eitaa logo
یک آیه در روز
2هزار دنبال‌کننده
115 عکس
10 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
یک آیه در روز
۱۰۷۴) 📖 وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَینَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْد
. 8️⃣1️⃣ «وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَینَهُما فَإِنْ بَغَتْ ... فَإِنْ فاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَینَهُما بِالْعَدْلِ» در این آیه، دو بار سخن از برقراری صلح میان مردم به میان آمده است؛ اولی بدون قید «بالعدل» و دومی با آن. چرا؟ 🔹الف. چه‌بسا دومی در مقام جمع بندی باشد؛ ‌چرا که اثبات شیء نفی ما عدا نمی‌کند. 🔹ب. شاید می‌خواهد بیان کند که در مرحله‏ی درگیری كه متجاوز معلوم نیست، باید تلاش برای خاموش كردن اصل فتنه و ایجاد صلح باشد، ولی در مرحله‏ی بعد كه متجاوز و یاغی شناخته شد، صلح باید در سمت و سوی دفاع از مظلوم و گرفتن حقّ او از ظالم باشد. (تفسیر نور، ج‏9، ص178؛ مفاتیح الغیب، ج‏28، ص106 ) 🔹ج. اولی در همان ابتدای نزاع است، که آشتی برقرار می‌شود؛ و دومی بعد از آن است که علیه تجاوزگر اقدام شده و وی سر جایش نشانده می‌شود. تفاوت مهمی بین این دو هست: اگرچه اصل بر این است که عدالت برقرار شود اما گاه اگر با اندکی بخشش و مسامحه بتوان جلوی خونریزی و قتال را گرفت هیچ عاقلی در اینجا نمی‌گوید که چون عدل برقرار نشد این صلح خوب نیست. (به تعبیر برخی، اساسا دستورالعمل این آیه برای جلوگیری از خونریزی است؛ حال اگر با مقداری گذشت از جانب یک گروه نسبت به حق خود این امر حاصل شد، اصراری بر برپایی جنگ با گروه تجاوزگر نیست؛ مفاتیح الغیب، ج‏28، ص105 ) یعنی گاه چه‌بسا بتوان به جماعتی که به خاطر زور بیشتری که دارند توان تعدی هم دارند امتیازاتی داد که آنان از اینکه جنگ برپا شود خودداری کنند؛ و اگر طرف ضعیف هم حاضر باشد با دادن این امتیازات مانع وقوع آتش جنگ شود (یعنی طرفین به چنین مصالحه‌ای راضی شوند) عقل حکم می‌کند که این مصالحه برقرار شود؛ ولو بالعدل نیست. (تبصره: در تدبر ۲ توضیح دادیم که بر همین اساس است که امام حسین ع حتی حاضر شده بود با یزید بیعت کند؛ البته بیعتی که از روی اجبار بودن ایشان بر همگان معلوم گردیده بود؛ دقیقا شبیه سیره بقیه ائمه اطهار ع در بیعت با طاغوتهای زمانشان). اما بعد از اینکه وی تجاوز کرد و با قدرت سر جایش نشانده شد دیگر جایی برای امتیاز دادن نیست؛ ‌زیرا امتیاز دادن در چنین شرایطی اقویا را به هجوم علیه ضعفا تشویق می‌کند؛ و اینجاست که باید بر اساس عدل آشتی برقرار شود؛ نه صرف مصالحه. @yekaye
یک آیه در روز
۱۰۷۴) 📖 وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَینَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْد
. 0️⃣2️⃣ «فَأَصْلِحُوا بَینَهُما بِالْعَدْلِ وَ أَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْمُقْسِطینَ» چرا بعد از اینکه به «اصلاح به عدل» دستور داد دوباره کلمه «اقسطوا» (قسط و عدالت بورزید) را تکرار کرد؟ 🔹الف. هر كجا طوفان غرائز و غضب و لغزشگاه خطرناكی بود، سفارشات پی‏درپی لازم است. بِالْعَدْلِ، أَقْسِطُوا... یحِبُّ الْمُقْسِطِینَ. ‏(تفسیر نور، ج‏9، ص178) 🔹ب. این از باب عطف مطلق بر مقید است برای تاکید بر آن؛‌یعنی ایتدا فرمود در صلح برقرار کردن جانب عدل را رعایت کنید؛‌بعد از باب تاکید توصیه‌ای کلی کرد که اساسا در همه چیز عدل و قسط را رعایت کنید؛ چنانکه عبارت اخیر (خداوند اهل قسط و عدل را دوست دارد) تاکیدی بر «اقسطوا» است. (المیزان، ج‏18، ص315 ؛ مفاتیح الغیب، ج‏28، ص106 ) 🔹ج. شاید با توجه به جمله بعدی (ان الله یحب المقسطین)‌بر قسط تاکید کرد که بفهماند صلح دادن دو طرف جنگ بدون برقراری عدالت، محبوب خداوند نیست. (تفسیر نور، ج‏9، ص179). [البته این برداشت ناظر به جایی است که گروه تجاوزگر در ابتدا صلح نکرده و با زور مجبور به صلح شده باشد؛‌وگرنه چنانکه در تدبر قبل اشاره شد با توجه به اینکه در ابتدای آیه این قید «بالعدل» را نیاورد اگر همان ابتدا با مقداری مسامحه جلوی ادامه جنگ گرفته شود مطلوب است.] 🔹د. ... @yekaye
یک آیه در روز
۱۰۷۴) 📖 وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَینَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْد
. 3️⃣ «وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَینَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَی الْأُخْری‏ فَقاتِلُوا الَّتی‏ تَبْغی‏ حَتَّی تَفی‏ءَ إِلی‏ أَمْرِ اللهِ فَإِنْ فاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَینَهُما بِالْعَدْلِ وَ أَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْمُقْسِطینَ» 📜حکایت۱ در جنگ جمل بعد از اینکه امیرالمومنین ع با زبیر صحبت کرد و وی از ادامه جنگ منصرف شد؛ وقتی زبیر به میان جماعت خود برگشت و نظرش را اعلام کرد با انواع مذمتها مواجه شد. فرازی از این واقعه را به نقل ابن شهر آشوب تقدیم می کنیم: عایشه به زبیر گفت: نه خیر؛ بلکه تو از شمشیرهای پسر ابوطالب ترسیدی. که همانا آن شمشیرهای تیزی است که بازوهایی توانا آن را برمی دارند و اگر از آن می ترسی قبل از تو هم مردان بزرگی از آن ترسیده‌اند. پس زبیر به جنگ برگشت. به امیرالمومنین ع گفته شد که زبیر برگشت. فرمود: رهایش کنید که او پیرمردی است که کاری را بر او تحمیل کردند. سپس فرمود: ای مردم! چشمانتان را فرواندازید و بر قبضه شمشیر فشار آوردید و فراوان به یاد پروردگارتان باشید و شما را برحذر می دارم از زیاد سخن گفتن، که مایه سستی است. و عایشه به او می نگریست در حالی که علی ع بین صفوف دو لشکر جولان می داد؛ عیشه گفت: به او بنگرید: رفتارش گویی همچون رفتار رسول الله ص در جنگ بدر است؛ اما به خدا سوگند جز تا زوال خورشید فرصتی نخواهید داشت. علی ع فرمود: ای عایشه! «حتما بزودی پشيمان خواهی شد» (مومنون/40). علی (علیه السلام) [پیش از شروع جنگ جمل] فرمود: «ای عایشه! به زودی پشیمان خواهی شد». سپاهیان در [شروع] جنگ شتاب می‌کردند ولی امیرالمؤمنین (علیه السلام) آنان را [از این‌کار] نهی کرد و [خطاب به خداوند] عرضه داشت: «خداوندا! من با بیم‌دادن [دشمنانم] راه هرگونه عذری را بر ایشان بستم؛ تو نیز گواه من در برابر آنان باش». آنگاه قرآن را برگرفته و از کسی خواست که این آیه را برای آنان بخواند: «وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَینَهُما...». مسلم مجاشعی گفت: من آماده‌ام. پس وی را ترساند از ایتمه دستان راست و چپش را قطع خواهند کرد و او را خواهند کشت. او گفت: یا امیرالمومنین! نگران نباش که همانا این در برابر خداوند چیزی نیست. سپس مصحف را گرفت و آنان را به خداوند دعوت کرد. پس دست راستش را قطع کردند و آن را با دست چپ گرفت. آن را هم قطع کردند و مصحف را به دندان گرفت. پس او را به شهادت رساندند. 📚مناقب آل أبی طالب علیهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج‏3، ص155 ... و فِی رِوَایةٍ قَالَتْ عَائِشَةُ لَا وَ اللهِ بَلْ خِفْتَ سُیوفَ ابْنِ أَبِی طَالِبٍ أَمَا إِنَّهَا طِوَالٌ حِدَادٌ تَحْمِلُهَا سَوَاعِدُ أَنْجَادٌ وَ لَئِنْ خِفْتَهَا فَلَقَدْ خَافَهَا الرِّجَالُ مِنْ قَبْلِكَ. فَرَجَعَ إِلَی الْقِتَالِ؛ فَقِیلَ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع: إِنَّهُ قَدْ رَجَعَ! فَقَالَ: دَعُوهُ فَإِنَّ الشَّیخَ مَحْمُولٌ عَلَیهِ. ثُمَّ قَالَ: أَیهَا النَّاسُ غُضُّوا أَبْصَارَكُمْ وَ عَضُّوا عَلَی نَوَاجِذِكُمْ وَ أَكْثِرُوا مِنْ ذِكْرِ رَبِّكُمْ وَ إِیاكُمْ وَ كَثْرَةَ الْكَلَامِ فَإِنَّهُ فَشَلٌ. وَ نَظَرَتْ عَائِشَةُ إِلَیهِ وَ هُوَ یجُولُ بَینَ الصَّفَّینِ فَقَالَتْ: انْظُرُوا إِلَیهِ كَأَنَّ فِعْلَهُ فِعْلُ رَسُولِ اللهِ یوْمَ بَدْرٍ؛ أَمَا وَ اللهِ مَا ینْتَظَرُ بِكَ إِلَّا زَوَالُ الشَّمْسِ. فَقَالَ عَلِی ع: یا عَائِشَةُ «عَمَّا قَلِیلٍ لَتُصْبِحُنَّ نَادِمِینَ». فَجَدَّ النَّاسُ فِی الْقِتَالِ؛ فَنَهَاهُمْ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع وَ قَالَ: اللهُمَّ إِنِّی أَعْذَرْتُ وَ أَنْذَرْتُ فَكُنْ لِی عَلَیهِمْ مِنَ الشَّاهِدِینَ. ثُمَّ أَخَذَ الْمُصْحَفَ وَ طَلَبَ مَنْ یقْرَأُ عَلَیهِمْ «وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَینَهُما» الْآیةَ. فَقَالَ مُسْلِمٌ الْمُجَاشِعِی: هَا أَنَا ذَا. فَخَوَفَّهُ بِقَطْعِ یمِینِهِ وَ شِمَالِهِ وَ قَتْلِهِ؛ فَقَالَ: لَا عَلَیكَ یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فَهَذَا قَلِیلٌ فِی ذَاتِ اللهِ. فَأَخَذَهُ وَ دَعَاهُمْ إِلَی اللهِ فَقُطِعَتْ یدُهُ الْیمْنَی فَأَخَذَهُ بِیدِهِ الْیسْرَی فَقُطِعَتْ فَأَخَذَهُ بِأَسْنَانِهِ فَقُتِل.‏ @yekaye
یک آیه در روز
۱۰۷۴) 📖 وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَینَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْد
. 6️⃣1️⃣ «حَتَّی تَفی‏ءَ إِلی‏ أَمْرِ اللهِ» 📜حکایت۲ از احمد بن همام نقل شده که در دوره حکومت ابوبکر سراغ عبادة بن صامت رفتم و به او گفتم: عبادة! آیا مردم قبل از خلافت ابوبکر هم نظرشان به برتری وی بود؟ گفت: ابا ثعلبه! وقتی ما درباره مطلبی سکوت کرده‌ایم تو هم ساکت شو و پیگیری نکن! به خدا سوگند علی بن ابی‌طالب ع به خلافت سزاوارتر از ابوبکر بود آنچنان که رسول الله ص به نبوت سزاوارتر از ابوجهل بود! سپس گفت: بگذار مطلبی برایت بگویم. یک روز نزد رسول الله ص بودیم و علی ع و ابوبکر و عمر با هم به در [منزل]‌ رسول الله ص رسیدند؛ ‌اول ابوبکر وارد شد بعد عمر و سپس علی ع دنبال آنها وارد شد. دیدیم از شدت ناراحتی گویی به صورت رسول الله ص خاک پاشیده بودند! فرمود: علی ع! آیا این دو بر تو پیشی می‌گیرند در حالی که خداوند تو را امیر بر اینان کرده است؟ ابوبکر: گفت: یا رسول الله! فراموش کردم. عمر گفت: یا رسول الله! حواسم نبود. رسول الله ص فرمود: نه فراموش کردید و نه این طور است که حواستان نباشد؛ ‌بلکه گویی شما را می‌بینم که حکومت را از او گرفته‌اید و به جنگ علیه او برخاسته‌اید و دشمنان خدا و دشمنان رسولش را علیه او یاری می کنید؛ و گویی شما را می‌بینم که مهاجران و انصار را رها کرده‌اید که به خاطر دنیا با شمشیر همدیگر را می‌زنند؛ و گویی اهل بیتم را می‌بینم که مقهور شده در نقاط مختلف زمین پراکنده گردیده‌اند و این به خاطر امری است که قضا بر آن رفته است.. سپس رسول الله ص گریست تا حدی که اشکانش جاری شد و فرمود: ای علی! صبر کن و صبر کن تا اینکه آن امر نازل شود و حول و قوه‌ای جز به خداوند علیّ عظیم نیست؛ که همانا در هر روزی چنان اجری خواهی داشت که دو فرشته‌ی ثبت کننده اعمالت توان شمارش آن را ندارند؛ پس اگر امکان آن امر برایت میسر شد پس بر تو باد شمشیر، شمشیر، کشتار، کشتار؛ تا اینکه «برگردند به امر خدا» (حجرات/۹) ‌و امر رسولش؛ که همانا تو بر حق هستی و کسی که با تو دشمنی کند بر باطل است؛ و همچنین است در مورد ذریه تو بعد از تو تا روز قیامت. 📚 الإحتجاج علی أهل اللجاج (للطبرسی)، ج‏1، ص196-197 عَنْ أَحْمَدَ بْنِ هَمَّامٍ قَالَ: أَتَیتُ عُبَادَةَ بْنَ الصَّامِتِ فِی وَلَایةِ أَبِی بَكْرٍ فَقُلْتُ یا عُبَادَةُ أَ كَانَ النَّاسُ عَلَی تَفْضِیلِ أَبِی بَكْرٍ قَبْلَ أَنْ یسْتَخْلَفَ؟ فَقَالَ: یا أَبَا ثَعْلَبَةَ إِذَا سَكَتْنَا عَنْكُمْ فَاسْكُتُوا وَ لَا تَبْحَثُونَا؛ فَوَ اللهِ لَعَلِی بْنُ أَبِی طَالِبٍ كَانَ أَحَقَّ بِالْخِلَافَةِ مِنْ أَبِی بَكْرٍ كَمَا كَانَ رَسُولُ اللهِ ص أَحَقَّ بِالنُّبُوَّةِ مِنْ أَبِی جَهْلٍ. قَالَ وَ أَزِیدُكُمْ إِنَّا كُنَّا ذَاتَ یوْمٍ عِنْدَ رَسُولِ اللهِ ص فَجَاءَ عَلِی ع وَ أَبُو بَكْرٍ وَ عُمَرُ إِلَی بَابِ رَسُولِ اللهِ ص فَدَخَلَ أَبُو بَكْرٍ ثُمَّ دَخَلَ عُمَرُ ثُمَّ دَخَلَ عَلِی ع عَلَی أَثَرِهِمَا فَكَأَنَّمَا سُفِی عَلَی وَجْهِ رَسُولِ اللهِ الرَّمَادُ ثُمَّ قَالَ یا عَلِی أَ یتَقَدَّمَانِكَ هَذَانِ وَ قَدْ أَمَّرَكَ اللهُ عَلَیهِمَا؟ فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ نَسِیتُ یا رَسُولَ اللهِ! وَ قَالَ عُمَرُ سَهَوْتُ یا رَسُولَ اللهِ! فَقَالَ رَسُولُ اللهِ: مَا نَسِیتُمَا وَ لَا سَهَوْتُمَا وَ كَأَنِّی بِكُمَا قَدْ سَلَبْتُمَاهُ مُلْكَهُ وَ تَحَارَبْتُمَا عَلَیهِ وَ أَعَانَكُمَا عَلَی‏ ذَلِكَ أَعْدَاءُ اللهِ وَ أَعْدَاءُ رَسُولِهِ؛ وَ كَأَنِّی بِكُمَا قَدْ تَرَكْتُمَا الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارَ یضْرِبُ بَعْضُهُمْ وُجُوهَ بَعْضٍ بِالسَّیفِ عَلَی الدُّنْیا؛ وَ لَكَأَنِّی بِأَهْلِ بَیتِی وَ هُمُ الْمَقْهُورُونَ الْمُشَتَّتُونَ فِی أَقْطَارِهَا وَ ذَلِكَ لِأَمْرٍ قَدْ قُضِی. ثُمَّ بَكَی رَسُولُ اللهِ ص حَتَّی سَالَتْ دُمُوعُهُ ثُمَّ قَالَ: یا عَلِی الصَّبْرَ الصَّبْرَ حَتَّی ینْزِلَ الْأَمْرُ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللهِ الْعَلِی الْعَظِیمِ. فَإِنَّ لَكَ مِنَ الْأَجْرِ فِی كُلِّ یوْمٍ مَا لَا یحْصِیهِ كَاتِبَاكَ فَإِذَا أَمْكَنَكَ الْأَمْرُ فَالسَّیفَ السَّیفَ الْقَتْلَ الْقَتْلَ «حَتَّی یفِیئُوا إِلی‏ أَمْرِ اللهِ» وَ أَمْرِ رَسُولِهِ فَإِنَّكَ عَلَی الْحَقِّ وَ مَنْ نَاوَاكَ عَلَی الْبَاطِلِ وَ كَذَلِكَ ذُرِّیتُكَ مِنْ بَعْدِكَ إِلَی یوْمِ الْقِیامَةِ. @yekaye
یک آیه در روز
۱۰۷۴) 📖 وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَینَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْد
. 9️⃣1️⃣ «فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَی الْأُخْری‏ فَقاتِلُوا الَّتی‏ تَبْغی‏ حَتَّی تَفی‏ءَ إِلی‏ أَمْرِ اللهِ فَإِنْ فاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَینَهُما بِالْعَدْلِ» بعد از اینکه فرمود: «اگر یکی از آن دو بر دیگری تجاوز کرد، با آن که تجاوز می‌کند بجنگید، تا به امر خدا برگردد» مطلب را تمام نکرد؛ بلکه افزود «پس اگر بازگشت، بین آن دو به عدل صلح برقرار کنید». چرا؟ به نظر می‌رسد که بعد از بازگشت گروه متجاوز به امر خدا، باز ممکن است مشکلاتی باقی بماند که باز دستور می دهد که بین آنها به عدل صلح برقرار کنید. از جمله: 🔹الف. شاید گروه متجاوز دست از زیاده‌خواهی بردارد؛ اما این کافی نیست و صلح عادلانه به این است که خساراتی که بر گروه مظلوم وارد شده جبران شود. 🔹ب. شاید با اجباری که رخ می دهد گروه متجاوز به امر خدا برگردد اما بقدری این اجبار شدید باشد که گروه متجاوز در موقعیت مظلوم واقع شود. آنگاه معنای این جمله این است که بعد از اینکه گروه متجاوز عقب‌نشینی کرد و تسلیم شد شما از حد عبور نکنید؛ که در این صورت مضمون آیه شبیه مضمون آیه «وَ قاتِلُوا في‏ سَبيلِ اللَّهِ الَّذينَ يُقاتِلُونَكُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدين‏» (بقره/۱۹۰) باشد. 🔹ج. شاید می‌خواهد تذکر دهد صرف عقب‌نشینی متجاوز از موضع خود به معنای پایان کار او نیست؛ بلکه ممکن است قصد تجدید قوا داشته باشد و باید کار را تا جایی ادامه دهید که مطمئن باشید صلحی عادلانه و پایدار بین دو گروه برقرار شده است. 🔹د. ... @yekaye
یک آیه در روز
۱۰۷۴) 📖 وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَینَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْد
. 1️⃣2️⃣ «فاصلحوا ... فقاتلوا ... فاصلحوا ... إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْمُقْسِطِینَ» هر كجا تحمّل مشكلات لازم است، از اهرم محبّت استفاده كنید. (تفسیر نور، ج‏9، ص179) @yekaye
یک آیه در روز
۱۰۷۴) 📖 وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَینَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْد
. 2️⃣2️⃣ «وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَینَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَی الْأُخْری‏ فَقاتِلُوا الَّتی‏ تَبْغی‏ حَتَّی تَفی‏ءَ إِلی‏ أَمْرِ اللهِ فَإِنْ فاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَینَهُما بِالْعَدْلِ وَ أَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْمُقْسِطینَ» فرازی از نامه‌ای از امیرالمومنین ع خطاب به معاویه در نهج البلاغه آمده که مناسب دیدیم به عنوان حسن ختام بحث‌های این آیه داستان کاملش را به نقل از ابن‌ابی الحدید بیاوریم. متن نامه در نهج‌البلاغه چنین است: اما بعد! از تو پند نامه‏اى به من رسيد، جمله‏هايى به هم پيوسته و نامه‏اى به الفاظ زيور بسته. از روى گمراهى نوشته‏اى و با بد انديشى روانه داشته‏اى. نامه كسى كه نه بيناييش هست تا راهييش بنمايد، و نه پيشوايى تا ارشادش فرمايد. هوا او را خواند و او پاسخش داد، و گمراهى وى را راند، و او در پى آن افتاد. گفت و ندانست چه گويد، رفت و ندانست چه راهى را پويد. 📚نهج‌البلاغه، نامه7 (ترجمه سید جعفر شهیدی) و من كتاب منه ع إلیه أیضا: أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ أَتَتْنِی مِنْكَ مَوْعِظَةٌ مُوَصَّلَةٌ وَ رِسَالَةٌ مُحَبَّرَةٌ نَمَّقْتَهَا بِضَلَالِكَ وَ أَمْضَیتَهَا بِسُوءِ رَأْیكَ وَ كِتَابُ امْرِئٍ لَیسَ لَهُ بَصَرٌ یهْدِیهِ وَ لَا قَائِدٌ یرْشِدُهُ قَدْ دَعَاهُ الْهَوَی فَأَجَابَهُ وَ قَادَهُ الضَّلَالُ فَاتَّبَعَهُ فَهَجَرَ لَاغِطاً وَ ضَلَّ خَابِطاً. 📜حکایت۳ ابن‌ابی الحدید می‌گوید: این نامه‌ای است که حضرت علی ع در جواب نامه‌ای نوشت که معاویه در اثنای جنگ صفین و احتمالا در اواخر این جنگ برای ایشان نوشت. نامه معاویه چنین بود: از معاویه بن ابی‌سفیان به علی بن ابی‌طالب. اما بعد. همانا خداوند در آیه محکم کتابش می‌فرماید «و قطعاً به تو و به كسانى كه پيش از تو بودند وحى شده است: اگر شرك بورزى حتماً عملت تباه می‌شود و مسلّماً از زيانكاران خواهى شد.» (زمر/65) و من تو را برحذر می‌دارم که شق عصای این امت بکنی (شق عصا = بین این امت اختلاف اندازی) و با تفرقه انداختن بین جماعت مسلمانان اعمالت را تباه کنی؛ پس تقوای الهی پیشه کن و به یاد موقف قیامت باش و از این اسرافی که در ریختن خون مسلمانان در پیش گرفته‌ای دست بردار که خودم از رسول الله ص شنیدم که می‌فرمود که اگر اهالی صنعا و عدن بر کشتن یک نفر از مسلمانان متمایل شوند خداوند همه آنان را به رو در آتش جهنم می‌اندازد؛ پس چگونه خواهد بود حال کسی که بزرگان مسلمانان و سادات مهاجران را به قتل رسانده و چگونه است حال کسی که چرخ آسیاب جنگ راه انداخته با اهل قرآن و عبادت‌پیشگان و مومنان، ازشیخ کبیر تا جوان نورس، که همگی به خداوند متعال مومن بوده و به او اخلاص می‌ورزیده و به رسالت پیامبر اقرار داشته و عارف بوده‌اند. اگر واقعا ابا حسن (پدر نیکویی) بودی و این چنین برای امارت و خلافت می‌جنگیدی، به جانم سوگند که اگر خلافتت صحیح بود ممکن بود که عذری در این جنگ‌افروزی در میان مسلمانان داشته باشی؛ ولی خلافت برای تو شایسته نبود و چگونه می‌توانست خلافت صحیحی باشد در حالی که اهل شام در آن وارد نشدند و بدان رضایت ندادند. پس از خداوند و جلالت او بترس و از شدت عمل و انتقام او برحذر باش و شمشیرت را از اینکه در میان مردم بیفتد به غلاف فرو ببر که به خدا سوگند این جنگ بقدری از آنان را تلف کرده که جز به اندازه اندک آبی که ته برکه بماند چیزی باقی نگذاشته است؛ و از خداوند استعانت می‌جویم. @yekaye 👇پاسخ امام علی ع👇
ادامه تدبر 2️⃣2️⃣ (حکایت ۳) امام علی ع در پاسخ وی نوشت: از بنده خدا علی امیرمومنان به معاویه بن ابی‌سفیان. اما بعد! از تو پند نامه‏اى به من رسيد، جمله‏هايى به هم پيوسته و نامه‏اى به الفاظ زيور بسته. از روى گمراهى نوشته‏اى و با بد انديشى روانه داشته‏اى. نامه كسى كه نه بيناييش هست تا راهييش بنمايد، و نه پيشوايى تا ارشادش فرمايد. هوا او را خواند و او پاسخش داد، و گمراهى وى را راند، و او در پى آن افتاد. گفت و ندانست چه گويد، رفت و ندانست چه راهى را پويد. اما اینکه مرا به تقوا امر کرده‌ای پس امیدوارم که از اهل تقوی باشم و به خداوند پناه می‌برم از اینکه از کسانی باشم که وقتی به تقوا امر می‌شوند «نخوت، وى را به گناه كشاند.» (بقره/206) و اما اینکه مرا برحذر داشته‌ای که عملم و سابقه‌ام در اسلام تباه شود به جان خودم سوگند اگر من بر تو تجاوز کرده بودم حق داشتی که بابت این کار مرا برحذر بداری؛ ولیکن من چنین یافتم که خداوند متعال می‌فرماید: «با آن که تجاوز می‌کند بجنگید، تا به امر خدا برگردد» (حجرات/۹). پس به این دو فئه (جماعت) نگاه کردیم؛ اما فئه باغیه (جماعت تجاوزگر)، آن را همان جماعتی یافتم که تو در آنی؛ ‌زیرا همانا بیعت من در مدینه بود و تو باید بدان ملتزم می‌ماندی همان طور که بیعت عثمان در مدینه بود و تو بدان ملتزم شدی در حالی که آن موقع امیر منسوب شده از جانب عمر در شام بودی؛ و همان طور که برادرت ملتزم به بیعت عمر در مدینه شد در حالی که امیر منسوب از جانب ابوبکر در شام بود. اما شق عصای این امت پس من سزاوارترم که تو را از این کار نهی کنم؛ اما اینکه مرا از قتال با اهل بغی برحذر می‌داری پس همانا رسول الله ص مرا به قتال و کشتن آنان دستور داد و به اصحابش فرمود: همانا در میان شما کسی هست که بر تاویل قرآن می‌جنگد همان طور که من بر تنزیل قرآن جنگیدم و به من اشاره کرد؛ و من سزاوارترین شخص به پیروی از او هستم. و اما اینکه گفتی بیعت من درست نیست زیرا اهل شام در این بیعت داخل نشدند پاسخش این است که خلافت يك بار بيعت كردن است که امر را بر حاضر و غایب ملتزم می‌گرداند و دوباره در آن نتوان نگريست، و براى كسى اختيار از سر گرفتن آن نيست. آن كه از بيعت جمع مسلمانان بيرون رود عيبجو است، و آن كه در آن دو دل باشد منافق است. پس شترت را بخوابان [= سرکشی‌ات را مهار بزن] و لباس گمراهیت را از تن بدر آور و آ»چه که سودی به حالت ندارد رها کن؛ چرا که نزد من چیزی نداری جز شمشیر تا اینکه ذلیلانه «به امر خدا برگردی» و با دماغ به خاک مالیده در بیعت وارد شوی؛ والسلام. 📚شرح نهج البلاغة لابن أبی‌الحدید، ج‏14، ص42-43؛ 📚بحار الأنوار، ج‏33، ص80-83 @yekaye 👇متن اصلی دو نامه فوق👇
متن مکاتبات بین معاویه و امیرالمومنین ع (تدبر۲۲) ❌و هذا الكتاب كتبه علی ع جوابا عن كتاب كتبه معاویة إلیه فی أثناء حرب صفین بل فی أواخرها و كان كتاب معاویة: مِنْ عَبْدِ اللَّهِ مُعَاوِيَةَ بْنِ أَبِي سُفْيَانَ إِلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ فِي مُحْكَمِ كِتَابِهِ «وَ لَقَدْ أُوحِيَ إِلَيْكَ وَ إِلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِينَ» وَ إِنِّي أُحَذِّرُكَ اللَّهَ أَنْ تُحْبِطَ عَمَلَكَ وَ سَابِقَتَكَ بِشَقِّ عَصَا هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ تَفْرِيقِ جَمَاعَتِهَا فَاتَّقِ اللَّهَ وَ اذْكُرْ مَوْقِفَ الْقِيَامَةِ وَ اقْلَعْ عَمَّا أَسْرَفْتَ فِيهِ مِنَ‏ الْخَوْضِ فِي دِمَاءِ الْمُسْلِمِينَ وَ إِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ لَوْ تَمَالَأَ أَهْلُ صَنْعَاءَ وَ عَدَنٍ عَلَى قَتْلِ رَجُلٍ وَاحِدٍ مِنَ الْمُسْلِمِينَ لَأَكَبَّهُمُ اللَّهُ عَلَى مَنَاخِرِهِمْ فِي النَّارِ فَكَيْفَ يَكُونُ حَالُ مَنْ قَتَلَ أَعْلَامَ الْمُسْلِمِينَ وَ سَادَاتِ الْمُهَاجِرِينَ بَلْهَ مَا طَحَنَتْ رَحَى حَرْبِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرْآنِ وَ ذَوِي الْعِبَادَةِ وَ الْإِيمَانِ مِنْ شَيْخٍ كَبِيرٍ وَ شَابٍّ غَرِيرٍ كُلُّهُمْ بِاللَّهِ تَعَالَى مُؤْمِنٌ وَ لَهُ مُخْلِصٌ وَ بِرَسُولِهِ مُقِرٌّ عَارِفٌ فَإِنْ كُنْتَ أَبَا حَسَنٍ إِنَّمَا تُحَارِبُ عَلَى الْإِمْرَةِ وَ الْخِلَافَةِ فَلَعَمْرِي لَوْ صَحَّتْ خِلَافَتُكَ لَكُنْتَ قَرِيباً مِنْ أَنْ تُعْذَرَ فِي حَرْبِ الْمُسْلِمِينَ وَ لَكِنَّهَا لَمْ تَصِحَّ لَكَ وَ أَنَّى بِصِحَّتِهَا وَ أَهْلُ الشَّامِ لَمْ يَدْخُلُوا فِيهَا وَ لَمْ يَرْتَضُوا بِهَا فَخِفِ اللَّهَ وَ سَطَوَاتِهِ وَ اتَّقِ بَأْسَ اللَّهِ وَ نَكَالَهُ وَ اغْمِدْ سَيْفَكَ عَنِ النَّاسِ فَقَدْ وَ اللَّهِ أَكَلَتْهُمُ الْحَرْبُ فَلَمْ يَبْقَ مِنْهُمْ إِلَّا كَالثَّمَدِ فِي قَرَارَةِ الْغَدِيرِ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ. 💢فكَتَبَ عَلِيٌّ ع إِلَيْهِ جَوَاباً عَنْ كِتَابِهِ: مِنْ عَبْدِ اللَّهِ عَلِيٍّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ إِلَى مُعَاوِيَةَ بْنِ أَبِي سُفْيَانَ أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ أَتَتْنِي مِنْكَ مَوْعِظَةٌ مُوَصَّلَةٌ وَ رِسَالَةٌ مُحَبَّرَةٌ نَمَّقْتَهَا بِضَلَالِكَ وَ أَمْضَيْتَهَا بِسُوءِ رَأْيِكَ وَ كِتَابُ امْرِئٍ لَيْسَ لَهُ بَصَرٌ يَهْدِيهِ وَ لَا قَائِدٌ يُرْشِدُهُ دَعَاهُ الْهَوَى فَأَجَابَهُ وَ قَادَهُ الضَّلَالُ فَاتَّبَعَهُ فَهَجَرَ لَاغِطاً وَ ضَلَّ خَابِطاً فَأَمَّا أَمْرُكَ لِي بِالتَّقْوَى فَأَرْجُو أَنْ أَكُونَ مِنْ أَهْلِهَا وَ أَسْتَعِيذُ بِاللَّهِ مِنْ أَنْ أَكُونَ مِنَ الَّذِينَ إِذَا أُمِرُوا بِهَا أَخَذَتْهُمُ الْعِزَّةُ بِالْإِثْمِ وَ أَمَّا تَحْذِيرُكَ إِيَّايَ أَنْ يَحْبَطَ عَمَلِي وَ سَابِقَتِي فِي الْإِسْلَامِ فَلَعَمْرِي لَوْ كُنْتُ الْبَاغِيَ عَلَيْكَ لَكَانَ لَكَ أَنْ تُحَذِّرَنِي ذَلِكَ وَ لَكِنِّي وَجَدْتُ اللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ «فَقاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِي‏ءَ إِلى‏ أَمْرِ اللَّهِ» فَنَظَرْنَا إِلَى الْفِئَتَيْنِ فَأَمَّا الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ فَوَجَدْنَاهَا الْفِئَةَ الَّتِي أَنْتَ فِيهَا لِأَنَّ بَيْعَتِي بِالْمَدِينَةِ لَزِمَتْكَ وَ أَنْتَ بِالشَّامِ كَمَا لَزِمَتْكَ بَيْعَةُ عُثْمَانَ بِالْمَدِينَةِ وَ أَنْتَ أَمِيرٌ لِعُمَرَ عَلَى الشَّامِ وَ كَمَا لَزِمَتْ يَزِيدَ أَخَاكَ بَيْعَةُ عُمَرَ بِالْمَدِينَةِ وَ هُوَ أَمِيرٌ لِأَبِي بَكْرٍ عَلَى الشَّامِ وَ أَمَّا شَقُّ عَصَا هَذِهِ الْأُمَّةِ فَأَنَا أَحَقُّ أَنْ أَنْهَاكَ عَنْهُ‏ فَأَمَّا تَخْوِيفُكَ لِي مِنْ قَتْلِ أَهْلِ الْبَغْيِ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص أَمَرَنِي بِقِتَالِهِمْ وَ قَتْلِهِمْ وَ قَالَ لِأَصْحَابِهِ إِنَّ فِيكُمْ مَنْ يُقَاتِلُ عَلَى تَأْوِيلِ الْقُرْآنِ كَمَا قَاتَلْتُ عَلَى تَنْزِيلِهِ وَ أَشَارَ إِلَيَّ وَ أَنَا أَوْلَى مَنِ اتَّبَعَ أَمْرَهُ وَ أَمَّا قَوْلُكَ إِنَّ بَيْعَتِي لَمْ تَصِحَّ لِأَنَّ أَهْلَ الشَّامِ لَمْ يَدْخُلُوا فِيهَا فَإِنَّمَا هِيَ بَيْعَةٌ وَاحِدَةٌ تَلْزَمُ الْحَاضِرَ وَ الْغَائِبَ لَا يُسْتَثْنَى فِيهَا النَّظَرُ وَ لَا يُسْتَأْنَفُ فِيهَا الْخِيَارُ وَ الْخَارِجُ مِنْهَا طَاعِنٌ وَ الْمُرَوِّي فِيهَا مُدَاهِنٌ فَارْبَعْ عَلَى ظَلْعِكَ وَ انْزِعْ سِرْبَالَ غَيِّكَ وَ اتْرُكْ مَا لَا جَدْوَى لَهُ عَلَيْكَ فَإِنَّهُ لَيْسَ لَكَ عِنْدِي إِلَّا السَّيْفُ حَتَّى تَفِي‏ءَ إِلى‏ أَمْرِ اللَّهِ صَاغِراً وَ تَدْخُلَ فِي الْبَيْعَةِ رَاغِماً وَ السَّلَامُ. 📚شرح نهج البلاغة لابن أبی‌الحدید، ج‏14، ص42-43؛ 📚بحار الأنوار، ج‏33، ص80-83 @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۱۰۷۵) 📖 إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَینَ أَخَوَیكُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ 📖 ترجمه 💢در واقع مومنان برادرند؛ پس میان دو برادرتان آشتی دهید و تقوای الهی پیشه کنید؛ امید است که شما مورد رحمت قرار گیرید. سوره حجرات (۴۹)، آیه۱۰ ۱۴۰۱/۶/۳ ۲۶ محرم ۱۴۴۴ @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹إخْوَةٌ /أَخَوَیكُمْ کلمه «أخ» به معنای برادر که مثنای آن «أَخَوَان» و جمع آن به دو صورت «إِخْوَة» و «إِخْوَان» و مونث آن (خواهر) به صورت «أُخت» و «أُخْتَان» و «أَخَوَات» به کار می‌رود از کلمات معروفی است که تحلیل ریشه آن در میان اهل لغت محل اختلاف است. ▪️برخی همچون ابن‌فارس بر این باورند که اساسا سه حرف «أ خ و» در عربی هیچ گونه اصالتی ندارد؛ و از نظر او اصل این ماده «وخی» است (معجم مقاییس اللغه، ج‏1، ص70 ) که دلالت بر سیر و قصد و اراده دارد (معجم مقاییس اللغه، ج‏6، ص95 ). ▫️خلیل هم تحلیل مفصلی ارائه داده است که چگونه قلب حروف عله به همزه در کلمه «أخ» و مشتقات آن رخ داده است (كتاب العین، ج‏4، ص319-320 ). ▪️به هر حال ماده «وخی» چنانکه اشاره شد دلالت بر چیز خاصی (و نه امور دیگر) را قصد کردن دارد (كتاب العین، ج‏4، ص319 ) و در تفاوت «اراده» و «توخی» گفته‌اند که «وخی» ‌راه قصد شده مستقیم است و چیزی را «توخی» کردن به معنای این بوده که آن را مسیر و راه خود قرار دادم و سپس در مطلق قصد و اراده کردن هر چیزی به کار رفته است (الفروق في اللغة، ص119 ) و غیر از «أخ» و مشتقاتش کلمه دیگری از این ماده نداریم که در قرآن کریم به کار رفته باشد. ▪️در مقابل بسیاری از علمای لغت این دو ماده را مستقل بحث کرده و اصل کلمه «أخ» را ماده «أ خ و» معرفی کرده‌اند (مفردات ألفاظ القرآن، ص68؛ الصحاح، ج‏6، ص2264 ؛ المصباح المنير، ج‏2، ص8 ؛ المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص517) و حداکثر این است که گفته‌اند فعل «تأخّيتُ» به معنای قصد کردم است و این کلمه (که ظاهرا از همین ماده «أخو» است) احتمال دارد به نحوی مأخوذ از «وخی»‌باشد و بین این دو ماده اشتقاق اکبر برقرار باشد (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏1، ص50 ) و وموید دیگری که بر این ارتباط می‌توان یافت این است که در لهجه طی برای جاری کردن عقد اخوت به جای «آخیتُ» از تعبیر «واخیتُ» استفاده می شود. (كتاب العین، ج‏4، ص319) ▪️از کلماتی که از همین ماده «أخو» هست کلمه «أُخَیّة» است که گفته‌اند میخ یا چوبی است که در دیوار بوده و افسار چارپایان را بدان می‌بسته‌اند (كتاب العین، ج‏4، ص319 ) (برخی گفته‌اند طنابی بوده که یک سویه‌اش را در زمین فرو می‌کرده‌اند و سویه دیگرش چیز سختی مانند چوب یا ... داشته که افسار حیوان را بدان می‌بسته‌اند؛ المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص517). ▫️برخی همچون حسن جبل همین را معنای اصلی ماده «أخو» دانسته‌اند و گفته‌اند اصل این ماده دلالت دارد بر دستگیره ویا چیزی مانند آن که چیز دیگری بدان محکم می‌شود همانند «أخیة» که افسار چارپا را بدان محکم می‌بندند (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص517 ). 👇ادامه مطلب👇
ادامه توضیح کلمه «أخ» ▪️اما بسیاری دیگر از اهل لغت (مانند راغب اصفهانی و مرحوم مصطفوی) همان کلمه «أخ» (برادر) را محور اصلی این ماده دانسته‌ و گفته‌اند که اصل این ماده به کسی گفته می‌شود که در ولادت لااقل از طریق یکی از ابوین با دیگری مشارکت داشته باشد و به همین مناسبت به هرکسی که یک نحوه مشارکت جدی در قبیله یا دین یا صنعت یا معامله یا دوستی و سایر مناسبات داشته باشد اطلاق می‌شود چنانکه در آیه «لا تَكُونُوا كَالَّذِینَ كَفَرُوا وَ قالُوا لِإِخْوانِهِمْ» (آل عمران/۱۵۶) یا « أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذينَ نافَقُوا يَقُولُونَ لِإِخْوانِهِمُ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتاب‏» (حشر/۱۱) به خاطر مشاركتشان در كفر و نفاق، إخوان نامیده شده‏اند؛ یا در آیه «إِخْواناً عَلی‏ سُرُرٍ مُتَقابِلِینَ» (حجر/۴۷) دلالت بر عدم هرگونه ناسازگاری در میان ایشان در بهشت دارد. یا تعابیری همچون «یا أُخْتَ هارُونَ‏» (مریم/28) [که خطاب به حضرت مریم گفته شد] به معنای خواهر وی در صلاح و شایستگی است نه خواهر نسبی؛ همان طور که تعبیر «أَخا عادٍ» (أحقاف/21)، «وَ إِلی‏ ثَمُودَ أَخاهُمْ صالحاً» (أعراف/73) «وَ إِلی‏ عادٍ أَخاهُمْ هوداً» (أعراف/65)، «وَ إِلی‏ مَدْینَ أَخاهُمْ شعیباً» (أعراف/85) ناظر به مهربانی‌ برادرانه‌ای است که آن پیامبر در حق قوم خود داشته است، ویا در آیه «إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كانُوا إِخْوانَ الشَّياطِينِ» (اسراء/۲۷) اهل اسراف و تبذیر چون از حد اعتدال و عدالت خارج شده‌اند در ردیف شیطان قرار گرفته‌ و همچون برادران وی معرفی شده‌اند؛ ویا در آیه «وَ ما نُرِیهِمْ مِنْ آیةٍ إِلَّا هِی أَكْبَرُ مِنْ أُخْتِها» (زخرف/48) این آیه را خواهر آیه قبل خوانده بدین جهت که از حیث درستی و آشکارکنندگی و صدق همانند همدیگر بوده‌اند: و یا در آیه «كُلَّما دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَها» (الأعراف/38) به خاطر شدت پیوندشان به همدیگر آنان را خواهران همدیگر خوانده‌است؛ و از همه معروفتر آیاتی همچون «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ» (حجرات/10) و «أَ یحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ یأْكُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیتاً» (حجرات/12) مومنان را برادران دینی هم خوانده است. اینان توضیح می‌دهند که کلمه «تَأَخَّیتُ» هم که به معنای قصد کردن است دلالت بر یک نحوه «هم هدف بودن» دارد که به صورت استعاره برگرفته از همان قصد و هدف مشترك برادر برای برادر دیگر است. و وجه تسمیه «أَخِیة» به معنای حلقه و ریسمانی كه حیوان را با آن به زمین می‏بندند نیز به خاطر همان معنی ملازمت و همراهی است که در بین برادران هست (مفردات ألفاظ القرآن، ص68 ؛ التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏1، ص48-50 ) ▪️کلم «أخ» به همراه ۵ کلمه دیگر («أب»، «حم»، «هن»، «فم»، «ذو») شش کلمه‌ای هستند که هروقت به صورت مضاف به کار روند اعرابشان به حرف (آ ی و) است نه حرکت؛ و درباره سایر مشتقات کلمه «أخ» هم بحثهای جالب توجهی وجود دارد: ▪️كلمه «أخت» که بوضوح مؤنث «أخ» است یعنی خواهر؛ برخی گفته‌اند حرف (ت) در آخر كلمه اخت‏ عوض حرف محذوف اصلی آن [= تاء تانیث] است (مفردات ألفاظ القرآن، ص68) توضیح مطلب این است که این کلمه چون مونث «أخو» است در اصل «اَخُة» بوده ولی به خاطر وجود تاء ‌تانیث، حرف خ مفتوح شده است چون اساسا تاء تانیث بر حرف مفتوح تکیه دارد (أخَة) و ضمه خ به حرف قبل از آن منتقل شده و خودش ساکن شده (اُخْة) و تاء تانیث هم به صورت حرف اصلی (ت) درآمده که اعراب روی آن قرار می گیرد (كتاب العین، ج‏4، ص320 ؛ الصحاح، ج‏6، ص2264 ) ▫️و جالب اینجاست که هم برای «آخ» و هم برای «أخت» وقتی یاء نسبت بیاید به صورت «أخوی» ادا می‌شود چنانکه جمع آن «أخَوات» می‌شود هرچند که از یونس برای «أخت» به صورت «أختی» (به معنای «منسوب به خواهر»؛ نه به معنای «خواهرم») هم نقل شده است (الصحاح، ج‏6، ص2264). @yekaye 👇ادامه مطلب👇
قسمت پایانی توضیح «أخ» ▪️گفتیم که برای جمع «أخ» هم «إِخْوَة» و هم «إِخْوَان» به کار می‌رود. ▫️یک تفاوت مهم بین «إِخْوَة» و «إِخْوَان» در این است که «إِخْوَة» شامل دو نفر هم می‌شود، مانند آيه «فَإِنْ كانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلِأُمِّهِ السُّدُس‏» (نساء/۱۱) ولی «إِخْوَان» برای سه‌نفر به بالاست و برای دو نفر از تعبیر «أخَوان» استفاده می‌شود. ▫️اما به لحاظ معنایی در تفاوت اینها برخی بر این باورند که «إِخْوَة» بیشتر برای دوستان و «إِخْوَان» بیشتر برای برادرانی که در ولادت مشترکند به کار می‌رود (الصحاح، ج‏6، ص2264 )؛ و مرحوم مصطفوی بر این باور است که کلمه «إِخْوَة» برای مراحل اولیه برادری است؛ اما جایی که این پیوند محبت‌آمیز و الفت به اوج خود رسیده باشد از تعبیر «إِخْوَان» استفاده می‌شود (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏1، ص49 )؛ اما کاربرد این کلمات در آیاتی نظیر «إِخْوانُ لُوط» (ق/۱۳) (برای اشاره به قوم حضرت لوط) ویا: «وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْيَتامى‏ قُلْ إِصْلاحٌ لَهُمْ خَيْرٌ وَ إِنْ تُخالِطُوهُمْ فَإِخْوانُكُمْ» (بقره/۲۲۰) و «إِذْ كُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً» (آل عمران/۱۰۳) و «فَإِنْ تابُوا وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ فَإِخْوانُكُمْ فِي الدِّين‏» (توبه/۱۱) و «فَإِنْ لَمْ تَعْلَمُوا آباءَهُمْ فَإِخْوانُكُمْ فِي الدِّين‏» (احزاب/۵) به نظر می‌رسد اعبتار این تحلیل را به چالش بکشد. خلیل بر این باور است که وقتی برادران در پدر مشترک باشند از تعبیر «إِخْوَة» استفاده می‌شود و اگر این‌چنین نباشند (یعنی فقط در مادر مشترک باشند) از تعبیر «إِخْوَان» استفاده می‌شود (كتاب العین، ج‏4، ص320 ) که در این صورت ظاهرا برعکس تحلیل مرحوم مصطفوی می‌شود و وقتی قرآن از تعبیر «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَینَ أَخَوَیكُمْ» استفاده کرده شاید دلالت ضمنی داشته باشد به حدیث نبوی «أَنَا وَ عَلِيٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ» (علل الشرائع، ج‏1، ص127)؛ که چون پیامبر ص و امیرالمومنین ع پدران این امتند پس همه مومنان با هم برادر پدری محسوب می‌شوند. ▪️همچنین به نظر می‌رسد این کلمه (همچون اغلب کلمات عربی) وقتی به صورت جمع به کار می‌رود برای اعم از مذکر و مونث می‌باشد؛ 🤔 و شاید به عنوان یک قاعده بتوان گفت که ▫️به طور خاص کلمه «إِخْوَة» برای مجموع خواهر و برادران به کار می‌رود؛ مانند آیه «وَ إِنْ كانُوا إِخْوَةً رِجالاً وَ نِساءً فَلِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْن‏» (نساء/۱۷۶) ▫️ولی ظاهرا وقتی «إخوان» استفاده می‌شود خصوص برادران مد نظر است و شاید به همین جهت است که در این گونه موارد مستقلا «أخوات» هم تاکید می‌شود: «وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ ... لا يُبْدينَ زينَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ ... أَوْ إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَني‏ إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَني‏ أَخَواتِهِن» (نور.۳۱) یا «لا عَلى‏ أَنْفُسِكُمْ أَنْ تَأْكُلُوا مِنْ بُيُوتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ آبائِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أُمَّهاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ إِخْوانِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَخَواتِكُم‏» (نور/۶۱)؛ هرچند در مواردی ممکن است به دلالت التزامی همان گونه که حتی کلمه «رجال» ‌شامل زنان هم می‌شود (رِجالٌ لا تُلْهيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ؛ نور/۳۷) کلمه «أخوان» شامل خواهران هم بشود: «لا تَتَّخِذُوا آباءَكُمْ وَ إِخْوانَكُمْ أَوْلِياءَ إِنِ اسْتَحَبُّوا الْكُفْرَ عَلَى الْإيمانِ ... قُلْ إِنْ كانَ آباؤُكُمْ وَ أَبْناؤُكُمْ وَ إِخْوانُكُمْ وَ أَزْواجُكُمْ وَ عَشيرَتُكُمْ ... أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِه‏» (توبه/۲۳-۲۴). 📿کلمه «أخ» و مشتقات آن 96 بار در قرآن کریم به کار رفته است. @yekaye
📖اختلاف قراءت 🔹أخَوَیكُمْ / إخْوَتِكُمْ / إخْوانِكُمْ ▪️این کلمه در اکثر قرائات به صورت تثنیه (أَخَوَیكُمْ) قرائت شده است؛ ▪️اما در برخی از قراءات عشر (یعقوب) و اربعه عشر (حسن) و برخی روایات شاذ از قراء سبعه (روایت یحیی بن حارث و ثعلبی از قرائت ابن عامر شامی؛ و روایت عبدالوارث از ابی‌عمرو بصری) و نیز برخی قراءات غیرمشهور (قرائت أبی بن كعب و زید بن علی و ابن سیرین و نصر بن عاصم و أبو العالیة و الجحدری و سعید بن جبیر و النقاش عن بن ذكوان و معاویة وسعید بن المسیب و قتادة و ابن یعمر و ابن أبی عبلة) به صورت جمع مکسر (إخْوَتِكُمْ) قرائت شده است؛ ▪️و نیز در برخی قراءات اربعه عشر (روایتی از حسن) و و برخی روایات غیرمشهور از قراء سبعه (باز روایت عبدالوارث از ابی‌عمرو بصری) و برخی قراءات غیرمشهور دیگر (قرائت زید بن ثابت و الجحدری و ثابت البنانی و حماد بن سلمة و ابن سیرین و ابن مسعود و السلمی و عبد الرحمن بن أبی بكرة و الشعبی و علی بن أبی طالب و أبو رزین) به صورت جمع سالم (إخْوانِكُمْ) قرائت شده است. 📚مجمع البیان، ج‏9، ص198 ؛ معجم القراءات ج ۹، ص83-84 @yekaye
🔹ترْحَمُونَ قبلا بیان شد که ▪️ماده «رحم» در اصل دلالت بر معانی‌ای همچون رقت و و عطوفت و مهربانی (= رأفت) می‌کند؛ و به تعبیر دیگر، دلالت بر «رقت قلب همراه با احسان کردن» می‌کند؛ که گاه ممکن است در مورد «احسان کردن بدون لحاظ رقت قلب» به کار رود (مثلا وقتی در مورد خداوند به کار می‌رود) و یا «رقت قلب بتنهایی». 🔸البته مرحوم مصطفوی بین کلمات مربوط به این معنا تفاوت ظریفی قائل است و می‌گوید: ▫️آنچه در قلب پیدا می‌شود حالت رقت است (که رقت نقطه مقابل غلظت [و قساوت] است)، ▫️سپس لطف حاصل می‌شود (که نوعی دقت و و توجه به خصوصیات است)، ▫️سپس عطوفت (که به معنای تمایل و جلب شدن توجه است)، ▫️سپس حنه (شوق و رغبت)، ▫️سپس محبت (دوست داشتن)، ▫️سپس شفقت (مهربانی ورزیدن)، ▫️سپس رأفت (که شدت یافتن شفقت است)، ▫️و در نهایت به رحمت می‌رسد؛ که احسان و نعمت بخشیدن هم مصادیقی از رحمت ورزیدن است؛ درواقع، رحمت، ‌تجلی رأفت، و ظهور شوق و شفقت است، و مربوط به مقام ابراز نسبت به چیز خاصی است که در آن خیر و صلاح مخاطب لحاظ می‌شود، ولو خود مخاطب آن را خوش ندارد، مانند خوراندن دوای تلخ به مریض. ▪️همچنین تذکر می دهد که اصل این ماده با اختلاف در هیئات در زبان عبری، و نیز نزدیک به آن در زبان‌های سریانی و آرامی هم وجود دارد؛ اما این موجب نمی‌شود که برخلاف آنچه برخی ادعا کرده‌اند کلمه «رحمان» لزوما از زبان عبری وارد زبان عربی شده باشد. 🔸در تفاوت «رئوف» (مهربان) با «رحمن» و «رحیم» هم گفته شده که در «رأفت» رقت قلب بیشتری از «رحمت» وجود دارد؛ لذا کلمه رأفت هیچگاه در موردی که با کراهت توام باشد به کار نمی‌رود؛ اما «رحمت» گاه با کراهت توام است. (آنچه در پزشک است، «رحمت» است؛ نه «رأفت» وگرنه هیچگاه آمپول تجویز نمی‌کرد!) ▪️اگرچه برای کسی که رحم می‌کند، کلمه «راحم» به کار رفته است و خداوند بهترین رحم‌کنندگان (خَیرُ الرَّاحِمینَ؛ مؤمنون/۱۱۸) و بلکه رحم‌کننده‌ترین رحم‌کنندگان (أَرْحَمُ الرَّاحِمینَ؛ اعراف/۱۵۱، یوسف/۶۴ و ۴۲، انبیاء/۸۳) معرفی شده است؛ اما برای این منظور دو کلمه «رحمان» و «رحیم» در قرآن کریم بویژه در مورد خداوند شیوع فراوان دارد که قبلا در این باره به تفصیل توضیحاتی گذشت. ▪️یکی از نکات مهم در تحلیل ماده «رحم» و کلمه «رحمت» این است که آیا این ماده در مقابل کلمه «عذاب» است یا خیر؟ ▫️به نظر می‌رسد دو گونه رحمت در قرآن کریم مورد بحث قرار گرفته است. یک رحمت که خوشایند افرادی است که مشمول آن واقع می‌شوند، و نقطه مقابل عذاب است: «یعَذِّبُ مَنْ یشاءُ وَ یرْحَمُ مَنْ یشاءُ» (عنکبوت/۲۱)، «عَسی‏ رَبُّكُمْ أَنْ یرْحَمَكُمْ وَ إِنْ عُدْتُمْ عُدْنا وَ جَعَلْنا جَهَنَّمَ لِلْكافِرینَ حَصیراً» (اسراء/۸)، «إِنْ یشَأْ یرْحَمْكُمْ أَوْ إِنْ یشَأْ یعَذِّبْكُمْ» (اسراء/۵۴) «یرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَ یخافُونَ عَذابَهُ» (اسراء/۵۷)، «أُولئِكَ یئِسُوا مِنْ رَحْمَتی‏ وَ أُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ» (عنکبوت/۲۳)، «بابٌ باطِنُهُ فیهِ الرَّحْمَةُ وَ ظاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذابُ» (حدید/۱۳)، «یدْخِلُ مَنْ یشاءُ فی‏ رَحْمَتِهِ وَ الظَّالِمینَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً أَلیماً» (انسان/۳۱)، «وَسِعْتَ كُلَّ شَی‏ءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً فَاغْفِرْ … وَ قِهِمْ عَذابَ الْجَحیمِ» (غافر/۷)؛ و یک رحمت عام، که همه چیز را دربرگرفته، و در یک نگاه عمیق، حتی عذاب (أَخافُ أَنْ یمَسَّكَ عَذابٌ مِنَ الرَّحْمنِ؛ مریم/۴۵) و ضلالت (قُلْ مَنْ كانَ فِی الضَّلالَةِ فَلْیمْدُدْ لَهُ الرَّحْمنُ مَدًّا حَتَّی إِذا رَأَوْا ما یوعَدُونَ إِمَّا الْعَذابَ وَ إِمَّا السَّاعَةَ؛ مریم/۷۵) هم از آن ریشه گرفته است. گویی آن رحمت عمومی، وقتی می‌خواهد تجلی نهایی خود را نشان دهد و با رضایت مخاطب همراه باشد، خاص شده است: «عَذابی‏ أُصیبُ بِهِ مَنْ أَشاءُ وَ رَحْمَتی‏ وَسِعَتْ كُلَّ شَی‏ءٍ فَسَأَكْتُبُها لِلَّذینَ یتَّقُونَ» (اعراف/۱۵۶) ▪️با توجه به عمویت بیشتر کلمه «رحمن» عده‌ای آن رحمت عمومی را «رحمانیت» خداوند دانسته؛ و آن رحمت خاص شده را «رحیمیت» خداوند معرفی کرده‌اند، بویژه که در قرآن کریم اگرچه از کفر کافران به رحمانیت خداوند هم سخن به میان آمده (وَ هُمْ یكْفُرُونَ بِالرَّحْمنِ؛ رعد/۳۰؛ هُمْ بِذِكْرِ الرَّحْمنِ هُمْ كافِرُونَ، انبیاء/۳۶) اما چنانکه در آیات فوق اشاره شد «رحمانیت» او نسبت به کافران هم مطرح شده، در حالی که رحیمیت او خاص مؤمنان معرفی شده است. (هُوَ الَّذی … كانَ بِالْمُؤْمِنینَ رَحیماً؛ احزاب/۴۳: تقدیم «مؤمنین» بر «رحیم» دلالت بر حصر دارد). @yekaye 👇ادامه مطلب👇
🔸ادامه ماده «رحم» ▪️«رَحِم» (جمعِ آن: «الأرحام») نیز همانند «رحیم» صفت مشبهه است (که البته استمرار و تاکید کلمه کمتر از «رحیم» است) و به معنای کسی است که رحمت همواره به وی پابرجاست؛ که مصداق اتم آن خویشاوندان است (لَنْ تَنْفَعَكُمْ أَرْحامُكُمْ وَ لا أَوْلادُكُم؛ ممتحنه/۶)؛ و نزدیکترین خویشاوندان که چنین رحمتی بر انسان دارد، مادر است؛ و به همین مناسبت بر محلی از بدن مادر که محل شکل‌گیری و رشد فرزند است، «رَحِم» گفته می‌شود (ما خَلَقَ اللهُ فی‏ أَرْحامِهِنَّ، بقره/۲۲۸؛ ُصَوِّرُكُمْ فِی الْأَرْحامِ، آل‌عمران/۶؛ أَمَّا اشْتَمَلَتْ عَلَیهِ أَرْحامُ الْأُنْثَیین، انعام/۱۴۳ و ۱۴۴؛ َ یعْلَمُ ما فِی الْأَرْحامِ، لقمان/۳۴). ▪️البته برخی مسأله را از آن سو توضیح داده و گفته‌اند «رَحِم» (که به صورت «رَحْم»، «رِحْم» و «رِحِم» نیز تلفظ شده) عضوی در بدن زن است که نطفه را نگه می‌دارد تا جنین شود و رشد کند و به صورت بچه به دنیا بیاید؛ و چون «خویشاوندی نسبی» نهایتا به «رَحِمِ واحد» منتهی می‌شود، از این خویشاوندی به «رَحِم» تعبیر می‌شود و به خویشاوندان (کسی که دارای پیوند خویشاوندی است) أولوا الأرحام (صاحبان رحم‌ها، برخورداران از خویشاوندی) (أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی‏ بِبَعْضٍ؛ انفال/۷۵ و احزاب/۶) گفته می‌شود. ▪️برخی کلمه «رُحْم» (وَ أَقْرَبَ رُحْماً؛ کهف/۸۱) را عیناً مشابه «رَحِم» دانسته‌اند که به نحو استعاری برای خویشاوندی به کار گرفته شده (مفردات ألفاظ القرآن، ص۳۴۷)؛ اما دیگران بر این باورند که «الرُّحْم»» (یا: الرُّحُم] مصدر، و به همان معنای «الرَّحْمة» است و وقتی می‌گویند «ما أقرب رُحمَ فلانٌ» به معنای این است که: فلانی چقدر فرد مهربان و نیکوکاری (ذا مَرْحَمَةٍ و بِرٍّ) است» و بر این اساس، تعبیر «وَ أَقْرَبَ رُحْماً» در این آیه، به این معنا می‌شود که نسبت به پدر و مادرش بسیار مهربان‌تر از آن پسرکی بود که خضر او را به قتل رساند. ▪️مصدر معروف این ماده «رحمت» است که در نگارش قرآنی هم با «ت» (ِ أُولئِكَ یرْجُونَ رَحْمَتَ اللَّه، بقره/۲۱۸؛ إِنَّ رَحْمَتَ اللهِ قَریبٌ مِنَ الْمُحْسِنینَ، اعراف/۵۶؛ ذِكْرُ رَحْمَتِ رَبِّک، مریم/۲) و هم با «ة» (كَتَبَ عَلی‏ نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ، انعام/۱۲؛ وَ رَبُّكَ الْغَنِی ذُو الرَّحْمَةِ، انعام/۱۳۳) نوشته می‌شود؛ اما علاوه بر آن، کلمه «مَرْحَمَةِ» هم به عنوان مصدر میمی این ماده به کار رفته است است (تَواصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ؛ بلد/۱۷) که آن هم به معنای «رحمت» می‌باشد. (در زبان فارسی نیز تعبیر «مرحمت فرمایید» متداول است.) 🔖جلسه ۱ http://yekaye.ir/fatehat-alketab-1-1/ @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹الف. إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ
☀️۱) از امام صادق(عليه السّلام) روایت شده است كه پيامبر خدا (صلّى الله عليه و آله) در حجة الوداع در منى در مسجد خيف خطبه ايراد فرمودند. ابتدا حمد و ثناى الهى را به جاى آوردند و سپس فرمودند: خداوند دلشاد كند بنده‌اى را كه سخن مرا بشنود و آن را درك و حفظ كند، سپس آن را به كسى كه نشنيده برساند، که اى بسا كسى كه فقه‌ای [= نکته عمیقی] را حمل كند ولى خودش فقيه [= عمیق و نکته‌فهم] نيست و اى بسا كسى كه فقه‌ای را به كسى كه از او فقیه‌تر است حمل كند. سه چيز است كه دل مرد مسلمان در آنها خيانت نمى‌كند: اخلاص عمل براى خدا و خیرخواهی نسبت به رهبران مسلمانان و همراهی دائمى با جماعت آنان، زيرا كه دعوت آنان [= رهبران] شامل همه كسانى است كه پشت سر آنهایند. مسلمانان برادرند و خون‌هاى آنان برابر است و كمترين آنها مى‌تواند از سوى آنان تعهّد بدهد*؛ و آنان در برابر غیرشان یک دست واحدند. * پی‌نوشت: منظور از تعهد دادن اين است كه اگر در جنگ يك سرباز معمولى به دشمن امان بدهد، همه بايد امان او را محترم بشمارند. 📚الكافي، ج‏1، ص403؛ 📚الخصال، ج‏1، ص149؛ 📚الأمالي (للمفيد)، ص187-188؛ 📚تفسير القمي، ج‏1، ص173 عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنِ ابْنِ أَبِي يَعْفُورٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص خَطَبَ النَّاسَ فِي مَسْجِدِ الْخَيْفِ فَقَالَ: نَضَّرَ اللَّهُ عَبْداً سَمِعَ مَقَالَتِي فَوَعَاهَا وَ حَفِظَهَا وَ بَلَّغَهَا مَنْ لَمْ يَسْمَعْهَا فَرُبَّ حَامِلِ فِقْهٍ غَيْرُ فَقِيهٍ وَ رُبَّ حَامِلِ فِقْهٍ إِلَى مَنْ هُوَ أَفْقَهُ مِنْهُ. ثَلَاثٌ لَا يُغِلُّ عَلَيْهِنَّ قَلْبُ امْرِئٍ مُسْلِمٍ إِخْلَاصُ الْعَمَلِ لِلَّهِ وَ النَّصِيحَةُ لِأَئِمَّةِ الْمُسْلِمِينَ وَ اللُّزُومُ لِجَمَاعَتِهِمْ فَإِنَّ دَعْوَتَهُمْ مُحِيطَةٌ مِنْ وَرَائِهِمْ. الْمُسْلِمُونَ إِخْوَةٌ تَتَكَافَأُ دِمَاؤُهُمْ وَ يَسْعَى بِذِمَّتِهِمْ أَدْنَاهُمْ ... - وَ رَوَاهُ أَيْضاًعَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبَانٍ عَنِ ابْنِ أَبِي يَعْفُورٍ مِثْلَهُ وَ زَادَ فِيهِ «وَ هُمْ يَدٌ عَلَى مَنْ سِوَاهُمْ» وَ ذَكَرَ فِي حَدِيثِهِ أَنَّهُ خَطَبَ فِي حَجَّةِ الْوَدَاعِ- بِمِنًى فِي مَسْجِدِ الْخَيْفِ. @yekaye
☀️۲) الف. از امام صادق ع از پدرشان روایت شده است که رسول الله ص فرمودند: مومنان برادرند؛ حوایج همدیگر را برآورده می کنند؛ و به خاطر اینکه حوایج همدیگر را برآورده می‌کنند خداوند حاجات آنان را در روز قیامت برآورده می‌کند. 📚الأمالي (للمفيد)، ص150 قَالَ أَخْبَرَنِي أَبُو حَفْصٍ عُمَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الصَّيْرَفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ الْكَاتِبُ الْإِسْكَافِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى الْأَشْعَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ إِبْرَاهِيمَ قَالَ حَدَّثَنِي الْحُسَيْنُ بْنُ زَيْدٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ يَقْضِي بَعْضُهُمْ حَوَائِجَ بَعْضٍ فَبِقْضَاءِ بَعْضِهِمْ حَوَائِجَ بَعْضٍ يَقْضِي اللَّهُ حَوَائِجَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَة. 📚شبیه همین مضمون به عنوان حدیث قدسی‌ای که گوینده‌اش خود خداست در مصادقة الإخوان (صدوق)، ص54 نیز روایت شده است. ☀️ب. از امام صادق ع از پدرانشان روایت شده است که رسول الله ص فرمودند: مومنان برادرند؛ حاجات همدیگر را برآورده می‌کنند؛ پس چون حاجات همدیگر را برآورده کردند حاجات خودشان نیز برآورده می‌شود. 📚الجعفريات (الأشعثيات)، ص197 أَخْبَرَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنِي مُوسَى بْنُ إِسْمَاعِيلَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ يَقْضُونَ حَوَائِجَ بَعْضِهِمْ بَعْضاً [يَقْضِي بَعْضُهُمْ حَوَائِجَ بَعْضٍ‏] فَإِذَا قَضَى حَوَائِجَ بَعْضٍ قُضِيَ لَهُمْ حَاجَاتُهُمْ. @yekaye
☀️۳) روایت شده است که رسول الله ص در فرازی از خطبه معروفشان در حجة الوداع فرمودند: ای مردم! در واقع مؤمنان برادرند. و براى هيچ مؤمنى [تصرف در] مال برادرش حلال نیست جز با رضايت خاطر او. 📚تحف العقول، ص34 من خطبته صلى اللّه عليه و آله في حجة الوداع ... أَیهَا النَّاسُ «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ» وَ لَا یحِلُّ لِمُؤْمِنٍ مَالُ أَخِیهِ إِلَّا مِنْ طِیبِ نَفْسٍ مِنْهُ... @yekaye
☀️۴) از امام صادق ع از پدرانشان روایت شده است که رسول الله ص فرمودند: هرگاه یکی از شما با برادری در راه خدا برادری کرد پس با او تندی نکند و او را گول نزند و با وی مراء نکند؛‌ یعنی [جدال و] مخالفت نکند. 📚الجعفريات (الأشعثيات)، ص198 أَخْبَرَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنِي مُوسَى بْنُ إِسْمَاعِيلَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: إِذَا آخَى أَحَدُكُمْ أَخاً فِي اللَّهِ فَلَا يُحَادَّهُ وَ لَا يُدَارِهِ وَ لَا يُمَارَّهُ يَعْنِي لَا يُخَالِفْهُ. @yekaye