هدایت شده از یک آیه در روز
ادامه تدبر 2️⃣
اما حتی اگر از اینها هم صرف نظر کنیم و حتی اگر به این سخن باطل رایج در میان برخی از علمای اهل سنت تن دهیم که در مقابل هر حاکمی ولو حاکم جور باید تسلیم بود! نکته بسیار مهمی در این آیه هست که نشان میدهد که حتی بر اساس این مبانی باطل هم باز نمیتوان امام حسین ع را متهم دانست. و آن اینکه:
آیه میفرماید که اگر بین دو گروه جنگ درگرفت باید بین آنان صلح و آشتی برقرار کرد؛ و اگر کسی با این حال بر موضع ستم ورزیدن اصرار کرد باید با او جنگید. ما میگوییم به فرض محال، فرض میکنیم که نباید با حاکم جور جنگید؛ اما
مگر نه این است که وقتی خبر شهادت مسلم به امام حسین ع رسید ایشان خطبه خواندند و فرمودند هرکس میخواهد برود، برود (و قد خذلتنا شيعتنا فمن أحبّ منكم الانصراف فلينصرف؛ وقعة الطف، ص166)؛
و از آن مهمتر وقتی با لشکر حر مواجه شد مگر حضرت نفرمودند اگر پیمانتان با مرا شکستهاید من برمیگردم؛ و حر اجازه برگشت نداد (فلمّا ذهبوا لينصرفوا حال القوم بينهم و بين الانصراف؛ وقعة الطف، ص171) و امام را محاصرهکنان تا کربلا سوق داد؛
و مگر نه این است که در کربلا امام ع خودش پیشنهاد مذاکره با عمرسعد را داد؛ و عمر سعد گزارش این مذاکره را برای ابنزیاد این گونه منعکس کرد که امام حسین ع حاضر شده است دست از جنگ بردارد و سه گزینه را پیش روی ابنزیاد گذاشته که وجه مشترک همه آنها ترک مخاصمه است؛ با این حال ابنزیاد نپذیرفت و حضرت را بین جنگیدن یا تسلیم شدن ذلیلانه مخیر کرد (فَلْيَعْرِضْ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ أَصْحَابِهِ النُّزُولَ عَلَى حُكْمِي فَإِنْ فَعَلُوا فَلْيَبْعَثْ بِهِمْ إِلَيَّ سِلْماً وَ إِنْ هُمْ أَبَوْا فَلْيُقَاتِلْهُمْ؛ الإرشاد، ج2، ص88 )؟*
و اینجا بود که حضرت فریاد هیهات منا الذلة سر داد (ألا و ان الدعيّ ابن الدعي قد ركز بين اثنتين؛ بين السلّة و الذلّة. و هيهات منّا الذلّة؛ اثبات الوصية، ص166).
در واقع، آیا ابنزیاد گزینهای جز جنگیدن برای حضرت باقی گذاشت؟!
با این اوصاف، چه کسی بر دیگری بغی کرد؟ امام حسین ع که در آن مذاکره به سمت قبول آتشبس رفت، یا ابنزیاد که جز دستگیری ذلیلانه حضرت راه دیگری باقی نگذاشته بود؛ دستگیریای که معلوم بود که پایانش قتل ذلیلانه حضرت در دارالحکومه کوفه خواهد بود؛ چرا که با اینکه به مسلم بن عقیل امان داده بودند او را به شهادت رساندند، آنگاه آیا وقتی به امام حسین ع امان هم نمیدهند و میگویند فقط باید پیشاپیش به حکم ابن زیاد (هرچه که باشد) تن دهی با او مدارا خواهند کرد؟! پس در این واقعه هم حتی بر اساس آن فرض باطل (که با حکومت جور هم نباید درگیر شد) باز جناح یزید، باغی و ستمگر بودند نه امام حسین ع و یارانش.
شاید یکی از علل اینکه این اندازه بر برپایی عزاداری امام حسین ع تاکید شده (نه حتی برای حضرت زهرا س یا امیرالمومنین ع) این است که مظلومیت امام حسین ع چنان وضوحی دارد که حتی بر اساس مبانی باطلی همچون مبنای اطاعت از حاکم جور، باز میتوان نشان داد که شهادت ایشان کاملا مظلومانه و برخلاف هر مبنایی بوده است.
✳️*پینوشت:
توجه شود برخلاف آنچه در میان متاخران معروف شده، ذلتی که امام حسین ع از آن سرباز میزند ذلت تن دادن به حکم ابنزیاد (که ابنزیاد هرکاری بتواند در حق حضرت انجام دهد) بود، نه صرف بیعت با یزید. درست است که حضرت در ابتدا (در مدینه) از بیعت با یزید سر باز زد؛ ولی این از جنس همان سرباز زدن امیرالمومنین ع از بیعت با خلفا و نیز اجتناب همه امامان از طاغوت زمانشان بوده است (اجتنبوا الطاغوت)؛ وگرنه بیعت اجباری با یزید (و سایر طاغوتهای زمانه) همان چیزی است که بعد از شهادت ایشان، امام سجاد ع و همه امامان بعدی ناچار بدان تن دادند؛ بلکه خود حضرت ع و امام حسن ع قبلا به چنین بیعت ناروایی در زمان معاویه تن داده بودند. قطعا مصداق بارز تعبیر «مثلی» در سخن معروف امام حسین ع: «مثلی لا یبایع مثل یزید»، امثال امام حسن ع و امام سجاد ع و سایر امامانی هستند که - جز امام مهدی ع - همگی بیعت طاغوت زمانشان برگردنشان بوده است: «أَ مَا عَلِمْتُمْ أَنَّهُ مَا مِنَّا أَحَدٌ إِلَّا وَ يَقَعُ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ لِطَاغِيَةِ زَمَانِهِ إِلَّا الْقَائِمُ» (كمال الدين و تمام النعمة، ج1، ص316 ). یعنی این بیعت نکردن ایشان به حکم اولیه بوده است؛ نه به حکم ثانوی؛ و قطعا اگر امام حسین ع هیهات منا الذلة میگوید، امام حسن ع هم همان هیهات منا الذلة را میگوید؛ و همان طور که بیعت امام حسن ع و سایر امامان مصداق پذیرش ذلت نیست، پس مقصود امام حسین ع هم از این تعبیر، صرف بیعت کردن با یزید نمیباشد.
تفصیل این بحث را در دهه محرم سال ۱۴۴۴ (مرداد ۱۴۰۱) در جلسات چهارم و پنجم شرح دادهام؛
و نیز میتوانید به کتاب آیت الله بهجت با عنوان «رحمت واسعه» فصل «حجت و اتمام حجت» (ص148-161) مراجعه کنید.
@yekaye
#حجرات_9
هدایت شده از یک آیه در روز
.
4️⃣ «وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا»
با اینکه قتال بین دو گروه مسلمان بخوبی نشان از آن دارد که دست کم یکی از آن دو گروه ظالم و متجاوزند چرا از تعبیر «مومنین» برای این دو گروه استفاده کرد؟
🔸الف. گرچه اقتضای ایمان، دوری از نزاع و برخورد میان مؤمنان است، امّا مؤمنان، معصوم نیستند كه خطایی از آنها سرنزند و چه بسا گفتن جملهای یا انجام كاری، موجب بروز درگیری میان آنان گردد. (تفسیر نور، ج9، ص176)
🔸ب. چهبسا میخواهد با همین تعبیر قبح عمل را برای آنان بیشتر جلوه دهد و آنان را از این عمل بازدارد؛ مانند اینکه اربابی به غلام خود بگوید اگر دیدی یکی از غلامانم چنین کرد مانع او بشو! که خود همین تعبیر برای همان مخاطب بازدارندگی بیشتری دارد؛ یعن مبادا خودت چنان کنی (مفاتیح الغیب، ج28، ص104 ).
🔸ج. برخی از متکلمان این تعبیر را شاهدی آوردهاند که برخلاف نظر خوارج، کسی که مرتکب گناه کبیره شود لزوما از جماعت مومنان خارج نیست و صرف انجام گناه کبیره انسان را کافر نمیکند. (مفاتیح الغیب، ج28، ص105 )
🔸د. کاربرد این تعبیر بخصوص اینکه در ادامه از «بغی» و ستم یکی بر دیگری سخن گفت بخوبی نشان میدهد که مقصودش این نیست که آنان همچنان بر ایمان ماندهاند و فاسق نشدهاند (مجمع البیان، ج9، ص200).
در واقع، این کاربرد در اینجا بخوبی نشان میدهد که این گونه نیست که هرجا در قرآن کریم از تعبیر «مومن» استفاده شده باشد لزوما رده بالاتری از مسلمانان (که در آیه ۱۴ همین سوره بدان اشاره خواهد شد) مد نظر بوده است. بلکه قرآن کریم بعد از شکلگیری جامعه اسلامی در موارد متعددی به هر عضو این جامعه نیز کلمه «مومن» را اطلاق کرده است ویا از تعبیر «الذین آمنوا» برای اشاره به آنان استفاده کرده است؛ ولو اینکه آن اشخاص بعدا مرتکب «بغی: ستم» (مانند همین آیه) باشند یا فسق (آیه ۱۱ همین سوره: بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإيمانِ) یا حتی کفر باطنی و نافق (إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ ازْدادُوا كُفْراً لَمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ وَ لا لِيَهْدِيَهُمْ سَبيلا؛ بَشِّرِ الْمُنافِقينَ بِأَنَّ لَهُمْ عَذاباً أَليما؛نساء/۱۳۷-۱۳۸) شده باشند.
📝تکمله: پاسخ به شبههای درباره #حجاب_شرعی
برخی از کسانی که امروزه می خواهند حکم شرعی حجاب را زیر سوال ببرند ادعا می کنند که چون در یکی از آیات وجودب حجاب این وجوب را ناظر به «نساء المومنین» دانسته است (احزاب/۵۹) پس شامل تمام زنان مسلمان نمیشود!
توضیح فوق بخوبی وجه مغالطی بودن این ادعا را نشان میدهد و به همین جهت است که هیچکس در میان کسانی که به امامان مراجعه می کردند و درباره حدود حجاب سوال میکردند ذهنیتشان این نبوده که این فقط ناظر به زنان افراد والای جامعه ایمانی است.
@yekaye
#حجرات_9
هدایت شده از یک آیه در روز
هدایت شده از یک آیه در روز
@yekaye
#حجرات_9.
🔟 «وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَینَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَی الْأُخْری فَقاتِلُوا الَّتی تَبْغی»
گرچه اقتضای ایمان، دوری از نزاع و برخورد میان مؤمنان است، امّا مؤمنان، معصوم نیستند كه خطایی از آنها سرنزند و چه بسا گفتن جملهای یا انجام كاری، موجب بروز درگیری میان آنان گردد.
بنابراین باید آماده بود تا در صورت بروز چنین برخوردهایی، ضمن خاموش كردن آتش فتنه، حقّ مظلوم پایمال نشود و چنان با ظالم برخورد شود كه دیگر تجاوزی تكرار نگردد.
در حدیث میخوانیم: برادر دینی خود را خواه ظالم باشد یا مظلوم، یاری كن. اگر مظلوم است، در گرفتن حقّ و اگر ظالم است، در جلوگیری از ظلم .
(تفسیر نور، ج9، ص176)
@yekaye
#حجرات_9
هدایت شده از یک آیه در روز
.
2️⃣1️⃣ «فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَی الْأُخْری فَقاتِلُوا الَّتی تَبْغی حَتَّی تَفیءَ إِلی أَمْرِ اللهِ»
فراز اول آيه فرمود اگر دو گروه مسلمان با هم بجنگند، ورود بقیه به عنوان شخص ثالث در دفاع از مظلوم لازم است. وظیفه اولی گروه ثالث تلاش برای ایجاد صلح است؛ و در این فراز میفرماید:
اگر یكی از دو گروه درگیر، یاغیگری كرد، امّت اسلامی باید بر ضدّ او بسیج شود.
به تعبیر دیگر، برای برقراری امنیت و عدالت، حتّی اگر لازم شد باید مسلمانان یاغی كشته شوند. آری، خون یاغی [بعد از اینکه حق بر او آشکار شد و باز نپذیرفت] ارزش ندارد (تفسیر نور، ج9، ص178).
این همان منطقی است که مبنای تمام جنگهای امیرالمومنین ع بوده است.
@yekaye
#حجرات_9
هدایت شده از یک آیه در روز
.
4️⃣1️⃣ «فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَی الْأُخْری فَقاتِلُوا الَّتی تَبْغی حَتَّی تَفِیءَ إِلی أَمْرِ اللهِ»
از اینکه حد مقاتله با گروه متجاوز را «برگشتن به امر خدا» معرفی کرد نتیجه میشود:
🔹الف. جنگ و قتال در اسلام، هدف مقدّس دارد. [به تعبیر دیگر، جنگ در اسلام تنها با هدف الهی موجه است و] در مبارزات اسلامی، هدفهای شخصی، قومی، حزبی، یا انتقام، خودنمائی و گرفتن زهر چشم از دیگران مطرح نیست، بلكه هدف، برگشتن یاغی به راه خداست.
(تفسیر نور، ج9، ص178).
🔹ب. اینکه این قتال و جنگیدن با متجاوز، بخودی خود به عنوان جزای گروه یاغی واجب نیست؛ یعنی مانند حکم شراب نیست که حتی اگر شاربالخمر بخواهد ترک کند باز اجرای حد بر او لازم باشد؛ بلکه این جنگیدن برای این است که همگان به امر خدا برگردند؛ لذا اگر آن گروه یاغی بدون جنگ به حکم خدا برگردند دیگر جنگیدن با آنان جایز نیست.
(مفاتیح الغیب، ج28، ص105)
🔹ج. دفع متجاوز تا جایی است که وی حاضر به پذرش حق شود؛ و ادامه دادن جنگ بعد از اینکه متجاوز از عرصه تجاوزش بیرون رانده شد و به اشتباه و خطای خود اقرار کرد و حاضر شد خسارتهایی که تحمیل کرده را جبران کند، توجیهی ندارد.
🔹د. ...
📝تبصره: شرایط ادامه جنگ در صورت فرار و عقبنشینی دشمن
واضح است که این محدودیت فوق برای ادامه ندادن جنگ در جایی است که ضمانت واقعی در کار باشد؛ وگرنه اگر قرائن نشان دهد که متجاوز صرفا میخواهد موقعیتی برای تجدید قوا فراهم آورد چهبسا لازم باشد تا سرکوبی کام وی پیش رفت. چنانکه در قسمت احادیث (حدیث۶۶) دیدیم یکی از تفاوتهای مهم سیره امیرالمومنین ع در جنگ جمل با سیره ایشان در جنگ صفین (که در اولی از تعقیب فراریان و اعدام مجروحان خودداری میکرد اما در دومی خیر) همین بود.
@yekaye
#حجرات_9
هدایت شده از یک آیه در روز
.
6️⃣1️⃣ «وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَینَهُما فَإِنْ بَغَتْ ... فَإِنْ فاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَینَهُما بِالْعَدْلِ»
در این آیه، دو بار سخن از برقراری صلح میان مردم به میان آمده است؛ اولی بدون قید «بالعدل» و دومی با آن. چرا؟
🔹الف. چهبسا دومی در مقام جمع بندی باشد؛ چرا که اثبات شیء نفی ما عدا نمیکند.
🔹ب. شاید میخواهد بیان کند که در مرحلهی درگیری كه متجاوز معلوم نیست، باید تلاش برای خاموش كردن اصل فتنه و ایجاد صلح باشد، ولی در مرحلهی بعد كه متجاوز و یاغی شناخته شد، صلح باید در سمت و سوی دفاع از مظلوم و گرفتن حقّ او از ظالم باشد. (تفسیر نور، ج9، ص178؛ مفاتیح الغیب، ج28، ص106 )
🔹ج. اولی در همان ابتدای نزاع است، که آشتی برقرار میشود؛ و دومی بعد از آن است که علیه تجاوزگر اقدام شده و وی سر جایش نشانده میشود. تفاوت مهمی بین این دو هست: اگرچه اصل بر این است که عدالت برقرار شود اما گاه اگر با اندکی بخشش و مسامحه بتوان جلوی خونریزی و قتال را گرفت هیچ عاقلی در اینجا نمیگوید که چون عدل برقرار نشد این صلح خوب نیست.
(به تعبیر برخی، اساسا دستورالعمل این آیه برای جلوگیری از خونریزی است؛ حال اگر با مقداری گذشت از جانب یک گروه نسبت به حق خود این امر حاصل شد، اصراری بر برپایی جنگ با گروه تجاوزگر نیست؛ مفاتیح الغیب، ج28، ص105 )
یعنی گاه چهبسا بتوان به جماعتی که به خاطر زور بیشتری که دارند توان تعدی هم دارند امتیازاتی داد که آنان از اینکه جنگ برپا شود خودداری کنند؛ و اگر طرف ضعیف هم حاضر باشد با دادن این امتیازات مانع وقوع آتش جنگ شود (یعنی طرفین به چنین مصالحهای راضی شوند) عقل حکم میکند که این مصالحه برقرار شود؛ ولو بالعدل نیست.
(تبصره: در تدبر ۲ توضیح دادیم که بر همین اساس است که امام حسین ع حتی حاضر شده بود با یزید بیعت کند؛ البته بیعتی که از روی اجبار بودن ایشان بر همگان معلوم گردیده بود؛ دقیقا شبیه سیره بقیه ائمه اطهار ع در بیعت با طاغوتهای زمانشان).
اما بعد از اینکه وی تجاوز کرد و با قدرت سر جایش نشانده شد دیگر جایی برای امتیاز دادن نیست؛ زیرا امتیاز دادن در چنین شرایطی اقویا را به هجوم علیه ضعفا تشویق میکند؛ و اینجاست که باید بر اساس عدل آشتی برقرار شود؛ نه صرف مصالحه.
@yekaye
#حجرات_9
هدایت شده از یک آیه در روز
.
7️⃣1️⃣ «فَأَصْلِحُوا بَینَهُما بِالْعَدْلِ وَ أَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْمُقْسِطینَ»
چرا بعد از اینکه به «اصلاح به عدل» دستور داد دوباره کلمه «اقسطوا» (قسط و عدالت بورزید) را تکرار کرد؟
🔹الف. هر كجا طوفان غرائز و غضب و لغزشگاه خطرناكی بود، سفارشات پیدرپی لازم است. بِالْعَدْلِ، أَقْسِطُوا... یحِبُّ الْمُقْسِطِینَ. (تفسیر نور، ج9، ص178)
🔹ب. این از باب عطف مطلق بر مقید است برای تاکید بر آن؛یعنی ایتدا فرمود در صلح برقرار کردن جانب عدل را رعایت کنید؛بعد از باب تاکید توصیهای کلی کرد که اساسا در همه چیز عدل و قسط را رعایت کنید؛ چنانکه عبارت اخیر (خداوند اهل قسط و عدل را دوست دارد) تاکیدی بر «اقسطوا» است. (المیزان، ج18، ص315 ؛ مفاتیح الغیب، ج28، ص106 )
🔹ج. شاید با توجه به جمله بعدی (ان الله یحب المقسطین)بر قسط تاکید کرد که بفهماند صلح دادن دو طرف جنگ بدون برقراری عدالت، محبوب خداوند نیست. (تفسیر نور، ج9، ص179).
[البته این برداشت ناظر به جایی است که گروه تجاوزگر در ابتدا صلح نکرده و با زور مجبور به صلح شده باشد؛وگرنه چنانکه در تدبر قبل اشاره شد با توجه به اینکه در ابتدای آیه این قید «بالعدل» را نیاورد اگر همان ابتدا با مقداری مسامحه جلوی ادامه جنگ گرفته شود مطلوب است.]
🔹د. ...
@yekaye
#حجرات_9
.
3️⃣ «وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَینَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَی الْأُخْری فَقاتِلُوا الَّتی تَبْغی حَتَّی تَفیءَ إِلی أَمْرِ اللهِ فَإِنْ فاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَینَهُما بِالْعَدْلِ وَ أَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْمُقْسِطینَ»
📜حکایت۱
در جنگ جمل بعد از اینکه امیرالمومنین ع با زبیر صحبت کرد و وی از ادامه جنگ منصرف شد؛ وقتی زبیر به میان جماعت خود برگشت و نظرش را اعلام کرد با انواع مذمتها مواجه شد. فرازی از این واقعه را به نقل ابن شهر آشوب تقدیم می کنیم:
عایشه به زبیر گفت: نه خیر؛ بلکه تو از شمشیرهای پسر ابوطالب ترسیدی. که همانا آن شمشیرهای تیزی است که بازوهایی توانا آن را برمی دارند و اگر از آن می ترسی قبل از تو هم مردان بزرگی از آن ترسیدهاند.
پس زبیر به جنگ برگشت. به امیرالمومنین ع گفته شد که زبیر برگشت.
فرمود: رهایش کنید که او پیرمردی است که کاری را بر او تحمیل کردند.
سپس فرمود: ای مردم! چشمانتان را فرواندازید و بر قبضه شمشیر فشار آوردید و فراوان به یاد پروردگارتان باشید و شما را برحذر می دارم از زیاد سخن گفتن، که مایه سستی است.
و عایشه به او می نگریست در حالی که علی ع بین صفوف دو لشکر جولان می داد؛ عیشه گفت: به او بنگرید: رفتارش گویی همچون رفتار رسول الله ص در جنگ بدر است؛ اما به خدا سوگند جز تا زوال خورشید فرصتی نخواهید داشت.
علی ع فرمود: ای عایشه! «حتما بزودی پشيمان خواهی شد» (مومنون/40). علی (علیه السلام) [پیش از شروع جنگ جمل] فرمود: «ای عایشه! به زودی پشیمان خواهی شد». سپاهیان در [شروع] جنگ شتاب میکردند ولی امیرالمؤمنین (علیه السلام) آنان را [از اینکار] نهی کرد و [خطاب به خداوند] عرضه داشت: «خداوندا! من با بیمدادن [دشمنانم] راه هرگونه عذری را بر ایشان بستم؛ تو نیز گواه من در برابر آنان باش». آنگاه قرآن را برگرفته و از کسی خواست که این آیه را برای آنان بخواند: «وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَینَهُما...».
مسلم مجاشعی گفت: من آمادهام.
پس وی را ترساند از ایتمه دستان راست و چپش را قطع خواهند کرد و او را خواهند کشت. او گفت: یا امیرالمومنین! نگران نباش که همانا این در برابر خداوند چیزی نیست. سپس مصحف را گرفت و آنان را به خداوند دعوت کرد. پس دست راستش را قطع کردند و آن را با دست چپ گرفت. آن را هم قطع کردند و مصحف را به دندان گرفت. پس او را به شهادت رساندند.
📚مناقب آل أبی طالب علیهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج3، ص155
@yekAaye
#حجرات_9
.
6️⃣1️⃣ «حَتَّی تَفیءَ إِلی أَمْرِ اللهِ»
📜حکایت۲
از احمد بن همام نقل شده که در دوره حکومت ابوبکر سراغ عبادة بن صامت رفتم و به او گفتم: عبادة! آیا مردم قبل از خلافت ابوبکر هم نظرشان به برتری وی بود؟
گفت: ابا ثعلبه! وقتی ما درباره مطلبی سکوت کردهایم تو هم ساکت شو و پیگیری نکن! به خدا سوگند علی بن ابیطالب ع به خلافت سزاوارتر از ابوبکر بود آنچنان که رسول الله ص به نبوت سزاوارتر از ابوجهل بود!
سپس گفت: بگذار مطلبی برایت بگویم. یک روز نزد رسول الله ص بودیم و علی ع و ابوبکر و عمر با هم به در [منزل] رسول الله ص رسیدند؛ اول ابوبکر وارد شد بعد عمر و سپس علی ع دنبال آنها وارد شد. دیدیم از شدت ناراحتی گویی به صورت رسول الله ص خاک پاشیده بودند! فرمود: علی ع! آیا این دو بر تو پیشی میگیرند در حالی که خداوند تو را امیر بر اینان کرده است؟
ابوبکر: گفت: یا رسول الله! فراموش کردم.
عمر گفت: یا رسول الله! حواسم نبود.
رسول الله ص فرمود: نه فراموش کردید و نه این طور است که حواستان نباشد؛ بلکه گویی شما را میبینم که حکومت را از او گرفتهاید و به جنگ علیه او برخاستهاید و دشمنان خدا و دشمنان رسولش را علیه او یاری می کنید؛ و گویی شما را میبینم که مهاجران و انصار را رها کردهاید که به خاطر دنیا با شمشیر همدیگر را میزنند؛ و گویی اهل بیتم را میبینم که مقهور شده در نقاط مختلف زمین پراکنده گردیدهاند و این به خاطر امری است که قضا بر آن رفته است..
سپس رسول الله ص گریست تا حدی که اشکانش جاری شد و فرمود: ای علی! صبر کن و صبر کن تا اینکه آن امر نازل شود و حول و قوهای جز به خداوند علیّ عظیم نیست؛ که همانا در هر روزی چنان اجری خواهی داشت که دو فرشتهی ثبت کننده اعمالت توان شمارش آن را ندارند؛ پس اگر امکان آن امر برایت میسر شد پس بر تو باد شمشیر، شمشیر، کشتار، کشتار؛ تا اینکه «برگردند به امر خدا» (حجرات/۹) و امر رسولش؛ که همانا تو بر حق هستی و کسی که با تو دشمنی کند بر باطل است؛ و همچنین است در مورد ذریه تو بعد از تو تا روز قیامت.
📚 الإحتجاج علی أهل اللجاج (للطبرسی)، ج1، ص196-197
@yekaye
#حجرات_9
هدایت شده از یک آیه در روز
.
9️⃣1️⃣ «فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَی الْأُخْری فَقاتِلُوا الَّتی تَبْغی حَتَّی تَفیءَ إِلی أَمْرِ اللهِ فَإِنْ فاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَینَهُما بِالْعَدْلِ»
بعد از اینکه فرمود: «اگر یکی از آن دو بر دیگری تجاوز کرد، با آن که تجاوز میکند بجنگید، تا به امر خدا برگردد» مطلب را تمام نکرد؛ بلکه افزود «پس اگر بازگشت، بین آن دو به عدل صلح برقرار کنید».
چرا؟
به نظر میرسد که بعد از بازگشت گروه متجاوز به امر خدا، باز ممکن است مشکلاتی باقی بماند که باز دستور می دهد که بین آنها به عدل صلح برقرار کنید.
از جمله:
🔹الف. شاید گروه متجاوز دست از زیادهخواهی بردارد؛ اما این کافی نیست و صلح عادلانه به این است که خساراتی که بر گروه مظلوم وارد شده جبران شود.
🔹ب. شاید با اجباری که رخ می دهد گروه متجاوز به امر خدا برگردد اما بقدری این اجبار شدید باشد که گروه متجاوز در موقعیت مظلوم واقع شود. آنگاه معنای این جمله این است که بعد از اینکه گروه متجاوز عقبنشینی کرد و تسلیم شد شما از حد عبور نکنید؛ که در این صورت مضمون آیه شبیه مضمون آیه «وَ قاتِلُوا في سَبيلِ اللَّهِ الَّذينَ يُقاتِلُونَكُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدين» (بقره/۱۹۰) باشد.
🔹ج. شاید میخواهد تذکر دهد صرف عقبنشینی متجاوز از موضع خود به معنای پایان کار او نیست؛ بلکه ممکن است قصد تجدید قوا داشته باشد و باید کار را تا جایی ادامه دهید که مطمئن باشید صلحی عادلانه و پایدار بین دو گروه برقرار شده است.
🔹د. ...
@yekaye
#حجرات_9