eitaa logo
یزد قهرمان
623 دنبال‌کننده
729 عکس
237 ویدیو
78 فایل
صفحه رسمی دفتر راه (حسینیه هنر) یزد ::یزد قهرمان ::مرجعی برای معرفی قهرمانان یزد:: ارتباط با مدیر: @h_honar_yazd
مشاهده در ایتا
دانلود
سرش را گذاشت روی شانه ام و گفت: دلم برایش تنگ شده! آخرین بار همین بالا دیدمش. برایش دست تکان دادم. اما الان به جای خودش بنرش آن بالاست! رئیسی را میگفت. یک بار دیده بودش این چنین مهرش افتاده بود توی دلش. درست میگفت، رئیسی حکومت بر دلها داشت... ✍️ طوبی زارع ⚪️ 🆔 @yazde_ghahraman
این حرف مشترک اغلب حاضران تجمع امیرچخماق بود و شاید حرف دل همه ملت ایران: 《هنوزم نمیتونم باور کنم!》 ✍️ مهدی کریمی ⚪️ 🆔 @yazde_ghahraman
تا صبح پلک روی هم نگذاشتم مرتب اخبار را چک می کردم. مدام راه می رفتم. زیر لب ذکر می گفتم. استرس و اضطراب نذاشت لحظه ای آرام بگیرم مدام با امام رضا درد ودل می کردم :《آقاجون شب تولدت می خوای به خادمت عیدی بدی ؟ پس ما چی ؟مملکت چی ؟بعد از سردار این داغ خیلی سنگینه ها .》 بعد از نماز صبح کم کم هوا روشن شد اما خبری نبود با بغض چشمانم رو بستم . ۵ونیم صبح از خواب پریدم وحشت زده به سمت موبایلم رفتم. اخبار را چک کردم خبری نبود. ملتمسانه به همکارم پیام دادم خبر خوب و گرفتید به من هم زنگ بزنید. نمی خواستم حتی لحظه ای به اخبار بد فکر کنم. با دلهره خواب رفتم. توی خواب خبر را گرفتم. خبر شهادت. چشم که باز کردم اشکانم سرازیر شد. کنترل تلوزیون در دستانم می لرزید به خدا گفتم:《کاش حداقل این خواب من تعبیر نشود...》 تا اینکه مجری خبر ساعت هشت گفت:《شهادت خادم الرضا...》 ✍️ فاطمه حبیب زاده ⚪️ 🆔 @yazde_ghahraman
صبح روز سی ام اردیبهشت بود با دوستم نشسته بودم که گوشی اش زنگ خورد. رفت بیرون از کلاس و موبایلش رو جواب داد ،برگشت و با چه خوشحالی گفت:《همسرم بود.》 گفت:《 که مسکن ملی اسممون در اومده و.... ما هم داریم صاحب خونه می‌شیم.》 گفتم:《 خدا رو شکر.》 گفت:《 چند وقتیه منتظریم که زنگ مون بزنن.》 چقدر خوشحال بود.ظهر که به خونه اومدم ،همسرم هم خیلی خوشحال بود که اسم همکارش که الان نزدیک ۱۹ سال اجاره نشین هست و با وجود ۳ فرزند به سختی خانه ی اجاره ای پیدا می‌کند مسکن ملی در اومده. راستی دختر سومش هم که ۳ ماهه هست هم زمین ۲۰۰ متری دادن. هم خانه و هم زمین.چقدر اونم خوشحال بود. و این تازه خوشحالی فقط ۲ نفر از هزاران نفری بود که شهید جمهور آیت الله رئیسی آنها را صاحب خانه میکرد. تنها ۲ نفر... اما کاشکی این خوشحالی با خبر تلخ سقوط بالگرد تموم نشده بود.خوشحالی من و دوستم فقط چند ساعتی بیشتر طول نکشید.و حالا برای تو مینویسم:《 شهید جمهور ما تو تو همانند پدری بودی که بچه هایت را صاحب خانه کردی و الان دیگر نیستی. تو پدری خستگی ناپذیر بود.تو در کنار مردم بود.تو حاج قاسم را قسم به قاسم بن الحسن دادی که تو نیز در راه خدمت پرچم را نگه میداری.قدر تو را ندانستیم.》 ✍️ مطهره بین ابادی ⚪️ 🆔 @yazde_ghahraman
خادمان امام رضا علیه السلام برای روز میلاد دعوت بودند. و من مسئول بستن دکور... هر چه تلاش کردم دکور برنامه کامل نشد. به خود گفتم:《 فردا میام تکمیلش میکنم.》 نمیدانستم باید دکور روز میلاد مشکی و قرمز شود با قابی از در مضجع شریف امام غریب. ✍️ زهرا امیری ⚪️ 🆔 @yazde_ghahraman
برای تبیین آمده بودی.شدی سید محرومان و راه رجایی را زنده کردی و با پروازت نامش را. پسر دهه‌نودی‌ام امشب سراغ مزار شهید رجایی را می‌گرفت.نگاهش کردم! با ناراحتی خاصی گفت: حالا دو تا رییس‌جمهور شهید داریم! ✍️ آمنه مرادی ⚪️ 🆔 @yazde_ghahraman
نامه‌ی غیر ادارای دبیرستانی بودم که مادرم با وسواس، یادم داد چطور نامه اداری بنویسم. از سلام و خسته نباشید تا احتراماً به استحضار می‌رساند و دستور لازم را مبذول فرمایید. شبیه معلم‌ها در زنگ املا، روی کلمات حساس بود. از آن روز شدم شبیه کاتب فیلم مختارنامه. در دانشگاه می‌آمدند پیشم تا برای رئیس دانشگاه یا مدیر گروه نامه بنویسم. گاهی یکی می‌آمد در دفتر بسیج دانشگاه، یک لیوان چایی با هم می‌خوردیم و وقتی رویمان در روی هم باز می‌شد، می‌گفت:« می‌خوایم یه تجمع علیه شماها برگزار کنیم، زحمتی یه نامه بزنین به رئیس دانشگاه تا مجوز بده.» و من زیر لب کلی بد و بیراه می‌گفتم به او که چایی خورد و قوری شکستند. رسیده بودم به جایی پر از نامه. سالن امتحانات دانشگاه یزد که همه سالن زجر صدایش می‌زدند شده بود محل ارتباطات مردمی سفر رئیس‌جمهور. هر نامه‌ای که برای رئیس‌جمهور نوشته شده در این سالن بود و من انتظار داشتم همه نامه‌ها رسمی باشد. با جمله خدمت ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران و... شروع می‌شد. وسط نامه در چند خط درخواست نوشته می‌شد و آخر هم پیشاپیش از لطف شما سپاسگزاریم و تمام. اما نامه‌هایی که برای این رئیس جمهور می‌آمد متفاوت است. شبیه خودش. یکی نقاشی خودش و آقای رئیسی را کشیده بود‌. دیگری زینب شش ساله بود، یک سی‌دی فرستاده بود تا آقای رئیسی به دست رهبر انقلاب برساند. در نامه‌ای دیگر، یکی نوشته بود دوست دارد ادامه تحصیل دهد ولی توان مالی‌اش را ندارد. گوشه همان نامه، یکی با خودکار قرمز نوشته بود: پیگیری و اقدام شود. از دیروز، به این نامه‌ها و نویسندگانش فکر می‌کنم. نمی‌فهمم‌شان. من هیچ وقت نامه غیر اداری برای هیچ کس ننوشته ام. چه برسد به رئیس‌جمهور مملکت که اداری‌ترین شغل را دارد. ولی آنها نوشتند و جواب گرفتند. حاج‌آقای رئیسی کل بازی‌های اداری را بهم ریخت و رفت. ✍️ محمد حیدری ⚪️ @mim_ha_neveshte 🆔 @yazde_ghahraman
🔸️هر‌ پنجشــنبه‌ متعلق به یک شهـید 🔹️شهـــــــــــــید سید جلـــــــــــــــیل آتشی 🔹موضوع:شهادت 🆔 @yazde_ghahrama