هدایت شده از آستانِ مهر
#خاطره_چادریها
🔖بهترین خاطره من ازچادری بودنم...👌
سال اول حوزه بودم طلبه ترم اول. ۱۸سالم بود که ازدواج کردم همسرم طلبه نیست اما منه طلبه خیلی چیزا ازش یادگرفتم ومیگیرم .وقتی که برا آزمایش خون رفتیم آزمایشگاه.بعداز آزمایش امدیم بیرون که توی سالن همه ی دخترپسرای که امده بودن برا آزمایش ازدواج بهم چسبیده بودن دست همدیگرو گرفته بودن ما روی نیمکت نشستیم اما با فاصله وداشتیم به اونا نگاه میکردیم مام خشک نبودیم گپ میزدیم لبخند میزدیم ولی با فاصله .اونم به اصرار من .کارامون تموم شد امدیم بیرون از آزمایشگاه .من خواستم که برم حوزه علمیه درس داشتم که همسرم دستشو دراز کرد گفت برا خدافظی هم دست نمیدی من خیلی خجالت کشیدم چادرمو فشار دادم وسرم پایین انداختم خندید دستشو پایین انداخت وبه سمت چادرم دست برد ولایه ی چادرمو بلندکرد وبوسید بازلبخند زد من فقط نگاش میکردم وبهم گفت خدابه همرات.خودش گفت ازاون موقع دیگه واقعا عاشقم شده وآرزوداشته هرچی زودتر پیش هم باشیم الان که خداروشکر دوتا بچه داریم قشنگترین خاطره زندگی من چادرم بوده که همسرم برای بار اول بهش بوسه زده .تا همیشه به #چادر م افتخارمیکنم....
📝 فرحناز رضایی از لرستان
💚🌼🌼🌼🌼🌼
@astanehmehr