خیلی وقتا وسط حرفا و بحثا خودمم نمیدونم دارم سره چی بحث میکنم
انگار رشته کلام برام پاره میشه و مغزم تُهی
هدایت شده از استاریسم؛
ازین اخلاقم که همش انقلت میارم ، همش بدبینم، همش ایرادا رو میبینم و هی غر میرنم متنفرم
من واقعا متوجه نمیشم چرا حاصل ازدواج پدر و مادر سریع و عجول بنده باید فرزند بیخیال و خونسردی همچون من باشه
اینجوریه که ده دیقست تو ماشین منتظر من نشستن بعد من تو خونه تازه دارم دنبال جورابام میگردم
یه بار دیگه زنگ بزنه بگه اشتباه گرفتم شمارشو میدم تو روزنامه ها برا کار در منزل چاپ کنن
مرتیکه
هدایت شده از - اِنفرادی -
خدایا از دستِ شیرکاکائو راحت شدیم؛ الا تو هر کانالی میری حجمِ عظیمی از بغل خواستنُ، بغل کردن؛ میپاشه تو صورتت.