eitaa logo
yosefpoor.ir
820 دنبال‌کننده
88 عکس
75 ویدیو
4 فایل
مسعود یوسف پور آموزش ادبیات | مجموعه آثار @Brandravaaj 💠 کارگاه شعر: @madras8 💠 کارگاه گرافیک: @ravaaj
مشاهده در ایتا
دانلود
غمی که خطی از آن در دو صد مقاله نگنجد رود ز سر به شرابی که در پیاله نگنجد کدام جامه بپوشم در این مصیبت اعظم؟ تن مصیبت تو در لباسِ ناله نگنجد چنان ز کودک شش ماهه دل شکسته که دیگر در این دل_این دل کوچک_ غم سه ساله نگنجد مرا به قید حرام از ضرر به نفس مترسان به حکم عشق چنانم که در رساله نگنجد مزارِ یار، عراق است و کعبه جانب مکه دو پادشاه به یک مُلک، لامحاله نگنجد من آن سگم که خود از شوره زار گریه رسیده حکایتی ست که در باب استحاله نگنجد 📝 مسعود یوسف پور https://eitaa.com/joinchat/2836922396Ccd3c5025fd
سرش به سنگ ملامت خورد چو موج خروشان فروخت آنکه غمت را شبیه روضه فروشان تو را نوشته و خوانده، چه جوهری که چکانده به گریه گفته ام ای خوش قریحه! طبع تو جوشان! شفاست تربت تو، گفت هر که را که مریض است نخست تربت، اگر نیست چای روضه بنوشان سر از سرای تو پیچم اگر به حفظ سلامت بپیچ گوش مرا ای امیر حلقه به گوشان بدون ماه محرم نخواه زنده بمانم اگر سیاه نشد بر تنم سپید بپوشان! 📝 مسعود یوسف پور https://eitaa.com/joinchat/2836922396Ccd3c5025fd
هدایت شده از اَنارستــــــون
دعای خیر تو پشت تمام گریه کنان است فإنّ رحمةَ رَبّی لِمَن بکی لک فی الطّف
شفاست تربت تو، گفت هر که را که مریض است نخست تربت، اگر نیست چای روضه بنوشان هیئت عزاداران سقای آل علی علیه السلام
23.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 روز اول | منزلگاه زباله • ازاین پس پدرت من... چایخانه امام هادی | مسعود یوسف پور https://eitaa.com/joinchat/2836922396Ccd3c5025fd
نیست قدر تار مو در این دو تمثال اختلاف فاطمه بوده ولی با پانزده سال اختلاف ماه شعبان رفت بر دوش عمو، افتاده است بعد از آن در بحث استهلال تا حال اختلاف نام او نور و حضورش در خرابه قطعی است آفتاب است و ندارد این به دنبال اختلاف   در مقاتل، هم رقیه آمده هم فاطمه اوست هر دو، من ندیدم بین اقوال اختلاف آمد و رفت و فقط این بین روی سنّ او با تمامی نظرها داشت غسّال اختلاف زیر چشمش...داغ را اهل لغت فهمیده اند بعد از آن افتاد در معنای گودال اختلاف https://eitaa.com/joinchat/2836922396Ccd3c5025fd
ای داد از آن خرابه ی غم، ای داد هر لحظه به یاد مادرش می افتاد بازوی کبود و چشم کم سویی داشت زینب بدن سه ساله را غسل نداد در آتشِ خیمه، آتشِ در می دید هم سوخت هم افتاد زمین، زجر کشید کیفیت درد بازو و پهلو را از فاطمه ی سه ساله باید پرسید... https://eitaa.com/joinchat/2836922396Ccd3c5025fd
الهی زخم رو بالش نیفته گذار غم به احوالش نیفته تموم راه سنگ و خار دیدم الهی زجر دنبالش نیفته پای این درد، غم اشکش در اومد خرابه دم به دم اشکش دراومد همین که دید زخمای تنت رو زن غساله هم اشکش دراومد قدش کوچیکه و ناقه بلنده غمش قلب منو از سینه کنده هنوز از کوچه داغ تازه داریم الهی زجر راهش رو نبنده تموم روضه ی امشب همینه واسه غسلت نیومد تا بشینه هنوزم یادشه زخمای مادر چطوری زخمتو زینب ببینه کف پاش داشت باغ لاله میشد هوا لبریز آه و ناله میشد غمو "سر بسته" میگم...با قد خم سه ساله داشت هجده ساله میشد مسعود یوسف پور https://eitaa.com/joinchat/2836922396Ccd3c5025fd
پس به میدانِ بلا او دل و جانش را برد ذوالفقارِ دو دمش را [ پسرانش را ] برد یوسف پور https://eitaa.com/joinchat/2836922396Ccd3c5025fd
یه دنیا روضه پشت اون صدا بود یه بغضی تو تموم واژه ها بود "عزادارت شه مادر"، حُر نفهمید که نفرین کرد مولا یا دعا بود! مسعود یوسف پور https://eitaa.com/joinchat/2836922396Ccd3c5025fd
آمد به میدان، لشکر غم را خبر کرد از خیمه نه، از سن و سالش هم گذر کرد! آه بلندش در دل آهن اثر کرد کوچک نخوانش، این پسر کار پدر کرد بغض جمل را بین دشمن شعله ور کرد با نعره ی ابن الحسن عزم خطر کرد مانند قاسم دشت را زیر و زبر کرد سقا شد آنجا که عمویش را نظر کرد چشم تمام خیمه را ناگاه تر کرد آمد جلو، خود را بلاگردانِ سر کرد اینجای مقتل عمه اش را خون جگر کرد ارثیه ی زهراست...دستش را سپر کرد مسعود یوسف پور https://eitaa.com/joinchat/2836922396Ccd3c5025fd
⬛ برای مظلومیت قرآن روزی به نیزه برده شده از سر عناد روزی دگر در آتشِ این قوم کج نهاد یک روز سوخت پشتِ درِ خانۀ علی آن مصحف شریف که جانم فداش باد قدر کتاب وحی ندانست هیچ رو ملجم به روی آیت حق تیغ برگشاد یک روز هم ورق ورقش آه آه آه در کربلا به زیر سم اسبها فتاد زان قوم تیره روز، فزون در عقیده بود از روی شرم، سر به بیابان گذاشت «باد» حرمت نداشت قاری قرآن مصطفی چوبی یزید بر لب و دندان او نهاد! امروز نیز تیرۀ نامردمانِ جهل آتش زنند مصحف حق را در آن بلاد خواهد هرآنکه یادِ کتاب از جهان برد خود می‌رود ز یاد، چنانی که بِن زیاد کوتاهِ قصّه، می‌گذرد آنچه رفته‌ است اینک نمانده هیچ اثر از ثمود و عاد مسعود یوسف پور https://eitaa.com/joinchat/2836922396Ccd3c5025fd