یک آیه در روز
۱۰۷۴) 📖 وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَینَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْد
.
1️⃣ «وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَینَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَی الْأُخْری فَقاتِلُوا الَّتی تَبْغی حَتَّی تَفیءَ إِلی أَمْرِ اللهِ فَإِنْ فاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَینَهُما بِالْعَدْلِ وَ أَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْمُقْسِطینَ»
در خصوص ارتباط این آیه با آیات قبل گفتهاند که در آیات قبل نسبت به آنچه میتواند زمینه وقوع جنگ و نزاعی بین مسلمانان شود (اعتماد به خبر فاسق) هشدار داده شد (که چنانکه دیدیم شأن نزولش هم ناظر به همین فتنهانگیزی بین مسلمانان بود) و این آیه هم در مقام بیان این است که اگر آن هشدار جدی گرفته نشد و کار به جنگ کشیده شد چه باید کرد
📚مفاتیح الغیب (فخر رازی)، ج28، ص104
📝نکته ارتباطاتی- رسانهای
از این ربطی که بین این آیه با آيه قبل بیان شد، چهبسا بتوان نتیجه گرفت که اگر جنگی بین دو گروه از مسلمانان رخ میدهد حتما فاسقی خبرسازی کرده است؛ و میدانیم که این فاسق امروزه میتواند یک شخص باشد یا یک بنگاه خبرپراکنی. آنگاه این آیه میفرماید که این خبرسازی میتواند با یک نحوه میانجیگری به صلح منجر شود؛ و میتواند صرفا یک بهانه باشد، یعنی این خبر صرفا دستاویر تجاوزگری بوده باشد و زمینه ستمگری در گروه تجاوزگر چنان باشد که حتی بعد از اینکه معلوم شد که خبرسازیای در کار بوده باز آنان حاضر به صلح نشوند.
این مساله بخوبی در اولین جنگهایی که بین مسلمانان رخ داد (یعنی جنگهای زمان حضرت امیر ع کاملا مشهود است؛ دو جنگ اول ـجمل و صفین) با بهانه خونخواهی عثمان انجام شد، و جنگ نهروان هم با تحلیلی از واقعهای در انتهای جنگ صفین (یعنی جریان حکمیت)، که این خبر را در پی داشت که نعوذبالله علی ع کافر شده است. در همه اینها حضرت امیر ع اصرار فراوان برای روشنگری داشت؛ و وقتی حجت بر آنها تمام شد و باز آنان دست از ستمگری برنداشتند جنگ را آغاز کرد؛ و اینجا وظیفه هر مسلمانی بود که در مقام سرکوب تجاوزگر برآيد؛ و اگر در آن زمان هم حاضر نیست، دست کم از کار آن تجاوزگران ابراز برائت کند؛ چنانکه بسیاری از بزرگان مورد احترام اهل سنت (مانند عبدالله بن عمر و مسروق؛ ر.ک: حدیث ۴۸) بارها از اینکه با حضرت علی ع همراهی نکرده بودند ابراز پشیمانی میکردند.
⛔️مواجهه عجیب برخی از علمای اهل سنت در قبال جنگ با ناکثین و قاسطین و مارقین
در قسمت احادیث نشان دادیم که در منابع اهل سنت احادیث فراوانی وجود دارد که پیامبر اکرم ص وقوع این ظلم را پیشبینی کرده بودند و علاوه بر تصریح به این نام این سه جریان انحرافی (ناکثین و قاسطین و مارقین)، در هریک از این سه واقعه حداقل یک مطلب که کاملا جریان باطل را رسوا میکرده (پارس کردن سگان حوأب بر عایشه [در جنگ جمل]؛ کشته شدن عمار توسط فئة باغیة [در جنگ صفین]؛ و به هلاکت رسیدن ذوالثدیه توسط خیرالبشر [در جنگ نهروان]) به الهام الهی توسط پیامبر ص پیشگویی شده بود؛ و در مجموع این گونه احادیث که رسواکننده آن جریانات مخالف امیرالمومنین ع است در منابع اهل سنت بخوبی به حد تواتر میرسد؛ چنانکه فقط در منابع اهل سنت حداقل ۲۰ صحابی (ابوسعید خدری، ابوایوب انصاری، خزیمه بن ثابت ذوالشهادتین، ابن مسعود، ابنعباس، عمار یاسر، عبدالله بن عمر، حضرت علی ع، عایشه، أم سلمه، حذیفه بن یمان، ابوالاسود دوئلی، عبدالله بن عمروعاص، قتادة بن النعمان، أبوهریرة، عثمان بن عفان، معاویة، عمرو بن العاص، عمرو بن حزم، أبو الیسر) و دهها تن از تابعین یافت شد که از رسول الله ص روایاتی نقل کردهاند که دلیل بر حقانیت اقدام امیرالمؤمنین در جنگ با مخالفان خود و نیز نشاندهنده باغی (= ستمگر) و در ضلالت بودن جبهه مقابل ایشان است؛ و بسیاری از این روایات در معتبرترین کتب آنان همچون صحیح بخاری و مسلم نقل شده بود و گفتیم برخی از بزرگان صحابه و تابعین هم از اینکه با علی ع در این جنگها همراهی نکرده بودند ابراز پشیمانی میکردند..
با این حال آنچه بسیار جای تعجب دارد این است که بعدها برخی از بزرگان اهل سنت به دفاع از آن تجاوزگران پرداخته و طلحه و زبیر و معاویه را مجتهدانی دانستهاند که حداکثر این است که در اجتهاد خود خطا کردهاند! از این رو این را ترویج میکنند که درباره این جنگها نباید هیچ قضاوتی علیه کسانی که با امیرالمؤمنین ع جنگیدند داشته باشیم؛ زیرا آنان صحابه و مجتهد بودند (مثلا قرطبی در الجامع لأحكام القرآن، ج16، ص321-322 ) و احتمالا این را هم در لفافه بگویند که آنان در همین اقدامشان در جنگ با حضرت علی ع نیز ثواب میبرند؛ زیرا از نظر آنان اگر مجتهد تشخیص درست دهد دو ثواب میبرد و اگر خطا کند باز یک ثواب دارد!!!
@yekaye
👇ادامه مطلب 👇
ادامه تدبر 1️⃣
🤔این تأویلات خلاف صریح سنت و احادیث نبوی چنان در میان برخی از اهل سنت رواج دارد که ابنتیمیه ادعا میکند که اکثر علمای سلف اهل سنت مانند ابوحنیفه و مالک و احمد بن حنبل (یعنی رئیس سه فرقه از چهار فرقه اصلی اهل سنت) ادعا کردهاند که حضرت علی ع در اینجا حق جنگ با آنان را نداشته زیرا شرایط «فئة باغیة» بودن بر اینها صدق نمیکند؛ و فقط جنگ ایشان با خوارج مجاز و مشروع بوده است!!! (منهاج السنة النبویة، ج4، ص390-394 ).
آیا آن دسته از علمایی که احادیث نبوی فوق را - که در کتب معتبر خودشان موجود است و بسیاری از آن احادیث را بر مبنای خودشان حدیث صحیح معرفی کردهاند- میبینند و در عین حال چنین قضاوتی دارند واقعا «اهل سنت» (= پیروان سنت نبوی) هستند؛ و ما که بر اساس این احادیث، کسانی را که به جنگ با امیرالمومنین ع برخاستند سزاوار مذمت میدانیم «رافضی و خارج از دین هستیم؟!!!
چنانکه دیدیم جمله پیامبر ص درباره عمار که او را «فئة باغیة» میکشند بقدری در میان طرفین جنگ صفین مشهور بوده که وقتی عمار کشته میشود و خبرش پخش میشود لشکر معاویه متزلزل میشوند؛ آيا این جای تردید میگذارد که جنگ امیرالمومنین ع با معاویه، جنگ با «فئه باغیة» بوده است؟ و آيا علت اینکه این دسته از علمای اهل سنت، علیرغم چنین حدیث نبوی واضحی، معاویه را تبرئه کردهاند اما خوارج را سزاوار کشته شدن دانستهاند دلیلی جز این دارد که آنان به مذاق حاکمان جور زمان خویش نظر میدادند، نه بر اساس احادیث نبوی؟!
@yekaye
یک آیه در روز
۱۰۷۴) 📖 وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَینَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْد
.
2️⃣ «وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَینَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَی الْأُخْری فَقاتِلُوا الَّتی تَبْغی حَتَّی تَفیءَ إِلی أَمْرِ اللهِ فَإِنْ فاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَینَهُما بِالْعَدْلِ وَ أَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْمُقْسِطینَ»
ظاهرا این آیه تنها آیهای در قرآن کریم است که درباره جنگ بین خود مسلمانان بحث کرده است.
در واقع، اگرچه در قرآن کریم آیات فراوانی درباره جهاد مطرح شده (که برخی تعداد آنها را تا ۳۰۰ آیه هم برشمردهاند) اما عمده بحثها درباره جهاد با کفار و مشرکین است؛ و معدود مواردی هم که ظاهرا تعبیر جهاد با منافقان در آنها مطرح شده (مانند «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ جاهِدِ الْكُفَّارَ وَ الْمُنافِقينَ وَ اغْلُظْ عَلَيْهِمْ وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصيرُ» (توبه/73؛ تحریم/۹) چنان نیست که هیچ فقیهی از آنها دلالتی بر جنگ با گروهی از مسلمانان را استنباط کرده باشد.
شاید تنها موردی که در کنار این آیه بتوان درباره جنگ بین مسلمانان هم دلالتی در آن یافت آیات «وَ الَّذينَ إِذا أَصابَهُمُ الْبَغْيُ هُمْ يَنْتَصِرُون؛ وَ جَزاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُها فَمَنْ عَفا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ لا يُحِبُّ الظَّالِمين؛ وَ لَمَنِ انْتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُولئِكَ ما عَلَيْهِمْ مِنْ سَبيل» (شوری/۳۹-۴۱) باشد؛ که این هم عام است؛ یعنی میتواند شامل هرگونه بغی و ستمی بشود چه در جنگ وچه فردی؛ چه از جانب مسلمانان و چه از جانب غیر.
در هر صورت این آیه دستور میدهد که اگر بین دو گروه از مسلمانان جنگ و قتالی رخ داد حتما مسلمانان باید به صلح و آشتی بین آنان اقدام کنند؛
و اگر یکی بر دیگری ستم کرد و حاضر به آشتی هم نشد باید بقیه مسلمانان در کنار آن مطلوم قرار گیرد و آن گروه ستمپیشه را به محدوده اوامر الهی برگردانند؛
و اگر در مرحله اول هرگونه آشتی (ولو با امتیاز دادن به طرف مهاجم ممکن بود) در این مرحله که ستمپیشه با قدرت و صلابت عقب زده شد حتما باید بر اساس عدل صلح برقرار شود؛ بلکه در حد عدل هم نماند بلکه قسط و انصاف هم رعایت شود که خداوند اهل قسط را دوست دارد.
این آیه ساده، صرف نظر از اینکه خودش حجتی گویا در تشخیص باطل بودن دشمنان امیرالمومنین ع است، حاوی نکات عمیق فراوانی در خصوص ارتباطات انسانی در جامعه دینی است که برخی از آنها در تدبرهای بعد تقدیم میشود.
❇️تکمله: بررسی #واقعه_کربلا از منظر این آیه
طبق توضیحی که در تدبر ۱ گذشت، خروج طلحه و زبیر و معاویه بر امام علی ع بوضوح مصداق جنگافروزیای است که در این آیه مذمت شده و آنان چون دعوت حضرت امیر ع به دست برداشتن از خونریزی را نپذیرفتند مصداق «اهل بغی» شدند و سرکوب کردنشان وظیفه شرعی هر مسلمانی بود.
اکنون آیا #واقعه_عاشورا را نیز میتوان مصداق چنین بغیای دانست؟!
اگرچه باطل بودن چنین تلقیای برای شیعیان مثل روز روشن است، اما از این جهت که برخی از علمای وهابی (مانند بنباز) چنین اظهار نظری کردهاند و امام حسین ع را مصداق «باغی» و خطاکار شمرده و یزید را در این اقدام زشتش ذیحق معرفی نمودهاند لازم دیدیم که توضیحی در این زمینه ارائه شود.
در مورد امام حسین ع، بوضوح نصب یزید برخلاف معاهدهای بود که معاویه بسته بود؛ پس حتی بر مبنای اهل سنت هم یزید بیتردید خلیفهای که بر اساس ضوابط اسلامی تعیین شود، نبود. علاوه بر این یزید، برخلاف معاویه که ظواهر را حفظمیکرد، شخصی بود که علنا به فسق و فجور میپرداخت و امام حسین ع در خطبههای متعددی سخنان فراوانی از رسول الله ص را نقل فرمود که حکومت چنین شخص فاجر و فاسقی به هیچ عنوان مورد امضای اسلام نیست و طبق احادیثی که خود امام حسین ع از رسول الله ص نقل میکرد ساقط کردن چنین فردی بر امت مسلمان لازم است.
@yekaye
👇ادامه مطلب👇
ادامه تدبر 2️⃣
اما حتی اگر از اینها هم صرف نظر کنیم و حتی اگر به این سخن باطل رایج در میان برخی از علمای اهل سنت تن دهیم که در مقابل هر حاکمی ولو حاکم جور باید تسلیم بود! نکته بسیار مهمی در این آیه هست که نشان میدهد که حتی بر اساس این مبانی باطل هم باز نمیتوان امام حسین ع را متهم دانست. و آن اینکه:
آیه میفرماید که اگر بین دو گروه جنگ درگرفت باید بین آنان صلح و آشتی برقرار کرد؛ و اگر کسی با این حال بر موضع ستم ورزیدن اصرار کرد باید با او جنگید. ما میگوییم به فرض محال، فرض میکنیم که نباید با حاکم جور جنگید؛ اما
مگر نه این است که وقتی خبر شهادت مسلم به امام حسین ع رسید ایشان خطبه خواندند و فرمودند هرکس میخواهد برود، برود (و قد خذلتنا شيعتنا فمن أحبّ منكم الانصراف فلينصرف؛ وقعة الطف، ص166)؛
و از آن مهمتر وقتی با لشکر حر مواجه شد مگر حضرت نفرمودند اگر پیمانتان با مرا شکستهاید من برمیگردم؛ و حر اجازه برگشت نداد (فلمّا ذهبوا لينصرفوا حال القوم بينهم و بين الانصراف؛ وقعة الطف، ص171) و امام را محاصرهکنان تا کربلا سوق داد؛
و مگر نه این است که در کربلا امام ع خودش پیشنهاد مذاکره با عمرسعد را داد؛ و عمر سعد گزارش این مذاکره را برای ابنزیاد این گونه منعکس کرد که امام حسین ع حاضر شده است دست از جنگ بردارد و سه گزینه را پیش روی ابنزیاد گذاشته که وجه مشترک همه آنها ترک مخاصمه است؛ با این حال ابنزیاد نپذیرفت و حضرت را بین جنگیدن یا تسلیم شدن ذلیلانه مخیر کرد (فَلْيَعْرِضْ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ أَصْحَابِهِ النُّزُولَ عَلَى حُكْمِي فَإِنْ فَعَلُوا فَلْيَبْعَثْ بِهِمْ إِلَيَّ سِلْماً وَ إِنْ هُمْ أَبَوْا فَلْيُقَاتِلْهُمْ؛ الإرشاد، ج2، ص88 )؟*
و اینجا بود که حضرت فریاد هیهات منا الذلة سر داد (ألا و ان الدعيّ ابن الدعي قد ركز بين اثنتين؛ بين السلّة و الذلّة. و هيهات منّا الذلّة؛ اثبات الوصية، ص166).
در واقع، آیا ابنزیاد گزینهای جز جنگیدن برای حضرت باقی گذاشت؟!
با این اوصاف، چه کسی بر دیگری بغی کرد؟ امام حسین ع که در آن مذاکره به سمت قبول آتشبس رفت، یا ابنزیاد که جز دستگیری ذلیلانه حضرت راه دیگری باقی نگذاشته بود؛ دستگیریای که معلوم بود که پایانش قتل ذلیلانه حضرت در دارالحکومه کوفه خواهد بود؛ چرا که با اینکه به مسلم بن عقیل امان داده بودند او را به شهادت رساندند، آنگاه آیا وقتی به امام حسین ع امان هم نمیدهند و میگویند فقط باید پیشاپیش به حکم ابن زیاد (هرچه که باشد) تن دهی با او مدارا خواهند کرد؟! پس در این واقعه هم حتی بر اساس آن فرض باطل (که با حکومت جور هم نباید درگیر شد) باز جناح یزید، باغی و ستمگر بودند نه امام حسین ع و یارانش.
شاید یکی از علل اینکه این اندازه بر برپایی عزاداری امام حسین ع تاکید شده (نه حتی برای حضرت زهرا س یا امیرالمومنین ع) این است که مظلومیت امام حسین ع چنان وضوحی دارد که حتی بر اساس مبانی باطلی همچون مبنای اطاعت از حاکم جور، باز میتوان نشان داد که شهادت ایشان کاملا مظلومانه و برخلاف هر مبنایی بوده است.
✳️*پینوشت:
برخلاف آنچه در میان متاخران معروف شده، ذلتی که امام حسین ع از آن سرباز میزند ذلت تن دادن به حکم ابنزیاد (که ابنزیاد هرکاری بتواند در حق حضرت انجام دهد) بود، نه صرف بیعت با یزید. درست است که حضرت در ابتدا (در مدینه) از بیعت با یزید سر باز زد؛ ولی این از جنس همان سرباز زدن امیرالمومنین ع از بیعت با خلفا و نیز اجتناب همه امامان از طاغوت زمانشان بوده است (اجتنبوا الطاغوت)؛ وگرنه بیعت اجباری با یزید (و سایر طاغوتهای زمانه) همان چیزی است که بعد از شهادت ایشان، امام سجاد ع و همه امامان بعدی ناچار بدان تن دادند؛ بلکه خود حضرت ع و امام حسن ع قبلا به چنین بیعت ناروایی در زمان معاویه تن داده بودند. قطعا مصداق بارز تعبیر «مثلی» در سخن معروف امام حسین ع: «مثلی لا یبایع مثل یزید»، امثال امام حسن ع و امام سجاد ع و سایر امامانی هستند که - جز امام مهدی ع - همگی بیعت طاغوت زمانشان برگردنشان بوده است: «أَ مَا عَلِمْتُمْ أَنَّهُ مَا مِنَّا أَحَدٌ إِلَّا وَ يَقَعُ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ لِطَاغِيَةِ زَمَانِهِ إِلَّا الْقَائِمُ» (كمال الدين و تمام النعمة، ج1، ص316 ). یعنی این بیعت نکردن ایشان به حکم اولیه بوده است؛ نه به حکم ثانوی؛ و قطعا اگر امام حسین ع هیهات منا الذلة میگوید، امام حسن ع هم همان هیهات منا الذلة را میگوید؛ و همان طور که بیعت امام حسن ع و سایر امامان مصداق پذیرش ذلت نیست، پس مقصود امام حسین ع هم از این تعبیر،صرف بیعت کردن با یزید نمیباشد.
تفصیل این بحث را در دهه محرم (مرداد ۱۴۰۱) در جلسات چهارم و پنجم شرح دادهام؛
و نیز میتوانید به کتاب آیت الله بهجت (رحمت واسعه؛ فصل حجت و اتمام حجت؛ص148-161) مراجعه کنید.
در ادامه (بند ج از تدبر ۱۵) توضیح بیشتری خواهد آمد.
@yekaye
#حجرات_9
یک آیه در روز
۱۰۷۴) 📖 وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَینَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْد
.
4️⃣ «وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا»
بحث تعیین تکلیف در خصوص جنگ بین دو گروه ایمانی را با حرف «إن» شروع کرد (نه «إذا»)؛ برخی از این نکته نتیجه گرفتهاند که استفاده از «إن» در اینجا دلالت دارد که قرآن کریم این را که قتالی بین خود مسلمانان دربگیرد نادرالوقوع میشمرد.
اگر سوال شود که پس چرا ما این اندازه جنگ بین مسلمانان میبینیم؟
باید گفت این آیه لااقل در مقام بیان وضع مطلوب است (مفاتیح الغیب، ج28، ص104)؛
یعنی مسلمانان باید با هم چنان باشند که خیلی بندرت بین آنان جنگ در گیرد؛ و اگر جوامع اسلامی امروزه این طور نیستند نشان میدهد که از تعالیم اسلام فاصله گرفتهاند.
چهبسا اینکه از تعبیر «طائفتان» استفاده کرد و نه از تعبیر «فرقتان» نیز موید همین باشد (چنانکه آیه «فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ» (توبة/122) دلالت بر فزونتر بودن فرقه از طائفه دارد)؛ یعنی گویی اصراری بر این هست که بگوید درگیریای خیلی کم رخ میدهد و اگر هم رخ دهد تعدادشان خیلی زیاد نیست. (مفاتیح الغیب، ج28، ص104)
❇️اشکال و پاسخ:
اگر حرف «إن» دلالت بر وضعیت نادرالوقوع میکند چرا ادامه آیه با تعبیر «إن بغت...» آورد؛در حالی که میدانیم جنگی رخ نمیدهد مگر اینکه یکی بر دیگری دارد ستم میکند؟
پاسخی که دادهاند این است که اتفاقا همین تعبیر دلالت بر نکته لطیفی دارد و آن اینکه گویی قرآن با این تعبیرات میخواهد نشان دهد که اساسا در جامعه ایمانی قرار نیست ظلمی شروع شود؛ ولی این نکته هست که گاه یک گروه بر اثر تحلیلی ناروا دیگری را ظالم میشمرد و به خیال خود برای دفع ظلم او اقدام میکند. گویی آیه میفرماید که اگر جنگی بین دو گروه مومن رخ داد ابتدا وارد جنگ نشوید بلکه بکوشید با روشنگری و دفع شبههای که پیش آمده صلح برقرار کنید. اما اگر احیانا باز یک گروه بعد از اینکه حق معلوم شد به اقدام جنگافروزانه خود ادامه داد، این دیگر چیزی است که اصلا انتظارش از یک جامعه ایمانی نمیرود؛ و اینجاست که باید با این گروهی که متجاوز بودنش برای همگان معلوم شده بجنگید (اقتباس از مفاتیح الغیب، ج28، ص105).
❇️ اشکال دیگر این است که اگر حرف «إن» دلالت بر وضعیت نادرالوقوع میکند و وقوع جنگ از جانب مومنان و ستمگری از جانب ایشان را نادر دانست، چرا ادامه آیه با تعبیر «إن فاءت...» آورد؛ آیا برگشت به حق هم از جانب مومنان نادر است؟
پاسخی که دادهاند این است که اتفاقا همینجا هم نکته لطیفی دارد؛و آن این است که بله؛ اگر کسانی در میان مومنان هستند که این گونه خوی تجاوزگری دارند؛برگشت اینان به حق هم بعید است و لذاست که باید آنان را با زور و به اجبار به مسیر حق و دست برداشتن از تعدی برگرداند. (مفاتیح الغیب، ج28، ص105 )
@yekaye
#حجرات_9
یک آیه در روز
۱۰۷۴) 📖 وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَینَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْد
.
5️⃣ «وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا»
با اینکه قتال بین دو گروه مسلمان بخوبی نشان از آن دارد که دست کم یکی از آن دو گروه ظالم و متجاوزند چرا از تعبیر «مومنین» برای این دو گروه استفاده کرد؟
🔸الف. گرچه اقتضای ایمان، دوری از نزاع و برخورد میان مؤمنان است، امّا مؤمنان، معصوم نیستند كه خطایی از آنها سرنزند و چه بسا گفتن جملهای یا انجام كاری، موجب بروز درگیری میان آنان گردد. (تفسیر نور، ج9، ص176)
🔸ب. چهبسا میخواهد با همین تعبیر قبح عمل را برای آنان بیشتر جلوه دهد و آنان را از این عمل بازدارد؛ مانند اینکه اربابی به غلام خود بگوید اگر دیدی یکی از غلامانم چنین کرد مانع او بشو! که خود همین تعبیر برای همان مخاطب بازدارندگی بیشتری دارد؛ یعن مبادا خودت چنان کنی (مفاتیح الغیب، ج28، ص104 ).
🔸ج. برخی از متکلمان این تعبیر را شاهدی آوردهاند که برخلاف نظر خوارج، کسی که مرتکب گناه کبیره شود لزوما از جماعت مومنان خارج نیست و صرف انجام گناه کبیره انسان را کافر نمیکند. (مفاتیح الغیب، ج28، ص105 )
🔸د. کاربرد این تعبیر بخصوص اینکه در ادامه از «بغی» و ستم یکی بر دیگری سخن گفت بخوبی نشان میدهد که مقصودش این نیست که آنان همچنان بر ایمان ماندهاند و فاسق نشدهاند (مجمع البیان، ج9، ص200).
در واقع، این کاربرد در اینجا بخوبی نشان میدهد که این گونه نیست که هرجا در قرآن کریم از تعبیر «مومن» استفاده شده باشد لزوما رده بالاتری از مسلمانان (که در آیه ۱۴ همین سوره بدان اشاره خواهد شد) مد نظر بوده است. بلکه قرآن کریم بعد از شکلگیری جامعه اسلامی در موارد متعددی به هر عضو این جامعه نیز کلمه «مومن» را اطلاق کرده است ویا از تعبیر «الذین آمنوا» برای اشاره به آنان استفاده کرده است؛ ولو اینکه آن اشخاص بعدا مرتکب «بغی: ستم» (مانند همین آیه) باشند یا فسق (آیه ۱۱ همین سوره: بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإيمانِ) یا حتی کفر باطنی و نافق (إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ ازْدادُوا كُفْراً لَمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ وَ لا لِيَهْدِيَهُمْ سَبيلا؛ بَشِّرِ الْمُنافِقينَ بِأَنَّ لَهُمْ عَذاباً أَليما؛نساء/۱۳۷-۱۳۸) شده باشند.
📝تکمله: پاسخ به شبههای درباره #حجاب_شرعی
برخی از کسانی که امروزه می خواهند حکم شرعی حجاب را زیر سوال ببرند ادعا می کنند که چون در یکی از آیات وجودب حجاب این وجوب را ناظر به «نساء المومنین» دانسته است (احزاب/۵۹) پس شامل تمام زنان مسلمان نمیشود!
توضیح فوق بخوبی وجه مغالطی بودن این ادعا را نشان میدهد و به همین جهت است که هیچکس در میان کسانی که به امامان مراجعه می کردند و درباره حدود حجاب سوال میکردند ذهنیتشان این نبوده که این فقط ناظر به زنان افراد والای جامعه ایمانی است.
@yekaye
#حجرات_9
یک آیه در روز
۱۰۷۴) 📖 وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَینَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْد
.
6️⃣ «وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا»
با اینکه به لحاظ ادبی اتصال حرف «إن» به فعل سزاوارتر است، چرا نفرمود «إن اقتتل طائفتان من المؤمنین» و فعل ار موخر آورد؟
🔹الف. همین مقدم کردن تعبیر «دو طائفه از مومنان» تاکیدی است بر دستوری که در ادامه میخواهد بدهد که منع از قتال است. یعنی همین که شما دو گروه مومن هستید باید مانع شود که با هم قتال کنید. (مفاتیح الغیب، ج28، ص104-105 )
🔹ب. ...
@yekaye
#حجرات_9
یک آیه در روز
۱۰۷۴) 📖 وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَینَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْد
.
7️⃣ «وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا»
چرا از فعل ماضی «اقتتلوا» استفاده کرد و نفرمود «یقتتلون»؟ و نیز چرا از فعل «بغت،؛ و نفرمود «تبغ»؟
🔸الف. شاید میخواهد اشاره کند که ایجاد نزاع و درگیری میان مؤمنان، [و نیز ستم کردن مسلمانان به یکدیگر،] یك جرقّه است نه یك جریان، موقّتی است نه دائمی. «اقْتَتَلُوا» [و «بغت»؛ یعنی فعل ماضی] نشان از پدید آمدن نزاع است، نه دوام آن؛ وگرنه میفرمود: «یقتتلون»
(تفسیر نور، ج9، ص177؛ مفاتیح الغیب، ج28، ص105 )
🔸ب. ...
@yekaye
#حجرات_9
یک آیه در روز
۱۰۷۴) 📖 وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَینَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْد
.
8️⃣ «وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَینَهُما»
چرا با اینکه «طائفتان» مثنی است، فعل آن (اقتتلوا) را به صورت جمع آورد؛ و باز دوباره برای صلح از تعبیر مثنی (بینهما) استفاده کرد؟
🔹الف. از باب اینکه هریک از دو طائفه جماعتی هستند و مجموع آنها یک جمعی میشود که ضمیر به این مجموع اشاره دارد (المیزان، ج18، ص314 ).
🔹ب. در میدان جنگ فتنه چنان فراگیر میشود که هریک از جنگجویان مستقلا فاعلی است که فعل قتال انجام می دهد؛ ولی وقتی که زمان صلح میشود هریک در طائفه خود قرار میگیرد چرا که در غیر این صورت صلحی حاصل نخواهد شد. (مفاتیح الغیب، ج28، ص105 ؛ المیزان، ج18، ص314 )
🔹ج. ...
@yekaye
#حجرات_9
یک آیه در روز
۱۰۷۴) 📖 وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَینَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْد
یک آیه در روز
۱۰۷۴) 📖 وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَینَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْد
.
🔟 «وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَینَهُما»
[از اینکه بین دو جمله شرط و جزای شرط با حرف «ف» (که دلالت بر انجام بدون تاخیر دارد) ارتباط برقرار کرد چهبسا بتوان نتیجه گرفت]
برای آشتی دادن و برقراری صلح میان مسلمانان، باید با سرعت و بدون تأخیر قیام كنیم. (تفسیر نور، ج9، ص177)
@yekaye
#حجرات_9