eitaa logo
یک آیه در روز
2هزار دنبال‌کننده
115 عکس
10 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
یک آیه در روز
865) 📖 وَ جاءَهُ قَوْمُهُ يُهْرَعُونَ إِلَيْهِ وَ مِنْ قَبْلُ كانُوا يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ قالَ ي
. 9⃣ «لا تُخْزُونِ فِي ضَيْفِي» میهمان‌نوازی بقدری اهمیت دارد که: 🌱الف. ارزش ميهمان نوازى به اندازهاى است كه شريفترين انسانها بيشترين زجرها را براى آن تحمّل مىكنند. 🌱ب. توهين و آزار ميهمان، اهانت و اذيّت به ميزبان محسوب مىشود. 🌱ج. دفاع از ميهمان، يك حقّ انسانى و بىتفاوتى نسبت به او يك كار ناجوانمردانه است. 📚(تفسير نور، ج4، ص98) @Yekaye
یک آیه در روز
865) 📖 وَ جاءَهُ قَوْمُهُ يُهْرَعُونَ إِلَيْهِ وَ مِنْ قَبْلُ كانُوا يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ قالَ ي
. 🔟 «وَ جاءَهُ قَوْمُهُ يُهْرَعُونَ إِلَيْهِ ... قالَ ... أَ لَيْسَ مِنْكُمْ رَجُلٌ رَشيدٌ» حضرت لوط نفرمود «رجال»، بلکه فرمود «رجل». یعنی آرزو داشت حتی یک نفر مرد رشید و حق‌طلب در میان آنان باشد، و نبود. 💠ثمره گاه افراد جامعه چنان در موضع باطل فرو می روند و کار بر پیامبر خدا ص چنان سخت می‌شود که حتی یک نفر هم با او همراهی نمی‌کند. پس نه‌تنها کثرت افراد، به خودیِ خود، دلیل بر حقانیت آنان نیست، بلکه اگر کسی حق قود و حتی یک نفر با او همراهی نکرد، نباید از موضعِ حق خویش منصرف شود. 🤔البته حتی اگر پیامبر هم باشی، این همراهی نکردن بر تو بسیار سخت می‌آید. @Yekaye
یک آیه در روز
865) 📖 وَ جاءَهُ قَوْمُهُ يُهْرَعُونَ إِلَيْهِ وَ مِنْ قَبْلُ كانُوا يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ قالَ ي
. 1⃣1⃣«وَ جاءَهُ قَوْمُهُ يُهْرَعُونَ إِلَيْهِ وَ مِنْ قَبْلُ كانُوا يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ قالَ يا قَوْمِ هؤُلاءِ بَناتي هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ لا تُخْزُونِ في ضَيْفي أَ لَيْسَ مِنْكُمْ رَجُلٌ رَشيدٌ» در پيچ و تاب اضطراب و دلهره و مشكلات است كه استعدادها و حالات روحى شكوفا مى‌گردد. اگر فرشتگانِ الهى از همان لحظه ورود، خود را به حضرت لوط عليه السلام معرّفى مى‌كردند، ديگر نه از آه و ناله و نگرانى و استمداد از احساسات مردمى خبرى بود و نه از پيشنهاد ازدواج دادن به آن مردم بد❗️ 📚(تفسير نور، ج4، ص97) @Yekaye
یک آیه در روز
865) 📖 وَ جاءَهُ قَوْمُهُ يُهْرَعُونَ إِلَيْهِ وَ مِنْ قَبْلُ كانُوا يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ قالَ ي
. 2⃣1⃣ «أَ لَيْسَ مِنْكُمْ رَجُلٌ رَشِيدٌ» در ارشاد جاهل، از عواطف و احساسات مردم كمك بگيريم. 📚(تفسير نور، ج4، ص99) @Yekaye
یک آیه در روز
865) 📖 وَ جاءَهُ قَوْمُهُ يُهْرَعُونَ إِلَيْهِ وَ مِنْ قَبْلُ كانُوا يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ قالَ ي
. 3⃣1⃣ «أَ لَيْسَ مِنْكُمْ رَجُلٌ رَشِيدٌ» همجنس‌بازى، با مردانگى، رشادت و غيرت سازگار نيست. 📚(تفسير نور، ج4، ص99) @Yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
866) 📖 قالُوا لَقَدْ عَلِمْتَ ما لَنا في بَناتِكَ مِنْ حَقٍّ وَ إِنَّكَ لَتَعْلَمُ ما نُريدُ 📖 💢ترجمه گفتند قطعاً دانسته‌ای که ما را در مورد دخترانت حقی نباشد؛ و بی‌گمان تو خوب می‌دانی که چه می‌خواهیم! سوره هود (11) آیه 79 1397/10/13 26 ربیع‌الثانی 1440 @Yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹حقٍّ ▪️اصل ماده «حقق» را ▫️برخی محکم کردن چیزی و صحتِ آن 📚 (معجم المقاييس اللغة، ج۲، ص۱۵)، ▫️ و برخی مطابقت و موافقت (چنانکه به محور و پاشنه درب که درب با تکیه بر آن و بر مدار آن حرکت می‌کند «مطابقة رجل الباب في حقّه» می‌گویند) 📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص۲۴۶) ▫️و برخی ثبوتی که همراه با مطابقت با واقع باشد، 📚(التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج2، ص306) دانسته‌اند. (إِنَّهُ لَحَقٌّ؛ یونس/53 و ذاریات/23) ▪️«حق» نقطه مقابل «باطل» است و در قرآن کریم هم مکرر این تقابل مشاهده می‌شود مثلا «لِيُحِقَّ الْحَقَّ وَ يُبْطِلَ الْباطِلَ» (انفال/8) و البته بین حق و ضلالت هم در قرآن تقابلی یافت می‌شود «فَما ذا بَعْدَ الْحَقِّ إِلاَّ الضَّلالُ» (یونس/32) و توضیح داده‌اند که این تقابل از آن جهت است که باطل چیزی است که ثبوتی ندارد؛ و ضلالت هم آن چیزی است که از جایگاه و مسیر اصلی خود خارج و منحرف شده باشد 📚 (التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج2، ص307) ▪️برخی توضیح داده‌اند که «حق»‌ بر چهار وجه اطلاق می‌گردد: 🔺یکم: به کسی که چیزی را ایجاد می‌کند به سبب آنچه حکمت اقتضا دارد: « فَذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمُ الْحَقُ فَما ذا بَعْدَ الْحَقِ إِلَّا الضَّلالُ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ» (يونس/32). 🔺دوم: به آنچه ایجاد شده، از این جهت که به اقتضای حکمت بوده است: «ما خَلَقَ اللَّهُ ذلِكَ إِلَّا بِالْحَقِ» (يونس/5) ، «وَ يَسْتَنْبِئُونَكَ أَ حَقٌ هُوَ قُلْ إِي وَ رَبِّي إِنَّهُ لَحَقٌ» (يونس/53)، «و لَيَكْتُمُونَ الْحَقَ» (بقرة/146) ، و «الْحَقُ مِنْ رَبِّكَ» (بقرة/147) 🔺سوم: به اعتقاد به چیزی که آن چیز واقعا مطابق با آن اعتقاد باشد: «فَهَدَى اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ» (بقره/213) 🔺چهارم: به کار و سخنی که به حسب آ«چه واجب و لازم بوده و نیز به قدر واجب و در وقتی که لازم بوده واقع شده، چنانکه می‌گوییم «فعلک حقٌ و قولک حقٌ»: «كَذلِكَ حَقَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ» ([يونس/33) ، «و حَقَ الْقَوْلُ مِنِّي لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ» (سجده/13) 📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص246) 🔺چنانکه اساساً تعبیر «حق» ‌به عنوان هر آن چیزی که واجب و لازم بوده نیز به کار رفته است: «وَ كانَ حَقًّا عَلَيْنا نَصْرُ الْمُؤْمِنِينَ» (روم/47) ، «كَذلِكَ حَقًّا عَلَيْنا نُنْجِ الْمُؤْمِنِينَ» (یونس/103) 📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص247) 🔺و به نظر می‌رسد مورد دیگری هم باید به فهرست فوق اضافه کنیم؛ و آن جایی است که «حق» به عنوان یک امر حقوقی و اعتباری به کار می‌رود که جامعه ویا شریعت چیزی را «حق» کسی می‌داند ولی آن حق این گونه نیست که متن واقع باشد، بلکه در مقام عمل قابل سلب شدن است، و بدین جهت آن را اعتباری گویند، مانند: «و لْيُمْلِلِ الَّذي عَلَيْهِ الْحَقُّ ... فَإِنْ كانَ الَّذي عَلَيْهِ الْحَقُّ سَفيهاً أَوْ ضَعيفاً» (بقره/282) یا «آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ» (اسراء/26 و روم/38) یا «كُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ إِذا أَثْمَرَ وَ آتُوا حَقَّهُ يَوْمَ حَصادِه» (انعام/141) یا «وَ في أَمْوالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ» (ذاریات/19) ▪️وقتی کلمه «حقّ» در صیغه افعل التفضیل قرار می‌گیرد، ▫️گاه واقعا به همان معنای مقایسه‌ای می‌باشد، یعنی دیگری هم حقی دارد ویا در آن حق شراکت دارد؛ اما حق این بیشتر از آن است [شاید بتوان این آیه را مثال زد: «وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ» (بقره/247)] ؛ ▫️اما گاه به معنای اثبات حق برای یکی و نفی آن از دیگری است، چنانکه وقتی می‌گوییم «زیدٌ أحقّ بماله من غیره» یعنی فقط او در مال خود ذی‌حق است نه غیر او [شاید مثال خوبش این آیه باشد: «إِذْ جَعَلَ الَّذينَ كَفَرُوا في قُلُوبِهِمُ الْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الْجاهِلِيَّةِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكينَتَهُ عَلى رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤْمِنينَ وَ أَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ التَّقْوى وَ كانُوا أَحَقَّ بِها وَ أَهْلَها» (فتح/26) ویا آیه «أَ تَخْشَوْنَهُمْ فَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَوْه» (توبه/13)] 📚(المصباح المنير، ج۲، ص۱۴۴) @Yekaye 👇ادامه دارد👇
ادامه بحث درباره ماده «حق» ▪️فعل «حقَّ» که مضارع آن به صورت «یَحِقّ» و «یَحُقُّ» می‌آید [که البته در قرائت حفص از عاصم در تمام موارد «یَحِقّ» آمده است] به معنای واجب شدن می‌باشد چنانکه «يَحِقُ عليك أن تفعل كذا» به معنای این است که «لازم و واجب است که چنان کنی» [مانند: «حَقَّتْ عَلَيْهِمْ كَلِمَتُ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ» (یونس/96) «مِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلالَة» (نحل/36)] 📚(المصباح المنير، ج۲، ص۱۴3) ▪️و در همین معنا کلمه «حقیق» به عنوان صفت مشبهه در معنای مفعولی (واجب شده) ساخته‌ شده است: «حَقيقٌ عَلى أَنْ لا أَقُولَ عَلَى اللَّهِ إِلاَّ الْحَقَّ» (اعراف/105) (كتاب العين، ج3، ص6) و البته در مورد این آیه، علاوه بر معنای فوق، معنای «حریصٌ علی...» هم ذکر شده است. 📚(معجم مقاييس اللغه، ج2، ص18) ▪️ماده «حق» وقتی به باب افعال برود (لِيُحِقَ الْحَقَ، أنفال/ 8 ؛ وَ يُحِقُّ اللَّهُ الْحَقَّ بِكَلِماتِه، یونس/82) به معنای حق بودن چیزی را ثابت کردن ویا به حق بودن چیزی حکم کردن است. (مفردات ألفاظ القرآن، ص246) و برخی این را به معنای امری را یقینی کردن و یا آن را ثابت و لازم و مستقر نمودن دانسته‌اند. 📚(المصباح المنير، ج۲، ص۱۴3) ▪️«قیامت» ‌را «حاقّة» گویند (الْحَاقَّةُ؛ مَا الْحَاقَّةُ؛ وَ ما أَدْراكَ مَا الْحَاقَّةُ؛ حاقّة/1-3) ▫️از این باب که بر هر چیزی وارد و ثابت می‌شود 📚(معجم مقاييس اللغه، ج2، ص17) ▫️یا از این باب که به حق نازل می‌گردد (کتاب العین، ج3، ص7) و وقوعش حتمی و ثابت است و راهی برای انکارش نیست؛ 📚(التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج2، ص308) ▫️ ویا از باب اینکه جزاء در آن محقق می‌گردد. 📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص247). 🔸البته برخی با اینکه این کلمه را ذیل ماده «حقق» آورده‌اند، اما گفته‌اند وجه تسمیه‌اش از باب احاطه‌ای است که بر خلایق دارد، و البته آن را از «یَحُقُّ» دانسته‌اند نه از «یَحِقُّ» 📚 (المصباح المنير، ج۲، ص۱۴۴)؛ که در این صورت، چه‌بسا بهتر باشد که آن را از ماده «حوق» دانست که به معنای «احاطه کردن» می‌باشد 📚 (معجم المقاییس اللغة، ج۲، ص۱۲۱) ▪️«استحقّ» به معنای «استوجب» (آن را [بر خود] واجب شمرد) است و «مستحَق» از این جهت به «آنچه سزاوار شده» یا کسی که سزاوار امری است، گفته می‌شود (فَإِنْ عُثِرَ عَلى أَنَّهُمَا اسْتَحَقَّا إِثْماً فَآخَرانِ يَقُومانِ مَقامَهُما مِنَ الَّذينَ اسْتَحَقَّ عَلَيْهِمُ الْأَوْلَيانِ؛ مائده/107) 📚(المصباح المنير، ج۲، ص۱۴۴) ▪️«حقیقت» را گفته‌اند به معنای چیزی است که حق مطلب به آن برمی‌گردد 📚 (كتاب العين، ج3، ص6) ▫️و به تعبیر دیگر، حقیقتِ هر چیزی، نهایت آن و اصلِ آن که مشتمل بر آن است، می‌باشد، چنانکه در روایات درباره «حقیقة ایمان» و «حقیقة ...» (مثلا: لِكُلِ حَقٍ حَقِيقَةٌ، فَمَا حَقِيقَةُ إِيمَانِكَ؟) تعابیر فراوانی وارد شده است. 📚(كتاب العين، ج3، ص8؛ المصباح المنير، ج۲، ص۱۴۴) ▫️و البته بتدریج کلمه «حقیق« در تمامی معانی‌ای که «حق» در مورد آنها به کار می‌رود (یعنی چیزی که ثبات و وجود دارد؛ ‌اعتقادی که با حق مطابق است؛ و کار و سخنی که در جای درست خود قرار دارد) ‌به کار رفته است. 📚 (مفردات ألفاظ القرآن، ص247). ▪️از ماده‌هایی که به این ماده نزدیک است، یکی ماده «حیق» است که در اصل به معنای «نازل شدن چیزی بر چیزی» می‌باشد و در مورد نازل شدن امور ناخوشایند به کار می‌رود و قبلا بحث آن گذشت و 10 بار در قرآن تکرار شده 🔖(جلسه 743 http://yekaye.ir/al-fater-35-43/) ▪️و نیز ماده «حوق» است که به معنای احاطه کردن می‌باشد (كتاب العين، ج3، ص256؛ معجم المقاییس اللغة، ج۲، ص۱۲۱) که ظاهرا کلمه قرآنی‌ای ندارد، مگر اینکه چنانکه گذشت «حاقّة» (که 3 بار در قرآن کریم تکرار شده است) ویا فعل «حاق» (که 9 بار آمده و همه را ضمن «حیق» قرار داده‌اند) از این ماده بدانیم؛ و البته احتمال اشتقاق کبیر بین این سه ماده، کاملا وجود دارد. 📿با این حال، اگر تمایز دو ماده «حیق» و «حقق» را بپذیریم، و «حاقة»‌را هم از ماده «حقق» بدانیم باید گفت که ماده «حقق» و مشتقاتش ۲۸۷ بار در قرآن کریم به کار رفته است. @Yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️1) در آیه 77 حدیثی از امام صادق ع گذشت. مطلب بدینجا رسید که زن لوط برای اطلاع مردم از حضور میهمانان لوط آتشی برافروخت. حضرت در ادامه فرمودند: چون آن آتش را دیدند، به درب خانه لوط روی آوردند در حالی که همدیگر را هل می دادند؛ پس زن لوط بر آنان وارد شد و گفت: نزد لوط عده‌ای آمده‌اند که من تاکنون خوش‌سیماتر از آنان ندیده‌ام. پس آنان به جلوی در آمدند تا وارد خانه شوند. لوط چون آنان را دید به سوی آنان برخاست و فرمود: «ای قوم من!» «تقوای الهی پیشه کنید و مرا در مورد میهمانانم شرمنده و سرشکسته مسازید؛ آیا از شما مرد رشیدی [رشدیافته‌ای] نیست؟!» و نیز فرمود «اینان دخترانم؛ آنان برای شما پاکیزه‌ترند». پس آنان را به حلال دعوت کرد. اما آنان «گفتند قطعاً دانسته‌ای که ما را در مورد دخترانت حقی نباشد؛ و بی‌گمان تو خوب می‌دانی که چه می‌خواهیم!» لوط به آنان گفت: ای کاش که برای [غلبه بر] شما قوتی داشتم یا به تکیه‌گاه محکمی پناه می‌بردم!» جبرئیل [آهسته] گفت: اگر بداند که چه قوتی دارد؟! پس درب خانه را شکستند و وارد خانه شدند. جبرئیل فریادی زد و گفت:‌لوط! رهایشان کن داخل شوند؛ و چون داخل شدند جبرئیل با انگشتانش به سوی آنان اشاره‌ای کرد و چشمانشان رفت و این همان سخن خداوند عز و جل است که فرمود «پس چشمانشان را محو کردیم» (قمر/37) سپس جبرئیل وی را ندا داد: «همانا ما فرستادگان پروردگارت هستیم؛ هرگز به تو دست نخواهند یافت؛ پس خانواده‌ات را در پاره‌ای از شب حرکت بده» (هود/81) و نیز جبرئیل به او گفت: که ما برای به هلاکت رساندن آنان مبعوث شده‌ایم. او گفت: جبرئیل! عجله کن! گفت: «همانا وعده آنان صبح است؛ آیا صبح نزدیک نیست؟» (هود/81) پس به او دستور داد و او خودش و خانواده‌اش سوار شدند و حرکت کردند، جز همسرش؛ پس جبرئیل آن شهر را با دو بال [قدرت] خویش از هفت زمین برکند و زیر و رو کرد تا حدی که آسمانیان فریاد حیوانات آنجا را هم شنیدند؛ پس بر آنان و کسانی که پیرامون آن شهر بودند «بارانی از سنگهای سجّیل» (هود/82) بر آنان فرود آورد. 📚الكافي، ج5، ص547-548 و ج8، ص329؛ تفسير العياشي، ج2، ص155؛ مجمع البيان، ج5، ص279 عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ دَاوُدَ بْنِ فَرْقَدٍ عَنْ أَبِي يَزِيدَ الْحَمَّارِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: ... فَلَمَّا رَأَوُا الدُّخَانَ أَقْبَلُوا إِلَى الْبَابِ يُهْرَعُونَ حَتَّى جَاءُوا إِلَى الْبَابِ [يُهْرَعُونَ إِلَى الْبَابِ] فَنَزَلَتْ إِلَيْهِمْ فَقَالَتْ: عِنْدَهُ قَوْمٌ مَا رَأَيْتُ قَوْماً قَطُّ أَحْسَنَ هَيْئَةً مِنْهُمْ! فَجَاءُوا إِلَى الْبَابِ لِيَدْخُلُوا [لِيَدْخُلُوهَا]. فَلَمَّا رَآهُمْ لُوطٌ قَامَ إِلَيْهِمْ فَقَالَ لَهُمْ: «يَا قَوْمِ» «فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ لا تُخْزُونِ فِي ضَيْفِي أَ لَيْسَ مِنْكُمْ رَجُلٌ رَشِيدٌ» وَ قَالَ «هؤُلاءِ بَناتِي هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ» فَدَعَاهُمْ إِلَى الْحَلَالِ فَقَالَ [«فَقالُوا لَقَدْ عَلِمْتَ] ما لَنا فِي بَناتِكَ مِنْ حَقٍّ وَ إِنَّكَ لَتَعْلَمُ ما نُرِيدُ» فَقَالَ لَهُمْ «لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلى رُكْنٍ شَدِيدٍ» فَقَالَ جَبْرَئِيلُ لَوْ يَعْلَمُ أَيُّ قُوَّةٍ لَهُ؟! قَالَ فَكَاثَرُوهُ حَتَّى دَخَلُوا الْبَيْتَ. فَصَاحَ بِهِ جَبْرَئِيلُ، فَقَالَ: يَا لُوطُ دَعْهُمْ يَدْخُلُوا [يَدْخُلُونَ]. فَلَمَّا دَخَلُوا أَهْوَى جَبْرَئِيلُ ع بِإِصْبَعِهِ نَحْوَهُمْ؛ فَذَهَبَتْ أَعْيُنُهُمْ؛ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «فَطَمَسْنا عَلَى أَعْيُنَهُمْ» [فَطَمَسْنا أَعْيُنَهُمْ]. ثُمَّ نَادَاهُ [نَادَى] جَبْرَئِيلُ، فَقَالَ لَهُ: «إِنَّا رُسُلُ رَبِّكَ لَنْ يَصِلُوا إِلَيْكَ فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّيْلِ». وَ قَالَ لَهُ جَبْرَئِيلُ: إِنَّا بُعِثْنَا فِي إِهْلَاكِهِمْ. فَقَالَ يَا جِبْرِيلُ عَجِّلْ! فَقَالَ «إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ أَ لَيْسَ الصُّبْحُ بِقَرِيبٍ» [قَالَ] فَأَمَرَهُ فَيَحْمِلُ هُوَ وَ [فَتَحَمَّلَ وَ] مَنْ مَعَهُ إِلَّا امْرَأَتَهُ ثُمَّ اقْتَلَعَهَا - يَعْنِي الْمَدِينَةَ - جَبْرَئِيلُ بِجَنَاحَيْهِ مِنْ سَبْعَةِ [سَبْعِ] أَرَضِينَ ثُمَّ رَفَعَهَا حَتَّى سَمِعَ أَهْلُ سَمَاءِ الدُّنْيَا نُبَاحَ الْكِلَابِ وَ صُرَاخَ الدُّيُوكِ [صِيَاحَ الدِّيَكَةِ] ثُمَّ قَلَبَهَا وَ أَمْطَرَ عَلَيْهَا وَ عَلَى مَنْ حَوْلَ الْمَدِينَةِ «حِجَارَةً مِنْ سِجِّيلٍ». @Yekaye
☀️2) در بحث از آیه قبل حدیثی از امام صادق ع گذشت 🔖حدیث2 https://eitaa.com/yekaye/3983 ایشان در ادامه آن حدیث، در توضیح این آیه فرمودند: پس آنان به لوط گفتند «قطعاً دانسته‌ای که ما را در مورد دخترانت حقی نباشد» یعنی حاجتی نباشد و ما بدانان شهوت و رغبتی نداریم؛ «و بی‌گمان تو خوب می‌دانی که چه می‌خواهیم!» یعنی همان عمل خبیثشان، که همان رفتن سراغ جنس مذکر بود. 📚تحفة الإخوان، ص48 (نسخه خطی، به نقل از البرهان في تفسير القرآن، ج4، ص318) فقالوا له: «لَقَدْ عَلِمْتَ ما لَنا فِي بَناتِكَ مِنْ حَقٍ» أي من حاجة، و لا شهوة لنا فيهن «وَ إِنَّكَ لَتَعْلَمُ ما نُرِيدُ» يعني عملهم الخبيث، و هو إتيان الذكور. @Yekaye
☀️3) مفضل بن عمر از شاگردان امام صادق ع است که یکبار با زندیقی به نام ابن ابی‌العوجاء بحث می‌کند و از عهده بحث با او برنمی‌آید و خدمت امام صادق ع می‌رسد و امام صادق ع در چند جلسه برای او درس توحید می‌گذارند و با استفاده از مخلوقات مختلف خداوند راههایی به خداشناسی برای وی می‌گشایند. فرازهایی از این روایت قبلا گذشت. در فراز دیگری از این حدیث آمده است: ای مفضل! بنگر در آنچه که خداوند انسان را برخلاف همه حیوانات بدان اختصاص بخشیده است، این آفریده‌ی جلیل القدر که غنایش عظیم است، منظورم شرم و حیاست؛ که اگر حیا نبود نه میهمانی پذیرایی می‌شد و نه به وعده‌ها وفا می‌شد و نه حاجات برآورده می‌گردید و نه از زشتی در چیزی از چیزها دوری می‌شد، چنانکه حتی بسیاری از اموری که بر انسان واجب گردیده، فقط از روی حیاست که انسان بدان عمل می‌نمود و از انجام هیچ فحشایی عفت نمی‌ورزید؛ آیا نمی‌بینی که بدین طریق، چگونه حق انسان از خلال جمیع این اموری که صلاح کار وی و تمامیت امرش بدان وابسته است ادا می‌گردد؟ 📚توحيد المفضل، ص79؛ بحار الأنوار، ج3، ص81 رَوَى مُحَمَّدُ بْنُ سِنَانٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْمُفَضَّلُ بْنُ عُمَرَ عن الصادق ع قال: ... انْظُرْ يَا مُفَضَّلُ إِلَى مَا خُصَّ بِهِ الْإِنْسَانُ دُونَ جَمِيعِ الْحَيَوَانِ مِنْ هَذَا الْخَلْقِ الْجَلِيلِ قَدْرُهُ الْعَظِيمِ غَنَاؤُهُ أَعْنِي الْحَيَاءَ فَلَوْلَاهُ لَمْ يُقْرَ ضَيْفٌ وَ لَمْ يُوفَ بِالْعِدَاتِ وَ لَمْ تُقْضَ الْحَوَائِجُ وَ لَمْ يُتَحَرَّ الْجَمِيلُ وَ لَمْ يُتَنَكَّبِ الْقَبِيحُ فِي شَيْءٍ مِنَ الْأَشْيَاءِ حَتَّى إِنَّ كَثِيراً مِنَ الْأُمُورِ الْمُفْتَرَضَةِ أَيْضاً إِنَّمَا يُفْعَلُ لِلْحَيَاءِ فَإِنَّ مِنَ النَّاسِ مَنْ لَوْ لَا الْحَيَاءُ لَمْ يَرْعَ حَقَّ وَالِدَيْهِ وَ لَمْ يَصِلْ ذَا رَحِمٍ وَ لَمْ يُؤَدِّ أَمَانَةً وَ لَمْ يَعِفَّ عَنْ فَاحِشَةٍ أَ فَلَا تَرَى كَيْفَ وُفِّيَ الْإِنْسَانُ جَمِيعَ الْخِلَالِ الَّتِي فِيهَا صَلَاحُهُ وَ تَمَامُ أَمْرِه. @Yekaye
☀️4) از امام باقر ع یا امام صادق ع روایت شده است: حیا و ایمان در یک جای واحدی قرین هم‌اند؛ اگر یکی برود رفیقش هم خواهد رفت. 📚الكافي، ج2، ص106؛ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ يَحْيَى أَخِي دَارِمٍ عَنْ مُعَاذِ بْنِ كَثِيرٍ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ: الْحَيَاءُ وَ الْإِيمَانُ مَقْرُونَانِ فِي قَرَنٍ فَإِذَا ذَهَبَ أَحَدُهُمَا تَبِعَهُ صَاحِبُهُ. @Yekaye
5) از امیرالمومنین ع روایت شده است: ☀️از وقاحت و بی‌شرمی بپرهیز که همانا تو را به ارتکاب امور زشت و روی آوردن به بدی‌ها می‌راند. و نیز روایت شده که فرمودند: ☀️بدترین بدها کسی است که از مردم حیا نمی‌کند و از خداوند سبحان نمی‌ترسد. 📚تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص257 ☀️حدیث 5461: إِيَّاكَ وَ الْقِحَةَ فَإِنَّهَا تَحْدُوكَ عَلَى رُكُوبِ الْقَبَائِحِ وَ التَّهَجُّمِ عَلَى السَّيِّئَاتِ. ☀️حدیث 5464: شَرُّ الْأَشْرَارِ مَنْ لَا يَسْتَحْيِي مِنَ النَّاسِ وَ لَا يَخَافُ اللَّهَ سُبْحَانَهُ. @Yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یک آیه در روز
866) 📖 قالُوا لَقَدْ عَلِمْتَ ما لَنا في بَناتِكَ مِنْ حَقٍّ وَ إِنَّكَ لَتَعْلَمُ ما نُريدُ 📖 💢ترج
. 1⃣ «قالُوا لَقَدْ عَلِمْتَ ما لَنا في بَناتِكَ مِنْ حَقٍّ وَ إِنَّكَ لَتَعْلَمُ ما نُريدُ» انسان در اثر گناه، چنان مسخ مى‌شود كه طبيعى‌ترين راه براى او زشت، و زشت‌ترين راه برايش حقّ و زيبا جلوه مى‌كند. 📚(تفسير نور، ج5، ص363) در واقع، غوطه‌ور شدن در گناه، کم‌کم نظام تشخیص انسان را به اندازه‌اش مغشوش می‌کند خواسته و دلخواه خود را معیار حق می‌پندارد تا حدی که نسبت به آنچه حق دارد (ازدواج با جنس مخالف، که رضایت طرفین هم در کار باشد و پدر عروس هم موافقتش را اعلام کند) احساس می‌کند حقی ندارد❗️ اما نسبت به رابطه نامشروع با همجنس احساس حق کرده، با قاطعیت آن را مطالبه می‌کند‼️ @Yekaye
یک آیه در روز
866) 📖 قالُوا لَقَدْ عَلِمْتَ ما لَنا في بَناتِكَ مِنْ حَقٍّ وَ إِنَّكَ لَتَعْلَمُ ما نُريدُ 📖 💢ترج
. 2⃣ «قالُوا لَقَدْ عَلِمْتَ ما لَنا في بَناتِكَ مِنْ حَقٍّ وَ إِنَّكَ لَتَعْلَمُ ما نُريدُ» مردمی که برای انجام عمل لواط به خانه حضرت لوط هجوم آورده بودند، در همان حالی که مطالبه می‌کردند که میهمانانش را در اختیار آنان قرار دهد، در قبال پیشنهاد حضرت لوط برای ازدواج با دخترانش، ژست مدعیان به خود گرفتند و گفتند: ما در مورد دخترانت حقی نداریم‼️ 📝نکته تخصصی ( و ) لیبرالیسم مهمترین حق بشر را می‌داند؛ و معتقد است: "انسان چون حق آزادی دارد، پس هیچکس نباید مانع وی شود" یعنی ⛔️کسی حق ندارد مانع شود که دیگران کاری را که از نظر او نارواست انجام دهند. این مبنا، یکی از مهمترین مبانی کسانی است که از آزادی لواط و همجنسگرایی دفاع می‌کنند. در واقع، سخن آنان این است که: 🤔 "شاید از نظر شما و روابط همجنسگرایانه ناپسند باشد اما این نظر شخصی شماست و اگر دو نفر خودشان به انجام چنین عملی راضی باشند ربطی به شما ندارد و آنان حق دارند آن گونه که خودشان می‌پسندند زندگی کنند؛ و شما حق ندارید مانع آنان شوید." به نظر می‌رسد که نیز چنین موضعی داشتند❗️ زیرا 🔻از طرفی بر روابط همجنس‌گرایانه اصرار می‌ورزیدند 🔻و از طرف دیگر، از حق نداشتن در موارد دیگر سخن می‌گویند. 🤔اما سوال مهمی که لیبرالیسم را به چالش می‌کشد این است که اساساً چرا برای «حق آزادی» قائلند؟ اگر صرف بودن، چنین حقی می‌آورد، چرا این حق را برای حیوانات و گیاهان قبول ندارند و بسادگی به خود می‌دهند که نه‌تنها آزادی آنها را محدود کنند، بلکه مانع روال طبیعیِ حیات آنان شوند و آنان را کاملا مطابق با سلیقه خود و برای خورده شدن پرورش دهند⁉️ پس برای سخن گفتن از «حقوق بشر» چاره‌ای ندارند جز اینکه بپذیرند که انسان یک و ویژگیِ خاصی دارد؛ و است که این ارزش را به انسان می‌دهد نه صرفِ این . ♦️اگر چنین است باید دید که 🔺آن ویژگی چیست؛ 🔺و آنگاه تنها چیزی را می‌توان به عنوان «حق انسان» محترم شمرد که برخاسته ویا در راستای آن ویژگی باشد؛ ویا دست کم در جهتِ خلافِ آن ویژگی نباشد. ❌آن کرامت، هرچه باشد، صرفِ (به معنای هر کاری دلش می‌خواهد، اگر توانش را دارد انجام دهد) نیست؛ چون این را حیوانات هم دارند؛ و از این جهت تفاوتی بین این دو نیست. 💢شاید بگویند است که چنین کرامتی را ایجاد کرده است. 🤔این می‌تواند سخن صحیحی باشد، به شرطی که را فراتر از که در حیوانات هم هست، بدانیم: @Yekaye 👇ادامه مطلب👇
👆ادامه توضیح معنای صحیح 👇 💢 آن معنای از که را برتر از ، و بلکه برتر از می‌کند این است که پیش رویش برای انجام کارهایی که او تشخیص می‌دهد خوب است یا بد است، باز است؛ و با عقل خود، می‌تواند آنچه خوب تشخیص داده، ولو ویا او باشد، عمل کند. 💢 به تعبیر دیگر، زمانی رنگ و بوی فراتر از میل حیوانی می‌یابد که به نحوی با انسان و آگاهانه، و آنگاه این تعالی گره بخورد: یعنی 🔺هم تعالی‌ای برای انسان در کار باشد (برخلاف حیوانات) و 🔺هم امکان تشخیص و در عین حال عمل نکردن به اقتضای آن تعالی در کار باشد (برخلاف فرشتگان)، 🔺آنگاه وی تعالی‌ای را که تشخیص داده، ولو برخلاف میلش باشد، ترجیح دهد. از این رو، اگر انسان از این اختیارش سوء استفاده کند، از حیوانات پست‌تر می‌شود (اعراف/ 179 و فرقان/44 ) ❗️ و این صرفاً یک مدعای درون‌دینی‌ نیست؛ 🤔همگان می‌فهمند که انسانی همچون صدام که برای لذت و جاه‌طلبی خویش براحتی دست به شکنجه کردن و یا کشتار هزاران بیگناه می‌زند، از حیوان پست‌تر است. 💠همین امر موجب می‌شود که برترین حق انسان، نه ، بلکه باشد؛ البته از آنجا که حقیقی غالبا در جایی حاصل می‌شود که شخص و دست به انتخاب بزند، نیز پیدا می‌کند؛ اما این «حق آزادی» تنها در سایه معنای «رشد» موجه است؛ از این رو، خود این به معنای و در انجام کارهای دلخواه (ولو خلاف تعالی وی باشد) نیست؛ تا بتوان از آن اموری همچون را نتیجه گرفت؛ بلکه: ⭕️«حق آزادی» اگر مبتنی بر کرامت انسان است، صرفاً به معنای برای ارتکاب است⭕️ یعنی ♦️اگر در انتخاب خود کرد، به خاطر این اشتباهش نمی‌شود؛ 🔻نه اینکه او، امر حق و روا قلمداد شود؛ واین اشتباه، برای او پدید آوَرَد❗️ 🔻و نه اینکه اجازه و (یعنی عملی که می‌داند نارواست و جهل نداشته، تا کارش مصداق «اشتباه» محسوب شود) داشته باشند❗️ 🔻و حتی نه اینکه اگر اشتباهشان در عمل عوارض سوئی داشت، در قبال آن مسئولیتی نداشته باشند❗️(شبیه جایی که کسی بدون تخطی از قوانین و صرفاً به خاطر اشتباه در رانندگی تصادف می‌کند و به شخص دیگری خسارت وارد می‌آورد؛ او گناه نکرده و جُرمی مرتکب نشده، اما موظف است خسارت وارده را جبران کند.) @Yekaye
یک آیه در روز
. 2⃣ «قالُوا لَقَدْ عَلِمْتَ ما لَنا في بَناتِكَ مِنْ حَقٍّ وَ إِنَّكَ لَتَعْلَمُ ما نُريدُ» مردمی
. 3⃣ «قالُوا لَقَدْ عَلِمْتَ ما لَنا في بَناتِكَ مِنْ حَقٍّ وَ إِنَّكَ لَتَعْلَمُ ما نُريدُ» چرا بسادگی نگفتند که « ما را در مورد دخترانت حقی نباشد و ...» بلکه گفتند «قطعاً دانسته‌ای که ما را ...» 🍃الف.مساله را به «علم» او برگرداندند از این جهت که می‌خواستند اشاره کنند که تو سنت و شیوه ما را می‌دانی؛ که متعرض زنان نمی‌شویم و فقط سراغ جنس مذکر می‌رویم؛ و چون چنین سنتی در قوم ما رایج شده، پس ما حقی در خصوص دختران تو نداریم؛ پس تو که سنت ما را می‌دانی که ما حقی در این زمینه نداریم چرا چنین پیشنهادی به ما می‌دهی؟! 📚(المیزان، ج10، ص340) 🍃ب. ممکن است از باب همان «لتعلم» است که در جمله دوم گفتند؛ یعنی وقتی می‌دانی ما دنبال دختران تو نیامده‌ایم بیهوده ما را معطل نکن! 🍃ج. ... @Yekaye
یک آیه در روز
. 2⃣ «قالُوا لَقَدْ عَلِمْتَ ما لَنا في بَناتِكَ مِنْ حَقٍّ وَ إِنَّكَ لَتَعْلَمُ ما نُريدُ» مردمی
. 4⃣ «قالُوا لَقَدْ عَلِمْتَ ما لَنا في بَناتِكَ مِنْ حَقٍّ وَ إِنَّكَ لَتَعْلَمُ ما نُريدُ» چرا جمله اول را با تعبیر ماضی «لَقَدْ عَلِمْتَ» آوردند و دومی را با تعبیر مضارع «لَتَعْلَمُ»؟ 🍃الف. جمله اول اشاره است به رویه‌ای که در میان آنان از قبل رایج بوده و حضرت لوط هم قبلا از آن خبر داشته؛ و در واقع می‌خواهند بگویند پیشنهاد تو با توجه به آنچه قبلا می دانسته‌ای بی‌وجه است؛ اما جمله دوم ناظر است به مطالبه فعلیِ آنان که الان لوط می‌داند که آنان چه می‌خواهند؛ پس مانعشان نشود. 🍃ب. ... @Yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅ چنانکه قبلا اشاره شد علت پرداختن به آیات مربوط به قوم لوط، درس‌گفتگویی بود که چند روز دیگر خواهم داشت و طرف دیگر آن، آقای است. وی که از پذیرش و دفاع از آن شرمی ندارد، خواسته این مطلب را بر پیروان قرآن کریم نیز تحمیل کند‼️ 🤔بدین مناسبت مقاله‌ای - البته نسبتا طولانی - نوشته‌ام که بحثهای او را از دو زاویه برون‌دینی و نگاه قرآنی مورد نقد و بررسی داده‌ام؛ و به این بهانه، فاجعه رواج همجنسگرایی را به چالش کشیده‌ام. از این جهت که دانستن برداشت‌های مخالف، می‌تواند به فهم بهتر صورت مساله کمک کند و انسان را از خطر مغالطاتی که در این عرصه هست آگاه سازد، به نظرم رسید شاید بد نباشد آن مقاله در اینجا نیز تقدیم شود.👇 @Yekaye