eitaa logo
یزد قهرمان
619 دنبال‌کننده
730 عکس
240 ویدیو
78 فایل
صفحه رسمی دفتر راه (حسینیه هنر) یزد ::یزد قهرمان ::مرجعی برای معرفی قهرمانان یزد:: ارتباط با مدیر: @h_honar_yazd
مشاهده در ایتا
دانلود
بهم پیام داد. گفت دارم میام یزد. خیلی وقت بود ندیده بودمش، ولی اومدنش عجیب بود. الان نه وقت مرخصیش بود و نه وقت دل کندن از امام رضا، پرسیدم: چرا الان؟ _دارم برای عروسی خواهرم میام یزد. موندم بخدا یه دلم این‌جاست که برای تشییع بمونم. یه دلم به عروسیه. نوشتم: بسلامتی. حتما یه خیری هست. و تو دلم گفتم"حتما اگر عروسی رو کنسل کنن باید خسارت آتلیه و تالار و آرایشگاه رو بدن. همینه کنسل نکردن" دو روز بعد دوباره پیام داد:《سلام. من دارم بر می‌گردم مشهد به تشییع برسم. عروسی کنسل شد.》 دلم خالی شد. پرسیدم: 《چرا کنسل شد؟》 جواب داد:《 به خاطر شهادت شهدا دیگه.》 ✍️ زهرا عسکری ⚪️ 🆔 @yazde_ghahraman
*آداب دیپلماتیک* متاسفانه رئیس جمهور ما آداب دیپلماتیک را اصلا بلد نیست. این را وقتی فهمیدم که رفت سازمان ملل و قرآن دست گرفت. مگر سازمان ملل متحده، جلوی کلی پرزیدنت کُت و دامن پوش، جای قرآن بردن است؟ احتمالا حتی نمی‌داند وقتی میخواهد از پشت میز مذاکره بلند شود، باید کدام دکمه کت‌اش را باز کند و یا لحظه دست دادن با سیاستمداران جنتلمن غربی، باید کف دست‌ را از کدام جهت جغرافیایی به سمت طرف مقابل ببرد که پیام قدرت بدهد. واقعا رئیسی شبیه رئیس‌جمهور ها نبود. رئیس جمهور باید وقت سیل برود کیش آب‌تنی و یا زمان زلزله، مشغول اسکی سواری باشد. او بیشتر از رئیس جمهور ها، شبیه خادم‌ها بود. سابقه خادمی هم داشت. خادم آن رئیسی بود که هر روز صبح، خورشید که بالا می‌آید اول بر آن گنبد طلایی‌اش بوسه می‌زند و بعد نور می‌تاباند بر عالم. خلاصه که رئیسی خادم بود، شبیه همان مسئولان دهه شصتی. برای این خادم الرضا که خادم مردم شد دعا کنید و صلوات بفرستید. ✍ محمد حیدری ⚪️ @ravina_ir 🆔 @yazde_ghahraman
17.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دومین سفر استانی‌اش به یزد بود. شهرستان خاتم. نزدیک بالگرد یک خانواده خود را رساند. آقای رئیسی به محافظان اشاره کرد راه را باز کنند. زن و مرد و بچه‌ها بدو خودشان را رساندند. چند ثانیه اول زبان‌شان قفل شده بود. باورشان نمی‌شد نفس‌به‌نفس رئیس جمهور ایستاده‌اند. همین دعاهای مردم دل‌سوخته توشه‌ای شد برای اجر یک عمر خدمت بی‌منت! ⚪️ @yazdonline 🆔 @yazde_ghahraman
💠رئیسی؛رجایی‌دیگر‌بود. 🔸روایتی‌از‌عملکرد‌مشابه‌‌شهیدان‌رئیسی‌ و‌رجــــــــایی‌درنشـــــــان‌دادن‌ظلــــم‌ایادی‌ اسکتبار‌جهانی. 🆔 @yazde_ghahraman
*خیلی مثل مردم* بهمن ۹۸، دیدار نخبگان اقتصادی، فرهنگی و هنری با رئیس قوه قضائیه که تمام شد، درِ مسجد روضه محمدیه یزد باز شد که نخبگان بروند بیرون، من از راهی که آمده بودم خواستم برگردم که سر مزار شهید محراب آیت الله صدوقی (ره) فاتحه‌ای بخوانم و بروم. دو ساعت نشسته بود و به حرف‌های همه نخبگان گوش داده بود. نکاتی گفت و خبرنگاران همانجا آن را تیتر کردند. تا رسیدم سر مزار شهید، از در روبرو آقای دکتر رئیسی رسید. با یک محافظ رسیدیم به درگاه که تعارف کرد من بروم داخل. روبرویش ایستاده بودم. سلام و احوالپرسی هم کردیم. منتظر بودم محافظان من را راهنمایی کنند بیرون که آقای رئیسی فاتحه‌ای بخواند. اتاق زیاد بزرگ نبود. آخوندی جلوی خودم می‌دیدم با عبا و لباده و عمامه معمولی و رفتار معمولی، منتظر کسی نبود و انتظار راهنمایی و تعارف نداشت، کسی بالا و پایین نمی‌پرید و جلو نمی‌افتاد و استرس به جمع تزریق نمی‌‌‌کرد. آقای رئیسی فاتحه خواندند و از دری که آمده بودند رفتند. نه کسی کسی را هل داد، نه به کسی بر خورد، نه خانی آمد و نه خانی رفت! یکی بود مثل مردم. یکی خیلی مثل مردم. ✍️ وحید حسنی ⚪️ @ravina_ir 🆔 @yazde_ghahraman
به قد وقواره‌اش نگاه کردم. اولین باری بود که اینطور کسانی را اینطور جاها می‌دیدم. یکی‌شان از بازو تا مچش تتو بود. داد می‌زد ورزشکارند. با خودم گفتم شاید دارند از اینجا رد می‌شوند! به سیاهی جمعیت نگاه کردم. دوباره به آن دو مرد، پس چرا سیاه پوشیدند؟ ✍️ زهرا عسکری ⚪️ 🆔 @yazde_ghahraman
در بیت العباس مراسمی بود. قرار گذاشتیم رأس ساعت ۸ آن‌جا باشیم. همزمان خانمی که می‌خورد ۶۰_۷۰ ساله باشد، با نوه‌اش وارد شدند. رو صندلی کنار دستم نشست. نشسته، ننشسته پا شدم و باب گفتگو ر در مورد شهید باز کردم. با لهجه‌ی یزدی گفت: _آخ مادر، آخ مادر. حیف شد. آقای رئیسی خیلی برای این مملکت زحمت کشید. بَچُکامون بیمه کرد. به بَچُکای زیر هفت سالمون درمان رایگان تعلق گرفت. مادر یارانمون بعد چند سال بیشتر کرد... بغض امانش نداد و دستانش را بالا آورد و دیگر ادامه نداد. ✍️ زهرا عبدشاهی ⚪️ 🆔 @yazde_ghahraman
می گفت : برای دختر جوانم اینقدر گریه نکردم که برای آقای رئیسی گریه کردم در ادبیات و قاموس او آنکه باید به صندلی اش تکیه بزند و آب توی دلش تکان نخورد پیرزن روستایی است ... چقدر حرف برای گفتن دارد این تصویر دمِ درِ خانه اش برای رئیس جمهور کشورش اسپند دود کرده بود .... مردمی بودن مسئول را چه خوب یادمان دادی سید جان ...😭 ✍️ راضیه ذبیحی پور ⚪️ 🆔 @yazde_ghahraman
سال ۹۸ بود. به دلایلی از دانشگاه علوم پزشکی بندرعباس بیست میلیون تومان طلب داشتم. دانشگاه از بازپرداخت آن خودداری می کرد. با تمام ناامیدی، در دیوان عدالت اداری شکایت کردم. آن زمان شهید رئیسی در قوه قضائیه بودند. به محض شکایت، فورا حکم قطعی و غیر قابل اعتراض و تجدید نظر صادر شد. دانشگاه موظف به پرداخت تمام مطالباتم شد. ✍️ ز.میم ⚫️ راوی: حسین بهکام ⚪️ 🆔 @yazde_ghahraman
سفر اول که آمدیدسال96بود. میزبان شما دراوج غربت بودیم.حتی بعضی هم قطارانمان تکفیرمان میکردند که چراهنوز امناء درتهران به کاندیدای اصلح نرسیده خودسرانه برایشان ستاد زده اید! برای جورکردن مکان میتینگ انتخاباتی مشکل داشتیم. آمدید وبخاطر ازدهام جمعیتِ خارج از تصورما، کفشتان هم دم خروجی مسجدحظیره گم شد. بدون کفش درخودرو نشستیدو درفرودگاه کفشم را درآوردم که بپوشید. سفر چهارمتان اما دقیقه90منتفی شد. خط تولیدپروژه افتتاحی تکمیل بود.ولی به علت عدم گارانتی توسط شرکت خارجی،امکان استارت خط تولید نبود. طبقه چهارم بیمارستان هم یک ماه کارداشت ولی 3طبقه دیگر بیمار پذیرش میکرد. به عرضتان رسانده بودند که بعداز افتتاح،خط باید برای گارانتی 2هفته خاموش وطبقه 4بیمارستان هم یک ماه کاردارد. نپذیرفته بودید گفته بودیدزمانی میرویم که خط خاموشش نشود. بیمارستان هم بایدکامل شود.ولو فقط یک رنگ ونقاشی طبقه چهارم باقی مانده باشد. پروژه بایدواقعی افتتاح شود! اکنون پروژه هایمان آماده هست،بما قول داده بودید که برای افتتاح می آیید. ✍️ محمد حسین پارسائیان _معاون توسعه مدیریت ومنابع استانداری ⚪️ @nedayeisatis 🆔 @yazde_ghahraman