فراز (۵) از تدبر 🔟 (خطر #افراط_در_دینداری؛ #زیدیه)
شهید مطهری میگوید:
«ما مسلمانهای به اصطلاح انقلابی، ما كه الان، هم مسلمانیم و هم معتقد به انقلاب، بر سر یك دوراهی قرار گرفتهایم و این دوراهی خیلی دقیق است؛
یعنی در ابتدا تشخیص داده نمیشود كه دو راه است؛ اما واقعا دو راه است و تدریجا با یكدیگر زیاد فاصله میگیرند.
و آن این است كه آینده ما چه باید باشد؟
انقلاب اسلامی یا اسلام انقلابی؟
▫️«انقلاب اسلامی» یعنی راهی كه هدفْ اسلام و ارزشهای اسلامی است، انقلاب و مبارزه برای برقراری ارزشهای اسلامی است. یعنی مبارزه برای ما هدف نیست، وسیله است؛ اسلام و ارزشهای اسلامی برای ما هدف است. ما انقلاب میكنیم برای ارزشهای اسلامی، مبارزه میكنیم برای ارزشهای اسلامی. پس هدف برای ما اسلام است، مبارزه و انقلاب برای ما وسیله است.
▪️اما عدهای میان انقلاب اسلامی و «اسلام انقلابی» اشتباه میكنند؛ یعنی برای آنها مبارزه و انقلابْ هدف است؛ اسلام وسیلهای است برای مبارزه و انقلاب. نتیجهاش این است كه [میگویند] از اسلام انتخاب میكنیم: هر چه از اسلام ما را در مسیر مبارزه قرار بدهد آن را قبول میكنیم؛ و هر چه از اسلام- لااقل فكر كنیم- ما را در مسیر مبارزه قرار ندهد آن را از اسلام طرد میكنیم!
➖آنوقت بر اساس این كه ما «اسلام را هدف، و مبارزه و جهاد را وسیلهای برای برقراری ارزشهای اسلامی بدانیم» یا «مبارزه را هدف بدانیم»، تفسیرها از اسلام، انسان، توحید، تاریخ، جامعه و تفسیرها از آیات قرآن متضاد و متناقض میشود.
آن كه مبارزه را هدف میداند میگوید من همیشه باید در حال مبارزه باشم و اصلا اسلام آمده برای مبارزه.
نه، اسلام نیامده برای مبارزه؛ در اسلام عنصر مبارزه هست. اسلام خیلی دستورها آورده است، یكی از آنها مبارزه است؛ اما نه این كه اسلام آمده فقط برای مبارزه و هدفی جز مبارزه ندارد. اسلام آمده برای این كه بشریت را به سعادت برساند، یكی از وسایلی كه در شرایط خاص از آن وسایل استفاده میكند مبارزه است.»
📚مجموعه آثار شهید مطهری . ج24، ص172-173
در واقع اصل مطلب همین جمله اخیر است:
مبارزه یکی از وسایلی است که اسلام در شرایط خاص از آن استفاده میکند.
گاهی برای افراد، خود مبارزه با ظلم و انقلابی بودن و استکبارستیزی و ... بقدری موضوعیت مییابد که فراموش میکنند که هدف اصلی اسلام، رساندن انسانها به سعادت بوده است؛ و رسیدن به سعادت نیاز به آن دارد که خود مردم آگاهانه در این مسیر اقدام کنند.
خداوند پیامبران را برای برقراری عدالت مبعوث کرد، اما به نحوی که کاری کنند که خود مردم قیام به قسط کنند: «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْميزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» (حدید/۲۵).
از همین رو، امیرالمومنین ع هم وقتی مردم برای بیعت با ایشان جمع شدند فرمود: اگر واقعا این مردم چنین نیامده بودند (لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ) من حکومت را به دست نمیگرفتم (نهجالبلاغه، خطبه۳).
امام حسین ع نیز همانجا که فرمود «میخواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم» ادامه داد: «أَسِيرُ بِسِيرَةِ جَدِّي وَ سِيرَةِ أَبِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِب»؛ یعنی این امر به معروف و نهی از منکر، امتدادِ همان سیره امیرالمومنین ع است؛ نه در مقابل آن؛
یعنی اگر من گفتم «مثلی لا یبایع مثل یزید»، این سخن در مورد همه امامان قبل و بعد از من و خلفای جور زمانشان صادق است؛
یعنی به عنوان حکم اولی ما هیچیک از این خلفای جور را قبول نداریم؛ اما همین حضرت امیر ع که تا حضرت زهرا س زنده بود با ابوبکر بیعت نکرد بعدش مجبور به بیعت شد؛ و همین طور است بیعت امام حسن ع با معاویه و بیعت بقیه امامان با خلفای جور زمانهشان.
در واقع، ما به حکم اولی با اینان نباید بیعت کنیم؛ اما ممکن است به خاطر مصالح دیگری (از جمله حفظ جان خود و شیعیان) به عنوان حکم ثانوی با آنان بیعت کنیم؛
در حالی که زیدیه گمان میکردند که تحت هیچ شرایطی نباید از مبارزه با آن مستکبران دست برداشت.
در واقع، اگر استکبارستیزی و مبارزه با ظلم در سیره اهل بیت هست، که هست،
تقیه و احکام ثانویه هم هست؛
بله، تقیه به معنای راحتطلبی و فرار از مسئولیت نیست؛
اما بقدری پیاده کردن و اجرای احکام دین با مشکل و ممانعت روبروست که امام صادق ع فرمودند: «إِنَّ تِسْعَةَ أَعْشَارِ الدِّينِ فِي التَّقِيَّةِ وَ لَا دِينَ لِمَنْ لَا تَقِيَّةَ لَهُ : نهدهم دین در تقیه است و کسی که تقیه ندارد دین ندارد»
📚(الكافي، ج2، ص217)؛
و این وضع تا ظهور امام زمان که بسط ید برای حق مهیا شود ادامه دارد: «كُلَّمَا تَقَارَبَ هَذَا الْأَمْرُ كَانَ أَشَدَّ لِلتَّقِيَّةِ: هرچه این امر نزدیکتر شود ضرورت تقیه شدیدتر شود»
📚(الكافي، ج2، ص220).
👇ادامه مطلب👈
https://eitaa.com/yekaye/9183
فراز پایانی از تدبر 🔟 (خطر #افراط_در_دینداری)
پس اینکه عدهای هزینههایی را بر جان و مال خود و دیگران تحمیل کنند که واقعا ثمره آنچنانیای در پیشبرد اهداف اسلام نداشته باشد و صرفا به خاطر دغدغههای انقلابی، پای در این وادی نهند، مصداقی از جلو افتادن بر خدا و رسولش است (حدیث۷.الف)؛
به تعبیر دیگر، مومن #آرمانگرای_واقعبین است، نه #آرمانگرای_خیالباف؛ یعنی با اینکه قلباً هیچگاه دست از آرمانهایش برنمیدارد، اما وقتی در عمل توان کافی ندارد، میفهمد که فعلا وظیفهای در عمل برعهدهاش نیست؛ پس #آرمانگرایی، چشم #واقعبینی او را نمیبندد و صرفا به خاطر شدت علاقه به آرمانهایش، متعرض کاری نمیشود که ورود در آن ثمرهای جز کسر شأن وی نخواهد داشت (حدیث۷.ب).
✅تکمله
در باب تقیه در کتاب ارزشمند کافی حدیث جالبی هست:
☀️به امام باقر ع گفته میشود: دو نفر از کوفیان را گرفتند و از آنان خواستند که از امیرالمومنین ع برائت بجویید؛ یکی برائت جست و رهایش کردند و دیگری ابا نمود و به قتل رسید.
فرمود: اما آنکه برائت جست کسی بود که در دینش فقیه بود؛ و اما آنکه برائت نجست، کسی بود که برای رفتن به بهشت عجله کرد!
📚الكافي، ج2، ص221
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ زَكَرِيَّا الْمُؤْمِنِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَسَدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَطَاءٍ قَالَ:
قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع: رَجُلَانِ مِنْ أَهْلِ الْكُوفَةِ أُخِذَا فَقِيلَ لَهُمَا ابْرَأَا مِنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ فَبَرِئَ وَاحِدٌ مِنْهُمَا وَ أَبَى الْآخَرُ فَخُلِّيَ سَبِيلُ الَّذِي بَرِئَ وَ قُتِلَ الْآخَرُ.
فَقَالَ: أَمَّا الَّذِي بَرِئَ فَرَجُلٌ فَقِيهٌ فِي دِينِهِ؛ وَ أَمَّا الَّذِي لَمْ يَبْرَأْ فَرَجُلٌ تَعَجَّلَ إِلَى الْجَنَّةِ.
🔹این حدیث
🔜 از سویی نشان میدهد که افرادی که به خاطر روحیه انقلابیشان جان خود را از دست میدهند [= کسی که حق را طلب کرد ولی اشتباه کرد]، لزوما گناهکار نیستند و حتی چهبسا به خاطر خلوص نیتشان به بهشت هم بروند،
🔝اما از سوی دیگر گوشزد میکند فقیه شدن در نحوه اجرای دین، و واقعیات را برای پیشبرد اهداف دین جدی گرفتن، چقدر مهم و البته چه اندازه سخت است.
خداوند همگی ما را در تشخیص وظیفه صحیح و عمل بدان موفق گرداند؛ ان شاء الله.
@yekaye
یک آیه در روز
۱۰۶۶) 📖 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اتَّقُوا ا
.
1️⃣1️⃣ «إِنَّ اللَّهَ سَميعٌ عَليمٌ»
در نکات ادبی اشاره شد که در قرآن کریم کلمه «سمیع» 32 مورد به صورت ترکیب «سمیع علیم» و ۱۱ مورد به صورت ترکیب «سمیع بصیر» به کار رفته است. (کلمه «بصیر» هم بتنهایی 28 مورد و به صورت «خبیر بصیر» ۵ مورد به کار رفته است)
از ظاهر فرمایش برخی از مفسران چنین برمیآید که تفاوت آنها در این است که
🔹ترکیب «سمیع بصیر» برای جایی است که آگاهی خداوند در مورد «اقوال» (سخنان) و «افعال» بندگان مورد توجه است؛
[مثلا از گفتن سخنی ویا از انجام کاری نهی میشود و سپس تذکر داده میشود که این نهی را رعایت کنید زیرا که خداوند همه سخنان شما را میشنود و همه کارهای شما را میبیند]؛
🔹چنانکه در مواردی که فقط خود فعل مد نظر بوده فقط از تعبیر «بصیر» استفاده شده است: «إِنَّ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ» (بقره/۱۱۰)؛
🔹همچنین وقتی به صورت «سمیع علیم» به کار میرود برای تاکید بر این است که اولا مراعات «سخن» را بکنید؛ و سپس مراعات مطلق اعمال (اعم از قول و فعل)را.
📚(الميزان، ج18، ص306-307 )
🤔ظاهرا باید این نکته ایشان را صرفا ناظر به عنوان مواردی مانند آیه حاضر دانست که قبل از آن، تعبیر «اتقوا الله» به کار رفته است؛ وگرنه در بسیاری از موارد، کاربردهای قرآنی «سمیع علیم» یا «سمیع بصیر» اصلا بحث ناظر به وظایف انسان ولزوم مراعاتش نسبت به سخن و رفتارش نیست؛ بلکه یا ناظر به عرصههای آفرینش و ... است (مثلا: ما خَلْقُكُمْ وَ لا بَعْثُكُمْ إِلاَّ كَنَفْسٍ واحِدَةٍ إِنَّ اللَّهَ سَميعٌ بَصير، لقمان/۴۸؛ وَ لَهُ ما سَكَنَ فِي اللَّيْلِ وَ النَّهارِ وَ هُوَ السَّميعُ الْعَليم، انعام/۱۳) یا ناظر به استجابت دعا توسط خداوند است (مثلا: رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّميعُ الْعَليم، بقره/۱۲۷) ویا ... .
💢البته برخی دیگر از مفسران تعبیر «سمیع علیم» را در اینجا نیز به ترتیب به معنای آگاهی خداوند به اقوال و اعمال تطبیق دادهاند (مجمع البيان، ج9، ص196 ) که شاید چنین فرقی بین «سمیع علیم» با «سمیع بصیر» را جدی نمیدانند؛ چرا که ذیل آیات «سمیع بصیر» هم عموما همین تعبیر را آوردهاند (مثلا: مجمع البيان، ج۳، ص۹۹؛ ج6، ص61۱).
@yekaye
یک آیه در روز
۱۰۶۶) 📖 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اتَّقُوا ا
.
2️⃣1️⃣ «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَميعٌ عَليمٌ»
فرمود جلو نیفتید و تقوا پیشه کنید؛ اینها هر دو از جنس اقدام هستند (که بیشتر «دیده» میشوند، تا «شنیده»)؛ پس چرا در پایان فرمود: خدا شنوای داناست؛ و نفرمود که «خدا بینای داناست»؛ یا حداقل چرا نفرمود: «خدا شنوای بیناست»؟ (توضیح تفاوت اینها در تدبر ۱۱ گذشت)
🔹الف. مهتمرین بُعدِ این جلو افتادن، در حوزه سخن است؛ یعنی حکمی را ابراز کنیم؛ لذا ابتدا تاکید را بر شنیدن قرار داد، سپس با تعبیر «علیم» مطلق اعمال را مد نظر قرار داد.
🔹ب. چهبسا تذکر دادن به «سمیع» بودن خداوند نه صرفا ناظر به این آیه، بلکه ناظر به کل بحث سوره باشد؛ یعنی محور ارتباطات انسانی این است که انسان اهل گفتگو باشد؛ و برای اهل گفتگو بودن در قبال دیگران، مهمترین مساله این است که انسان گوش شنوایی داشته باشد؛ و در این سوره قرار است مهمترین ادب اهل گفتگو (یعنی شنوا بودن) را نسبت به رسول الله ص (عدم صدا بلند کردن در گفتگو) و نسبت به سایر مومنان (اعتنا به نقلهای مومنان و عدم اعتماد به نقل فاسق بدون تحقیق) و نسبت به عموم انسانها (تعارف) بیان دارد؛ از این رو، از باب ضرورت تخلق به اخلاق الله، در ابتدای سوره به صفت «شنوا» بودن خداوند اشاره کرد.
🔹ج. ...
@yekaye
یک آیه در روز
۱۰۶۶) 📖 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اتَّقُوا ا
.
3️⃣1️⃣ «إِنَّ اللَّهَ سَميعٌ عَليمٌ»
با توجه به اینکه «شنوا» بودن خودش مصداقی را دانا بودن است، چرا بعد از سمیع، تعبیر «علیم» را آورد؟
🔹الف. ذکر عام بعد از خاص، برای تاکید است.
🔹ب. چهبسا در مقام یاد دادن ادب گفتگوست؛ ما غالبا میپنداریم که «تنها زمانی که چیزی را نمیدانیم باید به سخن مخاطبمان گوش دهیم؛ و اگر چیزی را میدانیم دیگر نیازی به گوش دادن نیست»❗️
در اینجا تاکید میکند که خداوند با اینکه علیم است اهل گوش دادن است و از گوش دادن ابایی ندارد؛ پس شما هم حتی اگر میدانید که مخاطبتان چه میخواهد بگوید باز دلیل نمیشود که به سخنش گوش نسپارید.
🔹ج. ...
@yekaye
۱۰۶۷) 📖 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْواتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَ لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمالُكُمْ وَ أَنْتُمْ لا تَشْعُرُون 📖
ترجمه:
💢ای کسانی که ایمان آوردند، صداهايتان را از صدای پیامبر بلندتر نکنید، و همانند صدا بلند کردنتان برای یکدیگر، با صدای بلند با او سخن مگوييد، تا در حالی که شما احساس نمیکنید اعمالتان نابود شود!
سوره حجرات (۴۹)، آیه۲
۱۴۰۰/۱۱/۲۷
۱۴ رجب ۱۴۴۳
@yekaye
#حجرات_2
✅ تذکر
این آیه قبلا در جلسه۲۳ (https://yekaye.ir/2-49-al-hujurat/) که اوایل کار بود به طور خیلی مختصری مورد بحث قرار گرفت؛ و اینک به طور جدیتر مورد توجه قرار میگیرد.
@yekaye
🔹لا تَرْفَعُوا
درباره ماده «رفع» قبلا بیان شد که
▪️برخی بر این باورند که این ماده در اصل دلالت دارد بر جذب یا دفع چیزی در مسافتی به سمت بالا با قوت؛ و شاید همین یکی از وجوه تفاوتهای این ماده با ماده «رد» در این باشد که رد فقط ناظر به عقب زدن است، اما «رفع» هم میتواند به سمت جلو باشد و هم به سمت پشت.
▪️اگرچه درباره اینکه نقطه مقابلِ «خفض»، رفع است اتفاق نظر وجود دارد؛ اما اینکه آیا «رفع» فقط در مقابل «خفض» است یا خیر، اختلاف است. اصرار دارند که «وضع» [بر زمین نهادن] هم نقطه مقابل «رفع» است، و برخی بشدت با این مطلب مخالفت کردهاند، و برخی حتی کلمه «ذلت» را هم نقطه مقابل «رفعت» میدانند.
▪️برخی «رفع» به معنای نزدیک کردن را هم از همین باب دانستهاند، چنانکه تعبیر «رَفَعْتُه للسُّلطان» از این باب است و بر همین اساس تعبیر «وَ فُرُشٍ مَرْفُوعَةٍ» را هم به معنای «مقرّبة لهم» دانستهاند. البته غالبا کلمه «مرفوعة» در این آیه را به همان معنای «برافراشته» گرفتهاند خواه به معنای «بساط برافراشته» باشد، یا «بنای رفیع» و یا «زنان بلندمرتبه از حیث عقل و جمل» و موید این برداشت اخیر، کاربردهای دیگر این کلمه است که در همین معنای «رفعت داده شده» [بلندمرتبه و رفیع] میباشد؛ یعنی در آیه «في صُحُفٍ مُكَرَّمَةٍ؛ مَرْفُوعَةٍ مُطَهَّرَةٍ» (عبس/۱۳-۱۴) که وصف «صُحٌف» است و یا در آیه «فيها سُرُرٌ مَرْفُوعَةٌ» (غاشیه/۱۳) که وصف سریر [= تخت سلطنتی] ها، ویا در آیه «وَ السَّقْفِ الْمَرْفُوعِ» (طور/۵) که در وصف سقف است.
▪️همچنین ماده «رفع» به معنای پخش کردن و منتشر کردن و ابلاغ به دیگران به کار رفته است که ظاهرا در مورد خبری به کار میرود که از دیگران مخفی مانده باشد و ظاهرا وجه تسمیهاش همین است که با بالا آوردن آن خبر، آن را در معرض دید همگان قرار میدهیم. و شاید کاربرد این کلمه در آیه «وَ رَفَعْنا لَكَ ذِكْرَكَ» (انشراح/۴) از همین باب باشد
▪️ماده «رفع» هم در امور مادی به کار میرود و هم در امور معنوی که نمونه بارز کاربرد آن در امور مادی، همین کاربردش در مورد بالا بردن صداست: «لا تَرْفَعُوا أَصْواتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِ» (حجرات/۲).
🔖جلسه 970 http://yekaye.ir/al-waqiah-56-3/
📖 اختلاف قرائت
▪️در قرائات رایج به صورت فعل ثلاثی مجرد (لا تَرْفَعُوا) قرائت شده است؛
اما در قرائت ابنمسعود به صورت فعل ثلاثی مزید از باب تفعیل: «لاتَرَفَّعوا»
📚معجم القراءات ج ۹ ، ص۷۶
@yekaye