یک آیه در روز
715) 🌺 يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَی اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَميدُ
.
1⃣«يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَی اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَميدُ»
چنانکه اشاره شد وقتی «الـ» بر خبر وارد میشود دلالت بر حصر دارد.
یعنی شما تنها و تنها فقیر و نیازمند به درگاه خدایید و جز فقر و نیاز به درگاه خدا هیچ ندارید.
در مقابل، آن خداوند کسی است که مطلقاً بینیاز است؛ آن هم بینیازی ستودنی.
💠نکته تخصصی #خداشناسی
یکی از براهین رایج در فلسفه اسلامی در اثبات خداوند برهان وجوب و امکان است.
این برهان اثبات میکند که خداوند تنها موجود مستقل و خودبسنده عالم و بینیاز از همگان است و همه موجودات دیگر، ممکنالوجود و در همه چیزش سراسر نیازمند خداوند است.
به نظر میرسد این برهان فلاسفه، الهامگرفته از همین آیه شریفه باشد.
📝توضیح برهان وجوب و امکان
◽️مقدمه۱. هر موجودی را در نظر بگیریم به حصر عقلی از دو حالت خارج نیست: یا «میتوانست موجود نباشد» (ممکنالوجود)
و یا «نمیتوانست موجود نباشد [= حتما موجود است].» (واجبالوجود)
(توضیح معنای «ممکنالوجود» : مثلا در این اتاق، یک اتومبیل میتواند وجود داشته باشد، یک صندلی هم میتواند وجود داشته باشد؛ پس هر دوی اینها ممکنالوجودند هرچند که الان صندلی موجود است، ولی اتومبیل موجود نیست.)
◽️مقدمه ۲. میدانیم که «ممکنالوجود»ی در عالم موجود است.
(هر کسی این را دست کم، در مورد خودش مییابد: من «ممکنالوجود» هستم؛ زیرا اگرچه الان «موجود» هستم، اما «امکان دارد که موجود نباشم» همانند اینکه در هزار سال قبل «من» موجود نبودم.)
◽️مقدمه۳: تَرَجُّح بدون مُرَجِّح محال است.
(اگر دو چیز کاملا مساوی باشند، محال است بدون اینکه چیزی به یکی از دو طرف اضافه شود، یکی بر دیگری برتری یابد.)
🔳نتیجه: اگر «ممکنالوجود»ی موجود باشد، حتما «واجبالوجود»ی باید موجود باشد.
(توضیح: ممکنالوجود یعنی حقیقتش به گونهای است که وجود و عدم برای او یکسان است: میتواند باشد و میتواند نباشد؛ و اگر الان موجود است، نشان میدهد که امر دیگری بوده که کفه وی را از تساوی وجود و عدم درآورده و کفه وجود را برتری داده است. آن امر نهایتا نمیتواند یک ممکنالوجود باشد زیرا همه ممکنالوجودها کفه وجود و عدمشان مساوی است؛ بلکه باید موجودی باشد که در ذات خود وجودش بر عدمش چربیده باشد و آن نیست مگر واجبالوجود.
پس همه موجودات مخلوق (که عدم در موردشان ممکن است؛ و از این رو ممکنالوجودند) سراسر نیازند؛ و این خداوندِ واجبالوجود است که بینیاز واقعی است.
✅ @yekaye
یک آیه در روز
722) 🌺 و ما يَسْتَوِي الْأَحْياءُ وَ لاَ الْأَمْواتُ إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَنْ يَشاءُ وَ ما أَنْتَ
.
4️⃣ «ما يَسْتَوِي الْأَحْياءُ وَ لاَ الْأَمْواتُ - إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَنْ يَشاءُ»
اگر چه مرده با زنده مساوی نیست، اما در قبال قدرت خداوند هیچ تفاوتی ندارند و با هم مساویاند!
🔖تدبر3
🌐 نکته تخصصی #خداشناسی
در تحلیلهایمان بین دو حوزه جدا کنیم:
🔹الف- وضعیت شیء بهخودی خود
🔸ب- وضعیتش در نسبت با خدا،
که گاه اقتضائات اینها متفاوت میشود:
🔺مرده بخودی خود نمیشنود، اما اگر خدا بخواهد میتواند به مرده هم چیزی بشنواند‼️
⭕️ نکته تخصصی #فلسفی⭕️
در فلسفه بر این باورند که اگر چیزی ذاتیِ چیزی باشد از آن غیرقابل انفکاک است؛
در عین حال،
در فضای معارف دینی، انسان احساس میکند که گویی این قاعده قیدی بر دست خدا میزند❗️
و ظواهر برخی آیات این است که خداوند میتواند «ذاتی»ِ امور را هم عوض کند‼️
چنانکه آتش، که ذاتیاش گرماست، بر حضرت ابراهیم سرد شد، یا در قیامت خورشید، که ذاتی اش روشناییبخشی است خاموش میشود و کوه که قوامش به استواری است، همچون پنبه حلاجیشده میشود. 🌀
📝در قبال این مصادیق، دو مواجهه می توان داشت:
📙یکی اینکه به ضابطه فلسفی مذکور وفادار بمانیم، و در این مثالها مناقشه کنیم، یعنی بگوییم در تمام این موارد، معلوم میشود که مثلا گرما واقعا ذاتیِ آتش نبود، یا ... . این راه حل، اگرچه ظاهرا مشکل را حل میکند
اما عملا بحث ذاتی را بیخاصیت میکند؛ یعنی دیگر هیچ چیز را نمیتوان ذاتیِ چیزی دانست.
🌐 راه دیگر این است که توجه کنیم که ضابطه فلسفی فوق، ناظر به حوزه ویا وجهه خاصی از واقعیات است، نه کل واقعیت:
❇️یکبار ما مساله را در افق خود واقعیاتِ ماسویالله در قبال هم، در نظر میگیریم؛ بحث ذاتی در این فضا راه دارد.
✳️اما یکبار همه واقعیات ما سویالله را در قبال خداوند که مبدأ حقیقیِ همه امور در نظر میگیریم که همه آنها عینالربط (نه چیزی دارای ربط) به او هستند؛
به نظر میرسد در یک نگاه عمیق، حتی ذاتیات اشیاء، و بلکه هویت آنها هم به جعل الهی، ذاتیِ آنها شده باشند.
💠 تبصره
این سخنان مبتنی بر این مبناست که «واقعیت» را اوسع از «وجود» بدانیم،
(و اموری همچون ماهیات و طبایع، عدم، استلزامات، نِسَب، و ... را هم واقعی و دارای نفسالامر بدانیم، هرچند که تعبیر «موجود» به دقت فلسفی بر آنان صدق نمیکند)
که ذات باریتعالی مبدئیت نسبت به کل این واقعیاتِ اوسع از وجود نیز دارد؛
که در این فضا،
تعبیر معروف «ما جعل الله المِشمِشة مشمشةً بل اوجدها» تنها در بستر وجود و موجود صادق است؛ ولی در آن بستر کلان تر، باید گفت که «بل جعل الله المشمشة مشمشةً»❗️
✅ @Yekaye
یک آیه در روز
722) 🌺 و ما يَسْتَوِي الْأَحْياءُ وَ لاَ الْأَمْواتُ إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَنْ يَشاءُ وَ ما أَنْتَ
.
6️⃣ «إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَنْ يَشاءُ وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُور»
انسان، اگر بتواند کار خوبی را انجام دهد، باید تا حد توانش انجام دهد (پیامبر پیام را به زندگان برساند). اما گویی در خدا چنین نیست❗️
(زیرا می دانیم که او می تواند همه را شنوا سازد، اما چنین نکرده است.)
چرا؟
💠نکته تخصصی #خداشناسی
خدا کل عالم را آفریده و کارگردان کل عالم است و در کارهایش ملاحظات کل عالم را میکند که از جمله آن ملاحظات ضرورت ابتلائات و فتنهانگیزی برای رو آمدن باطن افراد است (هود/7 ؛ عنکبوت/3) اما ما به عنوان یک بازیگر خاص عمل میکنیم.
🔺وظایف بهترین بازیگر غیر از وظایف بهترین کارگردان است.🔺
✅ @Yekaye
یک آیه در روز
783) 🌺 لِيَأْكُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ وَ ما عَمِلَتْهُ أَيْديهِمْ أَ فَلا يَشْكُرُونَ 🌺 💐 ترجمه تا بخو
.
2⃣ «لِيَأْكُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ وَ ما عَمِلَتْهُ أَيْديهِمْ أَ فَلا يَشْكُرُونَ»
خداوند درختان گوناگونی آفریده که ما براحتی و بدون هیچ زحمتی و اینکه کاری برایش انجام داده باشیم، از میوههای آنها میخوریم و نیازمان رفع میشود.
آیا با این همه لطف او در حق ما سزاوار است که ناسپاس باشیم؟
💠نکتهای در #خداشناسی
خوردن شاید طبیعیترین نیاز روزمره ما باشد که همه با آن سر و کار داریم.
🔹در میان خوردنیها هم بسیاری از میوهها بدون هیچ گونه مداخله و زحمتی از جان انسان به دست میآید
(اگر امروزه اغلب باغات مکانیزه شدهاند؛ از باب این است که افراد دنبال تولید صنعتی و فراوان محصول هستند، نه به دست آوردن میوه طبیعی)
و اتفاقا در میان خوردنیهای انسانها میوهها –برخلاف اغلب غذاها – نیازی به عملیات خاصی برای آمادهسازی ندارند و جهاز هاضمه ما در طبیعت کاملا هماهنگ با این میوهها طراحی شده است.
بویژه
🔹اگر اندکی در فرایند هضم و جذب مواد در بدن خود دقت کنیم که چگونه اجزای درهمتنیدهای از مولکولهای آلی و ... که در قالب سلولهای خاصی در گیاهان حضور دارد به نحوی جدا میشود که در یک نظم جدیدی در بدن ما جذب و جزء اجزای بدن ما قرار میگیرد؛
و
این نظم هم یک ترکیب شیمیایی بسیار ساده نیست، چرا که هر چیزی که عناصر مورد نیاز بدن را داشته باشد، لزوما توسط دستگاه گوارش ما هضم و جذب نمیشود
(در خاک اغلب عناصر مورد نیاز بدن موجود است، اما کسی نمیتواند با خوردن خاک، زندگی را بگذراند❗️)
💢و مساله به همینجا هم ختم نمیشود؛
آیا تاکنون دقت کردهایم که لذتهای گوناگونی که از میوههای گوناگون میبریم حاصل چه تعامل پیچیدهای بین قوای ادراکی ما (بینایی و چشایی و بویایی و ....) و آن میوههاست⁉️
⭕️فقط اندکی در حس چشایی خود دقت کنیم:
چه مکانیسم پیچیدهای هست که برخی مولکولها در چینشی معین طعم خاصی را ایجاد میکنند و اساساً این طعمها چگونه ادراک میشود⁉️
منظورم صرف واکنشهای فیزیکی و شیمیاییای که در سر سلولهای عصبی رخ میدهد نیست (که خود آن هم برای خودش عالم پیچیدهای دارد) بلکه مقصودم، خود ادراکی است که ما در درون خویش مییابیم و از آن لذت میبریم؛ و از ادراکی دیگر، لذتی دیگر و همین میوه وقتی مریض هستیم گاه طعمش برایمان بسیار تنفرآمیز جلوه میکند.
🌐آیا اینها از یک تدبیر کلان در نظام عالم خبر نمیدهد که همه چیز به عالیترین وجه برای ادامه حیات ما طراحی شده است؟
آیا واقعا ما در این امور روزمره زندگی مان قدرشناسیم یا فقط در موردی که نیاز خاصی داشته باشیم و بعد از مدتی دعا و تلاش به آن نیاز برسیم، دست به شکر برمیداریم؟!
@yekaye
یک آیه در روز
786) 🌺 وَ الشَّمْسُ تَجْري لِمُسْتَقَرٍّ لَها ذلِكَ تَقْديرُ الْعَزيزِ الْعَليمِ 🌺 💐 ترجمه و خورشی
.
7⃣ «ذلِكَ تَقْديرُ ... الْعَليمِ»
در نظم و برنامهریزیِ حاكم بر عالَم هیچ خطا و اشتباهی نیست و همهچیز بر اساس علم است.
💠نکته تخصصی #فلسفه_دین و #خداشناسی
نسبت خدای اسلام با #خدای_رخنهپوش❗️
یک برداشت غلط از خدا در مسیحیتِ تحریف شده، رواج یافته که به نام «خدای رخنهپوش» معروف است؛
در این برداشت،
همه عالم یک نظم طبیعی دارد که ربطی به خدا ندارد❗️
اما خداوند برای اینکه خودش را نشان دهد خللها و رخنههایی در جهان قرار داده که علم نمیتواند آنها را توجیه کند‼️
از ثمرات این برداشت غلط این است که هرچه علم پیشرفت کند، دایره حضور خدا در جهان کوچکتر میشود:
گویی خدا بودن خدا مبتنی بر جهالت و نادانیِ ماست‼️
📖در تلقی قرآنی نهتنها این برداشت هیچ راهی ندارد، بلکه خداوند علیم محض دانسته شده که تمام تقدیرات و برنامهریزیهای عالم از روی علم است؛
🔭🌐🔬 بنابراین هرچه علم جلوتر رود حکیمانهتر بودن عالم و دست تقدیر خدا آشکارتر میگردد.
در این نگاه،
پیشرفت علم یکی از مهمترین راههای پیشرفت باور به خدا قلمداد میشود و اساساً کسانی که دانشمندترند خدا را جدیتر میگیرند: «إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُهمانا فقط آنان که از بندگان عالِم خداوند هستند از او خشیت دارند» (فاطر/28)
@yekaye
یک آیه در روز
837) 📖وَ ما أَصابَكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ فَبِإِذْنِ اللَّهِ وَ لِيَعْلَمَ الْمُؤْمِنينَ 📖
.
4⃣ «وَ ما أَصابَكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ فَبِإِذْنِ اللَّهِ»
و آنچه روزی که دو گروه با هم رو در رو شدند به شما رسید، پس به اذن خدا بود؛
و واضح است که منظور از این اذن، اذن تکوینی است؛ نه اذن تشریعی.
💠نکته تخصصی #خداشناسی و #دینشناسی
خداوند دو گونه اراده در عالم دارد؛
🔺#اراده_تکوینی؛ که هر آنچه که در عالم رخ دهد به این اراده خداوند وابسته است؛ حتی شیطان هم هر عملی انجام می دهد از محدوده اراده تکوینی خداوند خارج نیست؛
🔺و #اراده_تشریعی، یعنی آنچه خداوند بدان دستور داده است و انجام آن را از ما میخواهد.
به همین ترتیب، اذن و اجازه دادن خداوند هم در همین دو معناست:
هیچ واقعهای در عالَم رخ نمی دهد مگر با اذن تکوینی خداوند؛ اما البته خداوند تشریعا اذن به گناه نداده است.
مطابق با این دو اذن خداوند می توان از دو مفهوم «اختیار داشتن ما» و «حق داشتن ما» سخن گفت:
🔺خداوند به اذن تکوینی به ما اختیار داده است؛
🔺و به اذن تشریعی به ما برای انجام کارهایی حق داده است؛
⛔️پس اینکه خداوند به ما اختیار داده است، به این معنا نیست که در هر عرصهای که #اختیار داریم، #حق هم داریم❗️
❌خلط بین اذن تکوینی و اذن تشریعی، و نیز بین اختیار و حق، از مهمترین عرصههای سوءاستفاده افراد از نام خدا برای هوسرانیهای خویش است.
⛔️نمونه بارزش این است که میگویند خداوند به من اختیار [= اذن تکوینی] داده است که چنین بکنم یا نکنم (مثلا خدا به من اختیار داده که نماز بخوانم یا نخوانم، یا به من اختیار داده که حجاب داشته باشم یا بیحجاب باشم، یا ...) پس حق دارم [اذن تشریعی]که نماز نخوانم، یا بیحجاب باشم، یا ...‼️
@Yekaye
یک آیه در روز
913) 📖 إنَّ في خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ لَآياتٍ لِأُولِي
.
6⃣ «إِنَّ في خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ ... لَآياتٍ لِأُولِي الْأَلْبابِ»
#هستىشناسى، مقدّمه #خداشناسى است. (تفسير نور، ج2، ص222)
📝تاملی در باب #فلسفه و #فلسفیدن 📝
برخی میپندارند چون زادگاه فلسفه، یونان باستان بوده، پس حتما فلسفه سر به الحاد و بیدینی برمیدارد❗️
و به خاطر مشاهده برخی از آرای فلاسفه مسلمان، که عمدتاً ناشی از نفهمیدن منظور آنان بوده (مانند نظریه وحدت وجود)، رای به سراپا ضلالت بودن فلسفه، و کفر فلاسفه میدهند و این موضع ضدفلسفی خود را موضعی دینی و قرآنی میپندارند‼️
صرف نظر از اینکه، فیلسوف از آن جهت که تفلسف میکند به رای هیچ فیلسوف دیگری تعبد ندارد؛ و نمیتوان به خاطر نظر یک فیلسوف، همه فلاسفه را به یک چوب راند،
در این آیه به صراحت اندیشه در هستی جهان، آن هم با عقل ناب را میستاید و محصول این اندیشیدن را، نه فقط یک آیه، بلکه رسیدن به آیات میداند.
🤔یعنی
همان گونه که وحی میتواند معارف عمیقی در اختیار انسان قرار دهد که نامش #آیات قرآن است؛
اندیشیدن در خلقت جهان نیز میتواند معارف عمیقی در اختیار انسان قرار دهد که نام آن نیز #آیات است.
@Yekaye
یک آیه در روز
915) 📖 رَبَّنا إِنَّكَ مَنْ تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَيْتَهُ وَ ما لِلظَّالِمينَ مِنْ أَنْصارٍ
.
2⃣ «رَبَّنا إِنَّكَ مَنْ تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَيْتَهُ»
میتوانست بسادگی بگوید «مَنْ تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَيْتَهُ»؛ اما «ربنا» را در آغازش افزود.
🤔چرا؟
شاید از این باب است که نشان دهد که خزی و خواریِ عدهای از افراد منافاتی با ربوبیت خداوند ندارد؛ بلکه لازمه آن است.
📝نکته تخصصی #خداشناسی و #انسانشناسی
در آیه قبل (تدبر8 https://eitaa.com/yekaye/5158)
اشاره شد که همان که خالق و آفریننده است، ربوبیت و به مقصد رساندن را هم عهدهدار است.
اما ربوبیت خداوند در مورد انسان به این نیست که حتما همگی به بهشت روند❗️
و قطعا چنین نیست که اگر عدهای به جهنم رفتند، کار ربوبیت خداوند به سرانجام نرسیده باشد‼️
درست است که خداوند به انسان فطرت هم داده که خوب و بد را تشخیص دهد و راه حق را بگزیند؛
اما در عین حال، به او اختیار هم داده است؛
و معنای اختیار داشتن یعنی امکان این را داشته باشد که مسیر شقاوت، و نه سعادت، را بپیماید.
و طبیعی است که عاقبت کسی که مسیر شقاوت را پیمود، جهنم است نه بهشت.
و اتفاقا همین به جهنم رفتن برای چنین کسی، به امداد ربوبی است:
« كُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّكَ وَ ما كانَ عَطاءُ رَبِّكَ مَحْظُوراً» (اسراء/20)
پس
🔺همان گونه که به فلاح و رستگاری رسیدن عدهای به اقتضای ربوبیت خداوند و به امداد اوست؛
🔻شقاوت و جهنمی شدنِ عدهای دیگر هم به اقتضای ربوبیت و امداد الهی است.
🤔اگر کسی که این ربوبیت همهجانبه خداوند، حتی برای شقاوت بدکاران را بفهمد، بیشک بسیار آرام میشود؛
زیرا عمده استرسها و اضطرابها، ناشی از این است که نگرانیم که اگر وضع به همین صورت ادامه یابد، چه خواهد شد.
اما کسی که ربوبیت خدا را میفهمد؛ میداند وضع هر گونه شود، وعده خدا محقق خواهد شد و کار از دست خدا بیرون نخواهد رفت.
پس هم در سختترین شرایط، لحظهای ناامید نمیشود و هم خستگی نمیتواند براو غلبه کند و او را از پای درآوَرَد.
@Yekaye
یک آیه در روز
1047) 📖 تنْزیلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمینَ 📖 ترجمه 💢فروفرستادنی [یا: فروفرستادهای] از جانب پروردگار ج
.
2️⃣ «تَنْزیلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمینَ»
قبلا در بحث از آیه دوم سوره حمد اشاره شد که اگرچه بسیاری از مترجمان «العالَمین» را به «جهانیان» ترجمه کردهاند و این ترجمه غلط نیست؛ اما ترجمه آن به «جهانها» چهبسا دقیقتر باشد «العالَمین» را هم به «جهانیان» و هم به «جهانها» میتوان ترجمه کرد. (جلسه۳۶ http://yekaye.ir/fateha-alketab-1-2/)
و در آيه حاضر نیز اگرچه باز اغلب مترجمان «العالَمین» را به «جهانیان» ترجمه کردهاند؛ اما معدودی از مترجمان به معنای «جهانها» توجه کردهاند مثلا:
پروردگار عالمهای آفریدگان (ترجمه جلال الدین فارسی، ص۱۰۷۵)
پروردگار عالمها (ترجمه شاه ولی الله دهلوی، ص۱۲۱۴)
آفريدگار جهانها و جهانيان (ترجمه طاهره صفارزاده، ص۱۳۱۳)
پروردگار جهانها (حجة التفاسیر، ج۶، ص۲۹۴)
💢اکنون میافزاییم با تحلیلی که درباره کلمه «العالمین» به عمل آید بخوبی میتوان فهمید که چرا هر دو ترجمه درست است:
«عالَم» وقتی به صورت جمع سالم بسته شود فقط در مورد ذوی العقول به کار میرود؛ و در حدیث ۲ از امام صادق ع نقل شد که هر انسانی یک عالم است.
پس اینکه خداوند رب العالمین است یعنی خداوند پروردگار انسانهایی است که هریک یک جهان است؛ پس خداوند از همان جهت که پروردگار جهانیان (انسانها) است؛ از همان جهت پروردگار جهانها هم هست.
✅این موید همان تحلیلی است که قبلا به تفصیل بیان شد که یکی از ویژگیهای خاص انسانها این است که انسانها موجوداتیاند که «جهان» دارند و «جهانی» هستند. این مطلب لااقل به دو معنا قابل توجه است:
الف. برخورداری انسان از اختیار، امکان ایجاد بینهایت جهان را برای او مهیا نموده است:
ب. هر انسانی در «جهان» زندگی میکند نه فقط در مکان و زمان پیرامون خویش
جلسه ۵۱۷ http://yekaye.ir/al-qalam-48-52/
و همه این جهانها هم تحت ربوبیت خداوند است.
📝نکته تخصصی #انسانشناسی و #خداشناسی
👇ادامه مطلب👈
https://eitaa.com/yekaye/8747
ادامه تدبر ۲ در آیه «تَنْزیلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمینَ»
📝نکته تخصصی #انسانشناسی و #خداشناسی
سارتر، اگزیستانسیالیست مشهور، منکر خداوند بود؛
و علت انکارش را این گونه معرفی میکرد که وی طرفدار اراده و آزادی انسان است و قبول وجود خداوند منجر به مجبور دانستن انسان میشود.
توجه به اینکه به تعداد انسانها جهان داریم و هر انسانی خودش یک جهانی است؛ و ربوبیت خداوند نسبت به انسانها نه ربوبیت نسبت به یک جهان، بلکه ربوبیت نسبت به تمام جهانهای ممکن است میتواند بخوبی ناصواب بودن برداشت وی از خدا را نشان دهد.
بله،
تا پیش از آفریدن انسان شاید می شد از یک جهان سخن گفت:
یک جهان که با قوانین علت و معلولی از پیش تمامی آن قابل پیشبینی بود؛زیرا سلسله علت و معلولها به نحو جبری همه واقعیات پس از خود را رقم میزد.
اما خداوند انسان را آفرید و در او امانتی بینظیر نهاد که آسمانها و زمین تحمل آن را نداشتند؛
و آن امانت احتمالا همین اختیار بود.
دادن اختیار به انسان همان و اینکه هر انسانی خودش یک جهان شود همان.
در واقع، اگر تا پیش از آفریدن انسان تنها یک جهان در کار بود؛ خداوند با آفریدن انسان، امکان تحقق هر جهانی را برای هر انسانی مهیا کرد؛
و البته تمامی این جهانهای ممکن، خارج از محدوده ربوبیت خداوند نیست؛ اما نسبت خداوند و انسان و جهانهایی که هر انسانی رقم میزند نسبت فرازمانی است؛
پس این گونه نیست که خداوند در نقطه شروع زمان ایستاده باشد و از پیش وقوع تمام جهانها توسط هر انسانی را رقم زده باشد (که اگر این گونه بود باز تنها و تنها یک جهان در کار بود)؛ بلکه خداوند وقتی به انسان اختیار دارد یعنی انسان را با این «امکان» آفرید که چیزی از او سر بزند که لزوما بر اساس سیر طبیعی علل موثر بر وی نباشد.
به تعبیر دیگر، گویی با آفرینش انسان در زمین، این قاعده که تا پیش از این آفرینش در عالم طبیعت شیوع داشت که «الشیء ما لم یجب لم یوجد» به هم زد؛ و در زمین موجودی قرار داد که چنین نیست امور به نحو وجوب بر او رقم بخورد و علت تامهی افعال او گردد تا فعلی از اوسر زند؛ بلکه اختیار را جزء اخیر علت تامه صدور افعال از او قرار داد؛ یعنی پتانسیلی که اگر همه علل طبیعی جمع شود تا فعلی را از او صادر کند این اختیار میتواند آن جمع را بر هم زند و صدور فعل از وی رقم نخورد؛ و به جای اینکه همواره همین جهان با ضرورت خود پیش رود و هیچ جهان ممکن دیگری وارد عرصه وجود نشود؛ انسان بتواند با هر اختیار خود یکی از جهانهای ممکن را به عرصه وجود وارد سازد؛
و این همان حقیقت عظیمی است که با نام #بداء از آن یاد شده است:
یعنی اگر همه روالهای طبیعی و عادی عالَم اقتضای خاصی را داشته باشند، اما جای اراده کردن جدید انسان همواره باز است و ممکن است هر انسانی این روند قبلی نظام عالم را به هم بزند و روند جدیدی را پیش آورد و در واقع جهان جدیدی را جایگزین جهان قبلی کند.
پس در عین حال که مجال برای اختیار انسان باز است (زیرا جهان کنونی تنها جهان ضروریای که تخلف از روند آن محال باشد نخواهد بود؛ و هر انسانی در هر تصمیمی میتواند یکی دیگر از جهانهای ممکن مفروض را به جای جهانی که در روند طبیعی باید موجود میشد، به عرصه وجود وارد کند) اما نظام هستی از ربوبیت خداوند خارج نمیشود (زیرا تمام آن جهانهای ممکن، و نیز نظم منطقی بین هر اراده و وارد کردن هر جهان ممکن به عرصه وجود، و نیز تمامی ارادههای تمامی انسانها [= تمامی گزینههایی که پیش رو دارند و گزینهای که از میان آنها انتخاب میکنند] و در یک کلام تمامی عرصه زمانمند با تمامی امکاناتش، مسبوق به خداوند و به یک معنای عمیق تحت ربوبیت خداوند است.
💢پس نه چیزی از دایره ربوبیت خداوند خارج است و نه گستره ربوبیت خداوند دایره اختیار (و دایره امکان) را بر آدمی میبندد.
مشکل امثال سارتر در این است که ربوبیت خداوند را بسیار محدود و تنها در فضای نظم ضروری طبیعی فهم کردهاند؛ و تصویری از «اختیار دادن توسط خداوند به موجود دیگر» نداشتهاند.
✳️ تبصره
تحلیل فوق بر اساس مبنای «اوسعیت واقعیت و نفسالامر از وجود» [به تعبیر شهید صدر؛ لوح الواقع أوسع من لوح الوجود] و «واقعی بودن جهانهای ممکن» است؛ که البته این منبا با مبنای رایج در فلسفه اسلامی که «واقعیت را مساوق وجود» و «نظام هستی» را «تنها نظام واقعا ممکن» قلمداد میکند متفاوت است؛ و تبیین این مبنا مجال دیگری میطلبد.
@yekaye