🌹🕊🌹🕊
🕊🌹🕊
🌹🕊
﷽
#مواردی_از_یقظه_و_بیداری (قسمت پنجم):
💥من مسجد جمکران را میعادگاه عشق نامیده ام، وقتی که به جمکران میرسم، خودم را می شکنم و می افتم روی زمین و خاک را می بوسم. یکبار در مقابل درب شماره ۳ این کار را می کردم، یک آقایی آمد دست مرا گرفت و کشید کنار و گفت: آقا قبول دارید که این خاک کثیف است؟ گفتم: بله. گفت: مگر وقتی به این خاک بوسه می زنی، میکروب این خاک وارد دهانت نمی شود؟ گفتم: همه اینها را قبول دارم، اما به این عشق بوسه میزنم که شاید یکی از دوستداران آقا، -چون خودش را که لیاقت ندارم،- یکی از دوستدارانش از اینجا گذشته باشد و من بر خاک پایش بوسه بزنم.
✨💫✨
خادم مسجد به او گفت: متوجه شدی چه گفت، من هفت سالی است که اینجا هستم، افراد زیادی مثل ایشان، اینطوری روی خاک می افتند و ابراز ادب می کنند، من این آقا را نمی شناسم اما حتما یا مریض بوده و آقا شفایش داده یا فقیر بوده ومشکل مالیش را حل کرده یا نمی دانم، به هر حال از اینجا جواب گرفته، من رفتم و در برگشت دیدم که این آقا کنار درب نشسته و هنوز گریه می کند.
✨💫✨
یک بار قضیه ای شنیدم که کسی چهل شب چهار شنبه به مسجد جمکران رفته بود که آقا را زیارت کند، یک شب آقا را در خواب می بیند که فرموده بودند: "از من چه می خواهی؟" گفته بود: "می خواهم بدانم شما از من چه می خواهید؟" آقا فرموده بودند: "دل! من دلت را می خواهم."
بهرحال این شفای جسمی من بود.👈 اما معجزهٔ بالاتر از شفای جسمیم، شفای #روحی من است. تحول زیادی در من ایجاد شده، تمام نوارهای موسیقی را به کلی کنار گذاشته ام و دیگر اصلا موسیقی گوش نمی دهم، خیلی مقید هستم که نماز را اول وقت بخوانم و از خواندن دعای فرج لذت خاصی میبرم، همیشه امام زمانم را ناظر بر اعمال خود می بینم و مراقب هستم که گناه نکنم.
📗مجله منتظران ج ۱۴
🕊✨اللهم عجل لولیک الفرج✨🕊
🌹یــــوســــف زهـــــرا (س)🌹
http://eitaa.com/joinchat/1998651393Cf34e69b927
#تشرفات (قسمت اول):
💥محبت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها برای #تزکیه_نفس و در نتیجه تشرّف و ملاقات با حضرت بقیة الله روحی فداه بسیار مؤثر است و در روایات بسیاری، محبت حضرت صدیقه طاهره علیها سلام توصیه شده و آن را اکسیر تمام امراض #روحی می دانند.
تشرف زیر را بخوانید⬇️⬇️⬇️
در زمان مرحوم آقای حاج شیخ محمد حسین محلّاتی، شخصی با لباس مندرس و کوله پشتی وارد مدرسه خانِ شیراز می شود و از خادم مدرسه اتاقی می خواهد. خادم به او می گوید: باید از متصدّی مدرسه درخواست اتاق بکنی.
متصدی مدرسه در برابر درخواست آن شخص می گوید: اینجا مدرسه است و تنها به طلاب علوم دینی حجره می دهیم.
✨💫✨
آن شخص می گوید: این را می دانم ولی در عین حال از شما اتاق می خواهم که چند روزی در آنجا بمانم. متصدی مدرسه ناخودآگاه دستور می دهد که به او اتاقی بدهند تا او در رفاه باشد. آن شخص وارد اتاق می شود و در را به روی خود می بندد و با کسی رفت و آمد نمی کند. خادم مدرسه طبق معمول، شبها درِ مدرسه را قفل می کند ولی همه روزه صبح که از خواب بر می خیزید می بیند در باز است.
✨💫✨
بالاخره متحیر می شود و قضیه را به متصدی مدرسه می گوید. او به خادم مدرسه دستور می دهد امشب در را قفل کن و کلید را نزد من بیاور تا ببینم چه کسی هر شب در را باز می کند و از مدرسه بیرون می رود. صبح باز هم می بیند در مدرسه باز است و کسی از مدرسه بیرون رفته است...
ادامه دارد.