هدایت شده از حسین سوزنچی
✅اطلاعیه
1️⃣محرم امسال (1399) شبها (ساعت ۲۱:۱۵) در هیات انتظار بندرعباس بحثی خواهم داشت درباره اینکه چگونه از سویی به دعا برای تعجیل فرج تشویق شدهایم و از سوی دیگر ما را از تعجیل در فرج بازداشتهاند و کسانی که در مساله فرج تعجیل میکنند را مذمت کردهاند. مساله این است که یک فرد منتظر در عین حال که میفهمد نباید صرفا دست روی دست بگذارد چگونه باید بین صبر کردن و دعا برای تعجیل جمع کند؛ و در واقع صبر یک فرد منتظر چه اقتضائاتی دارد و چگونه بسیاری از اقداماتی که شاید از یک دغدغههای دینی و انقلابی سرچشمه گرفته باشد میتواند خلاف اقتضای انتظار باشد.
هدفم در این بحث این است که مقداری با توضیح پیچیدگیهای فتنههای آخرالزمان، درباره تصمیمگیری صحیح در چنان فتنههایی با مراجعه به کتاب و سنت راهی بیابم.
مراسم هیات انتظار به صورت آنلاین از طریق آپارات قابل مشاهده است.
ازطریق لینک زیر
🌐https://www.aparat.com/intezar_ir/live
تلاش میشود که فایل صوتی آن به همراه خلاصهای از بحث در ادامه در همین کانال و نیز در سایت به آدرس زیر تقدیم میشود
🌐http://www.souzanchi.ir/intezar-hurry-or-patience/
2️⃣ از شب پنجم محرم بحثی را با این موضوع #نجات از #مرگ_جاهلی در هیات مسجد غدیر بندرعباس آغاز کردم ناظر به حدیث «من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة» که آیا واقعا ما امام زمانمان را میشناسیم؟ شناخت شناسنامهای را که بسیاری از دشمنانشان هم دارند! چه شناختی مورد نظر است؟ وقتی قبل از ظهور بشدت غربال شدیم و ۱۲ پرچم به این اسم بلند شد زمین نخوریم؟ و چکار کنیم که به مرگ جاهلی نمیریم؟
تلاش میشود که فایل صوتی این جلسات نیز به همراه خلاصهای از بحث در ادامه در همین کانال و نیز در سایت به آدرس زیر تقدیم شود
🌐http://www.souzanchi.ir/salvation-from-death-in-the-style-of-jahiliyyah/
@souzanchi
🔹النَّشْأَةَ
در آیه قبل درباره ماده «نشأ» توضیحاتی گذشت.
فقط به تبع بحثی که قبلتر (در جلسه 829) مطرح شده بود، اشاره میشود که «نَشْأَة» (كَيْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ يُنْشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ، عنکبوت/۲۰؛ وَ أَنَّ عَلَيْهِ النَّشْأَةَ الْأُخْرى، نجم/۴۷؛ وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ النَّشْأَةَ الْأُولى، واقعه/۶۲) را اسم مصدر (چیزی که پدید آمده و آفریده شده) دانستهاند و البته برخی با توجه به اینکه وزن «فَعلَة» دلالت بر وحدت (یکبار) میکند این تعبیر در قرآن وقتی ناظر به آخرت است در واقع تذکر میدهد بر بقای همیشگی آن (گویی حدوث مستمری دارد رخ میدهد) و وقتی درباره دنیاست ناظر است به اصل ایجاد و پیدایش و استمراری که دارد.
📖اختلاف قرائت
▪️در قرائت اهل کوفه (عاصم و حمزه و کسائی) و مدینه (نافع) و شام (ابن عامر) و برخی قرائات عشر (ابوجعفر و یعقوب) به همین صورت «النَّشْأَةَ» قرائت شده است که اصطلاحا مصدر «مرة» است و دلالت بر وقوع یکبار دارد (شبیه «جَلسَة»)
▪️اما در قرائت اهل مکه (ابن کثیر) و بصره (ابوعمرو) و برخی قرائات اربعة عشر (ابن محیصن و یزیدی و حسن) و برخی دیگر از قرائات غیرمشهور (مجاهد و ابوالاشهب و قتاده) به صورت «النشآءَة» قرائت شده است که مصدر بر وزن «فَعالة» است.
▪️البته در قرائت حمزه (از قراء کوفه) در هنگام وقف این کلمه به دو صورت «النَّشَهْ» و «النَّشَاهْ» قرائت میشود.
📚معجم القراءات ج۹، ص310 ؛ مجمع البيان، ج8، ص434 ؛ التحرير و التنوير، ج27، ص292
@yekaye
🔹الْأُولی
در آیه ۱۳ همین سوره به تفصیل درباره ماده «أول» بحث شد
▪️در اینجا فقط یادآوری میکنیم که خود کلمه «اوّل» (که در فارسی به «یکم» ترجمه میشود و مونث آن «اُولی» است) آغازگر عدد دانستهاند؛ و البته گاه چهبسا صرفاً به معنای «واحد» (یکبار) به کار برود، نه اولی در مقابل «دومی» و «بعدی»، چنانکه در مورد آیه لا يَذُوقُونَ فيهَا الْمَوْتَ إِلاَّ الْمَوْتَةَ الْأُولی وَ وَقاهُمْ عَذابَ الْجَحيمِ (دخان/۵۶) چنین احتمالی داده شده است؛ و اساساً یکی از تفاوتهای کلمه «أول» با «سابق» را در این دانستهاند که «سابق» (قبلی، سبقتگیرنده) حتما مسبوق (بعدی، سبقتگرفتهشده)ای به ازای خود دارد؛ اما أول، ضرورت ندارد که ثانی و آخِر داشته باشد و بر همین اساس گفتهاند تعبیر «وَ لا تَكُونُوا أَوَّلَ كافِرٍ بِهِ» میخواهد تذکر دهد که یک کافر، آن هم شروعکننده کفر نباشید، نه اینکه اگر دومین کافر باشید بدون اشکال است!
▪️ضمنا کلمه «اوّل» را با توجه به مونث آن که «أولی» میباشد، صفت دانستهاند (مثلا: أَ فَعَيينا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ، ق/۱۵؛ وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ، توبه/۱۰۰؛ آباؤُنَا الْأَوَّلُونَ، صافات/۱۷ و واقعه/۴۸) که البته در بسیاری از موارد موصوفش حذف میشود و به قرینه باید آن را فهمید؛ و در بسیاری از موارد به معنای انسانهای اول، یعنی گذشتگان بوده است: «كَذَّبَ بِهَا الْأَوَّلُونَ» (اسراء/۵۹)، «كَما أُرْسِلَ الْأَوَّلُونَ» (انبیاء/۵) ، «بَلْ قالُوا مِثْلَ ما قالَ الْأَوَّلُونَ» (مومنون/۸۱) ، «إِنْ هذا إِلاَّ أَساطيرُ الْأَوَّلينَ» (انفال/۳۱) ، «فَقَدْ مَضَتْ سُنَّتُ الْأَوَّلينَ» (انفال/۳۸)
البته این کلمه در بسیاری از اوقات به عنوان مضاف به کار میرود: «لا تَكُونُوا أَوَّلَ كافِرٍ بِهِ» (بقره/۴۱) ، «إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ» (آل عمران/۹۶) ، «أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ» (انعام/۱۴) ، «أَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمينَ» (انعام/۱۶۳) ، أَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنينَ (اعراف/۱۴۳) ، «فَأَنَا أَوَّلُ الْعابِدينَ» (زخرف/۸۱). در تفاوت «اول» (و آخر) با «قبل» (و بعد) – وقتی این کلمه به صورت مضاف به کار میرود – گفتهاند آنچه اولِ (یا آخر) یک مجموعه محسوب میشود خودش هم جزء آن مجموعه است، اما جایی که تعبیر «قبل» (یا بعد) به کار میرود، غالبا آن شیء خارج از آن مجموعه است.
🔖جلسه ۹۸۰ http://yekaye.ir/al-waqiah-56-13/
@yekaye
🔹لَوْ لا
در بحث از آیه ۵۷ همین سوره
▪️درباره حرف «لو» به تفصیل توضیح داده شد و
▪️ بیان شد که ترکیب «لو لا» وقتی که بر جمله اسمیه وارد شود دلالت بر شرط دارد؛ اما وقتی بر فعل وارد شود، دیگر در معنای شرط نیست؛ بلکه برای تشویق یا توبیخ است، شبیه حرف «ألا»؛ یعنی:
– یا دلالت بر تحضیض (تشویق) دارند که در این صورت فعل باید مضارع باشد: «لَوْ لا تَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُون» (نمل/۴۶) «لَوْ ما تَأْتينا بِالْمَلائِكَةِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقين» (حجر/۷)؛ ویا اگر لفظش ماضی است در تاویل مضارع به کار رفته باشد؛ مانند: «لَوْ لا أَخَّرْتَني إِلى أَجَلٍ قَريبٍ فَأَصَّدَّقَ وَ أَكُنْ مِنَ الصَّالِحين» (منافقون/۱۰) «نَحْنُ خَلَقْناكُمْ فَلَوْ لا تُصَدِّقُونَ» (واقعه/۵۷)
– یا دلالت بر تندیم (پشیمان کردن) و توبیخ دارد؛ که در این صورت با فعل ماضی میآيد: «فَلَوْ لا كانَتْ قَرْيَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَها إيمانُها إِلاَّ قَوْمَ يُونُسَ» (یونس/۹۸)
– که البته گاه این تشویق و یا توبیخ در واقع یک نحوه معنای استفهام انکاری یا امتناع دارد؛ که در این موارد دیگر نمی توان «ألا» را جایگزین آنها کرد؛ مثلا: «وَ قالُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ مَلَك»
🔖جلسه 1024 http://yekaye.ir/al-waqiah-56-57/
@yekaye
🔹تذَكَّرُونَ
قبلا بیان شد که
▪️ماده «ذکر» در اصل در دو معنای مختلف به کار میرود:
▫️یکی در معنای جنس نر در مقابل ماده، یا مذکر در مقابل مؤنث (وَ لَيْسَ الذَّكَرُ كَالْأُنْثى، آل عمران/۳۶) و
▫️دیگری در معنای «یاد و حافظه» که نقطه مقابل «غفلت» (وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنا، کهف/۲۸) و «نسیان» (وَ اذْكُرْ رَبَّكَ إِذا نَسِيت، کهف/۲۴) میباشد؛
و البته برخی احتمال دادهاند معنای اول آن هم از معنای دوم گرفته شده به این مناسبت که فرزند پسر بوده که یاد و اسم شخص را زنده نگه می داشته است.
▪️در این معنای دوم، «ذِکر» گاه به حالت نفسانیای گفته میشود که که انسان به وسیله آن اطلاعاتی را که به دست آورده نگهداری میکند و همان «حفظ و حافظه» است با این تفاوت که حفظ و حافظه را از حیث به دست آوردن و در مخزن ذهن نگهداشتن میگویند، اما «ذکر» را از حیث احضار [مجدد] آن مطلب در ذهن؛ و گاه به خود حضور چیزی در دل [= ذهن] یا در سخن میگویند، و به همین جهت اخیر است که ذکر را به دو قسم «ذکر قلبی» (فَإِنِّي نَسِيتُ الْحُوتَ وَ ما أَنْسانِيهُ إِلَّا الشَّيْطانُ أَنْ أَذْكُرَهُ، کهف/۶۳) و «ذکر زبانی» (لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَيْكُمْ كِتاباً فِيهِ ذِكْرُكُمْ، انبیاء/۱۰) تقسیم میکنند؛ که هر کدام هم دو قسم دارد: ذکر به معنای به یاد آوردن بعد از فراموشی، و ذکر به معنای تداوم در یادسپاری.
▪️همچنین اشاره شد که «ذکَّر، یُذَکّر تذکیر» حالت متعدی ذکر است یعنی مطلبی را به یاد کسی انداختن، (وَ ذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللَّهِ، إبراهيم/۵؛ َ تَذْكيري بِآياتِ اللَّه، یونس/۷۱)؛ و «تذکّر» از باب تفعل، و واکنش انسان به تذکیر است، یعنی به یاد آوردن (ذکّرتُه فتذکّر یعنی به یادش انداختم پس به یاد آورد) و تفاوت «تذکر» با «تنبّه» در این است که در تذکر اصل مطلب را شخص میدانسته و از یاد برده است اما در تنبه ممکن است شخص اصلا معرفتی به موضوع مورد بحث نداشته باشد و با تنبه او را متوجه آن موضوع کنیم.
▪️البته وقتی ماده «ذکر» به باب تفعُّل میرود گاه به صورت معمولی (تذکّر) میآید (أَ فَلا تَتَذَكَّرُونَ، انعام/۸۰)؛ گاهی یکی از دو برای تخفیف در کلام حذف میشود (وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ النَّشْأَةَ الْأُولىَ فَلَوْ لَا تَذَكَّرُونَ؛ واقعه/62) و گاه ادغامی در آن رخ میدهد (حرف «ت» به لحاظ تلفظی به «ذ» نزدیک است به آن تبدیل میشود و در هم ادغام میشوند) و «یتذکّر» به صورت «یذَّکّر» درمیآید (وَ ما يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبابِ، بقره/۲۶۹) که در آیه حاضر قرائت بر اساس هر دو حالت اخیر وجود دارد.
🔖جلسه ۴۶۵ http://yekaye.ir/al-muzzammil-73-19/
📖اختلاف قرائت
▪️در قرائت اهل مدینه (نافع) و مکه (ابن کثیر) و شام (ابن عامر) و بصره (ابوعمرو) و برخی از اهل کوفه (شعبه از عاصم) و برخی از قرائات عشر (یعقوب) به صورت «تَذَّكَّرُونَ» قرائت شده که اصل آن «تتذکّرون» بوده و «تاء» دوم در «ذ» ادغام و لذا مشدد شده است؛
▪️اما در قرائت اغلب اهل کوفه (حمزه و کسائی و روایت حفص از عاصم) و برخی از قرائات عشر (خلف) و اربعة عشر (اعمش) به صورت «تَذَكَّرُونَ» قرائت شده که باز اصل آن «تتذکّرون» بوده و برای تخفیف در کلام یکی حرف «ت» ساقط شده است؛
▪️البته در قرائتی غیرمشهور (طلحه)به صورت «تَذْكُرون» (فعل ثلاثی مجرد) قرائت شده است.
📚معجم القراءات ج۹، ص311 ؛ مجمع البيان، ج4، ص591-592
@yekaye
☀️۱) الف. ابوحمزه ثمالی میگوید که شنیدم که امام سجاد ع میفرمود:
عجب از متکبر فخرفروش که دیروز نطفهای بوده و فردا لاشهای خواهد بود!
و عجب و بسیار عجب از کسی که در خداوند شک کرده در حالی که خلق (= آفرینش یا آفریدهها) را میبیند!
و عجب و بسیار عجب از کسی که منکر مرگ است؛ و هر روز و شب، میمیرد [در نسخه دیگر: هر روز و شب، کسانی را می بیند که میمیرند] !
و عجب و بسیار عجب از کسی که منکر پیدایش در آخرت است و پیدایش اول را میبیند!
و عجب و بسیار عجب از کسی که برای سرای گذرا میکوشد وسرای بقا را رها کرده است!
📚الأمالي (للطوسي)، ص663؛
📚المحاسن، ج1، ص242
حَدَّثَنَا الشَّيْخُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ الطُّوسِيُّ (رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ)، قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ الْقَزْوِينِيُّ، قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ وَهْبَانَ الْهُنَائِيُّ الْبَصْرِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَحْمَدَ، قَالَ: أَخْبَرَنِي أَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِ الْكَرِيمِ الزَّعْفَرَانِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِيُّ أَبُو جَعْفَرٍ، قَالَ: حَدَّثَنِي أَبِي، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ، عَنْ هِشَامٍ، عَنْ الثُّمَالِيِّ، قَالَ: سَمِعْتُ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ (عَلَيْهِمَا السَّلَامُ) وَ هُوَ يَقُولُ:
عَجَباً لِلْمُتَكَبِّرِ الْفَجُورِ الَّذِي كَانَ بِالْأَمْسِ نُطْفَةً وَ هُوَ غَداً جِيفَةٌ،
وَ الْعَجَبُ كُلُّ الْعَجَبِ لِمَنْ شَكَّ فِي اللَّهِ وَ هُوَ يَرَى الْخَلْقَ،
وَ الْعَجَبُ كُلُّ الْعَجَبِ لِمَنْ أَنْكَرَ الْمَوْتَ وَ هُوَ يَمُوتُ [يَرَى مَنْ يَمُوتُ] فِي كُلِّ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ،
وَ الْعَجَبُ كُلُّ الْعَجَبِ لِمَنْ أَنْكَرَ النَّشْأَةَ الْأُخْرَى وَ هُوَ يَرَى النَّشْأَةَ الْأُولَى،
وَ الْعَجَبُ كُلُّ الْعَجَبِ لِمَنْ عَمِلَ لِدَارِ الْفَنَاءِ وَ تَرَكَ دَارَ الْبَقَاءِ!
☀️ب. و شبیه این مضمون ولی بدین صورت از امام باقر ع روایت شده که فرمودند:
عجب و بسیار عجب از کسی که در قدرت خداوند شک کرده در حالی که خلق (= آفرینش یا آفریدهها) را میبیند!
و عجب و بسیار عجب از کسی که تکذیبکننده پیدایش در آخرت است و پیدایش اول را میبیند!
و عجب و بسیار عجب از کسی که منکر مرگ است؛ و هر روز و شب، میمیرد [در نسخه دیگر: هر روز و شب، کسانی را می بیند که میمیرند] !
و عجب و بسیار عجب از کسی که سرای جاودان را قبول دارد اما برای سرای فریب میکوشد!
و عجب و بسیار عجب از خودبزرگبین فخرفروشی که از نطفهای آفریده شده و لاشهای خواهد بود؛ و در این میان هم نمیداند که چه کند [یا: نمی داند که او را چگونه ساختهاند] ؟!
📚المحاسن، ج1، ص242
عَنْهُ عَنْ أَبَانٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ سَيَابَةَ عَنْ أَبِي النُّعْمَانِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ:
الْعَجَبُ كُلُّ الْعَجَبِ لِلشَّاكِّ فِي قُدْرَةِ اللَّهِ وَ هُوَ يَرَى خَلْقَ اللَّهِ؛
وَ الْعَجَبُ كُلُّ الْعَجَبِ لِلْمُكَذِّبِ بِالنَّشْأَةِ الْأُخْرَى وَ هُوَ يَرَى النَّشْأَةَ الْأُولَى؛
وَ الْعَجَبُ كُلُّ الْعَجَبِ لِلْمُصَدِّقِ بِدَارِ الْخُلُودِ وَ هُوَ يَعْمَلُ لِدَارِ الْغُرُورِ؛
وَ الْعَجَبُ كُلُّ الْعَجَبِ لِلْمُخْتَالِ الْفَخُورِ الَّذِي خُلِقَ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ يَصِيرُ جِيفَةً وَ هُوَ فِيمَا بَيْنَ ذَلِكَ لَا يَدْرِي كَيْفَ يصْنَعُ؟!
@yekaye