eitaa logo
🌺یــــوســــف زهـــــرا(س) 🌺
809 دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
1هزار ویدیو
67 فایل
💢امام زمان شناسی💢 ✨نشانه های ظهور✨ ✉️دلنوشته مهدوی✉️ 🔷ختم صلوات🔶 💖دعای عهد💖 🔆سخنرانی استاد رائفی پور🔆 📚 داستان های امام زمان عج 📚
مشاهده در ایتا
دانلود
💕 جانم فدای نام تو يا صاحب‌ الزمان قـربان آن مقام تو يا صاحب‌ الزمان جان ميدهم بخاطر يک‌لحظه‌ديدنت دل‌عاشقِ سلامِ تو يا صاحب‌ الزمان @yousefezahra
4_5767057582833274219.mp3
3.37M
⚡️به خدا قسم اگر شیعیان ما کاری که بنی اسرائیل کردند را انجام بدهند!!! خدا فرج امر ما را می‌رساند!!! 🎧استاد سید حسین مومنی @yousefezahra
🌷جان فدای تربت پاک و نکویت یا حسین ✨آب کوثر رشحه ای از آبِ جویت یا حسین 🌷از قیام پر شکوهت دین ما رونق گرفت ✨آبروی ما بود از آبرویت یا حسین 🌷شد مشام جان، معطر هر زمان در هر نفس ✨از شمیم کربلای مشکْ بویت یا حسین 🌷راز ثار اللّه نشانی از بهای خون توست ✨صبغة الله رنگی از آن رنگ و بویت یا حسین @yousefezahra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
            💖 💖       بسم الله الرحمن الرحیم اِلهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاء ُ وَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛ يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيانِ ، وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ ؛ يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ ؛ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ به نیت فرج مولای غریبمان بخونیم
❤️🌟✼═══┅ 🕊🌿ملاقات با امام زمان 🕊🌿 مدرسه قدیمی (جستجو در تشرفات معاصر) طلبه ای از اهالی مشهد که بسیار علاقه مند به وجود مقدس امام زمان علیه السلام و مناجات خدمت حضرتش داشت نقل میکرد در یه صبح بهاری که تازه شکوفه ها سر زده بودند... برای قدم زدن بیرون آمدم ... چون نزدیک حرم رسید ناخودآگاه درب مدرسه قدیمی تقریبا ناشناخته که بیش ۵۰ سال قدمت دارد مواجه شد...(مدرسه ای که درس برگزار نمیشود و گاهی میزبان طلاب است) چون درب باز بود بی اختیار وارد شد... خادم مدرسه پیرمردی بود که در اتاق کوچک دهلیز نشسته بود... تعدادی هم در مدرسه بودند فکر کرد من با آنها هستم پس نگاهی کرد و منم سلام کردم 👇داخل که شدم ... چند نفر بودند با لباس ها و دشداشه های سفید بوی عطری فضا را گرفته بود ... با روی خوش از من دعوت کردند یکی گفت صبحانه آماده است و سفره پهن است ... شیخ مهمان ماست... با من همراهی کرد تا سر سفره نشستیم جالب بود که نان محلی و پنیر و کنجد و گردو... داشتند !! خیلی مودب بودند و تمام آداب را رعایت میکردند‌‌‌... نوجوانی که حدود ۱۶ یا ۱۷ سال سن داشت رو به رویم نشسته بود سوالاتی پرسید که جواب قانع کننده ای نداشتم ... با تعجب گفت مگر توحید مفصل را نمیخوانی گفتم خوانده ام گفت با دقت بخوان شیخ !! جواب سوال ها آنجاست و اینها مقدمات معرفت است... تشکر کردم و برخاستم 👇 در حیاط مدرسه یکی از آنها در حال ساختن وضو بود و من در فکر فرو رفته بودم ناگهان به من گفت صدای گریه می آید... میشنوی ... دقت بیشتر کردم و حواسم جمع شد دیدم از اتاق پایین که درش نیمه باز هست صدای گریه و ناله بلند است... نزدیک شدم دیدم سیدی جلیل القدر بر زمین نشسته اند که شال سبزی بر سر انداخته که شانه هایش را پوشانده بود و بسیار بی تاب است دیدم یکی از آن جوان ها در کنارش هست و روضه حضرت قاسم (ع) را به زبان عربی میخواند... و ایشان به شدت گریه میکرد... مدتی توقف کردم و حالم دگرگون شد... احساس کردم بیشتر بمانم احساس کنند برای استراق سمع ایستاده ام و خلاف ادب باشد لذا برگشتم... گفتم فردا باز به دیدنشان می آیم... 👇فردا که آمدم کسی را ندیدم‌...رفته بودند پیرمرد خادم از رفتن زود هنگام آن ها ناراحت بود و گفت شب قبل از آنکه اینا بیایند در خواب دیده مدرسه پر از نور شده تا جایی که چشم جایی را جز سفیدی نبیند... خیلی تاسف خوردم که چرا روز گذشته بیشتر نماندم... ▪️اللهم عجل لولیک الفرج▪️ @yousefezahra
🍃🌸گل نرگس چه شودبوسه به پایت بزنیم 🌸🍃تابه کی خسته دل ازدور صدایت بزنیم 🍃🌸گـل نرگس نکندمهر زما برداری 🌸🍃داغ دیدار رخت رابه دلمان بگذاری 🌹تعجیل درفرج صلوات🌹 @yousefezahra
4_5801121582638172194.mp3
15.95M
🌸 🌷 تفسیر کلّ قرآن، بر اساس مباحث مهدوی.. 👈سورۀ بقره آیات 183 تا 195. 👉 سیدحامدغضنفری @yousefezahra
✍ برای دردهای عمیق و به استخوان‌رسیده‌ی آخرالزمان، پناهگاهی لازم است؛ که بتوان همه‌ی زخمها را یکجا، همانجا، زار زد... نمی‌توان در نبردِ عظیم و وارد شد؛ اما دائمی ... هر روز .. هر لحظه ... از چشمه‌‌های ننوشید و قدرت نگرفت! رازِ همان عشقی که تو در سینه نهانش کردی، و به موطن مرموزش | | رساندی ؛ کم‌کم دارد از گوشه‌ی قدس ، طلوع می‌کند! ▪️ @yousefezahra
در سینه اَش که نیزهء وَحشی مَکان گِرفت ای وای، قَلبِ خاتَمِ پِیغمبران گِرفت وَحشی تَر از همیشه غُلامی که هِندِه داشت می خواست تا که سُود بِگیرد زیان گرفت بیرون شد از کمین و دلِ شیر را شِکافت یا سینهء رَسولِ خدا را نِشان گرفت آزادی اَش به قِیمتِ سَنگین تَمام شد از مُصطفی قرارِ دل، از حَمزه جان گرفت آن روز در هوای غَریبانهء اُحُد از داغِ آن شَهید دلِ آسمان گرفت خواهر کنارِ نَعشِ بَرادر زِ هُوش رَفت آه از جِگر کِشید و به ناله زَبان گرفت در سُوگِ او مَدینهء دل شد سیاه پُوش بَغضی غَریب اَشگِ مَرا در میان گرفت یک لَحظه از مَدینه دلم رَفت کَربلا آنجا که خون زِ چشمِ اِمامِ زَمان گرفت زینب نِشست پیشِ بَرادر به قَتلگاه گُلبوسه ها زِ حَنجرهء خون فِشان گرفت @yousefezahra