت می کنه!
مراسمی رو برگزار کردن کاملا دلی کنار مزار شهدای گمنام شهر...
شام غریبانی شده بود...
شمع ها هم در فراقش می سوختند.شمعی روشن کرد، اشک ریخت، دلش آرام شد.
✍️ ز. الف
⚪️ #شهید_جمهور
🆔 @yazde_ghahraman
📎 برای بچه های متولد شصت یک چیزهایی قابل درک نبود، می دانستیم جنگ چیست، صدای آژیر را شنیده بودیم ولی نمی دانستیم بحران داخلی یعنی چه، نمیدانستیم بدون رییس جمهور شدن یعنی چه، ترور مهندسی یعنی چه، از دست دادن فرمانده ارشد نظام یعنی چه!
.
سال ها گذشت؛ تا تیر ۷۸
وسط آن بلبشوی روزنامه های چپ و راست هنگ بودیم؛
کیهان و شلمچه می خواندیم یکچیز بودیم، بهار و خرداد که میخواندیم چپ می کردیم!
تحملمان کم بود، پدرم آرام می گفت؛ علی ما در چند ماه سه اتفاق تلخ داشتیم نترس(اشاره به ترورهای دهه شصت)، ولی غرور جوانی و بی تجربگی نگذاشت قبول کنیم، مردیم تا جمع شد ولی شقیقه سمت «راست»مان اولین موهای سفیدش پیدا شد؛
.
۸۸ تجربه مان بیشتر بود ولی باز هم کمتحمل بودیم... میدانستیم چه می شود ولی نمیتوانستیم درست عمل کنیم!
شروع و پایان ش شقیقه سمت «چپ»مان را سفید کرد!
.
۹۸ و ماجرای بنزین ش ترس نداشت، دیگر آب دیده شده بودیم و حالا ما برای کوچک ترها روضه میخواندیم که؛ نگران نباشید، ما ۷۸ و ۸۸ دیده ایم، این که چیزی نیست؛ ولی موهای سرمان باز هم سفید شد!
.
دی ماه ۹۸ پیرتر مان کرد، کمر مان خم شد، ولی آب دیده تر شدیم!
و باز هم موی سپید و ...
.
از دیروز که ماجرای مفقود شدن هلیکوپتر رییس جمهور شروع شد حس میکنم چند سال پیرتر شده ام، پای تلویزیون جُم نخوردم، خواب به چشم م می آمد ولی با استرس بیدار می شدم و باز چشم م به خبرها بود شاید او زنده باشد ولی ...
هنوز به عکس ش که نگاه می کنم باورم نمی شود؛ درست مثل نگاه به عکس حاج قاسم!
.
از صبح امروز نگران رییس جمهور بعدی هستیم، نگران حضور مردم، نگران انتخاب درست؛ نمیدانم تهش چه می شود، ولی پیر تر از این هم مگر می شود؟!
.
دیگر شک ندارم غصه خوردن و نگران بودن و پیر شدن جزیی از انقلابی گری ست، نمیشود ادعای کشور دوستی داشت و پیر نشد!
به موهای پدرم که نگاه میکنم شکم به یقین تبدیل می شود!
... و اینک چشم به راه روزهای آینده ایم و بشدت امیدوار ...
✍️ علی حسن زاده
⚪️ #شهید_جمهور
🆔 @yazde_ghahraman
#روایت
کاغذی از جیبش درآورد و گفت خانوم مدالم را پیدا کردم!!!
من متعجب که خیلی وقت است که ورزش نکردی!؟
فکر ها در سرم میچرخیدن که کاغذ را به من داد
نوشته بود: نماینده نامزد آقای سید ابراهیم رئیسی
گفت: این کاغذ رو نگه میدارم، بچه ها که بزرگ شدن نشونشون میدم، میگم بابا من نماینده یک شهید بودم و به یک شهید رأی دادم
چشمام برق زدن وخیس شدن بهش گفتم: حتما بزار تو جعبه یادگاری هات
گفت: حتما پس چی فکر کردی!!
بعد با خودم فکر کردم که سید با شهادتش یک هدیه بزرگ به ما داده!!!
یا بهتره بگم یک برگ برنده داده!!
برگ برندهای که در روز قیامت بگویم خدایا من به یک شهید رأی دادم
چه حس افتخاری!!
اقای رئیسی شما حتی با شهادتت به ما خدمت کردی!!
✍️ فاطمه عبداللهی
⚪️ #شهید_جمهور
🆔 @yazde_ghahraman
هدایت شده از علی اصغر مرتضاییراد
11.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕سوگ حماسی شهید جمهور و فرصت فوقالعاده انسجام ملی
🔺️چگونه از فرصت انسجام ملی برای افزایش مشارکت در انتخابات استفاده کنیم؟
📌بخشی از صحبتهای علیاصغر مرتضایی راد در برنامه خادمالرضای شبکه یزد
#شهید_جمهور
@mortezaeirad_ir
آقا سید...
دیشب تا صبح فکر میکردم
وقتی برگشتی
حتما تو اون هوای استخوان سوز سرما خوردی، مریض شدی و کاش چندروز استراحت کنی بعد دوباره کارتو شروع کنی.
بعد دوباره جواب خودمو به خودم میدادم که: نه بابا...عمرا برگرده استراحت کنه!
داشتم فکر میکردم وقتی برگشتی
چطوری از مردم بابت این همه دعا و نذر و نیاز قراره تشکر کنی؟
داشتم فکر میکردم
حتما جنگل و کوه و دره و همه جارو از این به بعد دستور میدی آنتن بکشن، که هیچکس دیگه تو این مسیرا گم نشه
آخه همیشه به فکر مردم بودی
حتی داشتم فکر میکردم
حتما این حادثه یکی دوتا شهید داشته، ولی شما؟ نه..
وسط فکر کردنام تلوزیونو روشن کردم و یه صدایی تو گوشم اکو شد که:
_انا لله و انا الیه راجعون_
✍️ زهرا عسکری
⚪️ #شهید_جمهور
🆔 @yazde_ghahraman
در این خانه فقط من میدانستم.
نخواستم کسی بفهمد. طاقت دعا برای مرگش را نداشتم.
دوست نداشتم ببینم همه از این اتفاق خوشحالندـ
تلویزیون که روشن شد همه مطلع شدن.انتظار نداشتم چهره هایشان آشفته و دستانشان بر دعا بلند شود. این ها آنها نبودند.
دستم بر دعا بلند بود.
آرام و قرار نداشتم. هر لحظه منتظر خبر امیدوار کننده ای بودم ولی..
نه خبری نبود.
به اصرار خانواده سر بر بالشت گذاشتم. خوابم برد. نفهمیدم چگونه زمان سپری شد امید داشتم صبح که تلویزیون روشن میشود با خبر سلامتی اش آرام بگیرم ـ. ولی نه فعلا خبری نبود. آشفته حال بودم. چشم از تلویزیون بر نداشتم که یک لحظه زیر نویس تلویزیون حالم را بد تر کرد. نمی خواستم خط سیاه گوشه تلویزیون، لباس مشکیِ گوینده خبر و انا لله وانا الیه راجعون ی که پخش می شد را باور کنم.
نه نه. نمیشه باور کرد. راستش نمی خواستم باور کنم.
ولی چاره ای نبود.
بغضی پر سینه ام حبس شده بودکه نه توان قورت دادنش را داشتم نه توان رها ساختنش.
تازه میفهمیدم کی بود.
امیدوارم حلالمان کند.
#شهید_جمهور
✍️ مریم عسکری سریزدی
⚪️ #شهید_جمهور
🆔 @yazde_ghahraman
منتظر بودیم به بهانه ای مدارس تعطیل شود
هر موقع در شرایط بحرانی مدارس را تعطیل نمیکردند، صدای اعتراض مان بالا میرفت
اما سه شنبه، تاریخ ۱۴۰۳/۰۳/۰۱
همه بچه ها
حتی آنهایی که گاهی اوقات به نشانه اعتراض غیبت میکردند، در کلاس حاضر شدند
به یکی از آنها گفتم: تو همیشه در همچین موقعیت هایی غیبت میکنی
چرا امروز اومدی؟
گفت:امروز احساس وظیفه کردم
آقای رئیسی شهید نشد که ما تعطیل شیم
شهید شد که ما پر قدرت تر ادامه بدیم
حقیقتا شرمنده شم...
✍️ هماطالبی
⚪️ #شهید_جمهور
🆔 @yazde_ghahraman
دو سه هفتهای برنامه ریختیم برای سفر.
یک روز قبل از سفر پیام داد: بچهها من میخوام برم تشییع پیکر شهدا...این نمازه خیلی برام مهمه.
سفرشان کنسل شد.
✍️ زهرا عسکری
⚪️ #شهید_جمهور
🆔 @yazde_ghahraman