✋ حسین جان!
اجازه میدهی امشب دل شکستهام را به گهوارهات دخیل کنم؟!
اگر دعایم را مستجاب کنی
از ذوق بال درمیآورم،
درست مثل فطرس...✨
الهی بحقّ الحسین، عجّل فرج ولیّ دَمِ الحسین علیه السلام 🤲
#امام_حسین_علیه_السلام
@yousefezahra
#سلام_امام_زمانم 😍✋
یا صاحب الزمان (عج)💚
باز هم جمعه و دل
بی تو هوایش ابریست🥀
باز دل خسته و
باران زده از بی صبریست ...🥀
🌹 #اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ 🌹
تعجیل در ظهور و سلامتی مولاعج پنج #صلوات
💚اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج💚
"بحق فاطمه(س) "
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
@yousefezahra
#میلاد_امام_حسین علیه السلام
🌸بوی گلهای بهشتی ز فضا میآید
🌱عطر فردوس هم آغوش صبا میآید
🌸هاتفم گفت که میلاد حسین اسـت امروز
🌱زین جهت بوی بهشت از همـه جا میآید
🔸باعرض سلام و تبریک و تهنیت به مناسبت میلاد با سعادت اربابمان سیدالشهدا حضرت #امام_حسین علیه السلام خدمت شما همراهان مهدوی؛
🔸به مناسبت این روز فرخنده ختم صلواتی هدیه به محضر امام حسین علیه السلام و به نیت سلامتی و تعجیل در فرج مولایمان حضرت صاحب الزمان عجلالله برگزار خواهیم کرد.
مثل همیشه با نفس های گرمتون همراهی بفرمائید.🌹
ان شاءالله از دست مولا عیدی بگیرید .
لطفا تعداد صلواتهای خودتون رو در ربات زیر وارد کنید👇👇👇
https://EitaaBot.ir/counter/ag52p8
با تشکر از همراهی شما بزرگواران🌹🙏
#اللهمعجللولیکالفرج
#غروب_جمعه_دلتنگیهایش
درد دل ما بی تو فراوان شده آقا
دل ها همه امروز پریشان شده آقا
بد می گذرد زندگی مردم دنیا
بی تو همه ی سال، زمستان شده آقا
#نوای_دلتنگی
@yousefezahra
AUD-20150102-WA0006.m4a
3.38M
فایل صوتی صلوات ابوالحسن ضراب اصفهاني👆
😊👌از خوندنش غافل نشیداااا
👆👆عصر جمعه حتماااا بخونید این صلوات ضراب رو.
سفارش خود مولاست.
و همچنین صد بار سوره قدر هدیه به مهدی فاطمه عجل الله😍
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@yousefezahra
❤️#دعای_فرج❤️
بسم الله الرحمن الرحیم
اِلهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ،
وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاء
ُ
وَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ
واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛
اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي
الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم
فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛
يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني
فَاِنَّكُما كافِيانِ ، وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ ؛
يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ ؛
الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛
يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ
به نیت فرج مولای غریبمان بخونیم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج ❤️
🕊🦋🕊🦋🕊🦋🕊🦋🕊🦋🕊🦋🕊
┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄┄
🏡#سهدقیقهدرقیامت🏡
💞#قسمتهفتم💕
✍خیلی ناراحت بودم،ای کاش کسی بود که میتوانستم گناهانم را گردن او بیاندازم و اعمال خوبش را بگیرم.
اما هرچی میگذشت بدتر میشد..
جوان پشت میز ادامه داد: وقتی اعمال شما بوی ریا بدهد پیش خدا هیچ ارزشی ندارد. اعمال خالصت را نشان بده تا کارت سریع حل شود.
همانطور که با ناراحتی کتاب اعمال را ورق می زدم ناگهان دیدم بالای صفحه با خط درشت نوشته شده:
🔅نجات یک انسان
خوب به یاد داشتم که ماجرا چیست.
به خودم افتخار کردم وگفتم: خدا راشکر این کار را واقعاً خالصانه برای خدا انجام دادم.
ماجرا از این قرار بود که یک روز در دوران جوانی با دوستانم برای شنا کردن اطراف سد زاینده رود رفته بودیم.
رودخانه پر از آب بود.
ناگهان صدای جیغ و داد یک زن و مرد همه را میخکوب کرد.
یک پسر بچه داخل آب افتاده بود و دست و پا میزد.
من شنا و غریق نجات بودم.
آماده شدم که به داخل آب بروم اما رفقایم مانع شدن آنها گفتند اینجا نزدیک سد است و خطرناکه...
اما یک لحظه با خودم گفتم: فقط برای خدا و پریدم توی آب.
خدا را شکر که توانستم این بچه را نجات بدهم .او را به ساحل آوردم و با کمک رفقا بیرون آمدیم.
پدر و مادرش از من تشکر کردند و شماره تماس و آدرس من را گرفتند.
این عمل خالصانه خیلی خوب در پیشگاه خدا ثبت شده بود.خوشحال بودم که لااقل یه کار خوب با نیت الهی پیدا کردم.
اما یکباره مشاهده کردم که این عمل خالصانه هم در حال پاک شدن است!!
با ناراحتی گفتم:مگر نگفتی فقط کارهایی که خالصانه برای خدا باشد حفظ میشود؟؟ من این کار را فقط برای خدا انجام دادم،پس چرا دارد پاک میشود؟؟
جوان لبخندی زد و گفت: درست میگویی اما شما در مسیر برگشت به سمت خانه با خودت چه گفتی؟
یکباره فیلم آن لحظات را دیدم.. نیت درونی من مشغول صحبت بود! من با خودم می گفتم: خیلی کار مهمی کردم.. اگر جای پدر و مادر این بچه بودم به همه خبر می دادم که یک جوان به خاطر فرزند ما خودش را به خطر انداخت.
اگر من جای مسئولین استان بودم یک هدیه حسابی تهیه میکردم و مراسم ویژه می گرفتم اصلا باید خبرنگاری ها و روزنامه ها با من مصاحبه کنند..
خلاصه فردای آن روز تمام این اتفاقات افتاد، روزنامهها با من مصاحبه کردند. استاندار همراه با خانواده آن بچه به دیدنم آمد و یک هدیه حسابی برای من آوردند.
جوان پشت میز گفت: اول برای رضای خدا کار کردی اما بعد خرابش کردی! آرزوی اجر دنیایی کردی و مزدت را هم گرفتی درسته؟
گفتم راست می گویی.. همه اینها درست است.
بعد با حسرت عظیمی گفتم: چه کار کنم دستم خیلی خالیه!
جوان پشت میز گفت:خیلی ها کارهایشان را برای خدا انجام میدهند اما باید تلاش کنند تا آخر این اخلاص را حفظ کنند. بعضی ها کارهای خالصانه را در همان دنیا نابود میکنند!
حسابی به مشکل خورده بودم.. اعمال خوبم به خاطر شوخی ها و صحبت های پشت سر مردم و غیبتها نابود میشد و اعمال زشت من باقی می ماند.
البته وقتایی که یک کار خالصانه انجام داده بودم همان عمل باعث پاک شدن کارهای زشت میشد،چرا که در قرآن آمده بود:
📖ان الحسنات یذهبن السیئات..
🖌کارهای نیک گناهان را پاک میکند.
زیارت های اهل بیت در نامه عمل من بسیار تاثیر مثبت داشت.البته زیارت های با معرفتی که با گناه آلوده نشده بود.
اما خیلی سخت بود!
هر روزِ ما دقیق بررسی و حسابرسی میشد کوچکترین اعمال مورد بررسی قرار می گرفت.
به یکی از روزهای دوران جوانی رسیدیم اواسط دهه هشتاد!
یکدفعه جوان پشت میز گفت: به دستور آقا اباعبدالله الحسین ۵ سال از اعمال شما را بخشیدیم و این ۵ سال بدون حساب طی می شود.
با تعجب پرسیدم یعنی چی؟
گفت: یعنی پنج سال گناهان شما بخشیده شده و اعمال خوبتان باقی می ماند.
نمیدانید چقدر خوشحال شدم.۵ سال بدون حساب و کتاب!!
گفتم: علت این دستور آقا برای چه بود؟
همان لحظه به من ماجرا را نشان دادند..
#اللهمالرزقنیشفاعةالحسینیومالورود
#وثبتلیقدمصدقعندکمعالحسینواصحابالحسین
#ادامهدارد...
💚یاحسین💚
🕊🦋🕊🦋🕊🦋🕊🦋🕊🦋🕊🦋🕊
📌 شبیه عباس...
▫️ منتظر واقعی بدون هدف و بدون دغدغه زندگی نمیکنه. الگوی شخصیت و زندگیاش رو حضرت عباس قرار میده و تلاش میکنه تا شبیه ایشون بشه.
🌸 ولادت #حضرت_عباس علیهالسلام بر تمام
سلام مولای من ، مهدی جان
آغاز می کنم هفته ای دیگر را به نام نامی شما و دل به دریای پرالتهابِ زندگی می زنم به امید ساحل امن یاد پرمهرتان ...
حضور آفتابی شما در آسمان قلب من ، تمامی لحظه هایم را از اطمینان و آرامش و امید ، سرشار می کند و توانم می دهد به اوج بنگرم و پرواز کنم ...
@yousefezahra
#السَّلامُعَلَيْكَيَاأَبَاالْفَضْلِالْعَبَّاسَ
🌸دامن علقمه و باغ گل یاس یکی است
🌱قمر هاشمیان بین همه ناس یکی است...
🌸سیر کردم عدد ابجد و دیدم به حساب
🌱نام زیبای اباصالح و عباس یکی است...
🔸باعرض سلام و تبریک و تهنیت به مناسبت میلاد با سعادت حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام خدمت شما همراهان مهدوی؛
🔸به مناسبت #میلاد_حضرت_عباس علیه السلام ختم صلواتی هدیه به ایشان و به نیت سلامتی و تعجیل در فرج مولایمان حضرت صاحب الزمان عجلالله برگزار خواهیم کرد.
مثل همیشه با نفس های گرمتون همراهی بفرمائید.🌹
اجرتون با قمیر منیر بنی هاشم حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام.
لطفا تعداد صلواتهای خودتون رو در ربات زیر وارد کنید👇👇👇
https://EitaaBot.ir/counter/bi4r
با تشکر از همراهی شما بزرگواران🌹🙏
#اللهمعجللولیکالفرج
❤️#دعای_فرج❤️
بسم الله الرحمن الرحیم
اِلهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ،
وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاء
ُ
وَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ
واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛
اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي
الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم
فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛
يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني
فَاِنَّكُما كافِيانِ ، وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ ؛
يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ ؛
الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛
يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ
به نیت فرج مولای غریبمان بخونیم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🕊🦋🕊🦋🕊🦋🕊🦋🕊🦋🕊🦋🕊
┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄┄
🏡#سهدقیقهدرقیامت🏡
💞#قسمتهشتم💕
✍من بهت زده از بخشش پنج سال از گناهانم با شفاعت سیدالشهداء بودم که یادم آمد، بعد از سقوط صدام در دهه هشتاد چندبار به کربلا رفته بودم.
در یکی از این سفرها پیرمرد کر و لالی با ما بود که مسئول کاروان به من گفت:
میتوانی مراقب این پیرمرد باشی؟
خیلی دوست داشتم تنها باشم و با مولای خود خلوت کنم اما با اکراه قبول کردم.
پیرمرد هوش و حواس درست حسابی هم نداشت و دائم باید مواظبش میشدم تا گم نشود.تمام سفر من تحت شعاع حضور پیرمرد سپری شد.
حضور قلب من کم رنگ شده بود
هر روز پیرمرد با من به حرم می آمد و برمیگشت چون باید مراقب این پیرمرد میبودم.
روز آخر قصد خرید یک لباس داشت فروشنده وقتی فهمید معلول است و متوجه نمی شود قیمت راچند برابر گفت. جلو رفتم و گفتم:چه میگویی آقا؟ این آقا زائر مولاست،این لباس قیمتش خیلی کمتر است...
خلاصه اینکه من لباس را خیلی ارزانتر برای پیرمرد خریدم و او خوشحال و من عصبانی بودم.
با خودم گفتم:عجب دردسری برای خودم درست کردم! این دفعه کربلا اصلاً حال نداد...
یکدفعه دیدم پیرمرد ایستاد روبه حرم کرد و با انگشت دستش من را به آقا نشان داد و با همان زبان بی زبانی برای من دعا کرد.
جوان پشت میز گفت: به دعای این پیرمرد آقا امام حسین علیه السلام شفاعت کردند و بإذنالله گناهان ۵ ساله شما را بخشیدند.
باید در آن شرایط قرار میگرفتید تا بفهمید که بعد از این اتفاق چقدر خوشحال شده بودم.
صدها برگ در کتاب اعمال من جلو می رفت،اعمال خوب این سال ها همگی ثبت شد و گناهانش محو شده بود.
در دوران جوانی در پایگاه بسیج شهرستان فعالیت داشتم شب های جمعه همه دور هم جمع بودیم و بعد از جلسه قرآن فعالیت نظامی و.. داشتیم.
در پشت محل پایگاه، قبرستان شهرستان ما قرار داشت.
ما هم بعضی وقت ها دوستان خودمان را اذیت می کردیم. البته تاوان تمام این اذیت ها را در آن جا دادم.
یک شب زمستانی برف سنگینی آمده بود. یکی از رفقا گفت: کی میتواند الان به ته قبرستان برود و برگردد؟
گفتم: اینکه کاری ندارد. من الان می روم. او به من گفت باید یک لباس سفید بپوشی. من از سر تا پا سفید پوش شدم و حرکت کردم.
صدای خس خس پای من بر روی برف از دور شنیده میشد. اواخر قبرستان که رسیدم صوت قران شخصی را شنیدم...
یک پیرمرد روحانی از سادات بود شب های جمعه تا سحر داخل یک قبر مشغول قرائت قرآن می شد.
فهمیدم که رفقا میخواستند با این کار با سید شوخی کنند!
می خواستم برگردم اما با خودم گفتم اگر الان برگردم رفقا من را به ترسیدن متهم می کنند.
برای همین تا انتهای قبرستان رفتم هرچی صدای پای من نزدیکتر میشد صدای قرائت قرآن سید هم بلندتر می شد. از لحنش فهمیدم که ترسیده ولی به مسیر ادامه دادم.
تا این که بالای قبر رسیدم که او در داخل آن مشغول عبادت بود.
تا مرا دید فریاد زد و حسابی ترسید.
من هم که ترسیده بودم پا به فرار گذاشتم.
پیرمرد رد پایم را در داخل برگرفت و دنبال من آمد.
وقتی وارد پایگاه شد حسابی عصبانی بود .ابتدا کتمان کردم اما بعد معذرت خواهی کردم و با ناراحتی بیرون رفت .
حالا چندین سال بعد از این ماجرا در نامه عمل حکایت آن شب را دیدم!
نمی دانید چه حالی بودم وقتی گناه یا اشتباهی را در نامه عمل می دیدم مخصوصاً وقتی کسی را اذیت کرده بودم از درون عذاب می کشیدم.
از طرفی در این مواقع باد سوزان از سمت چپ وزیدن میگرفت.طوری که نیمی از بدنم از حرارت آن داغ می شد.
وقتی چنین عملی را مشاهده کردم و گرمای سوزان آتش در نزدیکی خودم دیدم دیگر چشمانم تحمل نداشت.
همان موقع دیدم که این پیرمرد سید که چند سال قبل مرحوم شده بود از راه آمد و کنار جوان پشت میز قرار گرفت.
سپس به آن جوان گفت:
من از این مرد نمیگذرم او مرا اذیت کرد و ترساند.
من هم گفتم به خدا من نمی دانستم که سید در داخل قبر دارد عبادت می کند.
جوان به من گفت: اما وقتی نزدیک شد فهمیدی که دارد قرآن میخواند چرا برنگشتی؟
دیگر حرفی برای گفتن نداشتم...
خلاصه پس از التماسهای من، ثواب دو سال از عبادت های مستحبی مثل نمازشب را برداشتند و در نامه عمل سید قرار دادند تا از من راضی شود. دو سال نمازی که با خلوص خوانده بودم...دو سال عبادت را دادم فقط به خاطر اذیت و آزار یک مومن...!
اما از اینجا هم نگذریم که پیرمرد مؤمن سید بدجور سوء استفاده کرد...
#ادامهدارد...
💚یاحسین💚
🕊🦋🕊🦋🕊🦋🕊🦋🕊🦋🕊🦋🕊
#شوق_مهدی_علیه_السلام شماره42
قلبم هزار پاره شده در هوای تو
هر پاره صفحه ایست زمدح و ثنای تو
گیرم که لب ببندم و دم برنیارم
خیزد زبند بند وجودم نوای تو
روزی هزار بار اگر جان دهم کم است
در شکر لحظه ای که بمیرم برای تو
یکبار هم مرا بره خویش کن فدای
ای صد هزار عالم و آدم فدای تو
زخمی بزن که از تو رسد باز مرحمش
دردی بده که چاره شود با دوای تو
کوی تو را بملک دو عالم نمی دهم
آری گدای تو است همانا گدای تو
آن سرفرازها که زخلق جهان سرند
زیبد که سر نهند سراسر بپای تو
سر بر سریر عرش گذارم اگر رود
گرد وجود من به هوا در هوای تو
تو برتری از اینکه شوی آشنای من
من کمترم از آنکه شوم آشنای تو
با این همه زکوی تو جائی نمیروم
باشد سرم همیشه بخاک سرای توy
🌸بر حضرت سجاد و صفایش صلوات
🌿او روح دعاست بر دعایش صلوات
🌸از پرده ی غیب جلوه گر شد رخ او
🌿بفرست برای رو نمایش صلوات
🔸باعرض سلام و تبریک و تهنیت به مناسبت میلاد با سعادت حضرت امام سجاد علیه السلام خدمت شما همراهان مهدوی؛
به مناسبت#میلاد_امام_سجاد علیه السلام ختم صلواتی هدیه به محضر ایشان و به نیت سلامتی و تعجیل در فرج مولایمان حضرت صاحب الزمان عجلالله،برگزار خواهیم کرد.
مثل همیشه با نفس های گرمتون همراهی بفرمائید.🌹
اجرتون با حضرت امام سجاد علیه السلام.
لطفا تعداد صلواتهای خودتون رو در ربات زیر وارد کنید👇👇👇
https://EitaaBot.ir/counter/kh8b92
با تشکر از همراهی شما بزرگواران🌹🙏
#اللهمعجللولیکالفرج
🕊🦋🕊🦋🕊🦋🕊🦋🕊🦋🕊🦋🕊
┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄┄
🏡#سهدقیقهدرقیامت🏡
💞#قسمتنهم💕
✍از زرنگی پیرمرد که دوسال از عباداتم را مفت و بخاطر یک آزار ناخواسته مال خود کرده بود بُهت زده بودم که یاد حدیث امام صادق علیه السلام افتادم:
🗞حرمت مومن از خانه کعبه بالاتر است.
در لابلای صفحات اعمال خودم به یک ماجرای دیگر از آزار مومنین برخوردم،کسی از دوستانم بود که خیلی با هم شوخی داشتیم و همدیگر را سرکار می گذاشتیم.
یکبار در یک جمع رسمی با او شوخی کردم و بدجوری ضایعش کردم.
موقع خداحافظی از او عذرخواهی کردم او هم چیزی نگفت.
روز آخر که می خواستم برای عمل جراحی به بیمارستان بروم دوباره به او زنگ زدم و گفتم:
فلانی به تو خیلی بد کردم تو را یک بار بعد ضایع کردم بعد در مورد عمل جراحی گفتم تا گفت: حلال کردم،انشاءلله که سالم برمیگردی.
آن روز در نامه عمل همان ماجرا را دیدم.
جوان پشت میز گفت:
این دوست شما همین دیشب از شما راضی شد، اگر رضایتش را نمی گرفتی باید تمام اعمال خوب خودت را می دادی تا رضایتش را کسب کنی.
مگر شوخی است آبروی یک مومن را بردن !!
می خواستم همانجا زارزار گریه کنم.برای یک شوخی بی مورد دو سال عبادت هایم را دادم. برای یک غیبت بیمورد بهترین اعمال خوب من محو میشد...
چقدر حساب خدا دقیق است،چقدر کارهای ناشایست را به حساب شوخی انجام دادیم و حالا باید افسوس بخوریم...
در این زمان جوان پشت میز گفت:
شخصی اینجاست که ۴ سال منتظر شماست، این شخص اعمال خوبی داشته و باید به بهشت برزخی برود اما معطل شماست.
با تعجب گفتم:از کی حرف میزنی؟
ناگهان یکی از پیرمردهای مسجد مان را دیدم که در مقابل هم و در کنار همان جوان ایستاد.
خیلی ابراز ارادت کردوگفت:کجایی مومن،چند ساله منتظر تو هستم.
بعد از کمی صحبت پیرمرد ادامه داد: زمانی که شما در مسجد و بسیج مشغول فعالیت فرهنگی بودید تهمتی را در جمع به شما زدم،برای همین آمدم که حلالم کنید.
آن صحنه برایم یادآوری شد که مشغول فعالیت در مسجد بودم،کارهای فرهنگی بسیج و...
این پیرمرد و چند نفر دیگر در گوشه ای نشسته بودند و پشت سر من حرف می زدند که واقعیت نداشت.
به من تهمت بدی زد و نیت ما را زیر سوال برد...
آدم خوبی بود، اما من نامه اعمالم خیلی خالی شده بود.
به جوان پشت میز گفتم:
درسته ایشان آدم خوبی بوده اما من همینطوری از ایشان نمی گذرم ،دست من خالیست هرچه می توانی ازش بگیر.
تازه معنای آیه ۳۷ سوره عبس را فهمیدم:
📖"هر کسی در روز جزا برای خودش گرفتاری دارد و همان گرفتاری خودش برایش بس است و مجال این نیست که به فکر کس دیگری باشد."
جوان هم رو به من کرد و گفت:این بنده خدا یک #وقف انجام داده که خیلی با برکت بوده و ثواب زیادی برایش میآید.
یک حسینیه را در شهرستان شما خالصانه برای رضای خدا ساخته که مردم از آنجا استفاده می کنند.
اگر بخواهی ثواب کل حسینیه اش را از اومی گیرم و در نامه عمل شما می گذارم تا او را ببخشی.
با خودم گفتم: ثواب ساخت یک حسینیه به خاطر یک تهمت؟؟خیلی خوبه.
بنده خدا پیرمرد خیلی ناراحت و افسرده شد اما چارهای نداشتیم.
ثواب یک وقف بزرگ را به خاطر یک تهمت داد و رفت به سمت بهشت برزخی.
تمام حواس من در آن لحظه به این بود که وقتی کسی به خاطر تهمت به یک نوجوان یک چنین خیراتی را از دست می دهد پس ما که هر روز و هر شب پشت سر دیگران مشغول قضاوت کردن و حرف زدن هستیم چه عاقبتی خواهیم داشت..
ما که به راحتی پشت سر افراد جامعه و دوستان و آشنایان خود هر چه می خواهیم می گوییم...
باز جوانِ پشت میز به عظمت آبروی مومن اشاره کرد و آیه ۱۹ سوره نور را خواند:
📖کسانی که دوست دارند زشتیها در میان مردمِ با ایمان رواج یابد برای آنان در دنیا و آخرت عذاب دردناکی است.
امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه میفرمایند:
🗞 هرکس آنچه را درباره مومنی ببیند یا بشنود برای دیگران بازگو کند از مصادیق این آیه است.
ایستاده بودم و مات و مبهوت به کتاب اعمالم نگاه میکردم.
یکی آمد و دو سال نمازهای من را برد. دیگری آمد و قسمتی از کارهای خیر مرا برداشت.
بعدی....
بعدی.....
بلاتشبیه شبیه یک گوسفند که هیچ اراده ای ندارد و فقط نگاه می کند من هم نگاه میکردم. چون هیچ گونه دفاعی در مقابل دیگران نمی شد کرد.
در دنیا انسان در دادگاه از خود دفاع میکند و خود را تا حدودی از اتهامات تبرئه میکند
اما اینجا مگر میشود چیزی گفت؟ حتی آنچه در فکر انسان بوده برای همه نمایان است چه برسد به اعمال...
در دنیا شنیده بودم که اینجا مو را از ماست میکشند، اما این مو کجا و آن ماست کجا....
#ادامهدارد...
💚یاحسین💚
🕊🦋🕊🦋🕊🦋🕊🦋🕊🦋🕊🦋🕊
❤️#دعای_فرج❤️
بسم الله الرحمن الرحیم
اِلهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ،
وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاء
ُ
وَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ
واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛
اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي
الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم
فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛
يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني
فَاِنَّكُما كافِيانِ ، وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ ؛
يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ ؛
الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛
يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ
به نیت فرج مولای غریبمان بخونیم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#سلام_صبحگاهی
صبحم بخیر می شود،
آن هنگام که عطر نرگست،
می پیچد در سر تا سر وجود،🌻
و عطر آگین می شود روح و جانم،
از هر آنچه نشانی از شما دارد🌈
سلام خوشبو ترین گل عالم🌸
@yousefezahra