یک آیه در روز
814 ) 🔥 الْیوْمَ نَخْتِمُ عَلی أَفْواهِهِمْ وَ تُكَلِّمُنا أَیدیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما ك
.
🔟 «الْیوْمَ ... تُكَلِّمُنا أَیدیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما كانُوا یكْسِبُونَ»
چرا درباره عملی که این اعضاء و جوارح انجام دادهاند از تعبیر «یکسبون» (کسب کردن) استفاده کرد نه همان تعبیر ساده «یعملون» (انجام دادن)، که در جای دیگر به کار برده است: «شَهِدَ عَلَيْهِمْ سَمْعُهُمْ وَ أَبْصارُهُمْ وَ جُلُودُهُمْ بِما كانُوا يَعْمَلُون» (فصلت/20)؟
🍃الف. شاید میخواهد با این تعبیر به نقش جدی عمل در ساختن شاکله انسان اشاره کند، که با هر عملی که اعضاء و جوارح انجام میدهند، انسان عملا چیزی به دست میآورد و تغییری در وی رخ میدهد.
🍃ب. ...
@Yekaye
815 ) 🔥 وَ لَوْ نَشاءُ لَطَمَسْنا عَلی أَعْینِهِمْ فَاسْتَبَقُوا الصِّراطَ فَأَنَّی یبْصِرُونَ 🔥
🌀ترجمه
و اگر بخواهیم [قلم] محو کشیم بر چشمانشان، پس بر آن صراط سبقت گیرند، اما چگونه ببینند؟
سوره یس (36) آیه 66
1397/5/14
22 ذیالقعده 1439
@Yekaye
🔹لَطَمَسْنا
▪️ماده «طمس» (فَإِذَا النُّجُومُ طُمِسَتْ؛ مرسلات/8) در اصل بر دست کشیدن بر روی چیزی و محو کردن اثر آن
📚(معجم المقاييس اللغة، ج3، ص424) و
به تعبیر دیگر، از بین بردن اثر چیزی با محو کردن آن
📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص524)
دلالت دارد،
یعنی چیزی را چنان محو کنیم که اثرش هم محو شود
📚(مجمع البيان، ج8، ص674)
چنانکه گویی اصلا چیزی در آنجا وجود نداشته است
📚(البحر المحيط، ج9، ص78)
▪️«طمس علی العین» (که عذابی است که در مورد قوم لوط هم بدان اشاره شده: ِ فَطَمَسْنا أَعْيُنَهُم؛ قمر/37) مانند طمس نوشته یا طمس بر مال (رَبَّنَا اطْمِسْ عَلى أَمْوالِهِمْ؛ يونس/88) است، و به معنای آن است که چنان آن را از بین بردیم که دیگر ادراک به آن تعلق نمیگیرد و گفتهاند نابینای مطموس، نابینایی است که گودیِ محل چشمهایش هم از بین رفته و پر شده باشد
📚(مجمع البيان، ج8، ص674)
▫️و در این آیه (لَطَمَسْنا عَلی أَعْینِهِمْ؛ یس/66) اگر مقصود خود چشم باشد که مراد آن مسخ شدن صورت و از بین رفتن حتی جای چشم در صورت است؛ و ممکن است مقصود، محو کردن اثر و کارکرد چشم (= بینایی) باشد، نه نابود شدن خود چشمها و جای آنها در صورت؛ یعنی صرفاً همان نابینا شدن
📚(البحر المحيط، ج9، ص78)
▪️تعبیر «طمس وجه» (محو کردن صورت) هم در قرآن کریم به کار رفته است (أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلى أَدْبارِها؛ نساء/47) که احتمالات متعددی برای آن مطرح شده است، از جمله اینکه مقصود،
▫️این است که صورت آنان چنان از مو پوشیده شود که مانند صورت میمون و سگ شود
▫️اشاره به همان است که نامه عمل را از پشت سر میدهند (وَ أَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ وَراءَ ظَهْرِهِ؛ انشقاق/10) یعنی صورتشان چنان به ▫️ میریزد که چشمشان در پشت سرشان قرار میگیرد!
▫️انتقال آنان از وضعیت هدایت به وضعیت گمراهی است که فرمود «وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلى عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلى سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ» (جاثية/23)
▫️مقصود از «وجوه» بزرگان و روساء است؛ یعنی میخواهد بفرماید که بزرگی و ریاستِ ما آن بزرگان و روساء را محو میکنیم و آنان را دنبالهروی دیگران میگردانیم که این بدترین توهین و تحقیر برای آنان است.
📚 (مفردات ألفاظ القرآن، ص524)
ماده «طمس» همین 5 بار در قرآن کریم آمده است.
@Yekaye
🔹فَاسْتَبَقُوا
▪️ماده «سبق» در اصل دلالت بر جلو افتادن (تقدّم) میکند
(معجم المقاييس اللغة، ج3، ص129)
که اصل آن هم جلو افتادن در حرکت است و البته به نحو مجازی درباره جلو افتادن در کارهای خیر و هرگونه پیشی گرفتنی به کار رفته است
(مفردات ألفاظ القرآن، ص395)
و تفاوتش با «تقدم» در این است که «تقدم» نقطه مقابل «تأخّر» است و حتما اینکه در قبال جلو افتادن آن، چیزی هم عقب مانده باشد، مد نظر است؛ اما «سَبق» نقطه مقابل «لحوق» است و چنین نیست که حتما امر عقبماندهای هم باید در کار باشد.
(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج5، ص41)
▪️از این ماده، باب مفاعله آن (مسابقه) (سابِقُوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ، حدید/21) در فارسی نیز رایج است؛
▪️و باب افتعال آن (استباق) هممعنای باب تفاعل (تسابق) و به همان معنای مسابقه دادن با همدیگر (إِنَّا ذَهَبْنا نَسْتَبِقُ؛ يوسف/17) و تلاش طرفین است که در حرکت کردن و رسیدن به مقصدی از هم پیشی بگیرند (وَ اسْتَبَقَا الْبابَ، يوسف/25؛ فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرات، بقره/148 و مائده/48)
▪️این کلمه در قرآن کریم به صورت اسم فاعل (سابق: کسی که از دیگران پیش میگیرد) (وَ هُمْ لَها سابِقُونَ، مؤمنون/61؛ وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ، واقعة/10؛ فَالسَّابِقاتِ سَبْقاً، نازعات/4) و به صورت اسم مفعول (مسبوق: کسی که دیگران از او پیش افتادهاند) (وَ ما نَحْنُ بِمَسْبُوقِينَ؛ واقعة/60 و معارج/41) نیز به کار رفته است.
ماده «سبق» و مشتقات آن 37 بار در قرآن کریم به کار رفته است.
📖 اختلاف قرائت
▪️عموماً این کلمه را به همین صورت «فَاسْتَبَقُوا» که صیغه ماضی است قرائت کردهاند؛
▪️اما در برخی قرائات غیرمشهور به صورت «فَاسْتَبِقُوا» یعنی به صیغه امر هم قرائت شده است؛ که این امر اصطلاحا امر تعجیز است؛ یعنی اگر واقعا میتوانید حالا که نابینا شدید سبقت بگیرید!
📚(البحر المحيط في التفسير، ج9، ص78 ؛ معجم القرءات، ج7، ص515 )
@Yekaye
🔹فَاسْتَبَقُوا الصِّراطَ
درباره معنای «الصِّراطَ» در آیه 4 و آیه 61 همین سوره توضیحاتی گذشت
🔖جلسه 810 http://yekaye.ir/ya-seen-36-61/
▪️ اما درباره جایگاه نحوی آن در این آیه سه تحلیل مطرح شده است:
▫️منصوب به نزع خافض است (یعنی حرف «الی» در تقدیر بوده است و در اصل «فاستبقوا الی الصراط» بوده) 📚(الکشاف، ج4،ص24)
▫️مفعول به است:
🔺یا بر اساس صنعت تضمین (تضمین کلمه «فاستبقوا» معنای «ابتدروا» را) یعنی کلمه «فاستبقوا» معنای «مبادرت کردن» را در ضمن خود القاء میکند و معنایش این است که مبادرت به پیمودن صراط کنید؛ آهنگ شتاب در صراط کنید.📚 (الکشاف، ج4،ص24)
🔺یا بر اساس اینکه «صراط «مسبوق»باشد نه «مسبوق الیه» (از صراط پیشی گیرید و از آن جلو بیفتید!) 📚(الکشاف، ج4،ص24)
▫️نصب آن بدین جهت است که ظرف مکان است (در صراط سبقت بگیرید) 📚(الکشاف، ج4،ص24) که این تحلیل در صورتی صحیح است که «صراط» را ظرف مکان عام بدانیم، نه ظرف مکان مختص، که حتما باید با حرف اضافه به فعل متصل شود [مانند «خانه» که در تعبیر فصیح نمیتوان گفت «ذهبتُ الدارَ» حتما باید گفت «ذهبت الی الدار»]. 📚(البحر المحيط، ج9، ص78)
@Yekaye
🔹یبْصِرُونَ
درباره ماده «بصر» در آیه 9 همین سوره توضیح داده شد که
▪️برخی گفتهاند به معنای «چشم» ویا «قوه بینایی» است؛
▪️و برخی گفتهاند به معنای «علم به چیزی» است؛
▪️و برخی هم این گونه بین این سخنان جمع کردهاند که: به معنای «علمی است که با نظر کردن (خواه نظر کردن [ظاهری] چشم و خواه نظر کردن [باطنی] قلب) حاصل میشود»، علمی که مثل دیدن، کاملا آشکار است.
🔖جلسه 756 http://yekaye.ir/ya-seen-36-9/
@Yekaye
☀️1) از امام صادق ع روایت شده است که
یکبار همراه پدرم از منزل خارج شدیم و به میانه قبر و منبر رسول الله ص رسیدیم که در آنجا جماعتی از شیعیان گرد آمده بودند. پدرم به آنان سلام کرد و فرمود:
به خدا سوگند که من بوی ریح و روح شما [ظاهر و باطن شما] را دوست دارم؛ پس مرا با پرهیزکاری و کوشش یاری کنید و بدانید که هر یک از شما که بندهای [از بندگان مقرب خدا] را امام خود قرار میدهد باید که به عمل او اقتدا کند.
شما شیعیان خدایید؛ شما یاران خدایید؛ شما همان «پیشیگیرندگان نخستین» (توبه/100) و پیشیگیرندگان نهایی و پیشیگیرندگان در دنیا و پیشیگیرندگان در آخرت به سوی بهشت هستید...
همانا هر چیزی را جوهرهای است و جوهره فرندان آدم، حضرت محمد ص است و ما و بعد از ما شیعیانمان، خوشا به حال شیعیانمان که چه اندازه به عرض خداوند عز و جل نزدیکند و خداوند با آنان در روز قیامت چه نیکو رفتار میکند ...
همانا شیعیان ما جماعت چهارچشماند: دو چشم در سر و دو چشم در قلب؛ همانا خلایق همگیشان این چنیناند، جز اینکه خداوند عز و جل چشمان شما را گشود و چشمان آنان را کور کرد.
📚الكافي، ج8، ص212-215
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ شَمُّونٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ عَمْرِو بْنِ أَبِي الْمِقْدَامِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ:
خَرَجْتُ أَنَا وَ أَبِي حَتَّى إِذَا كُنَّا بَيْنَ الْقَبْرِ وَ الْمِنْبَرِ إِذَا هُوَ بِأُنَاسٍ مِنَ الشِّيعَةِ فَسَلَّمَ عَلَيْهِمْ ثُمَّ قَالَ إِنِّي وَ اللَّهِ لَأُحِبُّ رِيَاحَكُمْ وَ أَرْوَاحَكُمْ فَأَعِينُونِي عَلَى ذَلِكَ بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ اعْلَمُوا أَنَّ وَ مَنِ ائْتَمَّ مِنْكُمْ بِعَبْدٍ فَلْيَعْمَلْ بِعَمَلِه أَنْتُمْ شِيعَةُ اللَّهِ وَ أَنْتُمْ أَنْصَارُ اللَّهِ وَ أَنْتُمُ «السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ» وَ السَّابِقُونَ الْآخِرُونَ وَ السَّابِقُونَ فِي الدُّنْيَا وَ السَّابِقُونَ فِي الْآخِرَةِ إِلَى الْجَنَّة ...
أَلَا وَ إِنَّ لِكُلِّ شَيْءٍ جَوْهَراً وَ جَوْهَرُ وُلْدِ آدَمَ مُحَمَّدٌ ص وَ نَحْنُ وَ شِيعَتُنَا بَعْدَنَا حَبَّذَا شِيعَتُنَا مَا أَقْرَبَهُمْ مِنْ عَرْشِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَحْسَنَ صُنْعَ اللَّهِ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَة ...
إِنَّمَا شِيعَتُنَا أَصْحَابُ الْأَرْبَعَةِ الْأَعْيُنِ عَيْنَانِ فِي الرَّأْسِ وَ عَيْنَانِ فِي الْقَلْبِ أَلَا وَ الْخَلَائِقُ كُلُّهُمْ كَذَلِكَ إِلَّا أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَتَحَ أَبْصَارَكُمْ وَ أَعْمى أَبْصارَهُمْ.
@Yekaye
☀️2) در بیست و چهارمین صحیفه ادریس نبی (همان اخنوخ) که خداوند بر او نازل کرده و «صحیفه طریق» نام دارد، آمده است:
ای اخنوخ! راه دو گونه است: یا راه هدایت و ایمان؛ و یا راه گمراهی و طغیان؛
اما راه هدایت، پس منارههایش آشکار، و آثارش نمایان، سنتهایش مستقیم، و مسیرش واضح است؛ و آن راهی واحد است و پیمودنی، نه راههای فرعی در آن است و نه امور گمراهکننده بر آن عارض شود؛ کسی از آن نابینا نمیشود مگر کسی که چشم دلش کور شده و باصره قلبش طمس و محو گردیده است؛ کسی که در آن ملازمت ورزد ایمن بماند، نه راهش را گم کند و نه از حرکت باز ایستد و نه در نشانههای آشکارش تردید کند؛ و آن راهی است که به سلامت و نجات و راحتی همیشگی و زندگانی ره مینماید؛
و اما راه گمراهی، علامتهایش مبهم و گیجکننده است و آثارش گنگ و نافهمیدنی، راههای فرعیاش فراوان است و از چپ و راست به راه هدایت تنه میزند؛ کسی که بر آن سوار شود گیج گردد و کسی که آن را بپیماید حیران شود و از مسیر خارج شود؛ و آن راهی است که دائما راه را بر پیماینده خویش بندد و وی را به بدعت کشاند و کسی را که در مسیرش باشد به مرگ ابدیای که هیچ سکینه و آرمشی در آن نیست سوق دهد؛
پس ای اخنوخ! بندگانم را به سوی من بخوان و آنان را بر راه من نگهدار، سپس آنان را به من واگذار، که به جلالم سوگند، عمل هیچ نیکوکاری را ضایع نگردانم هر اندازه هم که کم باشد؛ و عمل هیچ بدکاری هم از دستم در نرود هرقدر هم که اندک باشد؛ و من حسابگری دانا هستم.
📚بحار الأنوار، ج92، ص469
قد وجدت نسخة من صحيفة إدريس النبي ع أَخْنُوخَ مما أنزله الله تعالى عليه و قد نقله أحمد بن حسين بن محمد المعروف ابن متويه من اللغة السريانية إلى اللغة العربية
الصحيفة الرابعة و العشرون، صحيفة الطريق:
يَا أَخْنُوخُ الطَّرِيقُ طَرِيقَانِ إِمَّا الْهُدَى وَ الْإِيمَانُ وَ إِمَّا الضَّلَالَةُ وَ الطُّغْيَانُ:
فَأَمَّا الْهُدَى فَظَاهِرَةٌ مَنَارُهَا لَائِحَةٌ آثَارُهَا مُسْتَقِيمٌ سَنَنُهَا وَاضِحٌ نَهْجُهَا وَ هُوَ طَرِيقٌ وَاحِدٌ لَاحِبٌ لَا شِعْبٌ فِيهَا وَ لَا مَضَلَّاتٌ تَعْتَوِرُهَا فَلَا يَعْمَى عَنْهَا إِلَّا مَنْ عَمِيَتْ عَيْنُ قَلْبِهِ وَ طُمِسَ نَاظِرُ لُبِّهِ مَنْ لَزِمَهَا فَعُصِمَ لَمْ يَضِلَّ عَنْهَا وَ لَمْ يَرْتَبْ بِمَنَارِهَا وَ لَمْ يَمْتَرِ فِي وَاضِحِ آثَارِهَا وَ هِيَ تَهْدِي إِلَى السِّلْمِ وَ النَّجَاةِ وَ دَائِمِ الرَّاحَةِ وَ الْحَيَاةِ؛
وَ أَمَّا طَرِيقُ الضَّلَالَةِ فَأَعْلَامُهَا مُسْتَبْهَمَةٌ وَ آثَارُهَا مُسْتَعْجَمَةٌ وَ شُعَبُهَا كَثِيرَةٌ تَكْتَنِفُ طَرِيقَ الْهُدَى مِنْ يَمِينِهَا وَ شِمَالِهَا مَنْ رَكِبَهَا تَاهَ وَ مَنْ سَلَكَهَا حَارَ وَ جَارَ وَ هِيَ تُقْطَعُ بِرَاكِبِهَا وَ تُبْدَعُ بِسَالِكِهَا وَ تُؤَدِّي السَّائِرَ فِيهَا إِلَى الْمَوْتِ الْأَبَدِيِّ الَّذِي لَا سُكُونَ مَعَهُ وَ لَا رَاحَةَ فِيهِ.
فَادْعُ يَا أَخْنُوخُ عِبَادِي إِلَيَّ وَ قِفْ بِهِمْ عَلَى طَرِيقِي ثُمَّ كِلْهُمْ إِلَيَّ فَوَ جَلَالِي لَا أُضِيعُ عَمَلَ مُحْسِنٍ وَ إِنْ خَفَّفَ وَ لَا يَذْهَبُ عَلَيَّ عَمَلُ مُسِيءٍ وَ إِنْ قَلَّ وَ أَنَا الْحَاسِبُ الْعَلِيم.
@Yekaye