#روایت
امام صادق _علیهالسلام_ میفرمایند:
«مَنْ کَانَتْ لَهُ دَارٌ فَاحْتَاجَ مُؤْمِنٌ إِلَی سُکْنَاهَا فَمَنَعَهُ إِیَّاهَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ یَا مَلَائِکَتِی أَبَخِلَ عَبْدِی عَلَی عَبْدِی بِسُکْنَی الدَّارِ الدُّنْیَا وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی لَا یَسْکُنُ جِنَانِی أَبَداً»
«هر کس خانه ای داشته باشد و مانع از سکونت مؤمنی شود که به سکونت در آن خانه نیازمند است، خداوند متعال می فرماید: ای ملائکه من! بنده من بر بنده من، نسبت به سکونت در خانه دنیا بخل ورزید. به عزّت و جلالم سوگند که هرگز در بهشت من ساکن نخواهد شد!».
به نقل از الکافی، ج۲، ص۳۶۷
🦋| کانال تربیتی یک جرعه تفکر⚘️
@yek_jore_tafakor
#روایت
روایتی به نقل از رسول خدا صلیاللهعلیهوآله
چهار چیز از خود گناه بدتر است:
۱. افتخار کردن به گناه
۲. کم شمردن گناه
۳. خوشحالی از گناه
۴. تکرار گناه
🦋| کانال تربیتی یک جرعه تفکر⚘️
@yek_jore_tafakor
11.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#روایت
امیرالمؤمنین امام على _عليهالسلام_:
العَجَبُ مِمَّن يَدعو ويَستَبطِئُ الإِجابَةَ،
و قَد سَدَّ طَريقَها بِالمَعاصی
تعجّب است از كسى كه دعا مىكند و اجابتِ آن را كُند مىشمارد، در حالى كه راه اجابت را با گناهان، بسته است.
📚 به نقل از تذكرةالخواص، ص۱۳۷
🦋| کانال تربیتی یک جرعه تفکر⚘️
@yek_jore_tafakor
#روایت
امام صادق(علیهالسلام) میفرماید: هنگامی که پیامبر اکرم(صلیاللّٰهعلیهوآله) بر بدن سعد بن معاذ نماز مِیِّت میخواند، نَوَد هزار فرشته به نمازش حاضر شدند که حضرت جبرئیل هم میان آنها بود.
بعد از نماز، پیامبر از جبرئیل سوال کرد، به چه علت شما بر نماز سعد حاضر شدید و بر بدن او نماز خواندید؟
جبرئیل عرض کرد: بخاطر آن که سعد در همه حالات، چه در راه رفتن و نشستن و خوابیدن و ایستادن، و چه در حالت سواره یا پیاده، دائما سوره «قُل هو اللّٰه اَحد» را تلاوت میکرد، بخاطر همین کارِ او، خدای متعال به ما فرمود در تشییع او شرکت کرده و بر بدنش نماز بخوانیم.
سپس مادر سعد بن معاذ بلند صدا زد: ای سعد! بهشت گوارای تو باد.
پیامبر فرمود: چطور این حرف را میزنی درحالیکه هم اکنون سعد بن معاذ فشار قبر دارد!
مادر سعد گفت: چرا؟
پیامبر فرمودند: چون سعد در خانه با خانوادهاش بَد اخلاق بود.
📖 ارشادالقلوب/ج١/ص١۹۴
🦋| کانال تربیتی یک جرعه تفکر⚘️
@yek_jore_tafakor
#روایت
از بصره آمده بودند دیدنِ امام رضا(علیهالسلام).
عریضه دلشان پُر بود از شکایت! شکایت از یونس بن عبد الرحمن.
گلایه پشتِ گلایه..
یونس که در خانه امام حاضر بود، حرفها را میشنید و خودش را به امرِ امام پنهان کرده بود.
بصریها که رفتند، یونس با اشک و آه آمد خدمت امام و میخواست از خودش دفاع کند؛ اما امام فرمود: یونس!
فرض کن در دست تو مرواریدی باشد، اما مردم بگویند سرگین شتر است؛ آیا حرف مردم ضرر دارد؟
یونس گفت: نه
امام رضا(علیهالسلام) فرمودند: وقتی امامِ تو از تو راضی باشد، حرف مردم چه ارزشی دارد؟
حالا قلبِ یونس بن عبد الرحمن آرام گرفته بود، آرامشی از جنس رضایت امامش🌱
📖 بحارالأنوار/ج۲/ص۶۵
🦋| کانال تربیتی یک جرعه تفکر⚘️
@yek_jore_tafakor
#روایت
در راهِ مشهد، شاه عباس تصمیم گرفت دو بزرگ را امتحان کند!
به شیخ بهایی که اَسبش جلو میرفت گفت: این میرداماد چقدر بیعرضه است، اَسبش دائِم عقب میماند!
شیخ بهائی گفت: کوهی از علم و دانش بر آن اسب سوار است، حیوان کِشِش این همه عظمت را ندارد.
ساعتی بعد عقب ماند و به میرداماد گفت: این شیخ بهائی رعایت نمیکند، دائم جلو میتازد!
میرداماد گفت: اسبِ او از اینکه آدم بزرگی چون شیخ بهائی بر پشتش سوار است، سر از پا نمیشناسد و میخواهد از شوق، بال در آورد.
در غیابِ یکدیگر، حافظِ آبروی هم باشیم.
این است رسم رفاقت✨
🦋| کانال تربیتی یک جرعه تفکر⚘️
@yek_jore_tafakor