یک آیه در روز
926) 📖 وَ آتُوا الْيَتامى أَمْوالَهُمْ وَ لا تَتَبَدَّلُوا الْخَبيثَ بِالطَّيِّبِ وَ لا تَأْكُلُوا أ
.
6️⃣ «وَ لا تَأْكُلُوا أَمْوالَهُمْ إِلى أَمْوالِكُمْ إِنَّهُ كانَ حُوباً كَبيراً»
در قرآن کریم برای اشاره به «گناه» از کلمات مختلفی مانند «ذنب» ، «اثم» و ... استفاده شده است.
چرا در اینجا تعبیر «حوب» را به کار برد؟
🍃الف. در بحث ادبی بیان شد که «حوب» گناهی است که غالبا ریشه در نیازمندی و درماندگی دارد. شاید میخواهد بفهماند که درست است که ممکن است شخصی که به اموال یتیم دست درازی کرده، خودش نیازمند باشد، اما نیاز مجوز آن نیست که وی چنین اقدامی دست بزند.
🍃ب. در بحث ادبی اشاره شد که ماده «حوب» گناهی است که ناظر به عرصههای خانوادگی و عائله فرد ویا ناظر به عقوق (عاق مادر) باشد. شاید خداوند با استفاده از این تعبیر، می خواهد توجه دهد که مساله ظلم و گناه در عرصه خانوادگی اقتضائاتی خاص خود دارد، چنانکه در آیات بعد (بویژه آیه 34) ان شاء الله به تفصیل خواهیم دید که اساساً عدالت در خانواده چه اقتضائات متفاوتی را با عدالت در عرصه اجتماع سازمانی دارد.
🍃ج. ..
@yekaye
927) 📖وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُوا فِي الْيَتامى فَانْكِحُوا ما طابَ لَكُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُوا فَواحِدَةً أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ ذلِكَ أَدْنى أَلاَّ تَعُولُوا 📖
💢ترجمه
و اگر ترسیدید که در مورد یتیمان [= ازدواج با دختران یتیم] به قسط رفتار نکنید، پس به نکاح درآورید آنچه مورد پسندتان است از زنان، دوتا، یا سهتا، یا چهارتا؛ ولی اگر ترسیدید که به عدالت رفتار نکنید، پس [اکتفا کنید به] یکی، یا آنچه تحت ملکیت شماست [= کنیزان]؛ این امر نزدیکتر است که ستم و کجروی نکنید.
سوره نساء (4) آیه 3
1398/2/20
4 رمضان 1440
@yekaye
🔹تُقْسِطُوا
قبلا بیان شد که
▪️ماده «قسط» از مادههایی است که در دو معنای متضاد به کار رفته است:
▫️هم در معنای «عدل» و
▫️هم در معنای «جور و ستم».
وقتی به صورت مصدر «قِسط» ویا در باب إفعال «أقْسَطَ يُقْسِطُ» به کار میرود به معنای «عدل» است؛
و وقتی به صورت مصدر «قَسط» و یا در حالت ثلاثی مجرد «قَسَطَ يَقْسِطُ» به کار میرود در معنای «جور» است؛
لذا برخی این را این گونه تعبیر کردهاند که «قَسَطَ» قسط دیگری را گرفتن و لذا «ستم» است و «أقَسَط» قسط دیگری را دادن، و لذا «عدل» است.
🔸این ضابطه در تشخیص دو معنای قسط، در تمام موارد استعمالی آن در قرآن کریم مشاهده میشود و حتی اسم فاعل اگر از ثلاثی مجرد درست شود (= قاسط)، به معنای «ستمگر» است (وَ أَمَّا الْقاسِطُونَ فَكانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَبا؛ جن/۱۵) و اگر از باب افعال درست شود (= مُقسِط)، به معنای عادل و عدلگستر است (وَ أَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطين؛ حجرات/۹)
▪️البته کلمه «قِسط» تفاوت اندکی با عدل دارد؛ «قِسط» به معنای نصیب و سهمی است که بر اساس عدل به شخص میرسد و «إقساط» (باب افعال) به معنای «قسط را در حق دیگران رعایت کردن» میباشد.
به تعبیر دیگر، «قِسط» ناظر به مقام اجرا و پیاده شدن عدل است که گاه به نحو خاص در مورد تقسیم عادلانه سهم افراد به کار میرود، و شاهد بر اینکه معنای این دو تفاوتی با هم دارد، این است که گاه در قرآن کریم، توصیه به قسط را بعد از عدل مطرح کرده است «فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما بِالْعَدْلِ وَ أَقْسِطُوا» (حجرات/۹)
🔖جلسه 249 http://yekaye.ir/al-aaraf-7-29/
📖 اختلاف قراءات
▪️در اغلب قرائات به همین صورت «تُقْسِطُوا» یعنی از باب افعال قرائت شده است؛
▪️اما در برخی از قرائات غیرمشهور (اعمش و نخعی و ابنوثاب و مفضل) به صورت «تَقسِطوا» یعنی فعل ثلاثی مجرد.
📚(البحر المحيط، ج3، ص504 ؛ معجم القراءات ج ۲، ص9 )
@yekaye
🔹فانْكِحُوا
▪️ماده «نکح» هم برای «پیمان ازدواج» به کار میرود و هم برای «عمل نزدیکی کردن».
▫️برخی بر این باورند که اصل آن برای عمل نزدیکی کردن بوده، و به مناسبت برای ازدواج هم به کار رفته (مجمع البيان، ج2، ص559-560) ؛
▫️ اما اغلب بر این باورند که این ماده در اصل به معنای عقد و پیمان ازدواج است؛ و نه نزدیکی کردن (معجم المقاييس اللغة، ج5، ص475)
و بعدا به نحو استعاری برای جماع و نزدیکی به کار رفته است؛
بویژه که با توجه به وجود حیا در انسان تمامی اسمهای ناظر به جماع، ابتدا به نحو کنایی در خصوص این کار استفاده شده است. (مفردات ألفاظ القرآن، ص823)
و شاهد قرآنی بر اینکه «نکاح» لزوما به معنای نزدیکی کردن نیست، این آیه شریفه است که «إِذا نَكَحْتُمُ الْمُؤْمِناتِ ثُمَّ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُن» (احزاب/49) چرا که از نکاحی صحبت کرده که قبل از تماس به طلاق منجر شده است. چنانکه آیه «وَ ابْتَلُوا الْيَتامى حَتَّى إِذا بَلَغُوا النِّكاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوالَهُمْ» (نساء/6) نیز صرف بلوغ جنسی نیست، بلکه بلوغ اجتماعیای است که شخص آمادگی ازدواج و تشکیل خانواده را پیدا میکند؛ (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج12، ص235)
و شاهد دیگری بر این مدعا هم که اصل نکاح ناظر به پیوند زناشویی، و نه عمل جنسی بوده، و کاربردش در عمل جنسی به نحو استعارهای بوده، آن است که علیرغم شباهت عمل جنسی در حیوانات با انسان، ظاهرا تعبیر «نکاح» فقط در مورد عمل انسان (و نه عمل بین خود حیوانات) به کار میرود.
▪️کاربرد این ماده به صورت ثلاثی مجرد (نَكَحَ يَنْكِحُ نِكاحاً) به معنای «ازدواج کردن» است که هم برای مرد «وَ لا تَنْكِحُوا ما نَكَحَ آباؤُكُمْ مِنَ النِّساء» (نساء/22) هم برای زن «حَتَّى تَنْكِحَ زَوْجاً غَيْرَهُ» (بقره/230) و هم برای خود پیمان ازدواج «وَ لا تَعْزِمُوا عُقْدَةَ النِّكاحِ» (بقره/235) به کار میرود؛
▪️در ثلاثی مزید،
▫️کاربرد این ماده در باب استفعال (إِنْ أَرادَ النَّبِيُّ أَنْ يَسْتَنْكِحَها؛ احزاب/50) را برخی به همان معنای ثلاثی مجرد دانستهاند (أساس البلاغة، ص654؛ المصباح المنير، ج2، ص624) و برخی به معنای طلب ازدواج و رغبت به ازدواج با کسی را داشتن (الطراز الأول، ج5، ص80)
▫️و کاربرد این ماده در باب افعال (اَنْكَحَ يُنْكِحُ) این فعل را به غیر تسری میدهد و به معنای «کسی را به عقد ازدواج دیگری درآوردن» است: «إِنِّي أُريدُ أَنْ أُنْكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَيَّ هاتَيْن» (قصص/27) «وَ أَنْكِحُوا الْأَيامى مِنْكُمْ وَ الصَّالِحينَ مِنْ عِبادِكُمْ وَ إِمائِكُم» (نور/32) که گاه به معنای «زن دادن به کسی» به کار میرود: «وَ لا تُنْكِحُوا الْمُشْرِكينَ حَتَّى يُؤْمِنُوا وَ لَعَبْدٌ مُؤْمِنٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكٍ وَ لَوْ أَعْجَبَكُمْ» (بقره/221)
📿ماده «نکح» 23 بار در قرآن کریم به کار رفته است.
@yekaye
🔹ما طابَ لَكُمْ
▪️ماده «طیب» در جلسه قبل توضیح داده شد و اشاره شد که طیّب نقطه مقابل خبیث است و اصل آن دلالت دارد بر چیزی بوده که حواس از آن لذت ببرد و خوشایند نفس باشد؛
و برخی گفتهاند ماده «طیب» دلالت به هر امر مطلوبی دارد که در آن هیچ آلودگی ظاهری و باطنیای نباشد و تفاوت «طیب» و «طاهر» در این است که در طهارت، پاکی از آلودگی مورد توجه است؛ اما در طیب، مطلوب بودن و صفا و جذابیت خود شیء مد نظر است.
@yekaye
🔹ألاَّ تَعْدِلُوا
▪️ماده «عدل» نیز شبیه ماده «قسط» از مادههایی است که در دو معنای متضاد به کار رفته است:
▫️یکی بر استواء و راستی دلالت دارد
▫️و دیگری بر اعوجاج و کجی
(معجم مقاييس اللغة، ج4، ص246)
▪️در معنای اول، کلمات «عدالت» و «معادله» بسیار رایج است، که هر دو به معنای مساوات و برقراری برابری میباشند؛ چنانکه
▫️«عَدل» به عنوان مصدر، حکم کردن به برابری دو چیز است: «ثُمَّ الَّذينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ يَعْدِلُونَ» (انعام/1). (مفردات ألفاظ القرآن، ص551)
و در بسیاری از موارد، «عدل» نقطه مقابل جور و ستم است. (معجم مقاييس اللغة، ج4، ص247) و ▫️یا جبران کردن چیزی به اندازه کاری است که انجام شده؛: «وَ إِنْ تَعْدِلْ كُلَّ عَدْلٍ لا يُؤْخَذْ مِنْها» (انعام/70)
▪️همچنین در مقایسه دو چیز برابر، تعبیر «عَدل» و «عِدل» به کار میرود: «الف، عدل ب است» که به معنای «معادل» میباشد و دو شیء که عدل هم باشند، هریک «عدیل» دیگری است؛ و در تفاوت این دو گفتهاند که «عَدل» در جاهایی است که با بصرت فهمیده میشود (مثلا همسان بودن دو حکم) «أَوْ عَدْلُ ذلِكَ صِياماً» (مائدة/95) اما «عِدل» در جایی است که با حواس و اندازهگیری حسی به دست میآید (که این مورد در قرآن اخیر به کار نرفته است) (مفردات ألفاظ القرآن، ص551)
▫️ظاهرا چون «عَدل» به معنای مقدار برابرِ چیزی است، به طور مطلق هم برای «تعیین مقدار» هر چیزی به کار میرود و از این در معنای «قیمت» یک چیز و مابهازایی که با آن چیز قابل معاوضه است نیز به کار میرود: «لا يُقْبَلُ مِنْها شَفاعَةٌ وَ لا يُؤْخَذُ مِنْها عَدْلٌ وَ لا هُمْ يُنْصَرُونَ» (بقره/48) «لا يُقْبَلُ مِنْها عَدْلٌ وَ لا تَنْفَعُها شَفاعَةٌ وَ لا هُمْ يُنْصَرُونَ» (بقره/123) «وَ إِنْ تَعْدِلْ كُلَّ عَدْلٍ لا يُؤْخَذْ مِنْها» (انعام/70) (معجم مقاييس اللغة، ج4، ص247)
▪️اصل «عدل» مصدر است و از این رو در حال طبیعی، شخص متصف به عدل یا با تعبیر اسم فاعل (عادل) اشاره میشود یا با تعبیر «دارای عدل»: «وَ أَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِنْكُمْ» (طلاق/2). اما از باب مبالغه گاه مستقیما شخص به عنوان «عدل» توصیف میشود و در این صورت برای واحد و جمع یکسان به کار میرود: «رجلٌ عَدْلٌ» و «رجالٌ عَدْلٌ». (مفردات ألفاظ القرآن، ص552)
▪️معنای دوم این کلمه منحرف شدن است (معجم مقاييس اللغة، ج4، ص247)، که غالبا با حرف اضافه «عن» میآید، و برخی بر این باورند که این ماده فقط همان معنای مثبت را دارد و این اقتضای حرف «عن» است که به آن معنای منفیای مانند اعراض و رویگردانی و منحرف شدن داده است
(التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج8، ص64)
📿ماده «عدل» و مشتقات آن 28 بار در قرآن کریم به کار رفته است.
📖اختلاف قراءات
🔹فواحدة
▪️در اغلب قرائات رایج، این کلمه به صورت منصوب (واحدةً) قرائت شده که در این صورت مفعول به است (فانکحوا واحدة: با یکی ازدواج کنید)
▪️اما در یکی از قرائات عشر (ابوجعفر) و روایت کمتر مشهوری از قرائت اهل بصره (روایت ابوزید از ابوعمر از طریق الاهوازی) به صروت مرفوع (فواحدةٌ) قرائت شده که در این صورت، یا مبتداست که خبرش محذوف است، مثلا به این صورت بوده: «فواحدةٌ کافیةٌ: یکی کافی است»؛ و یا خبری است که مبتدایش محذوف است، مثلا: «فحسبُکم واحدةٌ»
📚مجمع البيان، ج3، ص8 ؛ البحر المحيط، ج3، ص507 ؛ معجم القراءات ج ۲، ص9
@yekaye