eitaa logo
yosefpoor.ir
808 دنبال‌کننده
81 عکس
71 ویدیو
4 فایل
مسعود یوسف پور آموزش ادبیات | مجموعه آثار @Brandravaaj 💠 کارگاه شعر: @madras8 💠 کارگاه گرافیک: @ravaaj
مشاهده در ایتا
دانلود
نیست قدر تار مو در این دو تمثال اختلاف فاطمه بوده ولی با پانزده سال اختلاف ماه شعبان رفت بر دوش عمو، افتاده است بعد از آن در بحث استهلال تا حال اختلاف نام او نور و حضورش در خرابه قطعی است آفتاب است و ندارد این به دنبال اختلاف   در مقاتل، هم رقیه آمده هم فاطمه اوست هر دو، من ندیدم بین اقوال اختلاف آمد و رفت و فقط این بین روی سنّ او با تمامی نظرها داشت غسّال اختلاف زیر چشمش...داغ را اهل لغت فهمیده اند بعد از آن افتاد در معنای گودال اختلاف https://eitaa.com/joinchat/2836922396Ccd3c5025fd
ای داد از آن خرابه ی غم، ای داد هر لحظه به یاد مادرش می افتاد بازوی کبود و چشم کم سویی داشت زینب بدن سه ساله را غسل نداد در آتشِ خیمه، آتشِ در می دید هم سوخت هم افتاد زمین، زجر کشید کیفیت درد بازو و پهلو را از فاطمه ی سه ساله باید پرسید... https://eitaa.com/joinchat/2836922396Ccd3c5025fd
الهی زخم رو بالش نیفته گذار غم به احوالش نیفته تموم راه سنگ و خار دیدم الهی زجر دنبالش نیفته پای این درد، غم اشکش در اومد خرابه دم به دم اشکش دراومد همین که دید زخمای تنت رو زن غساله هم اشکش دراومد قدش کوچیکه و ناقه بلنده غمش قلب منو از سینه کنده هنوز از کوچه داغ تازه داریم الهی زجر راهش رو نبنده تموم روضه ی امشب همینه واسه غسلت نیومد تا بشینه هنوزم یادشه زخمای مادر چطوری زخمتو زینب ببینه کف پاش داشت باغ لاله میشد هوا لبریز آه و ناله میشد غمو "سر بسته" میگم...با قد خم سه ساله داشت هجده ساله میشد مسعود یوسف پور https://eitaa.com/joinchat/2836922396Ccd3c5025fd
پس به میدانِ بلا او دل و جانش را برد ذوالفقارِ دو دمش را [ پسرانش را ] برد یوسف پور https://eitaa.com/joinchat/2836922396Ccd3c5025fd
یه دنیا روضه پشت اون صدا بود یه بغضی تو تموم واژه ها بود "عزادارت شه مادر"، حُر نفهمید که نفرین کرد مولا یا دعا بود! مسعود یوسف پور https://eitaa.com/joinchat/2836922396Ccd3c5025fd
آمد به میدان، لشکر غم را خبر کرد از خیمه نه، از سن و سالش هم گذر کرد! آه بلندش در دل آهن اثر کرد کوچک نخوانش، این پسر کار پدر کرد بغض جمل را بین دشمن شعله ور کرد با نعره ی ابن الحسن عزم خطر کرد مانند قاسم دشت را زیر و زبر کرد سقا شد آنجا که عمویش را نظر کرد چشم تمام خیمه را ناگاه تر کرد آمد جلو، خود را بلاگردانِ سر کرد اینجای مقتل عمه اش را خون جگر کرد ارثیه ی زهراست...دستش را سپر کرد مسعود یوسف پور https://eitaa.com/joinchat/2836922396Ccd3c5025fd
⬛ برای مظلومیت قرآن روزی به نیزه برده شده از سر عناد روزی دگر در آتشِ این قوم کج نهاد یک روز سوخت پشتِ درِ خانۀ علی آن مصحف شریف که جانم فداش باد قدر کتاب وحی ندانست هیچ رو ملجم به روی آیت حق تیغ برگشاد یک روز هم ورق ورقش آه آه آه در کربلا به زیر سم اسبها فتاد زان قوم تیره روز، فزون در عقیده بود از روی شرم، سر به بیابان گذاشت «باد» حرمت نداشت قاری قرآن مصطفی چوبی یزید بر لب و دندان او نهاد! امروز نیز تیرۀ نامردمانِ جهل آتش زنند مصحف حق را در آن بلاد خواهد هرآنکه یادِ کتاب از جهان برد خود می‌رود ز یاد، چنانی که بِن زیاد کوتاهِ قصّه، می‌گذرد آنچه رفته‌ است اینک نمانده هیچ اثر از ثمود و عاد مسعود یوسف پور https://eitaa.com/joinchat/2836922396Ccd3c5025fd
رکاب از پا عقب مانده چه کراری، عجب گامی بلرزان تیغ خود را تا بلرزد ازرق شامی پیاپی چون جمل دشمن تو را سر می‌دهد ناله دوباره دهر می‌بیند حسن را سیزده ساله دو نیم از برق تیغت شد جیوش الانس و الجنه که جدت بود یا قاسم قسیم النار و الجنه به برق تیغ برانت نشان کن هرچه جوشن را بدین رایت که میبینم درآور کفر دشمن را شباهت تا به آنجایی که در رزم تو سرتاسر فلک فریاد می‌دارد علی اکبر...علی اکبر به بازو نامه ای داری اگر ضرب تو سنگین است بگو باز از لب تشنه که طعم مرگ شیرین است کسی از خیمه سمت تو به حال اضطراب آمد چنان شد قامتت آخر که پایت تا رکاب آمد مسعود یوسف پور https://eitaa.com/joinchat/2836922396Ccd3c5025fd
علی علیست برادر! چه فرق اصغر و اکبر چه شیرخواره که شیرِ خداست از همه منظر عقیق سرخ ولا را پدر گرفته به چنبر قدش به زینت دوشِ نبی شده ست برابر ز شیرخوارگی اش پا نهاده است فراتر بزرگ بود و برایش رکاب عرش، محقر که در قواره ی فهمش نبود جامه ی باور بزرگ بود چو قرآن به روی دست پیمبر بزرگ بود تو گویی علی مقابل خیبر بزرگ بود و به دستش چراغِ خفتنِ اختر ملک خمیده نبندد به گاهواره ی او پر چنان بزرگ که خونش از آسمان برود سر سه شعبه چون سه خلیفه حسود بود و مکدر! بگو که خصم بداند حسین با علی اصغر زمین کرب و بلا را غدیر میکند آخر نیافت مرد دریغا میان آنهمه لشکر پس آب خواست که بیعت به آب بود میسر! امیر نطق که آندم نشسته بود به منبر به غیر خون گلویش نخواند خطبه ی دیگر اگر چه بود سه شعبه پی جدایی آن سر به نص لحمک لحمی یکی شدند دو پیکر مسعود یوسف پور https://eitaa.com/yosefpoor_ir
دریغ و درد که نشناختیم شان عزا را خدا به خیر کند بی سواد بودن ما را کجا گریزم از این دسته ای که مرثیه خوانش قسم به لاکِ زنی می دهد ولی خدا را! کدام راه بپویم؟ چه گویم و چه نگویم؟ عوام کشتۀ الفت، خواص اسیرِ مدارا بدا به ریش سفیدان قوم، کودکِ کویی به پردۀ طرب انگیز اگر که خوانده رثا را قبول خاطر خون خدا کجا و کسانی که خود هرآینه کم کرده اند روی غنا را قدیم، روضۀ ارباب...بگذریم برادر خدا قبول کند این صدا و «زیر صدا» را مسعود یوسف پور https://eitaa.com/joinchat/2836922396Ccd3c5025fd
⬛ می خوانم از مقتل این روضه ها گر بازتر گردد خطر دارد سخت است و می خوانم اینک تمام خیمه، قلبی شعله ور دارد یک مرد می باید این روضه های داغ را از خاک بردارد از اوّل این راه انگشترت را ساربان زیر نظر دارد گرمای این صحرا خیلی برای طفل شش ماهه ضرر دارد ⬛ ذکر مصیبت شد دارد لهوفت ناله ها سر می دهد، من هم آنجا که می گویند افتاد روی خاک، عباس تو با پرچم آنجا که می‌گویند در علقمه شد قدت از بار مصیبت خم آنجا که می‌گویند مرگا به من، باید بمیرم پای این ماتم مرگا به من وقتی هی زینب تو معجرش را می‌کند محکم ⬛ حتما خبرهایی ست اینجای مقتل ها زبان شعر هم لال است ای ذوالجناح آرام! باید بگویی خونِ که بر روی این یال است حتماً خبرهایی ست زینب میان خیمه خیلی ناخوش احوال است بیرون زد از خیمه اینجای روضه شمر دیگر بین گودال است دردش مرا هم کشت آنکس که انگشتر ربوده فکر خلخال است دارد خبر را اسب با نعل خونی می‌برد کوفه…چه خوشحال است! مسعود یوسف پور https://eitaa.com/joinchat/2836922396Ccd3c5025fd
غمش به سینۀ عالم نشست ساعت سه فلک، هر آینه پشتش شکست ساعت سه