باز میپرسی
چه طور این گونه شاعر شد دلت؟
تو دلت را جای من بگذار
شاعر می شود...
#نجمه_زارع
🦋🦋🦋
@joreyshaer
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
بعد از تو سرد و خسته و ساکت تمام روز...
با صد بهانه ی متفاوت تمام روز...
هی فکر می کنم به تو و خیره می شود
چشمم به چند نقطه ی ثابت تمام روز
در این اتاق، بعدِ تو تکرار می شود
یک سینمای مبهم و صامت تمام روز
گهگاه می زند به سرم درد دل کنم
با یک نوار خالیِ کاست تمام روز
«من» بی «تو» مرده ای متحرّک تمام شب...
«من» بی «تو» سرد و خسته و ساکت تمام روز...
#نجمه_زارع
𝄞⃟♥︎
@joreyshaer. 🦋
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
فضای خانه که از خندههای ما گرم است
چه عاشقانه نفس میکشم!، هوا گرم است
دوباره «دیدهامت»، زُل بزن به چشمانی
که از حرارتِ «من دیدهام ترا» گرم است
بگو دومرتبه این را که: «دوستت دارم»
دلم هنوز به این جملهی شما گرم است
بیا گناه کنیم عشق را... نترس خدا
هزار مشغله دارد، سرِ خدا گرم است
من و تو اهل بهشتیم اگرچه میگویند
جهنم از هیجانات ما دو تا گرم است
به من نگاه کنی؛ شعرِ تازه میگویم
که در نگاه تو بازارِ شعرها گرم است
#نجمه_زارع
𝄞⃟♥︎
@yekjoreyshaer. 🦋
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
کى عید میرسد که تکانى دهم به خویش
هر گوشه از اتاق دلم تار بسته است
#نجمه_زارع
𝄞⃟♥︎
@yekjoreyshaer. 🦋
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
به یک پلک تو میبخشم تمام روز و شبها را
که تسکین میدهد چشمت غم جانسوز تبها را
بخوان! با لهجهات حسّی عجیب و مشترک دارم
فضا را یکنفس پُر کن به هم نگذار لبها را
به دست آور دلِ من را چه کارت با دلِ مردم!
تو واجب را به جا آور رها کن مستحبها را
دلیلِ دلخوشیهایم! چه بُغرنج است دنیایم
چرا باید چنین باشد؟... نمیفهمم سببها را
بیا اینبار شعرم را به آدابِ تو میگویم
که دارم یاد میگیرم زبان باادبها را
#نجمه_زارع
𝄞⃟♥︎
@yekjoreyshaer. 🦋
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
من را نگاه كن كه دلم شعلهور شود
بگذار در من این هیجان بیشتر شود
قلبم هنوز زیر غزل لرزههای توست
بگذار تا بلرزد و زیر و زبر شود
من سعدیام اگر تو گلستان من شوی
من مولوی سماع تو برپا اگر شود
من حافظم اگر تو نگاهم كنی اگر
شیراز چشمهای تو پر شور و شر شود
«ترسم كه اشك در غم ما پردهدر شود
وین راز سر به مهر به عالم ثمر شود»
آنقدر واضح است غم بی تو بودنم
اصلا بعید نیست كه دنیا خبر شود
دیگر سپردهام به تو خود را كه زندگی
هر گونه كه تو خواستی آنگونه سر شود
#نجمه_زارع
𝄞⃟♥︎
@yekjoreyshaer. 🦋
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
زخمم بزن كه زخم مرا مرد میكند
اصلاً براي عشق سرم درد میكــند
#نجمه_زارع
𝄞⃟♥︎
@yekjoreyshaer. 🦋
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
« مردم چه میکنند که لبخند میزنند؟
غم را نمیشود که به رویم نیاورم؛
حالِ مرا نپرس که هنجارها مرا...
مجبور میکنند بگویم که بهترم!💔😀 »
#نجمه_زارع
❉্᭄͜͡💚𝄞
@yekjoreyshaer. 🦋
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
═══♥️ℒℴνℯ♥️═══
شب آن شب ، عشق پَر میزد میانِ کوچه بازارم
تو را در کوچه میدیدم که پا در کوچه بگذارم
به یادم هست باران شد ، تو این را هم نفهمیدی
و من آرام رفتم تا برایت چتر بردارم
تو میلرزیدی و دستم چه عاجز میشدم وقتی
تو را میخواست بنویسد به رویِ صفحه ، خودکارم
میانِ خویش گم بودی میانِ عشق و دلتنگی
گمانم صبح فهمیدی که من آن سویِ دیوارم
هوا تاریکتر میشد ، تو زیرِ ماه میخواندی
"مرا عهدیست با جانان ، که تا جان در بدن دارم"
چه شد در من نمیدانم ، فقط دیدم پریشانم
فقط یک لحظـه فهمیدم که خیلی دوستت دارم
از آن پس هر شب این کوچه ، طنینِ عشق را دارد
تو آن سو شعر میخوانی ، من این سو از تو سرشارم
سحر از راه میآید ، تو در خورشید میگنجی
و من هر روز مجبورم ، زمان را بیتو بشمارم
شبانگاهان که برگردی ، به سویت بازمیگردم
اگرچه گفتهام هر شب که این هست آخرین بارم
#نجمه_زارع
❉্᭄͜͡💚𝄞
@yekjoreyshaer. 🦋
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
═══♥️ℒℴνℯ♥️═══
باران و چتـــر و شال و شنل بود و ما دو تا
جوی و دو جفت چکمه و گِل بود و ما دو تا
وقتـــی نگاه من بــه تو افتاد، سرنوشت
تصدیق گفتههای «هِگِل» بود و ما دو تا
روز قرارِ اوّل و میز و سکوت و چای
سنگینی هوای هتل بود و ما دو تا
افتــاد روی میـــز ورقهــــای سرنوشت
فنجان و فال و بیبی و دِل بود و ما دو تا
کمکم زمانه داشت به هــم میرساندمان
در کوچه ساز و تمبک و کِل بود و ما دو تا…
تا آفتاب زد همـــه جـــا تــــار شد برام
دنیا چهقدر سرد و کِسل بود و ما دو تا
از خواب میپریم کـه این ماجرا فقط
یک آرزوی مانده به دل بود و ما دو تا
#نجمه_زارع
❉্᭄͜͡💚𝄞
@yekjoreyshaer. 🦋
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
═══♥️ℒℴνℯ♥️═══
لکنت شعر و پریشانی و جنجال دلم
چه بگویم که کمی خوب شود حال دلم؟
#نجمه_زارع
❉্᭄͜͡💚𝄞
@yekjoreyshaer. 🦋
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
═══♥️ℒℴνℯ♥️═══
.
حال مرا مپرس که هنجارها مرا
مجبور می کنند بگویم که بهترم
#نجمه_زارع
❉্᭄͜͡💚𝄞
@yekjoreyshaer. 🦋
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
═══♥️ℒℴνℯ♥️═══