eitaa logo
یک جرعه تفکر
3.8هزار دنبال‌کننده
161 عکس
305 ویدیو
8 فایل
نکاتی که ارزش تفکر دارند ارادتمند سیدمحمدسجادی ارتباط با ادمین @Seyedmohamad_sajadi
مشاهده در ایتا
دانلود
مردی صبح از خواب بیدار شد 🥱 و با همسرش صبحانه خورد ولباسش را پوشید وبرای رفتن به کار آماده شد🥃🍽 هنگامی که وارد اتاقش شد تا کلیدهایش را بردارد گردوغباری زیاد روی میز وصفحه تلویزیون دید.📺 به آرامی خارج شد وبه همسرش گفت : دلبندم ،کلیدهایم را از روی میز بیاور🔑🗝 زن وارد شد تا کلید ها را بیاورد دید همسرش با انگشتانش وسط غبارهای روی میز نوشته " یادت باشه دوستت دارم "🥰 وخواست از اتاق خارج شود صفحه تلویزیون را دید که میان غبار نوشته شده بود" امشب شام مهمون من " زن از اتاق خارج شد وکلید را به همسرش داد وبه رویش لبخند زد ☺️ انگارخبر می داد که نامه اش به او رسیده این همان همسر عاقلیست که اگر در زندگی مشکلی هم بود ،مشکل را از ناراحتی وعصبانیت به خوشحالی ولبخند تبدیل می کند ✅ هیچوقت با حالت دستوری با افراد خانواده تان صحبت نکنید. @yek_jore_tafakor
هدایت شده از یک جرعه تفکر
4_5776063570907236568.ogg
زمان: حجم: 541.9K
-قهری با خدا؟ +بله.. -قهرِ قهر؟ +.. خب، نه.. دلم گرفته -خوبه، خدا گرفتگی رو باز میکنه، ولی دلش از قهرت میگیره؛ نه مثه دل گرفتگیِ آدما؛ دل گرفتگیِ خدایی. +دل گرفتگیِ خدایی؟ -یعنی قابلِ قیاس با آدما نیست؛ قهر که کنی؛ ولت که نمیکنه، نگاهشو که برنمیگردونه، فراموشت که نمیکنه، حواسش هست بهت، فقط... فقط غصه دارت میشه و میگه تو ‌که جز من کسی رو نداری..💚 پ ن: توصیه میکنم چند بار گوش بدید ترجیحا تنها و با هندزفری @yek_jore_tafakor
هدایت شده از یک جرعه تفکر
4_5778407630913407578.ogg
زمان: حجم: 738K
در حینِ شنیدنش یه حِس قشنگی دآشتم،حِس بآرِش بارون رویِ شکوفه بهآری... میدونی؟ حرفاش قلبمُ لمس کرد مجنون ،هی مینویسه لیلی .. هی پاک میشه .🌊 میگن چرا مینویسی؟! میگ: گَر مُیسر نیست،مآرآ کآم او عشق بآزی میکنیم با نآم او:) _توصیه میکنم حتما بشنوید کانال با ما همراه باشید👇 https://eitaa.com/joinchat/2723676398Cece3f46440
animation.gif
حجم: 85.4K
مردی از خانه‌اش راضی نبود، از دوستش که بنگاه املاک داشت خواست تا خانه اش را بفروشد.🏘 دوستش یک آگهی نوشت و آنرا برایش خواند: خانه‌ای زیبا که در باغی بزرگ و آرام قرار گرفته، تراس بزرگ مشرف به کوهستان، اتاق‌های دلباز و پذیرایی و ناهار خوری وسیع.🏕🏔 صاحب‌خانه تا متن آگهی را شنید، گفت: این خانه فروشی نیست، در تمام مدت عمرم می‌خواستم، جایی داشته باشم مثل این خانه‌ای که تو تعریفش را کردی!😍 خیلی وقت‌ها هایی که در اختیار داریم را نمی‌بینیم، چون به بودنشان عادت کرده ایم، مثل سلامتی، پدر، مادر، دوستان خوب و خیلی چیزهای دیگه که بهشون عادت کردیم.🤔 قدر داشته‌هامون رو قبل از آنکه از دست بدیم، بدونیم. @yek_jore_tafakor ‎‎‌‌‎‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‎‌‌‎‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
12.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 اشتباه کردم به دولت آقای رئیسی رای دادم😢 این حرف بعضی از مردم است... قابل توجه بعضی اما حالا این را ببینید بعدش قضاوت کنید. 🌐 ✍️ @yek_jore_tafakor با کانال ما همراه باشید👆👆👆👆👆
تنها بازماندهٔ يک كشتیِ شكسته، توسط جريان آب به يک جزيرهٔ دور افتاده برده شد.🌊 با بی‌قراری به درگاه خداوند دعا می‌كرد تا او را نجات بخشد. ساعت‌ها به اقيانوس چشم می‌دوخت، تا شايد نشانی از كمک بيابد، اما هيچ چيز به چشم نمی‌آمد. نا اميد شد و تصميم گرفت كه كلبه‌ای كوچک بسازد تا خود و وسايل اندكش را بهتر محافظت نمايد.🏠 روزی پس از آنكه از جستجوی غذا بازگشت، خانه كوچكش را در آتش يافت، دود به آسمان رفته بود. اندوهگين فرياد زد: «خدايا چگونه توانستی با من چنين كنی؟»🏠🔥 صبح روز بعد او با صدای يک كشتی كه به جزيره نزديک می‌شد از خواب برخاست. آن کشتی می‌آمد تا او را نجات دهد. مرد از نجات دهندگانش پرسيد: «چطور متوجه شديد كه من اينجا هستم؟» آنها در جواب گفتند: «ما علامت دودی را که فرستادی، ديديم.»✅️ نتیجه: آسان می‌توان دلسرد شد، هنگامی كه بنظر می‌رسد كارها به خوبی پيش نمی‌روند، اما نبايد اميدمان را از دست دهيم، زيرا خدا در كار زندگی ماست، حتی در ميان درد و رنج. دفعه آينده كه كلبه شما در حال سوختن است به ياد آورید كه آن شايد علامتی باشد برای فراخواندن رحمت خداوند.💯 @yek_jore_tafakor
10.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تفاوت عجیب اول وقت و نماز آخر وقت حتما کلیپ رو ببینید عااالیه استاد حسینی قمی @yek_jore_tafakor
📕چرا در میان رزمندگان انقدر چراغ معنویت روشن بود 🔸اول باید عظمت را باور کنی و آن را در خودت بیندازی. اول باید از خدا حساب ببری، بعد کم‌کم از خدا هم در دل تو می‌نشیند. در این صورت، کم‌کم خوف از خدا برایت و لذت‌بخش می‌شود و این خوف، کلید رابطۀ با خداست! 🌸🌺 🔹می‌دانید چرا در دوران و و در میان این‌قدر چراغ معنویت روشن بود؟ چون در آنجا جلو آمده بود و راحت احساس می‌شد، مرگ هم هیبت خدا را به دل انسان می‌افکند. به رزمندگان می‌گفتند: «نزدیک شدن به شب عملیات، یعنی نزدیک شدن ملاقات با خدا، می‌فهمید این یعنی چه؟» یک‌دفعه‌ای خشیت خدا در دلشان می‌نشست، و وقتی که خشیت خدا در دل بنده‌ای نشست، خدا بنده نازنینش را در آغوش می‌گیرد و نوازش می‌کند. 🌺🌸 🔸حتماً دیده‌اید مادری که ترسیده است، سریع او را بغل می‌گیرد و نوازش می‌کند، هم مانند همان ، وقتی ببیند بنده‌اش از او حساب می‌برد، شروع به نوازش کردن می‌کند که «بندۀ من نترس!» و سریع مهر خودش را در دل بنده‌اش خواهد گذاشت و محبتش را به او می‌چشاند. 🌺🌸 🔸به این می‌گویند رابطه عاشقانه با خدا، که کلیدش در خوف است. در روایت فرمود «مؤمن را چیزی جز خوف از خدا اصلاح نمی‌کند.‏» البته الان بحث ما هنوز به خوف نرسیده، فعلاً بحث ما این است که کمی از خدا حساب ببریم و کمی عظمت خدا را باور کنیم. ... با ما همراه باشید @yek_jore_tafakor
23.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چه کسی از نماز لذت میبرد؟ استاد پناهیان @yek_jore_tafakor
📚با چه چیزی عظمت خدا را در دلمان تولید کنیم؟ 📌گفتیم که خوف کلید رابطۀ عاشقانه با خداست، و خود خوف هم ثمرۀ باور کردن عظمت خداست. حالا عظمت خدا را چطور باور کنیم؟ 🌟عظمت خدا در این دنیا تولیدی خود انسان است. یعنی خودت باید عظمت خدا را در دلت تولید کنی. حالا با چه چیزی عظمت خدا را در دلمان تولید کنیم؟ با حساب بردن از امر خدا؛ با رعایت ادب در نماز. هر چقدر احکام و آداب نماز را بیشتر و بهتر رعایت کردی نشان می‌دهد که از امر خدا حساب برده‌ای و به این ترتیب خدا در دل تو عظمت پیدا می‌کند. نسبت به هر کسی ادب رعایت کنی، ابهتش به دلت می‌نشیند. آیا دوست نداری ابهت خدا به دلت بنشیند؟ 🌺🌸 می‌گوید: ـ حاج آقا من از خدا نمی‌ترسم. چکار کنم؟🤔 ـ حتماً خدا در نظرت ابهت و عظمت ندارد. لابد نمازت را درست نخوانده‌‌ای، لابد در نماز سرت را خارانده‌ای! حتماً در نماز مؤدب نبوده‌ای و چشمت را این طرف و آن طرف گردانده‌ای، لابد کلمات نماز را با دقت ادا نکرده‌ای.❌️ 🌺🌸 🌟 خیلی راحت می‌تواند یک گوشمالی حسابی به ما بدهد، تا حساب کار دستمان بیاید! اما خدا نازنین است، و به ما فرصت می‌دهد و می‌فرماید: «بندۀ من خودش باید بفهمد و این کار را درست انجام دهد.» 🌺🌸 📌 اگر تو سر از خدا حساب بردی، عظمت خدا در دلت بالا می‌رود. آن‌وقت دیگر لازم نیست خدا سر تو داد بزند. می‌گوید: «عزیزم، من از این کار خوشم نمی‌آید.» تو هم می‌گویی: «باشد، انجام نمی‌دهم.» همین‌طوری باید بندگی کرد، و الا اینکه آدم دائماً بخواهد خودش را بکُشد و نفسش را برای امور حداقلی متقاعد کند که «بیا و آن کار را انجام نده یا این کار را انجام بده!» فایده ندارد. خدا هم می‌فرماید: «می‌خواهی دو دقیقه به سمت من بیایی، چرا داری خودت را می‌کُشی؟ اصلاً برو راحت باش، آسوده باش @yek_jore_tafakor
چند شب پيش عنکبوتی را كه گوشه ي اتاق خوابم تار تنيده بود ديدم. خیلی آرام حركت ميكرد گويی مدت ها بود كه آنجا گير كرده بود و نمی‌توانست برای خودش غذايی پيدا كند. با لحنی آرام و مهربان به او گفتم: "نگران نباش كوچولو الان از اينجا نجاتت ميدهم." يك دستمال کاغذی در دست گرفتم و سعی كردم به آرامی عنكبوت را بلند كنم و در باغچه‌ی خانه مان بگذارمش. اما مطمئنم كه آن عنكبوت بيچاره خيال كرد من ميخواهم به او حمله كنم چون فرار كرد و لابه‌لای تارهايش پنهان شد. به او گفتم: "قول ميدهم به تو ؟آسيبی نزنم". سپس سعی كردم او را بلند كنم. عنكبوت دوباره از دستم فرار كرد و با سرعت تمام مثل يك توپ جمع شد و سعی كرد لابه‌لای تارهايش پنهان شود. ناگهان متوجه شدم كه عنكبوت هيچ حركتي نميكند. از نزديك به او نگاه كردم و ديدم آنقدر از خودش مقاومت نشان داد كه خودش را كشته است. بسيارغمگين شدم. عنكبوت را بيرون بردم و داخل باغچه كنار يك بوته گل سرخ گذاشتم. به نرمي زير لب زمزمه كردم :" من نميخواستم به تو صدمه‌ای بزنم می‌خواستم نجاتت بدهم متاسفم كه اين را نفهميدی." درست در همان لحظه فكری به ذهنم خطور كرد. از خودم پرسيدم آيا اين همان احساسی نيست كه خداوند نسبت به من و تمامی بندگانش دارد؟! از اينكه شاهد دست و پا زدن و درد ها و رنج‌های ماست آزرده ميشود و ميخواهد مداخله كند و به ما كمك كند و ما را از خطر دور كند اما مقاومت ميكنيم و دست و پا ميزنيم و داد و فرياد سر ميدهيم كه: كه چرا اينقدر ما را مجبور ميکنی كه تغيير كنيم؟ شايد هر كدام از ما مثل همان عنكبوت كوچك هستيم كه تلاش ديگران را برای نجات خودمان تلقی ميكنيم و متوجه نيستيم كه اگر تسليم خدا شده بوديم و اينقدر دست و پا نميزديم تا چند لحظه‌ی ديگر خود را در باغچه اي زيبا مي ديديم. https://eitaa.com/joinchat/2723676398Cece3f46440
هدایت شده از یک جرعه تفکر
بین "علاقه هایتان" و "منطقتان" هیچ وقت یکی را انتخاب نکنید. باور کنید هیچکدامشان به تنهایی درست نیست نه علاقه ای که بی منطق باشد و نه منطقی که بدون علاقه پیروی شود. همیشه انتخاب هایتان را جوری تعیین کنید که نه بی منطق باشد و نه بی علاقه یک جور قاعده‌ی بُرد، بُرد. تقسیم کردن انتخاب ها به این دو دسته پشیمان شدنش حتمی است می‌دانید چه می‌گویم؟ حتمی است.... https://eitaa.com/joinchat/2723676398Cece3f46440