یک آیه در روز
. 4️⃣ «فَاسْتَشْهِدُوا عَلَيْهِنَّ أَرْبَعَةً مِنْكُمْ فَإِنْ شَهِدُوا ...» اثبات فحشاء، نیازمند ش
.
9️⃣ «فَإِنْ شَهِدُوا فَأَمْسِكُوهُنَّ فِي الْبُيُوتِ حَتَّى يَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ»
در این آیه به جای تعبیر «حبس» از تعبیر «نگهداشتن در خانه» استفاده شده است. چرا؟
🍃الف. ناظر است به همان اغماض و سهلگیریای که خداوند در این مجازات قرار داده و در تدبر قبل اشاره شد
📚(المیزان، ج4، ص234).
🍃ب. كيفر زن زناكار، حبس در «خانه» است، نه زندانهاى عمومى، كه ممكن است فساد بيشتر بياموزد. در واقع، حبس زن در خانه، براى آن است كه افراد جامعه را فاسد نكند و از ازدواج محروم بماند و ميدانى براى لذّت پيدا نكند.
📚(تفسير نور، ج2، ص256)
🍃ج. ...
@yekaye
یک آیه در روز
942) 📖 وَ اللاَّتي يَأْتينَ الْفاحِشَةَ مِنْ نِسائِكُمْ فَاسْتَشْهِدُوا عَلَيْهِنَّ أَرْبَعَةً مِنْك
.
.
🔟 «فَأَمْسِكُوهُنَّ فِي الْبُيُوتِ»
براى سالم سازى و پاكسازى جامعه، گاهی حبس مجرم لازم است.
(تفسير نور، ج2، ص257)
@yekaye
943) 📖 وَ الَّذانِ يَأْتِيانِها مِنْكُمْ فَآذُوهُما فَإِنْ تابا وَ أَصْلَحا فَأَعْرِضُوا عَنْهُما إِنَّ اللَّهَ كانَ تَوَّاباً رَحيماً 📖
💢ترجمه
و آن دو نفری از شما که مرتکب آن کار [= فحشاء] شوند، پس تنبیهشان کنید؛ پس اگر توبه کردند و درستکار شدند، آنگاه از آنان صرف نظر کنید؛ زیرا خداوند همواره بسیار توبهپذیر و مهریان بوده است.
سوره نساء (4) آیه 16
1398/5/11
30 ذیالقعده 1440
@yekaye
🔹 فَآذُوهُما
▪️ماده «أذی» در اصل دلالت دارد بر چیزی که انسان از آن خوشش نمیآید و آرام و قرار ندارد، چنانکه به شتری که به خاطر درد آرام و قرار ندارد، «بعير أَذٍ» و «ناقةٌ أَذِيَةٌ» گویند (معجم المقاييس اللغة، ج1، ص78).
▫️برخی توضیح دادهاند که اصل این ماده در خصوص ضرر دیدن و متضرر شدن به کار رفته است (مجمع البيان، ج2، ص518 ) و دیگران تاکید کردهاند که نه هرگونه ضرر، بلکه ضرری است که به یک موجود زنده (حیوان یا انسان) وارد شود (مفردات ألفاظ القرآن، ص72) و از آن آزار بیند (كتاب العين، ج8، ص206)
▪️کلمه «أذی» در اصل مصدر بوده است (اذیت شدن) که تدریجا در خصوص «هر چیزی که مایه آزار میشود» به کار رفته است (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج1، ص65؛ مجمع البيان، ج2، ص518): «لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى» (بقرة/264) «لا يُتْبِعُونَ ما أَنْفَقُوا مَنًّا وَ لا أَذىً» (بقره/262) «لَنْ يَضُرُّوكُمْ إِلاَّ أَذىً وَ إِنْ يُقاتِلُوكُمْ يُوَلُّوكُمُ الْأَدْبارَ» (آل عمران/111) «لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَ مِنَ الَّذينَ أَشْرَكُوا أَذىً كَثيراً» (آلعمران/186) «وَ دَعْ أَذاهُمْ» (احزاب/48)
▫️و کاربرد آن در مواردی مانند «فَمَنْ كانَ مِنْكُمْ مَريضاً أَوْ بِهِ أَذىً مِنْ رَأْسِهِ» (بقره/196) «يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْمَحيضِ قُلْ هُوَ أَذىً فَاعْتَزِلُوا النِّساءَ فِي الْمَحيضِ» (بقره/222) «إِنْ كانَ بِكُمْ أَذىً مِنْ مَطَرٍ أَوْ كُنْتُمْ مَرْضی» (نساء/102) نشان میدهد که در این ماده خود ضرر دیدن و آزار کشیدن موضوعیت دارد نه اینکه حتما تعمدی از جانب کسی باشد.
▪️فعل رایج این ماده، فعل آن در باب افعال است که متعدی بوده و به معنای ضرر زدن، آزار رساندن و اذیت کردن میباشد: «وَ مِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَ يَقُولُونَ: هُوَ أُذُنٌ» (توبة/61)، «وَ الَّذِينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ» (توبة/61)، «و لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ آذَوْا مُوسى»(أحزاب/69»، «وَ أُوذُوا حَتَّى أَتاهُمْ نَصْرُنا» (أنعام/34»، «و قال: لِمَ تُؤْذُونَنِي» (صف/5) و در آیه «وَ الَّذانِ يَأْتِيانِها مِنْكُمْ فَآذُوهُما» (نساء/16) ظاهرا از این باب به کار رفته که باید این افراد چنان تنبیه شوند که بر آنان سخت بیاید و موجب آزار و ناراحتی آنان شود تا دوباره به ارتکاب آن روی نیاورند.
📿ماده «أذی» و مشتقات آن 24 بار در قرآن کریم به کار رفته است.
@yekaye
🔹 تابا ؛ تَوَّاباً
قبلا بیان شد که
▪️ماده «توب» در اصل به معنای رجوع و بازگشت میباشد که غالبا در مورد رجوع از گناه به کار میرود.
▫️وقتی این کلمه در مورد انسان به کار میرود به معنای رجوع انسان از گناهان به سوی خداست و لذا غالبا با حرف اضافه «الی» میآید (تاب الی الله)؛
▫️اما وقتی در مورد خدا به کار میرود، با تعبیر «علی» میآید (تاب الله علی عبده) که به معنای این است که خداوند از موضع بالا و البته با فضل و رحمت و مغفرتش به جانب بندهاش برمیگردد. تعبیر «تاب الله علیه» را غالبا به معنای «خدا توبهاش را پذیرفت» دانستهاند و برخی به معنای «اعطای توفیق توبه از جانب خداوند» دانستهاند
و حق این است که در هر دو معنا به کار میرود و در قرآن کریم هم مواردی به وضوح در معنای اول (فَمَنْ تابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ وَ أَصْلَحَ فَإِنَّ اللَّهَ يَتُوبُ عَلَيْهِ؛ مائده/۳۹) و مواردی به وضوح در معنای دوم (تابَ عَلَيْهِمْ لِيَتُوبُوا؛ توبه/۱۱۸) و در مواردی دوبار در یک آیه و ظاهرا هربار به یکی از این دو معنا به کار رفته است: «لَقَدْ تابَ اللَّهُ عَلَى النَّبِيِّ وَ الْمُهاجِرينَ وَ الْأَنْصارِ الَّذينَ اتَّبَعُوهُ في ساعَةِ الْعُسْرَةِ مِنْ بَعْدِ ما كادَ يَزيغُ قُلُوبُ فَريقٍ مِنْهُمْ ثُمَّ تابَ عَلَيْهِ» (توبه/۱۱۷).
▪️«تواب» هم صیغه مبالغه از «توبه» است، که هم در مورد بنده (بقره/۲۲۲) و هم در مورد خداوند (بقره/۳۷ و ۵۴ و ۱۲۸ و ۱۶۰، توبه/۱۰۴ و ۱۱۸) به کار میرود؛ که در اولی به معنای انسانی است که زیاد توبه میکند و دومی به این جهت به خداوند گفته میشود که مرتب توبه بندگان را میپذیرد و بسیار به آنها توفیق توبه میدهد.
▫️برخی گفتهاند این مبالغه در کثرت قبول توبه از جانب خدا است [یعنی مبالغه در کمیت] و میتواند منظور این است که گناهان بسیار عظیم را هم میبخشد [مبالغه در کیفیت].
🔖جلسه 227 http://yekaye.ir/al-baqarah-2-37/
@yekaye
🔹 أَصْلَحا
قبلا بیان شد که
▪️ماده «صلح» و کلمه «صلاح» نقطه مقابل «فساد» میباشد و این تقابل در بسیاری از آیات قرآن مد نظر قرار گرفته است؛ مثلا: «الَّذِينَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَ لا يُصْلِحُونَ» (شعراء/۱۵۲) «وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ» (اعراف/۱۴۲) «إِنَّ اللَّهَ لا يُصْلِحُ عَمَلَ الْمُفْسِدِينَ» (یونس/۸۱) «وَ لا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها» (شعراء/۵۶) «وَ اللَّهُ يَعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِح» (بقره/۲۲۰)؛
▫️هرچند گاهی در مقابل «صلاح» از تعبیر «سیئة» استفاده شده است؛ مثلا «خَلَطُوا عَمَلًا صالِحاً وَ آخَرَ سَيِّئاً» (توبه/۱۰۲)
▪️ همچنین «صُلح» هم از همین ماده، و به معنای زدودن نفرت و دشمنی بین دو نفر (یا دو گروه) است.
▪️در واقع، «صلاح» را یک نحوه استقامت ناشی از حکمت، دانستهاند؛ خواه همراه با نفع باشد یا ضرر؛ البته در مورد ضرر در جایی به کار میرود که نهایتا نفعی برای شخص داشته باشد؛ همچنین گفته شده که «صلاح» تغییر حالت به وضعیتی است که آن وضعیت استقامت داشته باشد و «صالح» کسی است که حال خود را به چنین وضعی تغییر میدهد و لذاست که در مورد خود خداوند تعبیر «صالح» به کار نمیرود.
▪️«صلاح»، تاحدودی به مفاهیم «صحت» (سلامتی) و «خیر» (خوبی) نزدیک است؛
🔸تفاوتش با «صحت» این است که صلاح را غالبا در مورد ذات (انسان صالح) و فعل (عمل صالح) به کار میبرند؛ اما «صحت» را غالبا در مورد جسم؛ و
🔸تفاوت «صلاح» با «خیر» در این است که خیر بیشتر دلالت بر حُسن و سرور دارد (البته جایی که سرور باشد اما کار نیکویی محسوب نشود، «خیر» گفته نمیشود) لذا مثلا ممکن است در مورد «بیماری» تعبیر اینکه «صلاحش در این است» به کار رود، اما اینکه بیماری «خیر» است به کار نمیرود؛ مگر به صورت «افعل تفضیل» و در مقام مقایسه (که مثلا بگویند الان بیماری برای او بهتر (=خیر) از سلامتی است) که اینجا در همان معنای «صلاح» به کار رفته است.
🔖جلسه 406 http://yekaye.ir/al-ankaboot-29-9/
@yekaye
🔹فَأَعْرِضُوا
قبلا بیان شد که
▪️ماده «عرض» در معانی متعددی به کار رفته، اما ظاهرا میتوان همه آن معانی را به یک معنای واحد برگرداند؛
▫️برخی آن معنای واحد را «عرض» (پهنا) (جَنَّةٍ عَرْضُها كَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأَرْض؛ حدید/۲۱)، در مقابل «طول» (درازا) دانستهاند و
▫️برخی آن را «در مرآی و منظر و در معرض دید قرار دادن» معرفی کردهاند
چنانکه «عَرَضَ يَعْرِضُ عَرْضاً» به معنای عرضه شدن و در معرض دید قرار دادن یک کالا بوده، از این جهت که عرْضِ آن در معرض دید قرار میگرفته است؛ و یا از این جهت که عرْض خود را در راستای عرْض آن قرار داده است.
▪️«عُرْضَة» به چیزی که برای برخورد و مواجهه با چیز دیگر آماده میشود گویند (وَ لا تَجْعَلُوا اللَّهَ عُرْضَةً لِأَيْمانِكُمْ؛ بقرة/۲۲۴) (مفردات ألفاظ القرآن، ص۵۵۹)
▪️«إعراض» به معنای روگردان شدن است (وَ إِنْ كانَ كَبُرَ عَلَيْكَ إِعْراضُهُمْ؛ انعام/۳۵)، از این جهت که گویی روی را از کسی برمیگردانی و با عرض و پهلو خود با او مواجه میشوی و اسم فاعل آن «مُعرِض» میشود (فَما لَهُمْ عَنِ التَّذْكِرَةِ مُعْرِضينَ؛ مدثر/۴۹)
▪️«تعریض» (وَ لا جُناحَ عَلَيْكُمْ فيما عَرَّضْتُمْ بِهِ مِنْ خِطْبَةِ النِّساء؛ بقره/۲۳۵) کلامی است که دو وجه (یا راست و دروغ، یا ظاهر و باطن) داشته باشد در واقع، به معنای دووجهی و به کنایه سخن گفتن [دو گونه عرضه کردن] است.
🔖جلسه 682 http://yekaye.ir/al-kahf-18-100/
@yekaye
🔹رَحيماً
قبلا بیان شد که
▪️ماده «رحم» در اصل دلالت بر معانیای همچون رقت و و عطوفت و مهربانی (= رأفت)؛ و به تعبیر دیگر، دلالت بر «رقت قلب همراه با احسان کردن» میکند که گاه ممکن است در مورد «احسان کردن بدون لحاظ رقت قلب» به کار رود (مثلا وقتی در مورد خداوند به کار میرود) و یا «رقت قلب بتنهایی».
▪️البته برخی بین کلمات مربوط به این معنا تفاوت ظریفی قائلند و میگویند:
🔸آنچه در قلب پیدا میشود حالت رقت است (که رقت نقطه مقابل غلظت [و قساوت] است)،
🔸سپس لطف حاصل میشود (که نوعی دقت و و توجه به خصوصیات است)،
🔸سپس عطوفت (که به معنای تمایل و جلب شدن توجه است)،
🔸سپس حنه (شوق و رغبت)،
🔸سپس محبت (دوست داشتن)،
🔸سپس شفقت (مهربانی ورزیدن)،
🔸سپس رأفت (که شدت یافتن شفقت است)،
🔸و در نهایت به رحمت میرسد؛
که احسان و نعمت بخشیدن هم مصادیقی از رحمت ورزیدن است؛
درواقع،
رحمت، تجلی رأفت، و ظهور شوق و شفقت است، و مربوط به مقام ابراز نسبت به چیز خاصی است که در آن خیر و صلاح مخاطب لحاظ میشود، ولو خود مخاطب آن را خوش ندارد، مانند خوراندن دوای تلخ به مریض.
▪️در تفاوت «رئوف» (مهربان) با «رحمن» و «رحیم» هم گفتهاند در «رأفت» رقت قلب بیشتری از «رحمت» وجود دارد؛ لذا کلمه رأفت هیچگاه در موردی که با کراهت توام باشد به کار نمیرود؛ اما «رحمت» گاه با کراهت توام است. (آنچه در پزشک است، «رحمت» است؛ نه «رأفت» وگرنه هیچگاه آمپول تجویز نمیکرد!)
▪️برخی از اهل لغت چنین توضیح دادهاند که «رحیم» دلالت بر ثبوت و استمرار رحمت دارد و آن را صفت مشبهه دانستهاند؛ اما بسیاری آن را صیغه مبالغه دانستهاند و البته تذکر دادهاند که مبالغه در «رحمان» بیشتر از «رحیم» است؛ چرا که رحمان رحمتش همه چیز را در برمیگیرد اما رحیم رحمتی است که بسیاری از چیزها را دربرمیگیرد (البته وزن «فعیل» هم در صیغه مبالغه به کار رفته و هم در صفت مشبهه).
▪️یکی از نکات مهم در تحلیل ماده «رحم» و کلمه «رحمت» این است که آیا این ماده در مقابل کلمه «عذاب» است یا خیر؟
🔸به نظر میرسد دو گونه رحمت در قرآن کریم مورد بحث قرار گرفته است.
▫️یک رحمت که خوشایند افرادی است که مشمول آن واقع میشوند، و نقطه مقابل عذاب است: «يُعَذِّبُ مَنْ يَشاءُ وَ يَرْحَمُ مَنْ يَشاءُ» (عنکبوت/۲۱) ، «عَسى رَبُّكُمْ أَنْ يَرْحَمَكُمْ وَ إِنْ عُدْتُمْ عُدْنا وَ جَعَلْنا جَهَنَّمَ لِلْكافِرينَ حَصيراً» (اسراء/۸) ، «إِنْ يَشَأْ يَرْحَمْكُمْ أَوْ إِنْ يَشَأْ يُعَذِّبْكُمْ» (اسراء/۵۴) «يَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَ يَخافُونَ عَذابَهُ» (اسراء/۵۷) ، «أُولئِكَ يَئِسُوا مِنْ رَحْمَتي وَ أُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ» (عنکبوت/۲۳) ، «بابٌ باطِنُهُ فيهِ الرَّحْمَةُ وَ ظاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذابُ» (حدید/۱۳) ، «يُدْخِلُ مَنْ يَشاءُ في رَحْمَتِهِ وَ الظَّالِمينَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً أَليماً» (انسان/۳۱) ، «وَسِعْتَ كُلَّ شَيْءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً فَاغْفِرْ … وَ قِهِمْ عَذابَ الْجَحيمِ» (غافر/۷)؛
▫️و یک رحمت عام، که همه چیز را دربرگرفته، و در یک نگاه عمیق، حتی عذاب (أَخافُ أَنْ يَمَسَّكَ عَذابٌ مِنَ الرَّحْمنِ؛ مریم/۴۵) و ضلالت (قُلْ مَنْ كانَ فِي الضَّلالَةِ فَلْيَمْدُدْ لَهُ الرَّحْمنُ مَدًّا حَتَّى إِذا رَأَوْا ما يُوعَدُونَ إِمَّا الْعَذابَ وَ إِمَّا السَّاعَةَ؛ مریم/۷۵) هم از آن ریشه گرفته است. گویی آن رحمت عمومی، وقتی میخواهد تجلی نهایی خود را نشان دهد و با رضایت مخاطب همراه باشد، خاص شده است: «عَذابي أُصيبُ بِهِ مَنْ أَشاءُ وَ رَحْمَتي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ فَسَأَكْتُبُها لِلَّذينَ يَتَّقُونَ» (اعراف/۱۵۶)
▪️با توجه به عمویت بیشتر کلمه «رحمن» عدهای آن رحمت عمومی را «رحمانیت» خداوند دانسته؛ و آن رحمت خاص شده را «رحیمیت» خداوند معرفی کردهاند، بویژه که در قرآن کریم اگرچه از کفر کافران به رحمانیت خداوند هم سخن به میان آمده (وَ هُمْ يَكْفُرُونَ بِالرَّحْمنِ؛ رعد/۳۰؛ هُمْ بِذِكْرِ الرَّحْمنِ هُمْ كافِرُونَ، انبیاء/۳۶) اما چنانکه در آیات فوق اشاره شد «رحمانیت» او نسبت به کافران هم مطرح شده، در حالی که رحیمیت او خاص مومنان معرفی شده است. (هُوَ الَّذي … كانَ بِالْمُؤْمِنينَ رَحيماً؛ احزاب/۴۳: تقدیم «مومنین» بر «رحیم» دلالت بر حصر دارد)
🔖جلسه 762 http://yekaye.ir/ya-seen-36-15/
@yekaye