eitaa logo
یک آیه در روز
2هزار دنبال‌کننده
115 عکس
10 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹 درباره ماده بسیاری از اهل لغت اصل این ماده را به شنیدن مرتبط دانسته‌اند؛ مثلا گفته‌اند که ▫️اصل این ماده ادراک صوت است، خواه با عضو جسمانی باشد یا قوای روحانی و نور باطنی (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏5، ص209 )؛ یا ▫️قوه‌ای در گوش است که با آن صوت شنیده می‌شود و نیز خود فعل شنیدن (مفردات ألفاظ القرآن، ص425 )؛ ویا ▫️انس گرفتن با چیزی به وسیله گوش است (معجم المقاييس اللغة، ج‏3، ص102 )؛ و البته بر این اساس، وجه تسمیه «مِسْمَع» (چوبی که برای بستن طناب به دلو، به دو سر دلو می‌زنند) را به خاطر شباهت آن با گوش قلمداد کرده ، ویا کلمه‌ای مانند «سِمع» را که نام حیوانی است که حاصل جفتگیری کفتار ماده و گرگ نر است به عنوان کلمه‌ای شاذ نسبت به این ماده دانسته‌اند (معجم المقاييس اللغة، ج‏3، ص102 ). البته برخی احتمال داده‌اند که به خاطر قوه شنوایی قوی‌ای که این حیوان دارد این نام را به وی داده‌اند، بویژه که در عرب ضرب المثلی هست که می‌گوید فلانی «أسمع من السِمع» است (فرهنگ ابجدى، ص499 ). ▫️اما برخی که در ریشه‌یابی معانی کلمات به تک‌تک حروف هم توجه دارند با توجه به حرف «س» که دلالت بر نفوذ ظریف دارد، اصل ماده «سمع» را به معنای «نفوذ ماده‌ای دقیق یا لطیف در اثنای چیزی » دانسته‌اند؛ که شنیدن هم از این باب که نفوذ صدا در مغز از طریق گوش است چنین نامیده شده است، و وجه تسمیه «مسمع» هم این است که چوبی است که داخل دلو نفوذ کرده؛ و وجه تسمیه حیوان موسوم به«سِمع» هم این است که: «هو خَلقٌ نفذه عِرقٌ: آفریده‌ای است که رگی در آن نفوذ کرده»؛ یعنی چون نوعی از گرگ در نوعی از کفتار نفوذ کرده چنین نامیده شده است (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۱۰۷۴). ▪️کلمه «سَمْع» ▫️گاهی برای اشاره به گوش به کار می‌رود: «خَتَمَ اللَّهُ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ وَ عَلى‏ سَمْعِهِمْ‏» (بقرة/7) [وَ ما كُنْتُمْ تَسْتَتِرُونَ أَنْ يَشْهَدَ عَلَيْكُمْ سَمْعُكُمْ وَ لا أَبْصارُكُمْ وَ لا جُلُودُكُمْ؛ فصلت/۲۲]، و ▫️ گاهی برای عمل شنیدن و گوش دادن: «إِنَّهُمْ عَنِ‏ السَّمْعِ‏ لَمَعْزُولُونَ‏» (شعراء/212)، «أَوْ أَلْقَى‏ السَّمْعَ‏ وَ هُوَ شَهِيدٌ» (ق/37)، ▫️گاهی برای «فهمیدن» و ▫️گاهی هم برای «اطاعت کردن» [در فارسی هم می‌گوییم به حرف تو گوش می‌کنم یعنی بدان عمل می‌کنم؛ شاید مصداقش این آیه باشد:‌ «خُذُوا ما آتَيْناكُمْ بِقُوَّةٍ وَ اسْمَعُوا» (بقرة/93)]. ➖ این «شنیدن» به معنای فهمیدن در قرآن کریم بسیار به کار رفته است؛ مثلا: «وَ إِذا تُتْلى‏ عَلَيْهِمْ آياتُنا قالُوا قَدْ سَمِعْنا لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا» (أنفال/31) یا «سَمِعْنا وَ عَصَيْنا» (نساء/46)، یعنی فهمیدیم اما اطاعت نمی‌کنیم؛ که نقطه مقابل «سَمِعْنا وَ أَطَعْنا» (بقرة/285) است؛ یا «وَ لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ قالُوا سَمِعْنا وَ هُمْ لا يَسْمَعُونَ‏» (أنفال/21)، که هم می‌تواند به معنای آن باشد که «گفتند فهمیدیم اما نمی‌فهمند» و هم به این معنا که «گفتند شنیدیم و فهمیدیم اما به اقتضایش عمل نمی‌کنند». (مفردات ألفاظ القرآن، ص425 ). البته شاید بهتر باشد به جای «اطاعت کردن»، تعبیر «اجابت کردن» را به کار ببریم؛ و این را هم یک کاربرد مجازی برای این کلمه دانسته‌اند؛ و از ابن الانباری هم نقل شده که تعبیر « سَمِعَ اللّه لِمَنْ حَمِدَه» به معنای آن است که خداوند دعای کسی که او را حمد گوید اجابت می‌کند؛‌ شبیه دعای «اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بك من دُعَاءٍ لا يُسْمَعُ». (تاج العروس، ج‏11، ص227 ) @yekaye 👇ادامه توضیح درباره ماده «سمع»👇
قسمت دوم توضیح درباره ماده ▪️وقتی ماده سمع به باب افعال می‌رود و به معنای شنواندن چیزی به کسی [ومجازاً به معنای شنوا کردن کسی] به کار می‌رود: «إِنَّكَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتى‏ وَ لا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ إِذا وَلَّوْا مُدْبِرينَ ... إِنْ تُسْمِعُ إِلاَّ مَنْ يُؤْمِنُ بِآياتِنا فَهُمْ مُسْلِمُونَ» (نمل/80-81) یا «إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَنْ يَشاءُ وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ» (فاطر/22)؛ و برخی آن را معنای ابلاغ کردن دانسته‌اند (المصباح المنير، ج‏2، ص289 )؛ و البته بسیار می‌شود که همانند خود فعل «سمع» در همین معنای «فهماندن» هم به کار می‌رود چنانکه در ادامه آیه‌ای که در بالا اشاره شد، می‌فرماید: «وَ لَوْ عَلِمَ اللَّهُ فِيهِمْ خَيْراً لَأَسْمَعَهُمْ‏ وَ لَوْ أَسْمَعَهُمْ‏ لَتَوَلَّوْا» (أنفال/23)، که به این معناست که اگر خدا می‌خواست به آنان می‌فهماند؛ ➖ظاهرا هرجایی که خداوند سمع را برای مومنان اثبات، یا از کافران نفی، ویا به دست آوردن آن را تشویق می‌کند، مقصود همین تفکر و فهمیدن است؛ مانند: «أَمْ لَهُمْ آذانٌ‏ يَسْمَعُونَ‏ بِها» (أعراف/195) یا «إِنَّكَ لا تُسْمِعُ‏ الْمَوْتى‏ وَ لا تُسْمِعُ‏ الصُّمَّ الدُّعاءَ» (نمل/80) (مفردات ألفاظ القرآن، ص425-426). ▪️در مورد تعبیر «وَ اسْمَعْ‏ غَيْرَ مُسْمَعٍ‏» (وَ يَقُولُونَ سَمِعْنا وَ عَصَيْنا وَ اسْمَعْ غَيْرَ مُسْمَعٍ وَ راعِنا لَيًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَ طَعْناً فِي الدِّينِ؛ نساء/46) هم دو وجه گفته شده است؛ یکی اینکه به معنای نفرین کردن و طلب کر شدن برای مخاطب باشد؛ ودیگر اینکه به معنای دعا کردن باشد، با این توضیح که اهل کتاب این را خطاب به پیامبر می‌گفتند که دیگران گمان کنند به ایشان احترام می‌گذارند و ایشان را دعا می‌کنند، در حالی که قصدشان نفرین کردن بود (مفردات ألفاظ القرآن، ص425 )؛ و در هر صورت در اینجا در مقام تعریض بوده است؛ برخی گفته‌اند این جمله شبیه است به «اسمع لا اسمعک الله: بشنو اما خدا هیچوقت شنوایت نکند»؛ و برخی هم گفته‌اند به معنای «اسمع لا مجاب لک و لا مقبول منک: بشنو اما بدان که اجابت نمی‌شوی و از تو قبول نشود» می‌باشد (مجمع البيان، ج‏3، ص86 ). ◼️فعل «سَمِعَ یَسمَعُ» در حالت عادی اقتضای دو مفعول دارد: «مطلبی» را از «کسی/چیزی» شنیدن»؛ آنگاه: ◾️مفعول اول آن (مطلبی که شنیده می‌شود): ▪️گاهی بدون حرف اضافه می‌آید (مانند: «قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتي‏ تُجادِلُكَ في‏ زَوْجِها» (مجادله/۱)، «إِذْ سَمِعْتُمُوهُ» (نور/۱۲ و ۱۶)، «فَلا تَسْمَعُ إِلاَّ هَمْساً» (طه/108)، «لا تَسْمَعُ فيها لاغِيَةً» (غاشیه/11) ▪️گاه با حرف «ل»: «وَ قالَ الَّذينَ كَفَرُوا لا تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآن» (فصلت/۲۶) ▪️گاه با حرف «ب»: «فَلَمَّا سَمِعَتْ بِمَكْرِهِنّ» (یوسف/۳۱)، «ما سَمِعْنا بِهذا في‏ آبائِنَا الْأَوَّلينَ» (مومنون/2؛ قصص/۳۶)؛ ◾️مفعول دوم آن (شخص یا چیزی که صدایی دارد) نیز: ▪️گاهی بدون حرف اضافه می‌آید مانند: «رَبَّنا إِنَّنا سَمِعْنا مُنادِياً يُنادي لِلْإيمانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّكُمْ» (آل عمران/۱۹۳)، « قالُوا سَمِعْنا فَتًى يَذْكُرُهُمْ» (انبیاء/۶۰)، «قالَ هَلْ يَسْمَعُونَكُمْ إِذْ تَدْعُونَ» (شعراء/72)؛ ▪️گاهی با حرف اضافه «ل»: «إِذا أُلْقُوا فيها سَمِعُوا لَها شَهيقاً وَ هِيَ تَفُورُ» (ملک/7)؛ ▪️گاهی با حرف اضافه «مِن»: «لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَ مِنَ الَّذينَ أَشْرَكُوا أَذىً كَثيرا» (آل عمران/۱۸۶). ◾️البته توجه شود که این فعل وقتی با حرف اضافه «ب» بیاید برای اشاره به وسیله شنیدن، و غیر از مفعولهای مذکور است: «وَ لَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها» (اعراف/۱۷۹ و ۱۹۵) @yekaye 👇ادامه توضیح درباره ماده «سمع»👇
قسمت سوم توضیح درباره ماده ▪️در مورد «سمّاع»، برخی آن را صیغه مبالغه دانسته‌اند و گفته‌اند به کسی گفته می‌شود که نسبت به آنچه گفته می‌شود کثیر الاستماع است؛ و ظاهرا به همین مناسبت به «جاسوس« هم «سماع» گویند (تاج العروس، ج‏11، ص227 ). آنگاه در مورد تعبیر «سَمَّاعُونَ‏ لِلْكَذِبِ» (مائدة/41) ابن‌منظور دو وجه را احتمال داده شده است: ▫️یکی اینکه لام، لام غایت [لأجل] باشد؛ یعنی: می‌آیند و مطالب را گوش می‌دهند تا آنچه شنیده‌اند را تکذیب کنند (که راغب هم همین معنا را قائل است؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص426 )؛ ▫️ و دیگر اینکه لام، حرف اضافه متعلق به «سماع»، و «کَذِب» مفعول اولِ آن باشد؛ یعنی دروغ را گوش می‌کنند که بروند در جامعه شایعه‌پراکنی کنند (لسان العرب، ج‏8، ص164 )؛ و البته جالب اینکه بلافاصله همین کلمه در همین آیه یکبار دیگر با حرف اضافه «ل» آمده است که ظاهرا مفعول دوم آن است: «سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرينَ لَمْ يَأْتُوك‏» (مائدة/41).؛ اما عجیب این است که راغب این دومی را هم لام غایت [لأجل] دانسته است، که معنایش این طور می‌شود که: به خاطر جایگاهشان به آنها گوش می‌دهند! (مفردات ألفاظ القرآن، ص426 ) ▪️این ماده وقتی به باب استفعال می‌رود (اسْتِمَاعُ‏) به معنای گوش سپردن (اصغاء) است: «نَحْنُ أَعْلَمُ بِما يَسْتَمِعُونَ‏ بِهِ، إِذْ يَسْتَمِعُونَ‏ إِلَيْكَ‏» (إسراء/47)، «وَ مِنْهُمْ مَنْ‏ يَسْتَمِعُ‏ إِلَيْكَ» (محمد/16)، «وَ مِنْهُمْ مَنْ‏ يَسْتَمِعُونَ‏ إِلَيْكَ‏» (يونس/42)، «وَ اسْتَمِعْ‏ يَوْمَ يُنادِ الْمُنادِ» (ق/41) (مفردات ألفاظ القرآن، ص426 )؛ در واقع استماع همواره جایی است که انسان عامدا و با قصد گوش می‌دهد؛ در حالی که «سمع» می‌تواند با قصد یا بدون آن باشد (یعنی به صرف شنیده شدن) اطلاق می‌گردد (المصباح المنير، ج‏2، ص289 )؛ برخی گفته‌اند «استماع» در جایی است که شخص برای شنیدن مطلب مورد نظر گوش می‌سپارد تا بفهمد ولی در سمع لزوما چنین نیست؛ و به همین جهت است که به خداوند «مستمع» اطلاق نمی‌گردد (الفروق في اللغة، ص81 )؛ و لازم به ذکر است که گاه در این باب حرف «ت» در «س» ادغام می‌شود مانند: «لا يَسَّمَّعُونَ إِلَى الْمَلَإِ الْأَعْلى‏» (صافات/8). ▪️کلمه استماع بقدری به «اصغاء» نزدیک است که امثال راغب و فیومی اساسا آن را به اصغاء ترجمه کرده‌اند؛ اما دیگران در تفاوت کلمه «سمع» و «اصغاء» گفته‌اند که در سمع، تاکید بر ادراک مسموع است؛ اما در اصغاء تاکید بر طلب کردن این ادراک است، به اینکه سمعِ خود را متمایل به گوینده قرار دهد؛ چنانکه اصل ماده «صغی» به معنای میل کردن به سوی چیزی است (الفروق في اللغة، ص81 ). @yekaye 👇ادامه توضیح درباره ماده «سمع»👇
قسمت چهارم توضیح درباره ماده ▪️«سمیع» بر وزن «فعیل» است که این وزن هم برای صفت مشبهه و هم برای صیغه مبالغه به کار می‌رود؛ اگرچه در موارد نادری به معنای اسم مفعولی (مسمَع:‌ شنیده شده) به کار رفته، اما عموما در معنای اسم فاعل (شنوا) به کار می‌رود؛ ▫️و در تفاوت آن با «سامع» گفته‌اند که در سامع حتما باید صدایی در کار باشد که وی بشنود؛ اما «سمیع» چنین نیست، بلکه اگر موجودی شأنیت شنیدن را داشته باشد «سمیع» بر او اطلاق می‌گردد؛ همان گونه که این تفاوت بین کلمات «عالم» و «علیم»، «مبصِر» و «بصیر»، یا «قادر» و «قدیر» هم مشاهده می‌شود (الفروق في اللغة، ص80-81 ). ▪️در قرآن کریم کلمه «سمیع» تنها یکبار در غیر مورد خداوند به کار رفته است (مَثَلُ الْفَريقَيْنِ كَالْأَعْمى‏ وَ الْأَصَمِّ وَ الْبَصيرِ وَ السَّميعِ؛ هود/۲۴) و بقیه 46 مورد کاربرد آن در خصوص خداوند است؛ که از این موارد دو موردش به صورت مضاف (سَميعُ الدُّعاء؛ آل عمران/۳۷ ، ‌ابراهیم/۳۹) و یک مورد به صورت ترکیب «سَميعٌ قَريب‏» (سبأ/۵۰) آمده است؛ و در بقیه موارد بعد از این کلمه، یا از وصف «علیم» استفاده شده است (۳۲ مورد) یا از وصف «بصیر» (۱۱ مورد). ▫️برخی بر این باورند که ترکیب «سمیع علیم» از باب ذکر عام بعد از خاص و برای تاکید است، و در ترکیب «سمیع بصیر» توجه به اجتماع دو جهت در فعل خداوند در ارتباط با بندگانش هست: ظهور و طلبی از جانب طرف مقابل، و توجه و نظری از جانب خداوند متعال (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏5، ص212 ). ▪️در تفاوت سه کلمه «سمع» و «بصر» و «علم» گفته‌اند در سمع ظهور و ادراک صوت (ولو در قلب) موضوعیت دارد؛ و در «بصر» توجه به مبصَر و ادراک آن، اما علم، مطلق انکشاف و ادراک است (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏5، ص212 ) و ظاهرا بر همین اساس است که در خصوص مواردی که تعبیر «سمع» در مورد خداوند به کار برده شده [اعم از اینکه به صورت فعل باشد مانند «قَدْ سَمِعَ‏ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِي تُجادِلُكَ فِي زَوْجِها» (مجادلة/1)، «لَقَدْ سَمِعَ‏ اللَّهُ قَوْلَ الَّذِينَ قالُوا» (آل عمران/181) یا خود تعبیر «سمیع»] گفته‌اند که مقصود علم خداوند به مسموعات است (مفردات ألفاظ القرآن، ص426 )؛ 🤔 اما به نظر می‌رسد صرف اینکه بگوییم «سمع» در مورد خداوند صرف علم به مسموعات است و تعبیر علیم بعد از سمیع، ذکر عام بعد از خاص و صرفا برای تاکید است تمام مطلب نباشد و ظرایف دیگری در کار باشد که ان شاء الله در قسمت تدبر بدان خواهیم پرداخت. 📿ماده «سمع» و مشتقات آن 185 بار در قرآن کریم به کار رفته است. @yekaye