🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌻 خوبان عالم را هر روز یاد کنیم ،حتی با ذکر یک صلوات....
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
«اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم »
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
🌻 شهید راه خدمت سیدابراهیم رئیسی،هشتمین رئیس جمهور ایران🌻
✅️@yek_nokte_az_bikaran
«الهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم»
🌸قسمت۴۲
🔶فهمیدم جایی که مرابرده اند پادگان نظامی است.مرا دربازداشتگاه نگهبانی انداختند.میهمان جدیدبرای سربازان غیر منتظره بود.آنها جوان لاغرکم سن را دیدندبا عمامه ای برسر وعینکی برچشم ولباس طلاب علوم دینی برتن این ویژگیها معمولا احساسات را برمی انگیزد
🔶 سربازان ازجای خود برخاستند،دورمرا گرفتند وبااحترام به من سلام دادند.فرمانده سربازان وقتی آن رفتار رااز افراد خود دید دستپاچه ونگران شد وسریعا مرا به مکانی انفرادی برداما خود اونیز با من باعواطف خاصی برخورد کردکه حاکی ازتأثر اوبود
🔶مرابه اتاق کوچکی برد وبخاری راروشن کرد وبامهربانی از من پرسیدشماکه هستید؟و شروع کرد به صحبت کردن بامن بعدغذا آورد وسپس بیرون رفت
🔶 پس ازلحظاتی باردیگر آمدو دراتاق نشست فرددیگری هم بااو نشست وباهم صحبتهای جالبی کردیم.از جمله به من گفت کسی که باعث شده شما به اینجا بیایید،از خودتان است!و من منظور او را فهمیدم
🔶این نکته رادراینجا بگویم که درهمه بازداشتها،هیئت ظاهری وقیافه من جلب توجه میکرد به یاد دارم درنخستین بازداشت، وقتی وارد اردوگاه شدم جلوی در نگهبانی بازداشتگاه ایستاده بودم که تیمسار مین باشیان(از مشهورترین تیمسارها)از پله های روبرو پایین آمد ازدور که چشمش به من افتاد به من خیره شد وبه سمت من آمد وقتی به من رسید،پرسید:شماکه هستید؟ چراشما را به اینجاآورده اند؟پاسخ دادم:به من میگویندچیزهایی گفته ای که مخالف مصالح کشور است
🔶پرونده ام راخواست ودرحالی که پرونده را ورق میزد ازتأسف وتعجب سرتکان میدادو مکررمیگفت:عجیب است چرا چنین کردی؟ چرااین راگفتی؟! ... و بعد رفت
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌻 خوبان عالم را هر روز یاد کنیم ،حتی با ذکر یک صلوات....
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
«اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم »
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
🌻 شهید راه خدمت سید محمد علی آل هاشم ، امام جمعه تبریز🌻
✅️@yek_nokte_az_bikaran
هدایت شده از جبهه فرهنگی فاطمیون استان مازندران
24.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کارت_دعوت
#تیزر_مراسم
🌹🏴 امام دلها
🌹 🏴مراسم بزرگداشت ارتحال بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران حضرت امام خمینی رحمة الله علیه
💠 سخنران: حجة الاسلام دکتر سید باقر حسینی ( مسئول نهاد رهبری دانشگاه مازندران)
💠 مداح:مهندس کربلایی سید مصطفی مهدجو
🌼زمان: دو شنبه ۱۴ خردادماه
🌼ساعت: ۱۶:۳۰ الی ۱۸:۳۰
🌼مکان:بابل _ چهار راه شهدا _خیابان شهید قنبرزاده _مسجد قهاریه
#با_حضور_عموم_برادران_و_خواهران
🔴 لینک پخش زنده این مراسم
🌺جبهه فرهنگی فاطمیون استان مازندران
🌹⚫️🌹⚫️🌹⚫️🌹⚫️🌹⚫️
@fatimioun
🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️
دحوالارض چه روزی است؟
روزی است که خداوند به کره زمین حیات بخشید و کره زمین که سراسر مملو از آب بود، شروع به خشک شدن نمود. این روز در قرآن و احادیث نیز آمده و در آنها به روز دحوالارض (یعنی بسط و گسترش زمین) اشاره شده است. طبق احادیث کعبه شریف و بیت الله الحرام اولین مکانی بود که در این روز از زیر آب سر برآورد و سپس بعد از آن یک چهارم زمین به صورت خشکی در آمد.
گرفتن روزه ، احیا و شب زنده داری ، غسل و نماز و دعای مخصوص در این روز فراوان تاکید شده است.
فردا دوشنبه ۱۴ خرداد مصادف با ۲۵ ماه ذی القعده روز دحو الارض خواهد بود.
✅️@yek_nokte_az_bikaran
🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️
«الهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم»
🌸قسمت ۴۳
🔹صبح زود به ساواک منتقل شده وتا عصرچند ساعت بازجویی شدم.تعجب کردم وقتی دیدم که بازپرس ازدوستان دوران کودکی من است ودربازیهای کودکانه او و برادرانش شرکت میکردم!پدر وبرادرانش ازعلما و سادات بودند
🔹عصر مرا به فرودگاه بردند وبه همراه دو مأموردرهواپیما نشاندند.هواپیما به مقصدی که برای من نامعلوم بود پرواز کرد.بعدا متوجه شدم که عازم تهران هستیم
🔹این نخستین سفرمن باهواپیما بود واتفاقا اولین سفرهوایی من پس ازپیروزی انقلاب نیزبرای مأموریتی به زاهدان بودامام راحل طی حکمی مرابه بلوچستان فرستادند.آقای راشدیزدی هم که درسال۵۷ با من درایرانشهرتبعید بود،دراین سفر همراهم بود
🔹درهواپیمابه مسائل مختلفی می اندیشیدم به آینده نهضت،به امام خمینی،به پدری که برای ادامه معالجه درتهران به من نیاز داشت وبه علت ابتلا به آب مروارید، بینایی اش را داشت ازدست میداد،به آینده ای که در انتظار من بود و ... از فکر به این امورکه جزخدای متعال کسی ازعاقبت آن آگاه نیست،منصرف شدم
🔹مجله ای برداشتم و به ورق زدن آن پرداختم.چشمم به غزلی افتادکه ازآن خوشم آمد.من عادت داشتم که هرشعری را می پسندیدم،در دفترخاصی که «سفینه غزل»نامیده بودم می نوشتم
🔹دیدم دو مامور همراه من از دو طرف گردن میکشند تا ببینندمن چه مینویسم.بدون توجه به فضولی آنها به نوشتن ادامه داده ام.وقتی شعر را نوشتم،ذیل آن این عبارت را هم افزودم《این ابیات را درهواپیمایی که مرا به همراهی دو مأمور خوش اخلاق از زاهدان به جای نامعلومی می برد نوشتم.》این عبارت اثر مثبتی بر هر دوی آنها گذاشت.
✅️@yek_nokte_az_bikaran
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌻 خوبان عالم را هر روز یاد کنیم ،حتی با ذکر یک صلوات....
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
«اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم »
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
🌻 حضرت امام خمینی(ره) بنیانگذار انقلاب اسلامی و فرزندشان، شهید سید مصطفی خمینی 🌻
✅️@yek_nokte_az_bikaran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رهبر انقلاب در حرم مطهر امام خمینی (ره):
بعد از فقدان رئیس جمهور عزیز همه جریانها از خدمات او حرف میزنند؛ دلم برای رئیسی سوخت، در زمان حیات او یک کلمه حاضر نبودند از این حرفها بزنند
✅@yek_nokte_az_bikaran
«الهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم»
🌸قسمت ۴۴
🔸هواپیما شبانه به آسمان تهران رسید منظره درخشش چراغهای شهر دل انگیزبود. دیدم ماموران همراه من خیلی به دیدن چشم انداز تهران علاقه مندند وازاینکه به پایتخت رسیده اند،احساس خوشحالی میکنند؛بویژه یکی از آن دو خیلی ابراز خوشحالی میکرد
🔸به اوگفتم:قدر مرابدان چون به خاطرمن باهواپیما به تهران آمدی.اگر بازداشتی فرد دیگری جزمن بود،تو رابا اتومبیل به خاش میفرستادند ومیبایستی شب تاصبح بیابانهای برهوت را طی میکردی؛ولی خب حالا شب خوشی را درتهران خواهی گذراند!خنده ای از ته دل کردکه برخاسته ازاحساس کامل خوشبختی ورضایت بود
🔸ماشین ساواک جلوی پلکان منتظر ایستاده بود،ما را سوار کرد و به راه افتاد.من عقب نشسته بودم و نگاه کردن به بیرون ممکن نمیشدشب بسیارسردی بود و برف میبارید
🔸به یک منطقه خالی از ساختمان رسیدیم، نگرانی خفیفی به سراغم آمد؛چون احتمال دادم که میخواهند مرا دراین جای پرت و خالی به قتل برسانند.پس از مدتی ماشین ایستاد و من صدای «ایست» را شنیدم فهمیدم که ما به یک پادگان نظامی رسیده ایم یکی از مأموران همراه پیاده شد.برگه ای را به نگهبان داد راه باز شد و ما وارد شدیم.
🔸بعداً متوجه شدم که آنجا«پادگان سلطنت آباد»است. جلوی مرکز نگهبانی از ماشین پیاده شدیم. مرا بازرسی کردند، بعد افسر نگهبان مرا از مأموران همراه تحویل گرفت و آنها رفتند.
🔸مرا به اتاقی تمیز و بزرگ بردند که در آن دو تختخواب و یک بخاری بود.افسر از من پرسیدشام خورده ای؟ گفتم: نه.برایم شام آورد.شام خوردم و نماز خواندم و پس از آن به خوابی عمیق و آرام فرو رفتم
✅️@yek_nokte_az_bikaran
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌻 خوبان عالم را هر روز یاد کنیم ،حتی با ذکر یک صلوات....
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
«اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم »
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
🌻حضرت امام خمینی(ره) بنیانگذار انقلاب اسلامی و فرزندشان سید احمد آقا خمینی 🌻
✅️@yek_nokte_az_bikaran
7.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ خبر عالییییی
می خوام از طرف تو نیت کنم و طواف مستحبی برم😍
فقط اسمت رو در این لینک وارد کن👇
https://roohbakhshac.ir/ziyarat
اسم ها که جمع شد، لیست اسم ها رو می خونم به نیابت از امام زمان عج و شما سربازان آقا، شب جمعه طواف و نماز طواف انجام میدم.
بسم الله اسم خودت و اموات و خانواده و دوستان هر چی خواستی بنویس
و حتما این پیام رو منتشر کن
#روز_ششم سفر الی الله
#سیدکاظم_روحبخش #سفرمجازی #حج
با من بیا👇
https://eitaa.com/joinchat/2334982163C65bbc6af0d
«الهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم»
🌸قسمت ۴۵
🔸صبح بیدارشدم وفرایض رابه جاآوردم. بعدیک نفرآمد وگفت:صبحانه میخواهی؟من به علت مسافرت،روزه نبودم.گفتم بله.یک فنجان بزرگ چای بانان مخصوص ارتش که معمولابامقداری روغن وشکر وکمی کافور مخلوط بود وضخامت هم داشت وبسیار خوشمزه بودبرای من آوردکنار نان کمی کره هم بود.من گرسنه بودم وهمه راخوردم ولذت بردم ازپنجره به بیرون نگاه کردم دیدم برف همه جارا پوشانیده است
🔸وقتی مابه تهران رسیدیم برف کمی می آمد،اما درتمام شب لباس سفیدوتمیزی بر تن زمین کرده بودبعددیدم افسری میرود و می آید فهمیدم که اتاقم مجاور زندان است و او افسرنگهبان بود.ساعتی بعدمرا صدا کردند. همان دومأمورهمراه آمده بودند
🔸باآنها درماشینی نشستیم وبه ساختمانی درجاده قدیم شمیران رفتیم،آنجاازساختمانهای سرّی ساواک بودآن دو مأمور با من خداحافظی کردند ومن درچهره آنهاسایه ای ازمهر وشفقت دیدم.ازمن پرسیدند: سفارشی دارید؟گفتم سلام مرابه آقای کفعمی برسانید.من ازاین طریق میخواستم ایشان بفهمدکه من درتهران هستم
🔸مرابه اتاق بزرگی بردندمدتی آنجا بودم در اثنا فردی آمد در راباز کردو چپ چپ به من نگاه کرد ورفت فرد دیگری آمد وهمان کار اولی را کرد.این کار چند بار تکرار شدتااینکه یکی ازآنهاآمد وگفت بیا.من تعجب کردم وقتی مرا دوباره به همراه دومأمور ساواک دراتومبیلی نشاندند
🔸اتومبیل ازخیابانهای شهرعبور کرد،بدون آنکه بدانم به کجا میرویم.تا اینکه به منطقه رسیدیم که هیچ ساختمانی درآن نبود.تعجب من بیشتر شد وبیشتر ازخود میپرسیدم که چه سرنوشتی در انتظار من است
🌱کتاب«خون دلی که لعل شد»زندگی نامه مقام معظم رهبری